برآورد تحولات جهان اسلام از پایان جنگ بین الملل دوم تا به امروز، نشان می دهد که ملل اسلامی و به ویژه دولت مردان آنان هیچ گاه به مانند امروز شاهد تفرق و چند دستگی نبوده اند. تفرقی که متاسفانه در فضای رشد جریان های تکفیری در سراسر پهنای اسلامی از جنوب فیلیپین تا مراکش توسط گروه های سلفی و به واسطه اقدامات فزاینده اسلام هراسانه از سوی رسانه ها و سردمداران غربی بیشترین خسارت را بر پیکره ی جهان اسلام وارد نموده است، اوج چنین خسرانی را می توان در بیانیه ی پایانی صادر شده در خلال همایش سازمان همکاری اسلامی مشاهده نمود.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ از سازمان همکاری اسلامی که پیشتر به نام سازمان کنفرانس اسلامی در مجامع بین المللی شناخته می شد به عنوان دومین سازمان عریض و طویل بین المللی پس از سازمان ملل متحد نام برده می شود. سازمان که در آن 57 کشور اسلامی، مستقر در چهار قاره ی جهان در آن عضو می باشند.

سازمان همکاری اسلامی بر اساس تصمیم اجلاس تاریخی که در رباط، پادشاهی مغرب در ۲۵ سپتامبر ۱۹۶۹ برگزار شد به عنوان یک نتیجه از آتش‌سوزی جنایی مسجد الاقصی در اشغال بیت المقدس تأسیس شد. لذا از آن زمان و بر مبنای اساس نامه ی سازمان، این تشکل به عنوان صدای جمعی جهان اسلام و تضمین برای حفاظت و حمایت از منافع جهان اسلام در روح ترویج صلح بین‌المللی و هماهنگی میان افراد مختلف جهان شناخته می شود.

فارغ از تردید های وارده بر کارآمدی سازمان همکاری اسلامی در قریب به پنج دهه از آغاز فعالیتش بر مبنای مقاصد از پیش تعیین شده، گویا این نهاد بین المللی اکنون و در حساس ترین زمان ممکن در نقطه کاملا متضاد به اهداف از پیش تعیین شده قرار گرفته، امری که ضمن خدشه دار کردن اعتبار سازمان به وحدت میان ملل اسلامی بیش از پیش در چنین فضای تیره و تاری آسیب وارد می نماید.

روز گذشته و ساعاتی بعد از پایان رسمی اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی بیانیه پایانی این اجلاس منتشر شده است که در بندهایی از آن ایران به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. این بیانیه "تهاجم" به اماکن دیپلماتیک عربستان سعودی در تهران و مشهد را محکوم و "اظهارات تحریک‌آمیز" ایران در واکنش به اعدام‌ها در عربستان را رد کرده و آن را "دخالت آشکار" در امور داخلی عربستان دانسته است.

در بند دیگری از بیانیه سازمان همکاری اسلامی "دخالت ایران در امور داخلی کشورهای منطقه و کشورهای عضو سازمان مانند بحرین، یمن، سوریه و سومالی و ادامه حمایت [ایران] از تروریسم" تقبیح شده است.

در این بیانیه همچنین تاکید شده است که باید «روابط مبتنی بر همکاری» بین ایران و سایر کشورهای اسلامی شامل اجتناب کردن از استفاده یا تهدید به زور برقرار شود.

شعاری به نام یکپارچگی و همبستگی برای عدالت و امنیت!

مقامات ترکیه که امسال میزبانی اجلاس سازمان همکاری اسلامی را عهده دار بوده و ریاست را از طرف مصری گرفته اند، شعار اجلاس اخیر را "یکپارچگی و همبستگی برای عدالت و امنیت نامیدند". مقامات آنکارا بی توجه به نقش منفی خویش در تحولات منطقه، هدف اجلاس را به ایجاد گفتگو میان ملل اسلامی و کشیدن خط بطلانی بر فرقه گرایی حاکم بر خاورمیانه تعبیر نمودند، با این حال طولی نکشید که با وجود هشدارهای پیشین مقامات کشورمان مبنی بر بازیچه نشدن سازمان در دستان سعودی، بیانیه ی اجلاس بی توجه به مسئله فلسطین و جولان تکفیری ها در منطقه یک راست و تمام و کمال به محکومیت ایران بسنده نموده است.

