fehrest page

back page

شـيـخ حـسـن آبـرى در كـتـاب ((مغانى الوفا بمعناى الاكتفا)) مى گويد: ((در زمينه آمدن مـهـدى و ايـنـكـه وى هـفـت سـال فـرمـانـروائى كـرده و زمـيـن را پـر از عـدل و داد مـى كـنـد، روايـات از لحـاظ كـثـرت راويـان ، مستفيض و بلكه در حد تواتر، از پيامبر(ص ) روايت گرديده است . و در شرح عقيده شيخ محمد بن احمد سفاريتى حنبلى چنين آمـده : درباره ظهور مهدى روايات بسيار وارد شده كه به حد تواتر معنوى مى رسد و اين مـطـلب ميان دانشمندان اهل سنت شايع و رايج است بگونه ايكه جزء معتقدات آنان بشمار مى آيـد، سـپـس پـاره اى از روايـات وارده در ايـن بـاره را از جـمـعـى از صـحـابـه نـقـل مـى كـنـد و پس از آن مى گويد: روايات متعددى از صحابه ، چه آنها كه نامشان ذكر شـده و چـه آنـهـا كـه ذكـر نـشـده و هـمـچـنـيـن از تـابـعـيـن نـقـل گـرديـده اسـت كـه روى هـم رفـتـه مـوجـب يـقـيـن مـى شـود، بـنـابـراين چنانكه ، نزد اهـل فـضـل و دانش ثابت بوده و در اعتقادات اهل سنت و جماعت تدوين شده است ، ايمان و اعتقاد به ظهور مهدى واجب مى باشد))(490)
عدوى مصرى
او در كتاب ((مشارق النوار)) مى گويد: ((در برخى از روايات آمده است كه هنگام ظهور او فرشته اى بالاى سرش ندا مى كند كه : ((اين مهدى خليفه خداست از او پيروى كنيد)) پس مردم به او روى مى آورند و عشق و محبت وى در دلها جايگزين مى شود، وى بر شرق و غـرب زمـيـن فـرمـانـروائى مى كند و كسانى كه نخستين بار بين ركن و مقام با او بيعت مى كـنـند به تعداد اهل بدر مى باشند، پس از آن مؤ منين واقعى از شام و افراد شايسته اى از مـصـر و گـروه هـايى از مشرق زمين و نظير آنان ، نزد او مى آيند. و خداوند براى يارى او سـپـاهـى بـا درفـش هـاى سـيـاه از خراسان بر مى انگيزد، سپس به شام و در روايتى به كـوفـه روى مـى آورنـد كـه جـمـع بين هر دو (روايت ) ممكن است و خداوند او را با سه هزار فـرشـتـه يـارى مـى كـنـد و اصـحـاب كـهف از ياران آن حضرت خواهند بود، استاد سيوطى گـويد: راز تاءخير آنان (اصحاب كهف ) تا اين زمان بدين جهت است كه خداوند اين عزت و شـرافـت را بـه آنـان اعـطـا فـرمود تا در اين امت داخل شوند و خليفه خدا را يارى نمايند، طلايه دار سپاه وى جبرئيل و در انتهاى آن ميكائيل قرار دارد))(491)
سعد الدين تفتازانى
وى در ((شـرح المـقاصد)) بيان مى دارد: ((خاتمه بحث : خروج مهدى و فرود آمدن عيسى از موضوعاتى است كه به مبحث امامت مربوط است و هر دو از نشانه هاى قيامت است و در اين باب روايات صحيحى رسيده هر چند خبر واحد باشند))
