افراطیون از یک سو به اعتبار آگاهی از فقدان پایگاه اجتماعی درخور، طی این سالها به زیست انگلی از قِبَل خاتمی و هاشمی و سپس روحانی روی آورده‌اند و از طرف دیگر از موضع طلبکاری و منت‌داری با نوع این سیاستمداران مواجه شده‌اند که ماجرای تعامل از موضع بالا با روحانی، از همه طنز‌آمیزتر است.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ محمد ایمانی در کیهان نوشت:‌

۱- «این منم طاووس علّیین شده»، حکایت سالیان تندروهایی است که عکس رفتار خویش عنوان اصلاح‌طلبی را یدک کشیده‌اند. آنها اکنون با تهور تمام می‌گویند رئیس‌جمهور روحانی گفتمانی از خود ندارد و در زمین گفتمان ما حرکت می‌کند. لابد حکایت طاووس علّیین را شنیده‌اید. مولوی روایت نغزی درباره شغالی دارد که دچار سوءتفاهم شده بود و در کمتر از ساعتی، از خود طاووس می‌ساخت! «آن شغالی رفت اندر خُمّ رنگ- اندر آن خُم کرد یک ساعت درنگ/ پس برآمد پوستش رنگین شده- که منم طاووس علیین شده/ دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد- خویشتن را بر شغالان عرضه کرد/ جمله گفتند ای شغالک حال چیست؟ - که تو را در سر نشاطی ملتوی است/ ... یک شغالی پیش او شد کای فلان- شید کردی یا شدی از خوش‌دلان/ شید کردی تا به منبر برجهی- تا زلاف این خلق را حسرت دهی/ بس بکوشیدی، ندیدی گرمی‌یی- پس ز شید آورده‌ای بی‌شرمی‌یی/ گرمی آن اولیا و انبیاست- باز بی‌شرمی پناه هر دغاست/ کالتفات خلق سوی خود کشند- که خوشیم و از درون بس ناخوشند...»
۲- اصلاح طلبان نه به صورت تصادفی بلکه کاملا حساب‌شده و به شکل ترجیع‌بند می‌گویند حسن روحانی نه پایگاه اجتماعی از خود دارد و نه اعتدال را می‌شود گفتمان حساب کرد. آنها می‌گویند روحانی اگر سال گذشته رأی آورد از صدقه سر اصلاح‌طلبان بود- و نمی‌گویند که چرا عارف را با ۸ درصد رأی به تصریح محمدعلی نجفی مجبور کردند چند روز مانده به ۲۴ خرداد انصراف دهد- و باز می‌گویند روحانی مجبور است در پی گفتمان اصلاح‌طلبان برود. موسوی لاری عضو مرکزیت مجمع روحانیون هفته گذشته در مصاحبه با روزنامه آرمان با تأکید گفت: «اعتدال راه است نه هدف، روش تحقق گفتمان است نه خود گفتمان. در جامعه ما دو گفتمان اصولگرایی و اصلاح‌طلبی وجود دارد. شعارهای آقای روحانی، شعارهای اصلاح‌طلبی است بنابراین او بدون اینکه خود را اصلاح‌طلب معرفی کند، در زمین اصلاح‌‌طلبی حرکت می‌کند.» یک هفته پیش از این سخنان، سیدمحمدرضا خاتمی از سران حزب منحله مشارکت به «فصل اعتدال» گفته بود «اعتدال اصلا نمی‌تواند یک گفتمان باشد. گفتمان باید هدف را ترسیم کند که به کجا می‌خواهد برسد. ما گفتمان اصلاحات داریم و اصولگرایی.»

۳- همزمان با سخنان موسوی لاری، حسین مرعشی سخنگوی کارگزاران با روزنامه ابتکار مصاحبه کرده و می‌گوید:‌ «اصلاح‌طلبی مشی و منش خود را دارد و به گفتمان اعتدال تبدیل نمی‌شود. ما متحد دولت هستیم اما اصالت خودمان را حفظ می‌کنیم و قطعا در انتخابات مجلس هم حرف خودمان را خواهیم زد.» (مرعشی همان کسی است که چند سال پیش کارگزاران را حزب لیبرال معرفی کرد، حال آن که محمد هاشمی اخیرا به روزنامه آرمان گفته است «من چون دبیر کمیته سیاسی حزب کارگزاران هستم، اتهام لیبرالیسم سیاسی را برای این حزب رد می‌کنم.») درست مشابه سخنان مرعشی در فاصله‌گذاری با شعار اعتدال، محمدعلی نجفی از اعضای کارگزاران و معاون پیشین سازمان میراث فرهنگی در مصاحبه ۳۱ اردیبهشت با روزنامه اعتماد و در پاسخ این سؤال که آیا خود را اصلاح‌طلب می‌دانید یا اعتدالگرا؟ تصریح می‌کند «من اصلاح‌طلب هستم.» در همین حیص و بیص علی شکوری‌راد دیگر عضو حزب منحله مشارکت در گفت‌وگو با روزنامه شرق اعلام می‌کند‌ «اگر روحانی بخواهد پایگاه اجتماعی مستقلی برای خودش تعریف کند مفهوم این کار این است که می‌خواهد تکیه خود را از روی اصلاح‌طلبان بردارد... به نظر من این اشتباهی است که برخی از اطرافیان آقای روحانی مرتکب می‌شوند و فکر می‌کنند او نیاز به پایگاه مستقل اجتماعی دارد.»