رسانه های بین المللی و داخلی در رابطه با حواشی جلسه اختتامیه سازمان همکاری اسلامی نوشته اند که حسن روحانی، رییس جمهوری ایران، و هیات همراه او در اعتراض به «وجود بندهای ضدایرانی در بیانیه پایانی اجلاس سازمان همکاری‌های اسلامی» در مراسم اختتامیه نشست استانبول حضور نیافتند.

بیانیه سازمان به محکومیت ایران بسنده نکرده و جهت مسرت صهیونیست ها، گریزی نیز به حزب الله زده است. در بند ۱۰۵ از این بیانیه جنبش حزب‌الله لبنان به دلیل آن چه "اقدامات تروریستی در سوریه، بحرین، کویت و یمن و حمایت از جنبش‌های تروریستی و گروه‌هایی که امنیت و ثبات اعضای سازمان همکاری اسلامی را به خطر می‌اندازد" نامیده شده، محکوم شده است.

بنابر گزارش رویترز پیش از آغاز اجلاس سران، وزیران خارجه کشورهای عضو برای تایید پیش‌نویس بیانیه نهایی در استانبول تشکیل جلسه دادند که در آن محمدجواد ظریف، وزیر خارجه کشورمان به شدت از پیش‌نویس ارائه شده انتقاد کرد. ظریف در آن نشست گنجاندن "چهار بند ضد ایرانی و یک بند ضد حزب‌الله لبنان" در پیش‌نویس بیانیه پایانی را "بر خلاف روح همبستگی اسلامی و در راستای منافع اسرائیل" توصیف کرد.

به واقع و برآورد بیانیه صادر شده نه تنها مبتنی بر آمال و اهداف سازمان نبوده، بلکه بیشترین منفعت را از آن دشمنان مسلمانان و در راس آن ها رژیم اسرائیل نموده است.

پشت پرده ی بیانیه ی اجلاس

بیانیه اجلاس درست دو ماه پیش و در اوج اختلاف های میان تهران و ریاض بر سر اعدام شیخ نمر الباقر النمر در جده سعودی و با مشارکت نمایندگان رسمی کشورهای اسلامی تنظیم شد، نشستی که به گفته ی عباس عراقچی به واسطه ی کارشکنی و عدم صدور ویزا از سوی سعودی ها مانع از حضور نماینده ی کشورمان در آن نشست گردید.

سیاست سعودی ها از زمان تغییر در هرم قدرت در این کشور دستخوش دگرگونی شده که پیامدهای آن دامان منطقه پرتلاطم خاورمیانه را نیز گرفته است. به واقع روی کار آمدن ملک سلمان بن عبدالعزیز و دگرگونی گسترده در کابینه سعودی را می توان نقطه ی عطفی در تاریخ سعودی دانست. به واقع و تا پیش از روی کار آمدن ملک سلمان، سیاست محافظه کاری در عرصه بین المللی، بخشی لاینفک از مواضع سعودی از زمان استقرار آن توسط ملک عبدالعزیز تا مرگ ملک عبدالله محسوب می شده است، سیاستی که در آن ریاض ضمن اتکا به جایگاه خویش نظیر دست برتری در میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس، دارا بودن تسلیحات گسترده، رواج سلفی گری در منطقه و اتکا به درآمدهای مالی، عملا جایگاه سایر کشورهای قدرتمند منطقه را به رسمیت شناخته بود، امری که اکنون و با گذشت زمان گویا از سوی رهبران سعودی نادیده انگاشته شده و عملا در پی تبدیل خویش به یگانه قدرت اثر گذار خاورمیانه اند.

سفر طولانی اخیر ملک سلمان بن عبدالعزیز به مصر و وضع قراردادهای سنگین با این کشور در کنار استقبال بی نظیر از سلمان و اعطای بالاترین نشان های دولتی و علمی این کشور و هم چنین تقدیم دو جزیره مورد مناقشه به ریاض ( جزایر صنافیر و تیران واقع در جنوب خلیج عقبه بیش از شش دهه است که در اختیار مصری ها بوده و به دلیل قدرت این کشور تا کنون از بازگرداندن آن به ریاض خودداری می نموده است)، حضور در ترکیه جهت فعالیت در سازمان همکاری اسلامی و تحرکات روز افزون محمد بن نایف و محمد بن سلمان، ولیعهد و ولی ولیعهد در منطقه همگی گواه تعیین نقش جدید در منطقه از سوی سعودی هاست.

