آیت الله هاشمی می داند با جایگاهی که در میان پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان و حامیان دولت کسب کرده است به مجلس خبرگان بار دیگر راه خواهد یافت. او سید حسن خمینی را نیز فراخوانده تا بیاید. شاید بتواند صدای شان را بلندتر کنند در مجلسی که او خود را تنهاتر از گذشته احساس می کند می خواهد تعیین کننده تر شود. مجلسی که وظیفه انتخاب رهبری و نظارت بر وی را برعهده دارد. مجلسی که در سال های گذشته تقویت کننده نهاد ولایت فقیه در ایران بود.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ هاشمی در تمام بزنگاه های سیاسی ایران حضور داشته چه زمانی که بازنده بود چه زمانی که عرصه را به رقیب واگذار کرد. طعم تلخ شکست را بارها چشیده او بار دیگر قصد دارد خود را در معرض رای مردم قرار دهد. انتخابات مجلس خبرگان، تنها عرصه رقابتی باقیمانده برای آیت الله است. او شور و هیجان رقابت در مجلس شورای اسلامی را ندارد و هدایت کننده برخی نیروها خواهد بود.

در این هفته دوبار خبرساز شد. یکبار که اعلام کاندیداتوری برای مجلس خبرگان کرد و بار دیگر که نه در لفافه بلکه صریح مخالفان و نهادهای نظارتی و امنیتی نظام را نواخت. او گفت که دولت، شورای نگهبان و نیروهای امنیتی می خواستند از یک انتخابات درست جلوگیری کنند اما چون مردم متحول شده بودند اجازه این دروغ را به آنها ندادند.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، مصلحت اندیشی را به کنار گذاشته است و دیگر نمی خواهد مصلح باشد. در ورود به نهمین دهه زندگی عاصی و طغیان گر شده است. او بر نهادهای می تازد که او خود نقش مهم در بنیان گذاری و قدرت گیری آنها داشته است. او شورای نگهبان را به تقلب و دروغ متهم می کند. هاشمی پیشتر این نهادها را به رعایت انصاف توصیه می کرد و اینگونه آنها را نقد نمی کرد. زهرخورده شورای نگهبان، در سال 92 که رد صلاحیت وی بهت حامیان هاشمی را در پی داشت، در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان، به نهاد ناظر، نهیت می زند تا هزینه های رد صلاحیت ها را بیشتر از گذشته بالا ببرند.

با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری 92، اعتماد به نفس هاشمی رفسنجانی نیز بالاتر رفت و چنین پیروزی را نتیجه سیاست های خود در ایجاد ائتلاف پیرامون کسی دانست که تا پیش از این کمتر می شد او را در ردای ریاست جمهوری تصور کرد. اما هاشمی ترجیح می داد که خود بار دیگر مرد اول سیاست ایران شود به صورت مستقیم و نه غیرمستقیم.

هاشمی رفسنجانی افولش از همان اواخر دوران ریاست جمهوری اش شکل گرفت. در آن سال ها، نام هاشمی رفسنجانی و انتقاد از وی به تابویی تبدیل شده بود که شکستن آن هزینه های سنگینی را به دنبال داشت. او مرد اول آن روزها عرصه سیاسی و اقتصادی کشور بود. هر روز که پایان دوران ریاست جمهوری نزدیک تر می شد، جایگاهش نیز متزلزل تر از گذشته می شد. چپ ها او را نماینده اقتصاد لیبرال می دانستند که فاصله طبقاتی وحشتناکی در میان طبقات جامعه ایجاد کرده و در کنار آن خفقان سیاسی را گسترش داده است. چپ هایی که اصلاح طلب شدند او را نماد خودکامگی نامیدند و چنان کردند که عالیجناب سرخپوش و مسئول افتضاح قتل های زنجیره ای نامش نهاند. نام او نیز در لیست سیاه اتحادیه اروپا در ماجرای ترور در هتل میکونوس قرار گرفت.

از این دوران بود که تغییرات شروع شد. نزدیکی اصلاح طلبان و نماینده گفتمان تجدیدنظرطلب در ایران به هاشمی رفسنجانی جریانی دو سویه بود. دلواپس دیروز و نماینده سرکوب آزادی، صفحه شطرنج بازی سیاسی را عوض کرد. اصلاح طلبان در دوران زعامت در مجلس و ریاست جمهوری که حتی اصلاحات واقعی را تاب نیاوردند و قصد داشتند سریع و در آنی، سر نظام (ولایت) را قطع کنند، چنان آب را گل آلود کردند که تنها یک بازیگر قهار سیاست می توانست از آن ماهی بگیرد. هاشمی ماهی خود را از این آب گرفت.

به مرور هاشمی رفسنجانی نماینده اصلاحات شد. وی نماینده و محور گروهی شد که او را پیش از این برنمی تابیدند. مطالبات اصلاح طلبان از کانال هاشمی می گذشت. او پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان را به طرز ناباورانه ای به سوی خود جلب کرد و دیگر هاشمی کف مطالبات نبود، سقف مطالبات بود. پدر معنوی اصلاح طلبان. در دنیای سیاست نمی شود در پی سکون سیاست ها بود. در ایرانی که تغییرات سیاسی فصلی شده در بر لنگه های متفاوت می چرخد.