((... از ابـوسعيد خدرى نقل شده است كه گفت : پيامبر خدا(ص ) فرمود ((بر اين امت بلا و مـصـيبتى برسد كه از ظلم و بيداد، كسى ملجاء و پناهى نيابد تا بدان پناه برد، آنگاه خـداونـد مـردى از خـانـدان مـرا بـرانـگـيـزد تـا زمـيـن را پـر از عـدل و داد سـازد هـمـانـگـونـه كـه از ظـلم و جـور آكـنـده شـده بـود)) دانـشـمـنـدان اهـل سـنـت بـرآنند كه وى پيشوايى عادل از فرزندان فاطمه مى باشد كه خداوند هر وقت بخواهد او را آفريده و براى يارى دين خود بر مى انگيزد و شيعه معتقد است كه وى محمد بـن حـسـن عـسـكـرى اسـت كـه از بـيـم دشـمـنـان ، پـنـهـان بـسـر مـى بـرد و طول عمر او اءمرى محال و غيرممكن نيست همچون نوح و لقمان و خضر(ع) و ساير فرقه ها ايـن مـطـلب را انـكـار كـرده انـد چـون آنـرا امرى بسيار بعيد مى شمارند زيرا چنين عمرهاى طولانى بدون دليل و قرينه در اين امت بى سابقه است ))(492)
قرمانى دمشقى
او در كـتـاب خـود ((اخـبـار الدول و آثـار الاءول )) گـفته است : ((دانشمندان بر اين عقيده اتفاق دارند كه مهدى همان قيام كننده در آخر زمان است و اخبار ظهور وى را تاءييد مى كند و بـر پـرتـو افـشـانـى نور او هماهنگى دارند. ظلمت و تاريكى روزگاران با ظهور او به روشـنـائى بـدل خـواهـد شـد و بـا ديـدن رويش ظلمت هاى شب تاريك جاى خود را به صبح راسـتـين خواهد داد. و پرتو عدالتش سراسر جهان را تابناكتر از ماه تمام ، نور افشانى خواهد نمود))(493)
محى الدين عربى
او در كـتـاب ((الفـتـوحـات المـكـيـه )) خود آورده است : ((آگاه باش ، خداوند ما را يارى گرداند، كه پروردگار را خليفه اى است ظهور مى كند در حاليكه زمين مملو از ظلم و بيداد شـده بـاشـد و او آن را از عـدل و داد سرشار خواهد ساخت و اگر از عمر جهان تنها يك روز مـانـده بـاشـد خـداى سـبـحـان آنـروز را بـه حـدى طـولانـى نمايد تا خليفه خدا از خاندان رسول الله (ص ) و از فرزندان فاطمه و همنام با پيامبر خدا(ص ) (بر جهان ) حكمرانى كند.
((... او در كـار زار بـزرگ كـه مـهـمانى خداست ، در مرج عكا حاضر مى شود، ستم و ستم پـيـشـگـان را نـابـود مى كند و دين را بر پا داشته و جان تازه در كالبد اسلام* مى دهد، اسلام بعد از خوارى ، به سبب او عزيز و ارجمند مى گردد و پس از انزوا دوباره زنده مى شود، ماليات و جزيه را وضع مى كند (دشمنان را) با شمشير، دعوت به خدا مى نمايد هر كـس نـپـذيـرد كـشـتـه مـى شـود و هر كه با او درافتد خوار و بيچاره مى گردد، در احكام و مـسـائل ديـن بـگـونـه اى عـمـل مـى كـنـد كـه اگـر پـيـامـبـر خـدا(ص ) بـود هـمـان گـونـه عـمـل مـى كرد، مذاهب باطل را از روى زمين بر مى اندازد و جز دين پاك و ناب اسلام ، آئينى باقى نمى ماند.
دشـمنان او مقلد فقيهان داراى اجتهاد هستند و چون حكم او را برخلاف احكام پيشوايان خود مى بـيـنـند به ناچار از ترس شمشير و هيبت او و يا از شوق مزايايى كه در اختيار دارد، تحت فرمانروايى وى در مى آيند.
عـامـه مـسـلمـانـان بـيـش از خـواص ، بـه وجـود او شـاد مـى گـردنـد و عـارفـان اهـل حـقـيـقـت كـه بـه سـبـب مـعـرفـت الهـى بـه كـشـف و شـهـود حـقـائق نائل شده اند با وى بيعت مى كنند.
او را مردانى الهى است كه دولت وى را بر پا داشته و او را يارى مى كنند، آنان وزيران و مـعـاونـان او مـحـسوب مى شوند كه بار مسئوليت سنگين مملكت را بدوش كشيده و او را در ماءموريت الهى اش كمك مى كنند.