تحولات خاورمیانه در طول دهه های اخیر و زوال برخی قدرت های منطقه ای هم چون مصر، سوریه و عراق در کنار فقدان رهبران کاریزما در سطح منطقه، عملا فضا را برای جولان سعودی ها فراهم ساخته، فضایی که در آن تنها ایران به عنوان قدرت رقیب در منطقه محسوب شده و لذا سعودی ها را بر آن داشته با توسل به ریسمان های گوناگون در راستای تضعیف نظام اسلامی ایران بکوشند.

برآورد سفرهای اخیر سلمان بن عبدالعزیز تنها نمونه ای از سیاست های جدید سعودی است، که مع الاسف با ناکامی های موجود در منطقه در حال اشاعه به سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا است. دیدار روزهای اخیر از ترکیه و اعطای بالاترین نشان ها به او، همکاری بی چون چرای بخش عمده ای از رهبران کشورهای عربی و اسلامی در اتخاذ موضع در قبال ایران، حضور گسترده آنان (حداقل به شکل حمایت لفظی) از حملات بر علیه انقلابیون یمنی، وضع تحریم و فشار بر علیه حزب الله، تاسیس گسترده بانک های مالی با نفوذ حداکثری اقتصادی سعودی ها بر کشورهای شریک، تنها نمونه هایی از اطاعت مطلق عمده جهان عرب و جهان اسلام از مواضع سعودی می باشد.

بدون تردید کسب رهبری مطلق بر جهان عرب و سپس جهان اسلام را می توان بزرگترین هدف سعودی ها دانست. هدفی که سعودی ها جهت دستیابی به آن از اعطای هرگونه هزینه ای ابا نداشته اند.

به واقع سعودی ها بر آنند بر خلاف روال پیشین که این آمریکایی ها بودند که به مداخله مستقیم در منطقه مبادرت می ورزیدند، خود به تنهایی رهبری این اقدامات را عهده دار شده و بتوانند حمایت بخش عمده ای از کشورهای عربی و اسلامی را پشت سر خویش احساس نمایند. تلاش بی حد و حصر سعودی جهت جلب حمایت دول اسلامی (ولو ظاهری و لفظی) در زمان آغاز حمله به یمن در همین راستاست. چنین حمایت هایی عملا به سعودی ها جهت پیشبرد مقاصدشان در منطقه مشروعیت می بخشد. محکومیت ایران از سوی عمده کشورهای اسلامی و عربی پس از حمله به سفارت سعودی با فشار گسترده عربستان محقق شد، هم چنین اعمال قطع رابطه با ایران یا تروریستی خواندن حزب الله و کاهش روابط با لبنان، زمانی از سوی ملل عربی و هم اکنون سازمان همکاری اسلامی اعلام شد، که پیشتر سعودی ها آن را اتخاذ نموده بودند.

سعودی ها جهت پیشبرد مقاصدشان در این باره به سه سلاح، بهره گیری از یک ایدئولوژی خطرناک، دارا بودن مدرن ترین تسلیحات و خزانه های پر پول مجهزند. به طور نمونه در زمان آغاز حملات بر علیه یمن و یا موضع گیری در برابر ایران، دولت عمرالبشیر در سودان که پیش از آن دهه ها از متحدین کشورمان محسوب می شد، با دریافت بذل و بخشش های ریاض، به چرخش ناگهانی در مواضعش اقدام نمود. روش بهره گیری از دلارهای نفتی از سوی حکام سعودی در قبال سایر دولت ها در منطقه مکررا در دو سال اخیر مشاهده شده است. به واقع جریان های تکفیری با هزینه های غیر مستقیم سعودی است که به حیات خویش ادامه می دهند.

