كميته‌اي به رياست "س-ح " و با عضويت افرادي چون "ب-ن "، "م-ت "، "م-خ "، "غ-ك " و برخي از بزرگان اصلاحات تشكيل شد، تا سناريوي بازي گرداني اصلاح طلبان در انتخابات دهم رياست جمهوري كليد بخورد.

 علي مرتضوي شريف، نويسنده وبلاگ "مبين " مطلبي را با عنوان "پرده آخر؛ بازگشت سوپر استار " در جديد‌ترين پست وبلاگ خود منتشر كرده است.

برپايه اين گزارش در بخشي از اين مطلب آمده است:

 

با پيروزي اصولگرايان در نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، اصلاح طلبان دچار انفعال بي‌سابقه‌اي شدند چراكه رأي مردم، آنها را پله به پله، از عرش به فرش قدرت كشيد.

فتوح اصولگرايان در انتخابات شوراهاي دوم و سوم، مجلس هفتم و هشتم و رياست جمهوري نهم، حاصل توجه اصولگرايان به مردم و انجام وظيفه و روحيه خدمتگزاري آنان بود كه سبب اقبال بيش از پيش مردم به اصولگرايان شد.

اصلاح طلبان كه در دوران مديرتي و تصدي مسئوليت، خدمت به حزب و گروه را بر خدمت به مردم ترجيح دادند، در برابر حجم عظيم خدمتگزاري دولت نهم كه نمونه عيني آن سفرهاي استاني بود دچار سردرگمي شدند.

دولت نهم در واقع كشور را به يك كارگاه بزرگ سازندگي تبديل كرده و رايحه خوش خدمت رساني را به تمام شهرهاي ايران رساند.

دكتر احمدي نژاد با حضور در تمام شهرهاي كشور هر روز خدمتي جديد از سوي دولت نهم را، براي مردم پرده برداري مي‌كرد كه اين امر اصلاح طلبان را بيشتر در اغما فرو مي‌برد.

اصلاح طلبان كه طي 16 سال پيش از دولت نهم تمام مناصب سياسي و اقتصادي كشور را دست داشتند با تجلي دولت نهم به يكباره آب پاكي را بر دستان خود مشاهده كردند و به همين سبب با وجود همه اختلافات گسترده و عميق در ميان خودشان، در يك نقطه به اشتراك رسيدند؛ اشتراكي كه كارگزاران، مشاركت، سازمان مجاهدين، همه و همه در آن هم نظر بودند و آن اين بود كه رئيس جمهور دهم هركه باشد الا محمود احمدي نژاد!!! اصلاح‌طلبان با استفاده از مطبوعات و سايت‌هاي زنجيره‌اي خود با سياه‌نمايي عليه دولت نهم، اينگونه وانمود مي‌كردند كه اين تصميم به نفع مردم و به خاطر مردم است و آنان نيز از اين رهگذر چيزي جز مشقت خدمت، نصيبشان نخواهد شد!! اهانت‌هاي اصلاح طلبان به شعور مردم نه تنها بي‌سابقه، بلكه مطلب كم سابقه‌اي هم نيست اما همانطور كه دروغگو فراموش كار است، اينان به گمان باطل خود مردم را نيز فراموش كار مي‌دانند. گويا فراموش كرده‌اند چندي پيش بود، با همين دوستاني كه بر مسند قدرت بودند، مردم را به لشگر قابلمه بدستي تشبيه كرده بودند كه براي مرگ موش هم صف مي‌كشند.

اين هم از جريان پرونده خدمت رساني دوم خرداد به مردم كه البته مردم براي خاك سپاري خاطرات تلخ آن دوران به سال‌ها و بلكه قرن‌ها وقت نياز دارند؛ بگذريم ...

اما براي مقابله با احمدي‌نژاد چه بايد كرد؟ در پاسخ به افكار عمومي چه بايد گفت، از اينكه چرا ميزان كار انجام شده براي مردم در طي اين 4 سال، بيش از 16 سال پيش از آن است؟ و سؤالاتي مشابه كه بر اثر خدمتگزاري دولت نهم به مردم در بخش‌هاي خاكستري رنگ مغزشان نقش بسته است.

در تلاش براي پاسخ به سؤالات پيش آمده كميته‌اي به رياست "س-ح " و با عضويت افرادي چون "ب-ن "، "م-ت "، "م-خ "، "غ-ك " و برخي از بزرگان اصلاحات تشكيل شد، تا سناريوي بازي گرداني اصلاح طلبان در انتخابات دهم رياست جمهوري كليد بخورد.

در اين كميته همچنين مقرر شد، پس از به رشته تحرير درآمدن سناريو و تأييد كارگردان و بازيگردان اصلي، تمامي اصلاح طلبان از كارگزاران تا مشاركت، از سناريوي اصلي پيروي كرده و كسي فراتر از چهارچوب، به ايفاي نقش نپردازد.