((... شـهـداى او بـهـتـريـن شهيدان و امانت داران او برترين امانت داران اند و همانا خداوند گـروهـى را كه در پرده غيب خود پنهان ساخته به معاونت او برگزيند و آنها را از طريق كـشـف و شـهود بر حقايق آگاه سازد و آنچه تكليف الهى اوست نسبت به بندگان خدا انجام مـى دهـد و بـا مـشـورت آنـان امـور را فـيـصـله مـى دهـد و آنـان آگـاه بـه مسائل بوده و مى دانند در آنجا چه وجود دارد.
امـا خـود او دارنـده شـمـشـيـر حـق و داراى سـياست كشوردارى است و آگاهى و علم وى از جانب خداوند به اندازه ايست كه شاءن و منزلت او نياز بدان دارد، زيرا وى خليفه اى راستين و بـحـق اسـت ، زبان حيوانات را مى داند و عدالتش در جن و انس جريان مى يابد و از اسرار دانش ، وزيران او مى باشند كه خداى سبحان آنان را به وزارت و معاونت او انتخاب مى كند كه مصداق اين گفته خداوند است كه : ((اين حق ماست كه ايمان آورندگان را يارى نماييم )) و آنـان در رديـف صـحـابـه و بـزرگـان مـى بـاشند، كه بر سر پيمان خويش با خدا باقى ماندند، آنان از عجم هستند و در ميان شان عرب نيست ولى جز به زبان عربى سخن نـمـى گـويـند، نگاهبان دارند ولى از جنس خودشان نيست ، و هرگز نافرمانى خدا را نمى كنند و از وزراى ويژه و با فضيلت ترين امانت داران بشمار مى روند))(494)
شريف برزنگى
وى در كتاب خود ((الاشاعة فى اشراط الساعة )) مى گويد: ((بدان كه روايات مربوط بـه مـهدى با وجود اختلاف آن منحصر و محدود نمى باشد چنانكه محمد بن حسن دستورى در كـتـاب مـنـاقـب شـافـعـى خـود مـى گـويـد: روايـاتـى كـه از رسول الله درباره مهدى آمده و او را از خاندان آن حضرت دانسته ، در حد تواتر است .
((... از ابن سير بن نقل شده كه مهدى از ابوبكر و عمر بهتر است و گفته شده : (آيا او) از ابوبكر و عمر بهتر است !؟ گفت البته او بر بعضى از پيامبران نيز برترى دارد، و از او روايـت شـده اسـت كـه گـفـت : ابـوبـكـر و عـمـر بـر او فـضـيلت ندارند. سيوطى در ((العـرف الوردى )) گـويـد: ايـن سـنـدى صـحـيـح اسـت و از لفـظ اول خفيف تر مى باشد و گفته : به عقيده من بهتر اين است كه دو عبارت بر مفاد اين روايت تـاءويل گردد: ((بلكه به اندازه پنجاه تن از شما)) به خاطر فتنه هاى سختى كه در زمان مهدى وجود دارد.
بعقيده من ، حق اين است كه جهات برترى و فضيلت ، متفاوت است و روا نيست فردى را بر فـرد ديـگـر بـطـور مـطلق ، ترجيح دهيم مگر آنكه پيامبر(ص ) او را برترى داده باشد. زيـرا مـمكن است در فرد پائين تر امتيازى وجود داشته باشد كه در شخص برتر نباشد، در فتوحات مكيه از شيخ محى الدين عربى قبلا گذشت كه آن حضرت در حكم معصوم است و بـه سـنـت و سيره پيامبر(ص ) عمل كرده و هرگز خطا نمى كند، بى ترديد اين خصلت در ابـوبـكـر و عمر نبود و ويژگيهاى نه گانه اى كه گذشت در وجود هيچ يك از پيشوايان دينى قبل از او جمع نگرديد، با توجه به اين جهات مى توان او را بر آن دو برترى داد هـر چـنـد آنها از امتياز مجالست رسول خدا(ص ) و مشاهده وحى و سابقه و غير آن برخوردار بـوده اند. والله العالم . شيخ على قارى در كتاب ((المشرب الوردى فى مذهب المهدى )) مى گويد: از جمله چيزهايى را كه مى توان دليل بر برترى حضرت مهدى (ع) دانست اين اسـت كـه پـيـامـبـر(ص ) وى را ((خـليـفـه خـدا)) نـامـيـد ولى بـه ابـوبـكـر جز ((خليفه رسول خدا)) نمى گفتند)).(495)

fehrest page

back page