ایدئولوژی دومین عنصر خطرناکی است که سعودی ها از آن استفاده می نمایند. تفکر وهابیت و تکفیری در درون خود نفی دیگران و مجاز شمردن قتل آنان به هر طریق مختلف اعم از عملیات انتحاری یا گونه های دیگر را مجاز می شمارد. تاسیس مراکز مذهبی وهابی در افغانستان، پاکستان، آسیای میانه، شاخ آفریقا، بالکان و... به گونه ای روز افزون ادامه داشته و همین امر ضمن تقویت وفاداران به سعودی به بلای جان کشورهای رقیب عربستان بدل شده است، از همین روست که از سعودی ها به عنوان پدرخوانده جریان های تکفیری نظیر داعش و النصره نام برده می شود.

برآورد سال 2015 میلادی نشان می دهد که دولت سعودی پس از آمریکا و چین بیشترین بودجه نظامی را به خود اختصاص داده است (بیش از روسیه، هند، برزیل، کانادا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، ژاپن و...). خرید سلاح های فوق پیشرفته بر اعتماد به نفس سعودی جهت پیروزی بر دشمنانش افزوده و هم چنین دست آنان را جهت حمایت تسلیحاتی از متحدین تروریستش در منطقه بازگذارده است. اتکا به همین سلاح ها بود که پیروزی بر حوثی ها در یمن را در ذهن سعودی ها ممکن نموده بود.

از نگاه سعودی ها جهت حل معضلات منطقه لزوما نیاز به بهره گیری از زور نیست. کما این که آغاز گفتگوها با حماس در ماه های گذشته و یا مداخله در تعیین رئیس جمهور در لبنان یا آوردن برخی حوثی ها بر سر میز گفتگو در کویت و یا مشارکت فعال برخی گروه های اپوزیسیون سوری در ریاض همگی از طریق زور صورت نپذیرفته و تطمیع و ترفند های دیپلماتیک نیز دخیل بوده اند.

رژیم سعودی از بدو پیروزی در حجاز تا به امروز، همواره حمایت روحانیون حنبلی مسلک و وهابی را پشت سر خویش احساس نموده اند. تفکری که ضدیت با شیعه را می توان یکی از وجوه برجسته آن تلقی نمود.

مشی انقلابی نظام جمهوری اسلامی از آغاز پیروزی در کنار سیاست مذهبی آن موجب شده تا سعودی ها از همان ابتدا به سنگ اندازی در برابر سیاست های تهران اقدام نمایند. اکنون و با گذشت زمان و با کناره روی برخی از رقبا و نفوذ هر یک از طرفین بر بخش هایی از منطقه، بر دامنه مقابله سعودی ها علیه تهران افزوده است، لذا می توان بخشی از استراتژی کلان رژیم سعودی جهت قدرت گیری در منطقه را در راستای مهار آن چه زیاده خواهی تهران می نامد قلمداد نمود. تلاش سعودی برای ایجاد اجماع در میان ملل عربی و اسلامی جهت موضع گیری در برابر تهران در همین راستا ارزیابی می شود.

سفر اخیر سلمان به مصر و سپس ترکیه در کنار فعالیت های دیپلماتیک شاهزاده های سعودی در برخی ملل عربی در همین راستا قلمداد شده و کارشناسان بر این باورند که سعودی در این گفتگوها در پی نزدیکی دو جناح موجود در منطقه یعنی مصری ها و ترک ها برآمده اند تا بلکه زمینه همکاری مشترک میان آن ها در نحوه رویارویی با ایران و سقوط بشار اسد در سوریه فراهم آید. بیانیه اخیر صادر شده از سوی سازمان همکاری اسلامی نیز در همین راستا قابل ارزیابی است که چگونه سعودی ها توانسته اند با توسل به ابزارهای مالی و ایدئولوژیک کشورهای اسلامی را که عموما یا در دسته فقرا قرار دارند ( که نیازمند حمایت مالی سعودی اند) و یا به دلیل فقدان مشروعیت داخلی ناگزیر به همکاری با سعودی به عنوان متحد غرب اند و یا حائز هر دوی این شرایط اند، را وادار به حمایت از ایده ی خود نمایند. رخدادی که اگرچه ممکن است در کوتاه مدت موجب تامین منافع سعودی ها گردد، اما تداوم آن لااقل ماهیت و کارایی سازمان هایی چون همکاری اسلامی را از میان خواهد برد.(+)

لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/blZNX