آقای دارابی علیرغم یادآوری رئیس جمهور باز هم در قالب یک وبلاگنویس مخالف دولت یا خبرنگار مزدبگیر هفته نامه پنجره ظاهر شده است؛ کانه خود آقای دارابی هم بعد از گذشت مدت ها هنوز باورش نیامده که معاون سیمای جمهوری اسلامی است.

صدا و سیما با وبلاگ تفاوت دارد، همچنین است نسبت رسانه ملی با ارگان یک حزب و یا یک سایت خبری تحلیلی. این مسئله بدیهی به محض تصور موجب تصدیق می شود. با این وجود عدم درک این مسئله پیش پا افتاده از سوی برخی از مقامات عالی رتبه صدا و سیما کار را به تذکر کنایه آمیز رئیس جمهور کشاند. دکتر احمدی نژاد در مراسم افتتاح شبکه های تماشا و سلامت، گفت: «صدا و سیما با ارگان یک "حزب"، یک "سایت" و یک "وبلاگ" متفاوت است و جایگاه صدا و سیما فراتر از این موضوعات است.»

این سخنان رئیس جمهور شاید بیش از همه کام علی دارابی را تلخ کرده باشد؛ معاون سیمای ضرغامی و چهره ای حزبی که بدون حتی یک روز سابقه رسانه ای به سمت معاونت سیمای جمهوری اسلامی رسیده است. علی دارابی در انتخابات ریاست جمهوری سال 84، آن زمان که هنوز جمعیت ایثارگران قالیباف را بر محمود احمدی نژاد ترجیح نداده بود، جزوه "چرا احمدی نژاد؟" را نوشت. او اما بدون آنکه جزوه دیگری را تحت عنوان "چرا قالیباف؟" به نگارش در آورده باشد، به ستاد شهردار فعلی تهران پیوست و شکست خورد و احتمالا به خاطر اینکه این اشتباه محاسباتی را مرتکب شده بود، کینه احمدی نژاد را به دل گرفت.

تغییرات گسترده در سیاست های صداوسیما و برگزیدن رویکرد تخاصمی در برخورد با دولت، واضح تر از آن است که نیازمند به توضیح باشد. این روزها استهزاء دولتمردان در بسته خبری صرفا جهت اطلاع و برگزاری مناظره علیه دولت بدون حضور نماینده دولت در برنامه دیروز امروز فردا به روندی عادی تبدیل شده است. قطع مصاحبه زنده تلویزیونی احمدی نژاد نقطه عطفی در بداخلاقی های صداو سیما بود که به یک افتضاح رسانه ای بزرگ پیش چشم ملت تبدیل شد. سیاست زدگی صداوسیما تابدانجا پیش رفت که این رسانه همگام با احزاب و گروه های سیاسی با پخش مستندی رئیس جمهور را به ابولحسن بنی صدر تشبیه کرد.

پشت پرده این وقایع، کسی نیست جز علی دارابی. مردی که از ابتدای انتصابش کوشیده تا هوای همه بچه های ایثارگران، رهپویان و رفقای شهر ری را در صدا و سیما داشته است. دارابی معتقد است که برخورد صدا و سیما با دولت منصفانه است حتی اگر رئیس جمهور به ابوالحسن بنی صدر تشبیه یا به صورت ناگهانی مصاحبه اش قطع شود: «دولتی‌ها دوست دارند که صبح تا شب از آنها تعریف شده و تحمل انتقاد منصفانه را ندارند و البته سیاست سازمان این است که در برابر این ها سکوت کرده و در رسانه‌ها هیچ پاسخی نداده و به وظیفه خود عمل می‌کنیم.»

علی دارابی این بار با انتشار یادداشتی در هفته نامه پنجره – متعلق به علیرضا زاکانی – به تکرار اتهامات و مواضع مخالفان حزبی رئیس جمهور پرداخته و در عین حال از مانیفست سیاسی صدا و سیما پرده برداری کرده است. معاون سیمای ضرغامی در این یادداشت، مهندس مشایی را لیدر جریان انحرافی می نامد که هدفش " حذف جریان اصیل درون نظام و حاکمیت بخشیدن به جریان موسوم به گفتمان حماسه سوم تیر" است. وی در ادامه اتهاماتی نظیر "تلاش برای برقراری رابطه با آمریکا"، "تخریب اصولگرایان"، "ارجاع همه مشکلات به مدیریت عالی نظام"، "نگرش سکولار به حوزه فرهنگ" و ... را متوجه رئیس جمهور و اطرافیانش می کند.

مطالعه یادداشت آقای دارابی در نشریه زاکانی بار دیگر این نکته را به اثبات می رساند که قد و قواره دارابی همان فعالیت حزبی کنار دست امثال حسین فدایی و علیرضا زاکانی است. آقای دارابی علیرغم یادآوری رئیس جمهور باز هم در قالب یک وبلاگنویس مخالف دولت یا خبرنگار مزدبگیر هفته نامه پنجره ظاهر شده است؛ کانه خود آقای دارابی هم بعد از مدت ها هنوز باورش نیامده که معاون سیمای جمهوری اسلامی است. تقریبا تمام وبلاگ نویسان مخالف دولت می دانند که نباید خود را معاون سیمای جمهوری اسلامی تصور کنند؛ این گزاره را اما نباید برعکس خواند.

