رهبر معظم انقلاب در ديدار با اقشار مختلف مردم در روز پنج شنبه -مورخ ۱۳۹۴/۰۶/۱۸- فرمودند: "يکي از مهم‌ترين راه‌هاي تقويت دروني، حفظ روحيّه‌ي انقلابي گري است در مردم؛ بخصوص در جوان ها. سعي دشمنان اين است که جوان ما را لاابالي بار بياورند، نسبت به انقلاب بي‌تفاوت بار بياورند، روحيّه‌ي حماسه و انقلابي گري را در او بکُشند و از بين ببرند؛ جلوي اين بايد ايستاد. جوان، روحيّه‌ي انقلابي گري را بايد حفظ کند. و مسئولين کشور جوان هاي انقلابي را گرامي بدارند.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ مترادف کردن برخي از اقدامات و ارزش ها به افراط گري و افراط در سال هاي پس از انقلاب همواره از سوي عده اي دنبال مي شده و در چند سال اخير، کاربرد آن بيشتر شده است.

اصطلاحاتي چون افراط همواره با خود بار منفي را به دنبال دارند و زياده روي بيش از اندازه در عملي را نشان مي دهند. در فرهنگ لغات معين، افراط به معناي زياده روي و از حد درگذشتن است. در لغت نامه دهخدا آمده است، فرق ميان افراط و تفريط آن است که افراط از حد درگذشتن در جانب کمال و زيادت است و تفريط از حد درگذشتن در جانب نقصان و تقصير بکار مي رود.

چه کساني افراطي هستند؟
بنابراين به کسي افراطي مي گويند که در انجام کاري، آن را از حد بگذراند و در انجامش زياده روي کند. حال اين کار مي تواند امري مقبول يا غيرمقبول باشد. اما بيشتر اين امر مذمت و نکوهش شده تا اينکه تعريف و تمجيد شود. هر چند ممکن است کسي در انجام امر خيري زياده روي داشته باشد ولي توصيه بر آن است که پيوستگي در خير بهتر از زياده روي است.
راجر اسکروتن در فرهنگ انديشه سياسي، افراط گرايي را چنين تعريف مي کند: اصطلاحي مبهم که مي تواند حاوي اين معاني باشد؛ 1- انديشه اي سياسي را به حد افراط کشاندن، بدون تو جه به عواقب ناگوار جنبه هاي غيرعملي بحث ها و احساسات مخالف که هدف از آن نه تنها مقابله، بلکه در هم شکستن هر نوع مخالفت باشد. 2- عدم رواداري نسبت به همه ديدگاه ها غيز از ديدگاه خود. 3- توسل به و سايلي براي کسب اهداف سياسي که حاکي از بي حرمتي نسبت به زندگي، آزادي و حقوق انساني ديگران است.
وقتي واژه اي يا اصطلاحي وارد دنياي سياست مي شود، بارها و مفاهيم آن نيز به اشکال مختلفي خود را نشان مي دهند. براي اين موضوع نيز مثال هاي فراواني وجود دارد. به عنوان نمونه دو واژه چپ و راست در عرصه هاي سياسي، بار معناي بسياري را به دنبال دارند. چپگراها و راست گرها از اين دو واژه عاريت گرفته مي شوند. معمولا به کساني که داراي روحيه انقلابي و قائل به انجام اقدامات راديکال براي رسيدن به اهداف هستند، چپ مي گويند. ريشه اين اصطلاح به انقلاب فرانسه بازمي‌گردد؛ کساني که در سمت چپ پارلمان مي‌نشستند، مخالف سلسله مراتب سنتي قدرت بودند و از اصلاحات راديکال پشتيباني مي‌کردند.
در ادبيات سياسي غالبا چپ ­ها شامل نيروهاي انقلابي و خواهان دگرگوني‌هاي سريع اساسي بودند که به برقراري عدالت اقتصادي، برابري، تاکيد بر انترناسيوناليسم ضد استعماري و بهره‌گيري از روش­ هاي انقلابي مشهورند و خواهان نظارت دولت بر اقتصاد و مبارزه با سودجويي سرمايه‌داري بودند. در حال حاضر مي توان چپ سياسي و چپ اقتصادي را از يکديگر تفکيک کرد. چپ سياسي، حمايت از نهاد هاي مردم نهاد و دموکراتيک و انتخابات آزاد و ... را مبناي ديدگاه خود مي داند.
راست يا راستگراها، به کساني اطلاق مي شود که خواهان حفظ وضع موجود و همچنين سلسله مراتب اجتماعي سنتي هستند. در تعريف امروزي، گرايش دست راستي مي‌تواند از نظر اقتصادي و يا از نظر سياسي باشد. به اين مفهوم که عدم اعتقاد به برابري افراد در توزيع ثروت را مي‌توان راست اقتصادي و عدم اعتقاد به برابري افراد در مشارکت در نظام سياسي و قدرت و حقوق اجتماعي را راست سياسي مي نامند.
