شکست روحانی در دستیابی به توافق جامع، تأثیر منفی شدیدی بر نفوذ داخلی وی و همچنین تلاش او برای بازسازی ایران و اقتصاد آن می گذارد و امتیازات کوچک سیاسی-اقتصادی حاصل از توافق موقت را تحت الشعاع قرار خواهد داد.

وب سایت اندیشکده آمریکایی بروکینگز (Brookings) به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ طی یادداشتی به مناسبت سالگرد روی کار آمدن دولت یازدهم در جمهوری اسلامی ایران، عملکرد دکتر روحانی را مورد بررسی قرار داد و نوشت:
««اگر سال گذشته پیش از مراسم تحلیف، تردیدی در مورد اولویت های روحانی وجود داشت، در اولین کنفرانس خبری رئیس جمهور ایران پس از ورود به نهاد ریاست جمهوری، اولویت اصلی مشخص شد.
پرزیدنت روحانی در آن زمان اعلام کرد: «ما آماده ایم که به طور جدی و بدون اتلاف وقت در مذاکرات (اتمی) شرکت کنیم. اگر طرف های دیگر هم چنین نظری داشته باشند، مطمئن هستم که این مسأله در زمان کوتاهی حل خواهد شد.»
روحانی تا کنون به خواسته خود نرسیده است، اما به عنوان دومین فرد قدرتمند در حکومت ایران، تأثیر وی بر سیاست خارجی کشور مشهود است. وی به شکل‌گیری ایرانی پویاتر و برون‏‌گراتر کمک کرده است؛ ایرانی که حاضر به پذیرش ریسک بهبود روابط با دشمنان قدیمی خود می‌باشد.
پس از یک سال، هنوز مشخص نیست که آیا کسی که به عنوان "شیخ دیپلمات" شناخته می شود، قادر خواهد بود کشورش را در دو چالش عمده پیش رو هدایت کند یا خیر؟
اولین چالش، مسأله تن دادن یا ندادن به تساهل و مصالحه در مناقشه هسته ای است.
دومین چالش نیز بی ثباتی منطقه است که از یکسو باعث تشدید سوءظن به حکومت ایران می شود و در عین حال از دیگرسو فرصت های جدیدی را برای اثرگذاری (در منطقه و جهان) پیش روی ایران قرار می دهد.
حتی پیش از کنفرانس خبری روحانی (پس از مراسم تحلیف) نیز محوریت بحران هسته ای در برنامه‌های وی مشهود بود! این موضوع نقشی اساسی در مبارزات انتخاباتی بازی کرده و برای اولین بار باعث پیدایش گفتمان عمومی در مورد مواضع حکومت در قبال مطالبات جامعه‌جهانی شد!
روحانی که در فرآیند تبلیغات انتخاباتی نیز تأکید خود بر دیپلماسی هسته ای را نشان داده بود، "خاویر سولانا" (مسؤول پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا) را به مراسم تحلیف دعوت کرد و وزیر خارجه ای را به کابینه اش فراخواند که در مجموعه سیاست خارجی امریکا -نسبت به دستگاه دیپلماسی ایران- مقبولیت بیشتری داشت.
حتی در زمان تحلیف حسن روحانی هم مذاکرات در حال شتاب گرفتن بود. علت اصلی آن نیز مکاتبه میان وی و باراک اوباما در آگوست 2013 بود که گفتگوهای دوجانبه پشت‌پرده به رهبری معاون وزیر خارجه امریکا (ویلیام برنز) را احیا کرد.
این گفتگوها به همراه مذاکرات رسمی ایران با نمایندگان اروپا، روسیه، چین و ایالات متحده منجر به پیمان موقت نوامبر 2013 شد و چنانچه گمان کنیم سیاست های چندگانه و نرسیدن به توافق جامع، توافق اولیه را بی ارزش نموده است، اشتباه کرده ایم.
نتیجه موفقیت آمیز یک کارزار دیپلماتیک با «شیطان بزرگ»، در حقیقت پیشرفتی تاریخی و به‌یادماندنی برای تهران بود و دولت ایران را در قوی ترین موضع خود در 15 سال گذشته قرار داد. این دستاورد از دیدگاه واشنگتن و متحدانش نیز حداقل به همین میزان مهم بوده است.
توافق موقت، اولین امتیاز واقعی ایران در پرونده هسته ای طی بیش از یک دهه و اولین گام جدی در جهت پایان دادن به این بحران بوده است.
این توافق بدون انتخاب حسن روحانی (به عنوان رئیس جمهور) امکان نداشت. وی توانست با مهارتی که در هدایت سیاست سخت ایران داشت، کار ناتمام رئیس جمهور اسبق(سید محمد خاتمی) را به انجام برساند: «قبولاندن یک توافق به حاکمیت سرسخت ایران».
حتی اگر مذاکرات هسته ای به نتیجه نرسد، رسیدن به فرمولی که برنامه هسته ای ایران را عقب انداخته و امید برای دیپلماسی با تهران را زنده کرده -ولو موقت- به عنوان تلاشی مفید در حافظه‌ها باقی خواهد ماند.
شکست روحانی در دستیابی به توافق جامع، تأثیر منفی شدیدی بر نفوذ داخلی وی و همچنین تلاش او برای بازسازی ایران و اقتصاد آن می گذارد و امتیازات کوچک سیاسی-اقتصادی حاصل از توافق موقت را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
روحانی در اولین کنفرانس خبری ریاست جمهوری خود گفت: «حل پرونده هسته ای نیازمند اراده سیاسی است».
این نیاز همچنان احساس می شود، اما یک سال ریاست جمهوری روحانی نشان داد که اراده سیاسی جمهوری اسلامی ایران برای پذیرش شرایط جامعه جهانی و رسیدن به توافق جامع هسته ای، بیش از همیشه محل تردید است.»»

منبع : جام نیوز