دولت یازدهم و تیم اقتصادی حسن روحانی در کدام بخش‌ها موفق بوده و در کدام قسمت‌ها ناموفق عمل کرده است؟ کدام اقدامات را می‌توانسته انجام دهد که نکرده؟ از این به بعد چه باید بکند؟ بزرگ‌ترین نقطه‌ضعف اقتصادی دولت روحانی چیست؟ پاسخ این سؤالات را از زبان دکتر هوشنگ شجری، دکترای اقتصاد و رئیس سابق دانشکده‌ی اقتصاد دانشگاه اصفهان که از مخالفین سیاست های اقتصادی دولت های نهم و دهم و طرفداران جدی دولت یازدهم است می خوانیم.

 به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ اقتصاددان کهنه‌کار و مستقل دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان اگرچه از برخی رفتارهای اقتصادی دولت یازدهم مانند کاهش نرخ تورم به‌صورت روانی دفاع می‌کند اما معتقد است دولت باید بیش از این‌ها اقدامات مثبت انجام می‌داد. هوشنگ شجری می‌گوید: ما بیش از این از دولت یازدهم در حوزه اقتصاد توقع داشتیم. وی در گفتگوی تفصیلی با برهان مهم‌ترین نقطه‌ضعف دولت یازدهم را حوزه اشتغال معرفی می‌کند و معتقد است امروز درحالی‌که مدل‌های اشتغال در دنیا تغییر پیدا کرده‌اند ما هنوز به دنبال همان مدل‌های قدیمی هستیم.... رئیس سابق دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان در حوزه هدفمندی نیز نقدهایی به دولت می‌کند که خواندن آن خالی از لطف نیست. وی معتقد استادامه پرداخت یارانه‌ها منابع کشور را نابود می‌کند و اگر دولت می‌خواهد در مسائل اقتصادی موفق باشد باید شهامت بیشتری به خرج داده و تا پایان این دولت حدود 70 درصد مردم را از دریافت نقدی یارانه‌ها حذف کند.

آقای دکتر شجری! بیش از دو سال از عملکرد اقتصادی دولت یازدهم گذشته است. اگر ممکناست در ابتدا یک ارزیابی کلی از عملکرد اقتصادی دولت در این مدت ارائه کنید تا من سؤالات خودم را در حوزه تخصصی اقتصاد آغاز کنم.

در یک نگاه کلی می‌توان از کنترل نرخ تورم و کاهش این نرخ از 40 به 15 درصد به‌عنوان یک حرکت مثبت از سوی دولت یاد کرد. در موضوع دوم اگرچه هنوز با حدنصاب برنامه پنجم فاصله زیادی داریم اما تبدیل رشد اقتصادی منفی به رشد اقتصادی مثبت قابل توجه بوده و امیدواری‌هایی را برای آینده کشور به وجود می‌آورد. همچنین رشد نقدینگی اگرچه همچنان وجود دارد اما نرخ رشد آن کاهش پیدا کرده است که این نوید را می‌دهد که کنترل بیشتر نقدینگی امکان‌پذیر باشد. ضمن اینکه بودجه کشور علی‌رغم تداوم کسری بودجه شفاف‌تر شده است و این شفافیت اجازه می‌دهد تا بودجه بهتر مورد قضاوت قرار گیرد. مهم‌تر از همه واقعی کردن نرخ ارز است؛ البته اگرچه هنوز این اتفاق نیفتاده است اما نرخ رسمی و نرخ بازار به هم نزدیک‌تر شده‌اند و این می‌تواند مقدمه تک‌نرخی کردن ارز باشد که اگر این اتفاق بیفتد بسیاری از رانت‌هایی که از دونرخی بودن ارز به وجود می‌آید از بین خواهد رفت. ضمن اینکه واقعی کردن نرخ سود بانکی و افزایش ارتباطات مالی با دنیا جز نکات مثبت عملکرد دولت در این دو سال بوده است. اما در مورد مسائل منفی، بالا بودن نرخ بیکاری و افزایش و بالا بودن بودجه بعضی نهادهای غیر لازم از نکات منفی عملکرد دولت در این دو سال بوده است.

