با گذشت چهار سال از فتنه‌ی 88 و روشن‌تر شدن حقایق، امروز نه فقط متهمان، که رسانه‌های اصلاح‌طلب معترف‌اند جریان سبز جز «خشونت‌طلبی محدود و کور» چیزی نبوده است.

مردادماه 1388 با افول نسبی اغتشاشات خیابانی جریان فتنه، زمانی بود که بسیاری از اصحاب فتنه که سال‌ها به عنوان تئوریسین و سردمداران جریان دوم خرداد از آن‌ها یاد ‌می‌شد، در برابر دوربین‌های تلویزیونی، به اشتباهات و انحرافات فردی و حزبی خود اعتراف کردند. از سعید حجاریان تا محمدرضا تاجیک، از محمدعلی ابطحی تا محمد عطریانفر و سعید شریعتی رسماً در دادگاه به اشتباه فکری و سیاسی خویش زبان اذعان گشودند.

اگرچه ماجرای اعترافات مراجع فکری اصحاب فتنه با واکنش‌ها وادعاهای شتاب‌زده و گاه متناقضی از سوی اصلاح‌طلبان مواجه شد، شائبه‌ی شکنجه‌ی روحی و جسمی متهمان، تحت فشار قرار دادن آن‌ها،1 اضطرار آن‌ها برای بقا و رهایی از زندان و... مهم‌ترین استدلالاتی بود که به جز «بیان حقیقتی که قبلاً مکتوم نموده‌اند.» در رسانه‌های همسو با فتنه بیان می‌شد. اما ورای هر کدام از این واکنش‌ها، مهم‌ترین تأثیر این اعترافات صریح، بی‌اعتبار ساختن و تذبذب غیرقابل‌انکار جریان فتنه‌ی سبز بود.

«نفی ادعای دروغین تقلب» در انتخابات 88 به عنوان رمز آشوب و به راه انداختن آشوب‌های خیابانی پس از انتخابات، مهم‌ترین اذعان متهمان جریان سبز در دادگاه بود.

گذشت زمان نشان داد ماجرای اعترافات سران جریان سبز، نه تحت فشار و شکنجه، که در سال‌های بعد، به زبان‌های دیگر تکرار شد. متهمان پس از آزادی، هرگز از شکنجه یا فشار در زندان سخن نگفتند و علی‌رغم تذبذب فکری و عملی مألوف اصلاح‌طلبان، سخنان و اعترافات خود را پس نگرفتند.

سعید حجاریان چهار سال پس از آن، در رسانه‌ها با کلمات جدیدی مجدداً تأکید کرد که نه تخلف و نه تقلبی در انتخابات 88 در کار نبود و تنها جریان رقیب را به نوعی پوپولیسم و «تدلیس سیستماتیک» متهم کرد. او در توضیح تدلیس سیستماتیک، با اشاره به حضور احمدی‌نژاد در شهرداری و دولت نهم، مدعی شد وی در این مدت بیت‌المال را در سطح وسیع و بی‌حساب‌وکتاب در قالب سهام، سیب‌زمینی، یارانه و... به مردم بخشیده تا رأی بیاورد و این رفتار را تدلیس خواند.2

ضمن آنکه حتی برخی دیگر از فتنه‌گران، همچون مصطفی تاج‌زاده (که خود متهم و محکوم به تقلب در انتخابات مجلس ششم بود) و بهزاد نبوی، که در دادگاه رسماً زبان به اعتراف نگشودند، بعدها به نحوی بر این حقیقت صحه گذاردند که ادعای تقلب در انتخابات، گزافی بیش نبوده است.3

اما علاوه بر انکار ادعای تقلب، محتوای اعترافات تئوریسین‌های جریان سبز در دادگاه، حاوی اذعان‌های دیگری نیز بود. اغلب آن‌ها نه تنها در برابر کیفرخواست دادگاه از خود دفاع نکردند، بلکه در سه سطح به اعتراف و توبه دست زدند:

در سطح اول، متهمان فتنه علاوه بر آنکه به اشتباهات و انحرافات شخصی خود، نظیر رفتارهای غیرقانونی و تحریک و تشویق به آشوب‌های خیابانی و.. اذعان و ابراز ندامت کردند؛ مراجع فکری جریان اصلاحات یا خود را برای ارائه‌ی تحلیل‌های ناصواب یا تشویش اذهان عمومی از طریق سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و... سرزنش کردند.