متن یادداشت آقای دارابی:
جریان منتسب به دولت
الف. راهبردها
1.این جریان تمام تلاش خود را معطوف به ماندن در قدرت و حفظ قوه مجریه کرده است. مدل پوتین مدودف چند سالی است که ذهن این جریان را به خود معطوف داشته است.
2.ایجاد فضای دوقطبی میان اصولگرایان و اصلاح طلبان و مشغول کردن آنها به یکدیگر و خود را به سلامت از میدان عبور دادن. آنها این راهبرد را در انتخابات 84 تجربه کرده اند.
3.محبوبیت سازی و احراز صلاحیت نامزد خاص که در افکار عمومی به عنوان لیدرجریان انحرافی شناخته شده است، مهم ترین تلاش این جریان برای انتخابات است.
4.بهره گیری از ظرفیت ها، منابع و امکانات موجود در اختیار بخصوص پرداخت یارانه ها و سهام عدالت که در انگیزه توده های فقیر و روستاها تاثیر دارد.
5.حذف جریان اصیل درون نظام و حاکمیت بخشیدن به جریان موسوم به (گفتمان حماسه سوم تیر) که مدعی است تنها جریان اصیل، انقلابی، مردمی و ارزشی کشور است.
6-افشاگری و تخریب جریانات و اشخاص موثر درون نظام به خصوص در مجلس و نامزدهای مطرح اصولگرا و نیز اصلاح طلب(خالی کردن میدان از رقیبان با افشاگری مشابه به مناظرات88)
7-پرچمداری جریان مذاکره و رابطه با آمریکا و القای این مطلب به مردم که برای حل مشکلات و عبور از تحریمها باید مذاکره کرد و قهرمان این کار نیز همین جریان است.
8-ایجاد اختلاف میان اصول گرایان و دامن زدن به آن برای جلوگیری از شکل گیری ائتلاف بزرگ،چرا که در این صورت امکان پیروزی این جریان از دست میرود.
9-ارجاع همه مشکلات و حل نشدن آن ها به نظام و مدیریت عالی آن و القای این موضوع به مخاطبان که دولت بدون اختیار است و نهادهای نظام در کار او دخالت می کنند.القای این موضوع به افکار عمومی که(دولت می خواهد مشکلات را حل کند،به مردم پول بدهد و..اما نمی گذارند).
امتیاز و فرصت اساسی این دولت بهره گیری از منابع،ظرفیت ها،امکانات و رسانه ها است.این فرصت منحصر به فردی است که در اختیار هیچ جریان سیاسی نیست و خدا کند که در مسیر درست به کار گرفته شود.
ب.چالش ها
اما مهمترین چالش های پیش روی جریان منتسب به دولت عبارتند از:
1-ناکارآمدی دولت در تحقق مطالبات و برنامه های خود.
2-فاصله گیری جدی اصولگرایان از آن به گونه ای که کسی دولت را منسوب به اصول گرایان نمی داند.
3-بداخلاقی ها،تخریب ها و اختلاف اندازی ها،موجب رنجش بزرگان نظام،مراجع تقلید،متدینین و حزب اللهی ها شده است.
4- فاصله گیری فاحش دولت از شعار های ارزشی در سالهای نخست،حذف اعضای دولت یکی پس از دیگری و فقدان نظام برنامه ریزی در کشور و نیز اداره آن بر محور شخص و فرد.
5-افکارعمومی ،دولت کنونی و جریان منسوب به آن را عامل اصلی تشدید تحریم ها،تهدیدها،گرانی ها،تورم،بیکاری و اوضاع بد اقتصادی می داند.
6-نگرش سکولار به حوزه فرهنگ،هنر و به خصوص مذمت گزینش کارگزاران نظام به عنوان اقدامی که در تضاد با شایسته سالاری است شوکی بزرگ در میان همه ایجاد کرده است.با اینهمه بزرگترین چالش این جریان(گلایه رهبری از برخی رفتارها و اقدامات آن است)جریانی که همواره حمایت رهبری از خود را بزرگترین سرمایه خود می دانست.
ج.نامزدها
نامزد اصلی این جریان هر کس باشد از هم اکنون معلوم است که همه کاره کسی دیگری است.بناست پوتین معاون اول مدودف شود.حالا پرسش اصلی این است مدودف انتخابات 92 کیست؟صالحی(وزیر امور خارجه)،الهام(معاون رییس جمهور و سخنگوی دولت)،نیکزاد(وزیر مسکن و شهر سازی)،ثمره هاشمی(دستیار ارشد رییس جمهور)،موسوی(رییس سازمان حج و زیارت)،یا مشایی ؟یا کس دیگری که هنوز نامی از او نیست؟هر چند مهم است که مشایی نفر اصلی این جریان به ساختمان سفید پاستور برسد اما به نظر می رسد برای این جریان مهم تر آن است که پیروز بشود،چرا که همه امور در دست نفر اصلی قرار دارد که حالا به ظاهر نفر دوم است.آیا واقعا این وضعیت تحقق می یابد؟باید تا خرداد 92 منتظر ماند.