در مورد موضوع کاهش نرخ تورم جنابعالی کدام اقدامات دولت را مهم‌ترین دلیل این کاهش می‌دانید؟

میزان رجوع دولت قبل به بانک مرکزی و استفاده از منابع این بانک برای بودجه قابل مقایسه با زمان حاضر نیست!!!؟ شاید اگر روال دولت قبل ادامه پیدا می‌کرد ما امروز تورمی بیشتر از 40 درصد را هم تجربه می‌کردیم!!!؟ بزرگ‌ترین عامل تورم در ایران حجمی شدن بودجه و رجوع دولت به بانک مرکزی برای تأمین اعتبارات دولت است. در ایران حجیم شدن بودجه و وجود بانک مرکزی برای تأمین مالی مخارج اضافی ایجادشده همیشه اصلی‌ترین علت تورم بوده است.

شما ببینید اگر قرار بود دولت یازدهم هم مثل دولت قبل 700 هزار کارمند اضافی استخدام کند دولت چقدر حجیم‌تر شده و مخارج جاری چقدر افزایش می‌یافت!!!؟ ضمن اینکه دولت قبل اعلام می‌کرد که می‌خواهد رقم یارانه‌ها را افزایش دهد حالا شما فرض کنید حجم این یارانه‌ها افزایش می‌یافت. وقتی با پرداخت‌های نقدی در مردم توقع ایجاد شد به این سادگی‌ها نمی‌شود جلوی این توقع را گرفت. البته من امیدوارم دولت یازدهم روزبه‌روز تعداد یارانه بگیران را کم کند. چراکه ما هنوز حدود 40 هزار میلیارد تومان یارانه نقدی می‌پردازیم درحالی‌که دولت حدود 49 هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد. یعنی 90 درصد کسری بودجه دولت به خاطر پرداخت یارانه‌هایی است که قبلاً پایه‌ریزی شده و دولت یازدهم نیز این کار را ادامه می‌دهد!!!!؟

بالا بودن نرخ بیکاری و افزایش وبالا بودن بودجه بعضی نهادهای غیر لازم از نکات منفی عملکرد دولت در این دو سال بوده است.

طبق آمار بانک مرکزی، رشد اقتصادی در 2 سال اخیر با روندی صعودی روبه‌رو بوده و به حدود 3 درصد رسیده است. سؤال این است که چرا این افزایش رشد برای مردم و فعالان اقتصادی ملموس نیست؟

رشد اقتصادی از افزایش نرخ GNP (تولید ناخالص ملی) اندازه‌گیری می‌شود. بنابراین رشد اقتصادی لزوماً با بهتر شدن وضعیت زندگی مردم ملازمه ندارد، بلکه یک متغیر دیگری به نام توزیع پشت سر آن قرار دارد. یعنی ما در ابتدا بیشتر تولید کرده و درآمد بیشتری کسب می‌کنیم و بعداً این درآمد باید بین مردم توزیع شود. در قسمت اول وقتی رشد منفی تبدیل به رشد مثبت می‌شود جمع درآمدها زیاد می‌شود اما تا زمانی که مسئله توزیع حل نشود بین بهتر شدن توزیع درآمدها با تولید درآمد فاصله زمانی وجود دارد که به سیاست‌های آینده و رفتار دولت بستگی دارد. بنابراین در هیچ جا لزوماً رشد اقتصادی با بهتر شدن زندگی مردم ملازمه ندارد مگر اینکه بر اساس سیاست‌های درست گسترش یافته باشد.
با توجه به گسترش بخش شبه‌دولتی و مسائلی که از پیش بوده است اصلاح این امور به تلاش و اهتمام زیادی از سوی دولت نیاز دارد که به نظرم از چهارچوب توان این دولت خارج است. لذا برای داشتن یک نظام توزیعی بهتر به زمان و پشتیبانی بیشتر مردم نیاز است.

من تردیدی ندارم که باید پرداخت نقدی یارانه‌ها برداشته شود. اگر این دولت می‌خواهد در مسائل اقتصادی موفق شود باید با شهامت بیشتری عمل کرده و واقعیت‌ها را به مردم بگوید و حداکثر تا پایان اتمام این دوره 4 ساله، به‌جز درصد کمی از مردم بقیه از دریافت یارانه نقدی حذف شوند.