در سطح دوم، آن‌ها از اشتباهات عمیق جناحی و حزبی خود، همچون قانون‌شکنی وناشکیبایی جریان اصلاحات در فرآیند گردش قدرت، هزینه کردن برای موسوی، همراهی با توهم پیروزی و کوبیدن بر طبل تقلب و... سخن گفتند. ابطحی از انگیزه‌های منفعت‌جویانه و بعضاً خائنانه‌ی برخی بزرگان اصلاحات در همراهی و تعمیق توهم موسوی سخن گفت4 و محمد عطریانفر با معرفی خود و دوستانش به عنوان نمایندگان گروه‌های سیاسی اصلاح‌طلب، با اعلام تسلیم در برابر اتهامات امنیتی خود، اظهار داشت: «از سال 86 در حوزه‌ی جریان اصلاحی دچار نوعی تردید و نوعی نگاه نگران بودم.»5

در سطح سوم، زبان به انتقادی بی‌پرده و تیز از انحرافات فکری و تئوریک جریان اصلاحات در ایران گشودند؛ موضوعی که نه به دفاعیه و نه به اعترافات معمول سیاسی شبیه بود و از نگاه برخی، حتی ضروری هم نبود.

سعید حجاریان و محمدرضا تاجیک، مشاوران سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی، که به مغز متفکر و تئوری‌پردازان اصلاحات مشهور بودند، هر کدام به طریقی به ناگاه و در چرخشی عجیب، نظریات قبلی خود را پس گرفتند و طی بیانیه‌ای آکادمیک، از «تحلیل‌های غلط» و توبه‌ی تئوریک خود سخن راندند.

حجاریان علوم انحرافی غرب در دانشگاه‌های ایران را به نقد کشید و انطباق ناقص و تحمیلی نظریات غیربومی همچون نظریه‌ی سلطانیسم ماکس وبر و... را عاملی در جهت کژفهمی‌های سیاسی و انحرافات نخبگان فکری و اجرایی جناح منتسب به خود بیان کرد.6

تاجیک نیز به اشتباهات و دوگانگی‌های اصلاح‌طلبان اشاره کرد و نوع نگاه طیف‌های مختلف اصلاح‌طلب را درباره‌ی رابطه‌ی دین و سیاست به نقد کشید.7 محمد عطریانفر هم در شجاعتی مثال‌زدنی، بر نفاق پنهان ایدئولوژیک خود و هم‌مسلکانش تأکید کرد که البته پس از آزادی از زندان نیز بر عدم فشار و خشونت در زندان و صحت اعترافات خویش مجدداً پای فشرد.

اما اکنون که پس از گذشت بیش از چهار سال از فتنه‌ی 88، با فروکاستن هر چه بیشتر غبار فتنه و روشن‌تر شدن حقایق، طبل رسوایی و اعترافات اصلاح‌طلبان از بام به زمین خورده است، نه فقط متهمان آن‌ها، که رسانه‌های آن‌ها معترف‌اند جریان سبز جز «خشونت‌طلبی محدود و کور» چیزی نبوده است. در این فضا، بازخوانی اعترافات اصلاح‌طلبان می‌تواند نمایی هرچند ناقص و نارسا از آگاهی خود اصلاح‌طلبان به ضعف‌های فکری و عملی آن‌ها ارائه کند.

این واقعیت روشن است که اصلاحات با مبنای سکولار خود، از خلأ فکری و تئوریک و تناقض ایدئولوژیک رنج می‌برد. بضاعت فکری اصلاح‌طلبان اغلب در سطح ترجمه و تقلید آثار تئوری‌پردازان غربی عصر مدرن و یا استراتژیست‌های متأخر غربی است. سفرهای مکرر برخی از این استراتژیست‌ها، از جمله جان هیک، هابرماس، رورتی، جان کین و... و دیدارشان با اصلاح‌طلبان و کپی‌برداری‌های استراتژیک آن‌ها از نسخه‌های فرهنگی و سیاسی غربی، فارغ از بافت اجتماعی ایران (گورباچفیزاسیون ایران، پلورالیسم دینی، انقلاب رنگی و...) نشانی از این وامداری و آویختگی تئوریک و راهبردی دائمی اصلاح‌طلبان به غرب است.