اصلاح افراط گرا و افراطگرايي مي تواند به هر يک از جريان هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي اطلاق شود. هم افراط گراي چپ وجود دارد و هم افراط گراي راست. افراط پيشوند و پسوندي است که کاربرد آن در سياست اغلب براي محکوم و نقدکردن ديدگاه مخالفان است. در واقع اصلاح افراط و افراط گرا به مثابه صفات و حرف هاي مغرضانه براي به لجن کشيدن يا محکوم کردن مخالفان و منتقدان به کار مي رود.

کاربرد افراط گرايي در ايران
پيش از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، معمولا دستگاه حاکم در خطاب کساني که عليه آن نظام مبارزه مي کردند از اصطلاحاتي مانند مرتجعين و افراطيون استفاده مي کرد. دايره اين افراد بسيار گسترده بود از روحانيون و مذهبي ها شروع مي شد و تا مارکسيت ها و توده اي ها و چريک هاي مسلح ادامه پيدا مي کرد. پس از انقلاب اسلامي، دسته بندي هاي سياسي تا مدتي بر همان مدار پيش از انقلاب بود اما به مرور اين دسته جات با حذف و تعديل به اشکال جديدي نمود پيدا کردند.
در دهه شصت و نيمه اول دهه هفتاد از اصطلاح جناح راست و جناح چپ در ادبیات سیاسی ايران استفاده مي‌شد. پس از پيروزي محمد خاتمي در انتخابات سال 76 از اصطلاح جديد اصلاح طلبان و براي طيف مقابل از واژه محافظه کاران استفاده شد. همچنين براي اصلاح طلبان از اصطلاح غير رسمي دوم خردادي‌ها نيز استفاده مي‌شد. در طيف مقابل نيز از عبارت اصولگرايان براي توصيف خود و خط و مشي فکري اش استفاده شد. در حال حاضر نيز دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا، گروه ها و دسته هاي سياسي متعددي را زير چتر خود پوشش مي دهند.
در اين ميان زماني برخي از چپ گراها، به دليل مواضع سياسي و اقتصادي که داشتند، واژه افراط گرا و تندرو را با خود به يدک مي کشيدند و اقدامات آنها عنوان افراط گرايي مي گرفت و در برهه اي نيز کساني که محافظه کار بودند اما فعاليت هايي راديکالي انجام مي دادند، به اين عنوان منتسب مي شدند.

دو قطبي سازي افراطي - اعتدال گرا در فضاي جديد
بنابراين لفظ و اصلاح افراط در دنياي سياست حامل پيام هاي منفي و راديکالي است که بيشتر توسط جريانات رقيب به يکديگر نسبت داده مي شود. در سال هاي اخير و به ويژه پس از انتخابات 92، در مطبوعات ايران، واژه هايي مانند تندرو و دلواپس مرسوم تر شده است. البته پيشتر نيز اين اصطلاحات استفاده مي شد اما در شرايطي، کاربرد آن بيشتر از دوره هاي قبل مي شود. از سويي اصطلاح ميانه رو و اعتدالگرا با روي کار آمدن حسن روحاني به دولت او منتسب شد و روحاني دولت خود را دولت اعتدال ناميد. پس از آن بود که تندرويي و ميانه رويي به دو قطب متضاد در عرضه سياسي ايران تبديل شدند.
کاربرد تندرو و اصطلاحاتي با همين مضمون نيز به سرتيترهاي روزنامه هاي حامي دولت و اصلاح طلب بدل گرديد و حتي دلواپسی را مترادف افراط گرا قرار دادند. از آن به بعد کساني که منتقد يا مخالف مذاکرات هسته اي بودند با اصطلاح افراط گرا نواخته مي شدند.
از سوي ديگر، با دور شدن از فضاي انقلابي در سال 57 و به مرور زمان حمايت و دفاع از ارزش هاي انقلابي به مثابه افراط گرایی تعريف شد و اقداماتي مانند تسخير لانه جاسوسي را اقدامي افراطي از سوي انقلابيون بازتعريف کردند. جالب آنکه برخي از کساني که اين بازتعريف را ارائه کردند خود از انقلابي هاي دو آتشه اي بودند که از ديوار سفارت آمريکا بالا رفتند. به زعم آنها، دوره انقلاب و انقلابي گري به پايان رسيده و ديگر نيازي نيست اين روش در عرصه سياسي ايران ادامه پيدا کند. موضوعي که نشان مي دهد، حفظ فرهنگ انقلابي باعث از بين رفتن منافع کساني مي شود که از انقلاب توشه خود را بسته اند و در اين انحصار ديگر راضي به ورود افراد جديد نيستند. اصطلاحاتي مانند انقلابي هاي جديد يا انقلاب نديده ها در اين حيطه مي گنجند.