یکی از وعده‌های آقای سیف از همان روزهای اول حضور در بانک مرکزی، تک‌نرخی کردن ارز بود. البته ایشان بعد از مدتی اعلام کردند فعلاً امکان این کار وجود ندارد و باید منتظر نتایج مذاکرات بود. به نظرتان چرا تک‌نرخی شدن ارز تا به امروز صورت نگرفته است؟

مسئله تک‌نرخی کردن ارز، معمولاً دو مرحله دارد. مرحله اول، کاهش فاصله قیمتی بین نرخ رسمی و نرخ بازار آزاد است. مرحله دوم، یکی کردن این دو نرخ است. اجرای این دو مرحله به وجود منابع ارزی نیاز دارد. اما این منابع در حال حاضر محدود است از طرفی میزان صادرات ایران به‌واسطه تحریم‌ها نصف شده و قیمت نفت نیز با شتاب تقریباً تندی در حال کاهش است. تمام عوامل مثبت مانند بالا بودن قیمت نفت و میزان صادرات که در دولت قبل وجود داشت در این دولت به نصف کاهش یافت که البته این موضوع به سیاست‌های این دو دولت ارتباطی نداشت. در چنین شرایطی بانک مرکزی از تک‌نرخی کردن ارز واهمه دارد. البته شاید بشود در مواردی با توجه به شرایط موجود به بانک مرکزی حق داد. لذا تا برقراری مجدد منابع ارزی بانک مرکزی باید صبر کرد. حالا اگر دارایی‌های ایران آزاد و امکانات ارزی بانک مرکزی بهتر شود به نظرم بانک مرکزی باید بتواند تا اسفندماه ارز را تک‌نرخی کند در غیر این صورت عدم انجام این کار یکی از نقاط ضعف اصلی بانک مرکزی خواهد بود. چون این کار به‌هرحال باید انجام شود.

آقای دکتر یکی از شعارهای اصلی دولت یازدهم اصلاح روش اجرای هدفمندی یارانه‌ها بود. چرا با گذشت بیش از دو سال هنوز تغییراتی در این زمینه رخ نداده است. جنابعالی دلایل دولت برای عدم اصلاح هدفمندی را چه می‌دانید؟

قطعاً این محافظه‌کاری دولت دلایل سیاسی- اجتماعی دارد. توقع و پنداری در مردم به وجود آمده است که پرداخت یارانه را حق خود می‌دانند. باید بدانیم یارانه حق نیست بلکه یک کمک است. من فکر می‌کنم این موضوع دقیقاً برای مردم روشن نشده است که یارانه، کمکی است که دولت می‌تواند به‌طور موقت در اختیار بعضی از افراد جامعه قرار دهد. بنابراین یک سنگ بنایی در اقتصاد ما از اول کج نهاده شده است که امروز قطع کردن آن مسائل اجتماعی و سیاسی زیادی را به دنبال خواهد داشت.

من تردیدی ندارم که باید پرداخت نقدی یارانه‌ها برداشته شود. اگر این دولت می‌خواهد در مسائل اقتصادی موفق شود باید با شهامت بیشتری عمل کرده و واقعیت‌ها را به مردم بگوید و حداکثر تا پایان اتمام این دوره 4 ساله، به‌جز درصد کمی از مردم بقیه از دریافت یارانه نقدی حذف شوند.

عده‌ای می‌گویند اگر این مبلغ 45 هزار تومان که در حال حاضر به ما پرداخت می‌شود قطع شود چه اتفاق مثبتی در اقتصاد ایران وزندگی مردم خواهد افتاد؟ یعنی اگر قرار نیست این منابع به مردم پرداخت شود باید به چه سمتی برود و آیا صرفاً به منبعی برای تأمین کسری بودجه دولت‌ها تبدیل شود؟