اين سناريو در چند محور نگارش شد:

محور اول: تخريب و سياه نمايي عليه دولت نهم علي الخصوص محمود احمدي نژاد به عنوان رئيس دولت

محور دوم: سعي به اجماع در اردوگاه پر مدعي و پر اختلاف اصلاح طلبان براي رسيدن به كانديداي واحد

محور سوم: تلاش مضاعف در ايجاد تفرقه بين اصولگرايان براي معرفي كانديداهاي متعدد

سناريوي مذكور با بهره گيري از تكنيك خاص 2 بازيگر اول، آنچنان طراحي شد كه بيننده براي تشخيص بازيگر اصلي بايد تا آخرين روز ثبت نام صبر پيشه كند، بر اساس همين تكنيك حضور بازيگر اصلي گاهي پر رنگ و گاهي كم رنگ مي‌شود، اما هيچگاه محو نمي‌شود. اما بازيگران دوم و سوم بعد از حضور در چند سكانس كوتاه به كلي از صحنه بازي خارج مي شوند.

بازي از خرداد 1387- يكسال مانده به انتخابات ـ با اصرار اطرافيان خاتمي براي حضور و انكار وي مبني بر عدم حضور آغاز شد و روزنامه‌ها و سايت‌هاي زنجيره‌اي با تكيه بر محور اول و دوم سعي بر دميدن تنور انتخابات را داشتند كه اين رفتار ها و برخوردها، سبب فرمايشات هشدارگونه رهبر معظم انقلاب در شهريور ماه 1387 شد: "يك چيز ديگري كه انسان اين روزها مشاهده مي‌كند كه اين را هم ميخواهم بخصوص از نخبگان خواهش كنم كه توجه كنند قضاوتهاي درباره مسائل دولت و كارهاي دولت است، البته اين از آثار نزديك شدن به دوره انتخابات است با اينكه خيلي هم نزديك نيست و ما حدود 9 ماه هنوز تا انتخابات فاصله داريم، اما خاصيت انتخابات اين است كه عناصر فعال مي شوند، حرف مي‌زنند، خوب حرف بزنند. حالا در باب انتخابات حرف‌هاي گفتني متعددي هست كه ان شاء‌الله در وقت خودش در فرصت مناسب خودش آنها را به ملت عزيزمان عرض خواهيم كرد حالا هنوز زود است. ليكن انسان احساس مي‌كند در بين آنچه كه امروز گفته مي‌شود، بي‌انصافي‌هايي صورت مي‌گيرد. اگر كسي براي آينده كشور براي آنچه كه حل معضلات كشور مي‌نامند برنامه‌اي دارد، آن حرف را بيان كند. تخريب كردن مسئولين، تخريب كردن دولت هيچ مصلحت نيست و جزو كارهاي صحيح اسلامي نيست. "

در ادامه اجراي پرده اول سناريو، كه تا 24 ديماه ادامه داشت، بجز مير حسين كه حضورش تا آخر ادامه پيدا كرد، بازيگران متعددي از قبيل: عارف، روحاني، محمد هاشمي، كرباسچي، نوري و ... يكي پس از ديگري وارد صحنه شدند، كه هر كدام با تبعيت از سناريوي نوشته شده، نقش خود را ايفا و از صحنه خارج شدند.

در اين ميان حضور شيخ اصلاحات بعنوان كانديدا، كه خارج از چارچوب سناريوي نوشته شده بود، اندكي معادلات را بر هم زد و دست اندركاران اجرائي سناريو نتوانستند با وي به تعامل برسند.

به ناچار همزمان با اجراي اصل سناريو، تبصره اي به آن افزوده شد و آن تلاش براي حذف كروبي از صحنه بود لذا شروع به فضاسازي عليه شيخ با بهره گيري از سايتها و روزنامه‌هاي زنجيره اي كردند، اما شيخ بر ماندن در صحنه انتخابات جدي تر و مصمم تر ميشد.

محور سوم نيز قبل از اتمام سكانس‌هاي آخر پرده اول آغاز شد و آن مطرح كردن طرح دولت وحدت ملي بود.

كميته نويسندگان پيگيري اين طرح را به عهده كارگردان و بازيگردان اصلي صحنه گذاشت و وي با استفاده از برخي اصولگرايان در صدد اجرائي كردن آن بر آمد، اما اصولگرايان با هوشياري و ذكاوت تمام، بازي خواني كرده و هيچ گاه در زمين مطروحه از سوي اصلاح طلبان بازي نكردند. در حقيقت اصولگرايان به اين نظر واحد رسيدند كه معرفي يك نامزد در انتخابات آتي نشان از كثرت عقل و خرد است نه كمبود چهره مطرح.