اما آنچه که رهبر معظم انقلاب در ديدار با اقشار مختلف مردم در روز پنج شنبه -مورخ ۱۳۹۴/۰۶/۱۸- بيان کردند دقيقا در نقطه مقابل اين ديدگاه قرار مي گيرد: "يکي از مهم‌ترين راه‌هاي تقويت دروني، حفظ روحيّه‌ي انقلابي گري است در مردم؛ بخصوص در جوان ها. سعي دشمنان اين است که جوان ما را لاابالي بار بياورند، نسبت به انقلاب بي‌تفاوت بار بياورند، روحيّه‌ي حماسه و انقلابي گري را در او بکُشند و از بين ببرند؛ جلوي اين بايد ايستاد. جوان، روحيّه‌ي انقلابي گري را بايد حفظ کند. و مسئولين کشور جوان هاي انقلابي را گرامي بدارند؛ اين‌ همه جوان هاي حزب‌اللّهي و انقلابي را برخي از گويندگان و نويسندگان نکوبند به اسم افراطي و امثال اينها. جوان انقلابي را بايد گرامي داشت، بايد به روحيّه‌ي انقلابي گري تشويق کرد؛ اين روحيّه است که کشور را حفظ مي کند، از کشور دفاع مي کند؛ اين روحيّه است که در هنگام خطر به داد کشور مي رسد."
حفظ برخي از ارزش ها در چارچوب انقلابی گری خاص انقلاب 57 قرار مي گيرد. به طور مشخص فرهنگ انقلابي، عنصري است که پس از پايان انقلاب 57، به پايان نرسيد بلکه در مسير نظام سازي و کشورداري قرار گرفت. اين فرهنگ خود را در انقلاب فرهنگي، جنگ تحميلي، انتخابات سرنوشت ساز، عرصه های اقتصادی و کلان، برنامه هاي جهادي، حفظ فرهنگ اسلامي و... خود را نشان داده است. اما با اين حال، دفاع و حمايت از اين فرهنگ توسط برخي، افراط گرايي تعبير شده و مي شود. براي مثال دفاع از فرهنگ حجاب و عفاف و برپايي تظاهرات هايي براي اعلام عمومي اين حمايت، به عنوان افراط گرايي حزب اللهي ها در نظر گرفته مي شود و يا تحصن و جمع شدن دانشجويان بسيجي در مقابل مجلس براي حفظ دستاوردهاي هسته اي، اقدامات تندروايانه يا افراط گرايانه ناميده مي شوند.
به طور دقيق مي توان گفت، جريانات سياسي حامي دولت، در دو قطبي سازي جديد خود ميانه روي يا اعتدل را براي تعريف يا جريان سازي در مقابل افراط گرايي قرار داده اند تا بار معنايي مثبتي را از جريان خود در عرصه سياسي متبلور سازند. اما در علوم سياسي، افراط گرايي حتي در مرکز و ميانه نيز مشاهده شده و کساني که داعيه اعتدال گرايي يا ميانه رويي را دارند گاهي دچار افول يا تفريط مي شوند و در برخي مواقع، در حذف رقيب به اقدامات افراط گرايانه مقطعي دست مي زنند.
از اين رو فعاليت ها و اقدامات مختص فرهنگ انقلاب در اين مقطع با واکنش هاي منفي توسط گروه ها و جريان هايي قرار مي گيرد که دفاع از ارزش هاي نظام انقلابي جمهوري اسلامي را مغاير واقعيت هاي مرسوم دنياي کنوني مي دانند و در صدد تقليل دادن اين ارزش ها در چارچوب هاي مادي گرايانه و ارائه تفسيرهاي جديد از انقلاب گرايي و ارزش ها هستند. در نتيجه جواناني که خود را با فرهنگ انقلابی وفق داده اند و به دنبال بروز همان روحيه انقلابي اي هستند که پدران خود آن را در چند دهه قبل به کار بردند و بناي نظام جديدي را پي ريزي کردند. به کاربردن برچسب افراطي براي اين عده به خاطر دفاع از دستاوردهاي انقلاب و ممارست براي ادامه اين مسير، توسط کساني صورت مي گيرد، که در اصل انقلاب را اقدامي اشتباه تلقي مي کنند يا انقلاب را منحصر به خود مي دانند.
در حال حاضر شعار مرگ بر آمريکا، دم زدن از آرمان نابودي اسرائيل، حضور در مناطق جنگي، تظاهرات براي حفظ حجاب و عفاف، مقابله با فتنه گران، انتقاد از اشرافيت گري سياسيون و... براي عده اي مترادف با افراط گري تلقي مي شود و ميانه روي را نسخه شفابخش بچه حزب اللهي هايي مي دانند که اگر روحيه حزب اللهي در گذشته نبود، نه انقلابي روي مي داد و نه عده اي از قِبَل اين انقلاب به نان و نوايي مي رسيدند که اينک چوب خود را بر سر جوانان حزب اللهي بکوبند.(+)
"Our President, analytical news site"