برای پاسخ به این سؤال باید بدانیم سرمایه‌گذاری‌های بودجه به سه قسمت مخارج جاری، مخارج یارانه‌ای و مخارج سرمایه‌گذاری تقسیم می‌شود. دولت برای پرداخت یارانه‌ها قطعاً نمی‌تواند از مخارج جاری کشور کم کند لذا باید از مخارج سرمایه‌گذاری کم شده و به مردم پرداخت شود. حالا هر چه قدر از این مخارج یارانه‌ای کاسته شود می‌توان به مخارج سرمایه‌ای کشور اضافه کرد. ما ناچاریم برای آینده کشور، تشکیل سرمایه دهیم. در حال حاضر سالانه حدود 40 هزار میلیارد تومان از سرمایه کشور به‌صورت سالانه در این راه هزینه شده و به نظر من از بین می‌رود. این در حالی است که کل مخارج سرمایه‌گذاری کشور در سال گذشته حدود 23 هزار میلیارد تومان بود یعنی نصف رقم پرداختی دولت به‌عنوان یارانه نقدی سهم یک سال کشور از سرمایه‌گذاری است. حال اگر فرض کنیم از این 40 هزار میلیارد تومان در سال بتوانیم فقط نصف افراد یارانه بگیر را حذف کنیم می‌توانیم حدود 20 هزار میلیارد تومان از این رقم را به بخش سرمایه‌گذاری سوق دهیم. چون کشور منابع اضافی ندارد مجبور است مخارج یارانه‌ای را به سمت مخارج سرمایه‌ای هدایت کند. برای مثال وقتی در یک خانواده درآمدها کاهش می‌یابد. بهترین راه‌حل درست خرج کردن است. ما که نمی‌توانیم کارمندان دولت را از کار برکنار کنیم لذا تنها می‌توانیم روی یارانه‌ها مانور دهیم و با این کار از حجیم شدن مجدد دولت جلوگیری کنیم.

به نظر می‌رسد قطع یارانه تعداد زیادی از مردم، برای افزایش مخارج سرمایه‌گذاری در بودجه، در کوتاه‌مدت اثرات مثبت خود را نشان نخواهد داد و این موضوع احتمالاً برای دولت نگران‌کننده باشد.
بله، ولی اگر دولت شهامت این کار را نداشته باشد لطمه جدی به اقتصاد کشور وارد می‌شود. ما می‌توانیم با پول و سرمایه‌های کشور برای مردم سیب‌درختی وارد کنیم تا همه خوشحال این سیب‌ها را بخورند و شاد باشند. اما اگر بخواهیم باغ‌های سیب کشور را توسعه دهیم شاید چند سال طول بکشد و در این مدت مردم سیب اضافی نخواهند داشت. اما وقتی این باغستان‌ها به نتیجه رسید مردم تا آخر عمر سیب اضافی خواهند داشت. این مسئله باید برای همه مفهوم شود که ما بین کوتاه‌مدت و بلندمدت یک معادله الاکلنگی داریم. اگر مورد اول را بخواهیم مورد دوم را از دست می‌دهیم. مثلاً پولی که حدود 10 سال پیش برای راه‌آهن هزینه کردیم الآن هم بازدهی دارد و برای کشور درآمد ایجاد می‌کند درحالی‌که می‌توانستیم این پول را میان مردم توزیع کنیم، ولی چون این پول سرمایه‌گذاری شد آثار این سرمایه‌گذاری برای کشور تبدیل به یک درآمد دائم شد. سرمایه‌گذاری درآمد دائم ایجاد می‌کند. ما در اقتصاد تئوری به نام تئوری درآمد دائم داریم که می‌گوید: درآمد دائم درآمدی است که از محل تشکیل سرمایه ‌ایجاد می‌شود.

نظر جنابعالی درمورد افزایش درآمدهای مالیاتی چیست؟ همان‌طور که مستحضر هستید در هفته‌های گذشته اصناف به مالیات‌های ابلاغی خود اعتراض گسترده‌ای داشتند؟ به نظرتان با رکود موجود در کشور، افزایش مالیات‌ها علمی و عقلانی است؟

سیستم مالیاتی ایران سیستمی است که فرار مالیاتی در آن به‌شدت گسترده است و به‌طور کلی فلسفه پرداخت مالیات برای مردم ایران روشن نشده است. ما اگر می‌خواهیم اقتصاد کشور را از یک اقتصاد تک‌محصولی نجات داده و به سمت یک اقتصاد مترقی برویم باید سیستم مالیاتی کشور اصلاح شود. این به معنای فشار بر واحدهای اقتصادی کم‌درآمد نیست بلکه برای جلوگیری از فرارهای مالیاتی است. امروز راه‌حل ما این است که بیشتر به سمت مراکزی برویم که باید مالیات بیشتری بدهند. من به‌جرئت به شما می‌گویم نه این دولت و نه دولت آینده توان گرفتن این مالیات‌ها را ندارد. دولت باید بتواند بخش شبه‌دولتی را نیز زیر پوشش مالیاتی خود قرار بیاورد. اگر این اتفاق رخ دهد فشار مالیاتی از سر باقی مردم برداشته خواهد شد که من امیدوارم این کار در آینده انجام شود.

