يكي از دوستان داماد عبدالكريم سروش در نامه‌اي خطاب به وي، برخي مسائل مربوط به دامادش را افشا كرد.

چندي پيش عبدالكريم سروش در نامه‌اي سراسر خشم و فحاشي، مدعي شده بود كه دامادش حامد معصومي(همسر كيميا سروش) توسط نيروهاي امنيتي كشورمان به شدت! مورد ضرب و شتم و شكنجه واقع شده است.

پس از نگارش اين نامه توسط سروش، رسانه‌هاي ضدانقلاب نيز كه فارغ از صدق يا كذب بودن هر خبري عليه جمهوري اسلامي، به سرعت آن را در ابعاد وسيع منتشر مي‌كنند، اين بار نيز به انتشار گسترده خبر پرداخته و همچون گذشته نواي وامصيبتا سر دادند.

اما پيرو اين ادعاها و دروغ‌پردازي‌هاي سراسيمه سروش و رسانه‌هاي غربي، يكي از دوستان نزديك حامد(داماد سروش) كه براي وي كاملاً شناخته است، نامه‌اي خطاب به عبدالكريم سروش نوشته و پشت پرده اين ماجرا را افشا كرده است.

اين دوست حامد معصومي در بخشي از نامه خود به سروش نوشته است كه "من مي دانم حامد تمام اين داستان را از خود بافته است و تمام آنچه حامد به شما گفته دروغ محض است. "

در بخشي از اين نامه آمده است: "آقاي سروش من يكي از دوستان نزديك حامد مي باشم. شنيدم حامد به خارج از كشور گريخته و بعد مقاله اي از شما خواندم تحت عنوان "دريدن آدميان را تكليف خود ميدانند " و در اين مقاله به نقل از حامد سخن از بازداشت و شكنجه بيرحمانه حامد گفته بوديد كه بسيار مورد تعجب بنده شد و موجب گرديد كه اين نامه را خطاب به شما بنويسم. "
نويسنده اين نامه با بيان اينكه "پيشاپيش از ضعف قلمم پوزش مي خواهم چون يكي از سختترين كارها برايم نوشتن است "، افزوده است: "اما مهم‌تر واقعيتي است كه مي‌خواهم شما را از آن مطلع كنم و آن اينكه اولا بنده هم دل خوشي از اين رژيم ندارم اما اهل جنبش و خيزش هم نيستم همچنانكه حامد هم نبود اما به دلايلي اكنون به اين ورطه افتاده است كه بنده از آنها آگاهم و مي‌خواهم سربسته به شما بگويم تمام آنچه حامد به شما گفته دروغ محض است و او به خاطر ندانم كاري‌هايش وارد يك بازي كثيف شد كه فعلا و شايد هم براي هميشه از گفتن آن پرهيز كنم. "

دوست داماد سروش افزوده است: "من مي‌دانم حامد تمام اين داستان را بافته است براي دو هدف ۱) جدا شدن از كيميا ۲) سركوب وجدان خود. البته براي حامد اتفاقاتي افتاده كه من هم از آن مطلعم. اما نه به دست رژيم بلكه به دست يك باند كثيف و خطرناك كه اهل هر برنامه‌اي هستند. آنها وقتي در مجالس شبانه خود قرص اكس مصرف مي‌كنند ديگر غافل از اعمال خود مي‌شوند و ... "

در بخش ديگري از اين نامه آمده است: "من حامد را دوست داشتم اما دلم براي مظلوميت كيميا مي‌سوزد. براي همين هر چه با خود كلنجار رفتم كه ساكت باشم و چيزي ننويسم وجدانم راضي نشد. "

دوست داماد سروش در پايان نامه‌اش را با جمله "آقاي سروش آگاهانه زندگي كنيد. " خاتمه داده است.

متذكر مي‌شود، اين درحالي است كه سروش در نامه ي پرطمطراق خود مدعي شده است كه داماد وي را مجبور كرده اند كه در صدا و سيما بگويد همسرش هرزه است و لذا شايسته طلاق. ديگر اينكه پدر همسرش (عبدالكريم سروش) "مردكي " است به اصناف رذايل آراسته كه در غير اين صورت وي كشته مي شود!

دروغ بافي سروش به حدي بود كه مدعي شده است دامادش را يكشب تا صبح، برهنه در سردخانه ايي، ترسانده اند!

سروش پس از آن به شعرخواني و فلسفه بافي مشغول شده و از حافظ و حلاج و سعدي مدد جسته تا شايد بتواند به نوعي مشكلات خانوادگي خود را حل كند.