۴- این اظهارات را علاوه کنید به سخنان ابراهیم اصغرزاده که چندماه پیش تصریح کرد اصلاح‌طلبان به دولت به عنوان رحم اجاره‌ای نگاه می‌کنند. در حقیقت افراطیون از یک سو به اعتبار آگاهی از فقدان پایگاه اجتماعی درخور، طی این سالها به زیست انگلی از قِبَل خاتمی و هاشمی و سپس روحانی روی آورده‌اند و از طرف دیگر از موضع طلبکاری و منت‌داری با نوع این سیاستمداران مواجه شده‌اند که ماجرای تعامل از موضع بالا با روحانی، از همه طنز‌آمیزتر است. آیا طفیلی‌گری از این بالاتر که در انتخابات سال ۷۶ از حمایت پنهان رئیس دولت سازندگی (در حد القای تقلب به نفع ناطق‌نوری) بهره گرفتند و دو سال بعد در انتخابات مجلس از هاشمی عالیجناب سرخپوش ساختند اما در سال ۸۴ و در مرحله دوم انتخابات، برای او سیمای قدیس اصلاحات را ترسیم کردند؟! عجیب اینکه شکوری‌راد هفتم خرداد ماه امسال در مصاحبه با روزنامه آرمان اذعان می‌کند حزب مشارکت تصور می‌کرد معین و هاشمی به دور دوم انتخابات می‌روند و آنجا به اعتبار رأی منفی هاشمی ‌]و کاری که شبیه سال ۷۸ با او ‌می‌شد کرد[ این نامزد حزبی آنهاست که رئیس‌جمهور می‌شود!

۵- طاووس‌های داستان ما البته یک ویژگی مشترک دارند و آن «همجٌ رعاع» بودن آنهاست؛ معمولا عوام در معرض بی‌هویتی قرار دارند اما مدعیان اصلاح‌طلبی شبه روشنفکرانی هستند که با وجود ادعای پیشرو بودن و دعوت مردم به خود، فاقد ریشه و اصالت هستند و هر چند وقت یکبار به نقطه‌ای مقابل موقعیت دیروز عزیمت می‌کنند. آنها «با هر باد به سویی خیزند» و حزب بادی هستند. روزگاری به اصرار، تقسیم‌بندی «چپ- راست» را که ذاتا تقسیم‌بندی لیبرالیستی- کمونیستی (ماتریالیستی) بود به فضای سیاسی تحمیل کردند اما به تدریج از موضع چپ‌روی تند به سوپر راست خزیدند و چون تناقض در حال رو شدن بود، تقسیم‌بندی‌های جعلی دیگری تحت عنوان «اصلاح‌طلب- محافظه‌کار»، «دموکرات- اقتدارگرا» و «جمهوریخواه- استبدادگرا» را باب کردند. هر روز در خم رنگرزی تازه رفتند و با نقش جدیدی بازگشتند و بانگ برداشتند این ماییم طاووس علّیین شده! توجیه‌شان، تغییر نظام دو قطبی دنیا بود، انگار که ملت ایران شعارهایشان را از مارکسیست‌ها یا لیبرالیست‌ها گرفته‌اند. به همین دلیل مصطفی تاج‌زاده عضو مشترک سازمان مجاهدین و جبهه مشارکت ۲۸تیر ۸۲ در مصاحبه با روزنامه ایران گفت: «در دوره اول انقلاب، گفتمان غالب متأثر از نظام دو قطبی بود و مبارزه با امپریالیسم و عدالت‌طلبی حرف اول را می‌زد ولی اکنون گفتمان جهانی عوض شده و دفاع از اصلاحات و دموکراسی و حقوق شهروندی است». یعنی که فتیله عدالت‌طلبی و مبارزه با استکبار را پایین می‌کشیم.