مسئله اشتغال بزرگ‌ترین نقطه‌ضعف دولت یازدهم است امروز درحالی‌که مدل‌های اشتغال در دنیا تغییر پیدا کرده‌اند ما هنوز به دنبال همان مدل‌های قدیمی هستیم. امروز سرمایه‌گذاری در صنعت برای خود صنعت قابل قبول است ولی اشتغالی ایجاد نمی‌کند به‌طوری‌که 4 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری ایران در فولاد مبارکه فقط حدود 3 هزار نفر اشتغال ایجاد کرده است.

آمارها می‌گویند شاخص نرخ بیکاری در دو سال گذشته افزایش یافته است. اکثر کارشناسان نیز معتقدند: دولت یازدهم در این زمینه عملکرد بسیار ضعیفی داشته است و افزایش رشد اقتصادی موجود بیشتر به دلیل رونق نسبی بخش صنایع بزرگ مثل نفت و پتروشیمی است که اشتغال چندانی ایجاد نمی‌کند و دولت برای بنگاه‌های کو چک کار خاصی انجام نداده است. نظرتان درباره این موضوع چیست؟

مسئله اشتغال بزرگ‌تریننقطه‌ضعف دولت یازدهم است امروز درحالی‌که مدل‌های اشتغال در دنیا تغییر پیدا کرده‌اند ما هنوز به دنبال همان مدل‌های قدیمی هستیم. امروز سرمایه‌گذاری در صنعت برای خود صنعت قابل قبول است ولی اشتغالی ایجاد نمی‌کند به‌طوری‌که 4 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری ایران در فولاد مبارکه فقط حدود 3 هزار نفر اشتغال ایجاد کرده است. به این صنایع در اقتصاد، صنایع سرمایه‌بر می‌گویند. بنابراین ما از طریق این سرمایه‌گذاری‌ها نتوانستیم معضل اشتغال را بهبود دهیم. امروز مدل‌های اشتغال در جهان روی خدمات متمرکز است. برای مثال الآن بالاترین رقم اشتغال را توریسم ایجاد می‌کند اگر آن سرمایه‌ای را که در صنعت سرمایه‌گذاری می‌کنیم در توریسم یا سایر صنایع خدماتی سرمایه‌گذاری کنیم چندین برابر اشتغال ایجاد می‌شود. متأسفانه هنوز در ایران بررسی دقیقی روی این موضوع که ضریب اشتغال چه بخشی بالاتر است صورت نگرفته است. الآن صنایعی مثل توریسم در بالای جدول ضریب اشتغال است لذا مدل اشتغالی کشور باید تغییر کند و بیشتر به سمت صنایع کاربری و اشتغال‌زا برود.

به نظرتان عواملی از قبیل نرخ بهره در نظام بانکی، یا نهادهایی مانند شورای عالی اشتغال می‌توانند چه تأثیری در عدم رشد آمار اشتغال داشته باشد؟

به نظرم اگر اعتبارات بانکی به سمت صنایع با ضریب شغلی بالا تغییر جهت دهد، حتی با نرخ سود فعلی هم می‌توان اقدامات مناسبی کرد. اتفاقاً بانک‌ها می‌توانند بیشترین کمک را در این مسیر داشته باشند. تفکرات دولت ما در زمینه اشتغال بسیار قدیمی است و باید اندیشه‌های جدیدی جایگزین شوند.

به‌عنوان آخرین سؤال، اگر شما تصمیم‌گیرنده اقتصادی کشور بودید انجام کدام اقدامات و اصلاحات اقتصادی را در اولویت قرار می‌دادید؟

اولویت اصلی اقتصاد ما باید اصلاح ساختار بودجه کشور باشد. چون تمام مشکلات اعم از تورم، نرخ رشد و کمبودهای مالی ناشی از حجیم بودن دولت است. افزایش بودجه‌های جاری، پرداخت نقدی یارانه‌ها و... باعث تلف شدن منابع کشور می‌شود. سالیانه رقم زیادی از بودجه کشور خرج شرکت‌های وابسته می‌شود، بنابراین از اصلاح ساختار بودجه شروع و سپس به سراغ سیستم مالیاتی می‌رفتم. ولی اگر اولویت اول را بخواهید به چهارچوب خود دولت برمی‌گردد که بعد از اصلاح این چهارچوب باید وارد مسائل پولی مثل تک‌نرخی کردن آرزو منطقی کردن سود بانکی شود.(+)
"Our President, analytical news site"