هاشمی رفسنجانی در حوادث پس از انتخابات 88، مدافع کسانی شد که ریشه و بن نظام را نشانه رفته بودند. در نامه بدون سلام معروف، نشان داد می تواند تکیه گاه محکمی برای اصلاح طلبان باشد. در آخرین نماز جمعه خود به عنوان خطیب، وکیل مدافع اخلال گران شد و این تریبون را واگذار کرد و رفت. تریبونی که روزگاری هاشمی رفسنجانی در آن از نظام و نهادهایش و سیاست هایش دفاع می کرد.

تا زمانی که قصد دوباره آمدن کرد، چند سال گذشت و سال 92 بازگشت دوباره وی به بزنگاه های حساس و پرچالش انتخاباتی شد. آمدن خود را مطالبه عمومی عنوان کرد و گفت برای انجام تکلیف آمده است. اما کهولت سن مانعی بود که نه به شورای نگهبان ربط داشت و نه به قوانین برآمده از دستگاه های قانون گذار. قانون برای همه بود. با کنار رفتن از عرصه مبارزات انتخاباتی، محمدرضا عارف نیز با دلخوری کناره گرفت تا بر روی حسن روحانی ائتلاف شود. ائتلاف نتیجه داد و روحانی بر تخت نشست. اما سایه سنگین هاشمی بر دولت به وضوح نمایان بوده و است.

در همین دوران، برای شرکت در آزمون ریاست مجلس خبرگان، شرکت کرد اما نتوانست نظر دیگر خبرگان را جلب کند. از سوی دیگر، فرزندش، مهدی، پرونده اش به جریان افتاد و محکوم شد و روانه زندان خواهد گشت. هاشمی رفسنجانی اما نه اتهامات را قبول داشت و نه حکم را قبول کرد. با اظهاراتی سعی کرد آن را به بازی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی با فرزندش نسبت دهد اما حجم پرونده آنچنان سنگین بود که وکلای زبده وی نیز توان دفاع نداشتند چه برسد که مصلحت نظام بخواهد کاری پیش ببرد. موضوع عفو رهبری را نیز به میان کشید که خود هاشمی گفته نمی خواسته از اعتبار رهبری در این جریان استفاده کند چرا که ممکن است مورد سواستفاده بدخواهان قرار گیرد.

پس از این قضایا هاشمی پاپس کشیدنی نیست و می خواهد خود را همچنان خرج کند. او دولت روحانی را دولت خود می داند و به آن و دستاوردهایش افتخار می کند. توافق هسته ای را یکی از آرزوهایش می دانسته که برآورده شد. از شکسته شدن تابوی مذاکره با آمریکا لذت می برد. به شورای نگهبان و نهادهای امنیتی و قضایی و نظارتی راحتر می تازد. به طور مشخصی بعد از آنکه مهدی هاشمی با حکم محکومیت و زندان روبه رو شد، دلخور است و این دلخوری در صریح تر شدن لهجه او خود را به خوبی نشان داده است.

آیت الله هاشمی می داند با جایگاهی که در میان پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان و حامیان دولت کسب کرده است به مجلس خبرگان بار دیگر راه خواهد یافت. او سید حسن خمینی را نیز فراخوانده تا بیاید. شاید بتواند صدای شان را بلندتر کنند در مجلسی که او خود را تنهاتر از گذشته احساس می کند می خواهد تعیین کننده تر شود. مجلسی که وظیفه انتخاب رهبری و نظارت بر وی را برعهده دارد. مجلسی که در سال های گذشته تقویت کننده نهاد ولایت فقیه در ایران بود. و اگر نقشه اصلاح طلبان برای مجلس خبرگان بگیرد، شاید اینگونه نباشد. تابوی مذاکره با آمریکا شکست، حال تابوهای داخلی در دستور کارند که اگر روزگاری در خیابان های پر آشوب و فتنه می شکست، در دالان خبرگان از گلوی برخی تابو شکنی شود. شاید اگر موقعیت را مناسب بدانند، نام رهبر بعدی را نیز بر زبان ها خواهند راند، و چه نقشه های مگوی که در سر دارند.

میراث هاشمی رفسنجانی در نظام جمهوری اسلامی با این گفتارها و کنش های کنونی چه نامی را می تواند یدک بکشد. کسی که از بانیان این نظام بود و به نیکی آگاه است که نهادهایش قوام بخش آنند، با سخنانی که بر زبان راند، ریشه آنها هدف قرار خواهد گرفت. در تاریخ معاصر ایران، هاشمی رفسنجانی یکی از تاثیرگذارترین شخصیت های سیاسی بوده است. چه در دوران ظهور انقلاب، چه در دوران تثبیت نظام موثر بود. در حین اداره مجلس شورای اسلامی، جنگ را با دستور امام خمینی (ره) اداره کرد و 8 سال رئیس جمهورش شد. در همان حال که سردار سازندگی و امیرکبیراش خواندن، عنوان سرخ پوش را از اصلاح طلبان دریافت کرد. اما هیچ گاه با وجود حرف های سنگین و گزنده اش، از سوی نظام طرد نشد. به نیکی یاد شدن در تاریخ، هنر مردان بزرگ و آرزوی است که در دنیای سیاست به سختی می شود به آن دست یافت!

دولت یازدهم و رئیس آن، میراث هاشمی خواهد بود. او سید حسن خمینی را نیز فرا خوانده تا لباس سیاست برتن کن و پای در میدان گذارد تا او نیز میراث هاشمی در خبرگان باشد... (+)

"Our President, analytical news site"