۶- پیش از تاج‌زاده، محسن آرمین دیگر عضو سازمان مجاهدین (انقلاب) در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۱ با خبرگزاری ایسنا مصاحبه کرده و در توجیه گفتمان زیگزاگ طیف متبوع خود و ائتلاف شتر گاو پلنگی اصلاحات گفته بود «در شرایط بحرانی انقلاب، گفتمان حاکم، گفتمان عدالت بود و اصلی‌ترین چالش‌های سیاسی حول محور عدالت شکل می‌گرفت، آرایش نیروهای سیاسی همه حول این محور بود اما در دهه ۷۰ گفتمان حاکم بر جامعه به گفتمان آزادیخواهی تغییر یافت... اگر فضای کشور مجددا به گونه‌ای شود که عدالت گفتمان اصلی شود نیروهای انقلابی که بدنه اصلی جریان اصلاحی را تشکیل می‌دهند، دیدگاه‌های عدالت‌خواهانه خود را اعلام خواهند کرد(!) البته آرمان عدالت‌خواهی قطعا به عنوان آرمان ثابت و استراتژیست باقی است. البته این سخن به معنای آن نیست که تمام نیروهای جبهه اصلاح‌طلبان معتقد به عدالت هستند؛ از جریان‌های معروف به راست مدرن و تکنوکرات در این جبهه حضور دارند تا نیروهایی که پیشینه و سابقه چپ دارند».

سال بعد از این سخنان- ۶مهر ۱۳۸۲- علی شکوری‌راد در مصاحبه با روزنامه مردم‌سالاری، عدالت را شعار سوسیالیست‌ها خواند و در توجیه تغییر شعار چپ‌ها از عدالت‌خواهی به لیبرالیسم و کاپیتالیسم گفت «انقلاب اسلامی در زمانی اتفاق افتاد که گفتمان سوسیالیستی در جهان عهده‌دار و پرچمدار انقلاب بود و انقلاب و حتی قانون اساسی ما تحت تأثیر گفتمان سوسیالیستی قرار داشت(!) طیف چپ شاید مجموعه‌ای بودند که بحث عدالت اجتماعی را در کنار آزادی خیلی پرفروغ به آن توجه کردند که تمایز چپ و راست سنتی است. تقسیم‌بندی سازمان مجاهدین کاملا جدید بود. فروپاشی شوروی، نقطه پایانی بود برای این قضیه(!) و آن دیدگاه اقتصادی که بلوک شرق را اداره می‌کرد، سپر انداخت در برابر دیدگاه اقتصادی سرمایه‌داری... طبیعتا وقتی این گفتمان سوسیالیستی فروکش کرد و گفتمان آزادسازی اقتصادی و دنیای رقابت اقتصادی مطرح شد، اقتضای زمان این بود که یک تجدیدنظرهایی صورت بگیرد.»

۷- این حکمت شریف از امیرمؤمنان علی علیه‌السلام است که می‌فرماید «لاتری الجاهل الا مُفرِطاً او مُفَرِّطاً. نادان را نمی‌بینی مگر در افراط یا تفریط». طیفی از مدعیان اصلاح‌طلبی در گذار زیگزاگی خود همواره منتهی‌الیه دو طیف افراطیون و تفریطیون بوده‌اند، گاه زیاده‌روی کرده و گاه کم گذاشته و کم‌فروشی نموده‌اند اما در هر حال از تندروی و تبختر آمیخته به جهالت کوتاه نیامده‌اند. این طیف همچنان که اعتبار جریان چپ و اصلاح‌طلبان بعدی را خدشه‌دار کردند، اسباب توهین به دولت و رئیس‌جمهوری هستند که مشی خود را مبتنی بر اعتدال می‌داند. آنها از سر ناچاری آویزان آقای روحانی شدند حال آن که به تصریح محمدعلی نجفی (عضو کمیته مشورتی خاتمی) روحانی جزو نامزدهای ۴گانه اصلاح‌طلبان نبود. آنها همان جریان شومی هستند که دولت اصلاحات را بی‌آبرو کردند چندان که عطاءاله مهاجرانی وزیر دولت مذکور ۱۰شهریور ۱۳۸۱ ضمن سخنانی در کانون توحید در لندن به صراحت گفت «اصلاح‌طلبان به مردم کم‌توجهی کردند. ما با محدود نمودن خود در حوزه نخبگان، به مردم توجه لازم را نداشته‌ایم. ۲۲میلیون رأی از سوی روستائیان، کارگران، جوانان و حاشیه‌نشین‌ها به حرکت اصلاحی داده شد لذا همین‌ها به عنوان پایگاه واقعی اصلاحات، خواهان حل مشکلات خود هستند. اما ما صرفا در حوزه مباحث سیاسی وقت گذرانده‌ایم به عنوان مثال ۹۰درصد موارد مطرح در روزنامه‌ها، بحث مردم نیست».

در جفا و کم‌لطفی بی شماری که در دوره اصلاحات به مردم و دهن‌کجی به مقدسات آنها رقم خورد به اندازه کافی عبرت وجود دارد، اگر به چشم عبرت‌بین به ماجرا نگریسته شود؛ اگر نه، جریان حزب بادی پرادعا و بی‌شرم، هیچ ابایی ندارد که تمام اعتبار دولت منادی اعتدال و تدبیر را نیز خرج قمارهای محکوم به شکست خود کند.