اصلاح‌طلبان «بحران‌زی»‌اند و با هر شکست سیاسی و رو‌یگردانی مردمی، به جای حل اساسی اختلالات و نارسایی‌های فکری خود و بازگشت به مطالبات مردمی، برعکس، با بحران‌نمایی و بحران‌سازی تلاش کرده‌اند بر خبط و خطاهای استراتژیک خود سرپوش بگذارند.

این واقعیت به وضوح علت «عبورهای» دائمی اصلاح‌طلبان (عبور از خاتمی، عبور از اصلاحات، عبور از جنبش دانشجویی، عبور از جنبش سبز و...) در هر بن‌بست و انسداد سیاسی را ترجمان می‌کند. ناامیدی جبهه‌ی اصلاحات از عدم اقبال مردمی به راهبردهایش (از جمله شکست در پنج انتخابات پی‌درپی)، حتی در مقطعی، برخی از تئوریسین‌های این جریان را به طرح‌های عجیب و عبثی چون «افغانیزه کردن» ایران، «پیشنهاد زبونانه‌ی حمله‌ی نظامی آمریکا به ایران»، طرح «حاکمیت دوگانه و خروج از حاکمیت» نیز رسانید.

تذبذب رفتاری و انگیزه‌های شخصی منفعت‌جویانه یا فرصت‌طلبانه‌ی اصلاح‌طلبان، علت دیگر ضعف، ناکامی و بی‌اعتباری اصلاحات است؛ موضوعی که نخبگان فکری و اجرایی این جریان را به آسانی و با گذشت کمتر از چهل روز بازداشت، به اذعان وامی‌دارد. موضوعی که برای جریان‌های سیاسی با بنیه‌های اسلامی و معنوی ناب، که تا پای جان برای آرمان‌های خود می‌جنگند، تعجب‌برانگیز است. این رفتار سیاسی اصلاح‌طلبان به خوبی در گفته‌ی مشهور اپوزیسیون معترفی چون ابراهیم نبوی مشهود است: «من معتقد بوده و هستم که هیچ عقیده‌ای ارزش آزار دیدن را ندارد.»

می‌توان گفت ورود ضدانقلاب‌های نشان‌داری چون سازمان منافقین به آشوب‌های خیابانی، پروژه‌های کشته‌سازی و ختم گرفتن برای قبرهای خالی، در بحبوحه‌ی آشوب‌ها و پس از آن، شاهدی بر آگاهی اصلاح‌طلبان از «فقدان نیروی فداکار» در اردوگاه فتنه بود.

این بدیهی است که جریان فکری و سیاسی که مبنای حرکتش عقیده و انگیزه‌های الهی و آرمان‌های والای انسانی باشد، هم در عرصه تئوریک محکم و منسجم است و هم برای آرمان‌هایش فداکاری خواهد کرد. قیام 9 دی 88 نمونه‌ای از چنین حماسه‌ی فداکارانه و خودجوشی بود که با همین انگیزه‌ی الهی، توده‌های مردمی را علیه هتاکان به مقدسات اسلامی و نظام دینی برانگیخت و پرونده‌ی 9 ماه ناآرامی، فتنه و بحران‌سازی را قاطعانه مختومه کرد.(*)

پی‌نوشت‌ها:

1.      هرچند معترفین بعد از آزادی از زندان، بارها تأکید کردند اعترافات مذکور در شرایطی کاملاً آزاد بیان شده است.

2.      http://www.tasnimnews.com/Home/Single/111394

3.      به عنوان نمونه، فیلمی مستند از مصطفی تاج‌زاده در سایت یوتیوب انتشار یافت که در آن، وی در محفلی خصوصی و در کنار هم‌دستانش، صفایی فراهانی و رمضان‌زاده، با صراحت اعلام می‌کند که چنین تقلبی صورت نگرفته و فتنه‌گران نتایج انتخابات دهم را به نامزد رقیب واگذار کرده‌اند: www.youtube.com/watch?v=lzbyEaOm6js

4.      http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8805100778

5.      http://www.jahannews.com/vdchzxnm.23nwvdftt2.html

6.       http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8806030459

7.       http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=85495

*الهه خانی؛ کارشناس ارشد علوم سیاسی/