24 دي ماه زمان اجراي پرده دوم سناريو بود كه تيتر روزنامه هاي اصلاح طلب اين شد:خاتمي: يا من مي آيم يا ميرحسين.

24 ديماه به بعد بود كه جبهه اصلاحات سرعت بيشتري به برنامه هاي انتخاباتي خود داده و سعي بر زياد كردن آتش معركه انتخابات داشتند كه شعله اين آتش در 20 بهمن ماه به فلك الافلاك رسيد و خاتمي بعد از اتمام ناز و كرشمه هايش بالاخره حضور خود را در بوق و كرنا كرد و پرده سوم آغاز شد.

پس از اين تاريخ (20 بهمن) اصلاح طلبان تأكيد بيشتري بر موضوع تخريب دولت نهم و رئيس جمهوري كردند و عزم خود را جزم كردند كه اين سياست را تا انتخابات به صورت قطعي ادامه دهند.

شادي اصلاح طلبان پيرامون خاتمي چندان هم عميق نبود زيرا حضور كروبي، اجماع آنان را به نتيجه نمي رساند. از اين رو با شانتاژ خبري عليه شيخ سعي بر منصرف كردن وي داشتند، اما چه سود...!! تكرار دروغ انصراف كروبي از سوي اصلاح طلبان، و تكذيب اين انصراف از سوي شيخ.

پيگيري محور سوم بحث دولت وحدت ملي به عهده چهره نزديك به بازيگردان اصلي واگذار شد و آن چهره كسي نبود جز محسن رضايي. اين روند تا 20 اسفند ماه ادامه داشته و تا اين زمان تمام چشم‌ها رو به سيد بود تا اين كه پرده چهارم با اعلام حضور ميرحسين كليد خورد.

برخي اصلاح طلبان حضور همزمان دو سيد را به فال نيك گرفتند و آن را گامي رو به جلو دانستند و برخي ديگر آن را بي اخلاقي از جانب ميرحسين دانستند.

زمان اجرايي اين پرده اندك بود و در 27 اسفندماه پرده بعدي يعني پرده پنجم با انصراف خاتمي آغاز شد. ميرحسين پس از حضور، نخستين امتياز را در كاسه خاتمي انداخت و اگر اتهام بي اخلاقي ميرحسين را هم در نظر بگيريم، خاتمي به عنوان معلم اخلاق در صدر تريبون ها و رسانه هاي اصلاح طلبان نشست و همه به تمجيد وي پرداختند.حال در ذهن برخي اين سؤال مطرح شد. علت انصراف خاتمي؟ بر طبق سناريوي نگارشي با انصراف خاتمي بايد 2 هدف اصلي دنبال مي شد:

 

1- جبهه اصلاح طلب بر اين باور بود كه تا زمان حضور خاتمي اصولگرايان به گزينه اي جز احمدي نژاد فكر نمي كنند بنابراين با كنار رفتن خاتمي، خيال اصولگرايان آسوده تر شده و مي توانند به گزينه اي غير از احمدي نژاد يا تشكيل دولت ائتلافي بيشتر فكر كنند. اما اصولگرايان با تبعيت از امر ولي فقيه كه حضور در صحنه انتخابات را زود مي‌دانستند پاسخ به اين مطلب را به بعد از ايام عيد موكول كردند.

ايام عيد فرصت خوبي براي فكر كردن اصولگرايان بود و نتيجه آن چيزي جز خنثي كردن اين ترفند اصلاح طلبان نبود و در اين مدت، كم كم رايزني هاي انتخاباتي را شروع كردند. و بالاخره در هشتم ارديبهشت ماه در نشست هم انديشي اصولگرايان كه با حضور چهره هاي شاخص جبهه پيروان خط امام و رهبري، جمعيت ايثاگران، جمعيت رهپويان انقلاب اسلامي و رايحه خوش خدمت برگزار شد، حمايت قاطع خود را از دكتر محمود احمدي نژاد رسماً اعلام كردند ـ البته اين را هم بايد گفت كه اصولگرايان از ابتدا هم بر سر اجماع كانديداي واحد مشكلي نداشتند ـ دو روز پيش از اين جلسه هم باهنر در جلسه ماهانه جامعه مهندسين اين مطلب را اعلام كرده كه ما با قاطعيت از نامزدي احمدي نژاد حمايت

مي كنيم. و در نهايت فراكسيون اصولگرايان مجلس نيز با حمايت قاطع از دكتر احمدي نژاد وي را بهترين و مناسب ترين گزينه براي اداره كشور دانستند.

طرح دولت وحدت ملي هم كه با استقبال هيچ شخصيتي مواجه نشد، باعث دلسردي محسن رضايي شده و زمزمه‌هاي شكست اين سكانس به گوش مي رسيد.در اين مقطع شاهد خبرهاي ضد و نقيضي مبني بر حضور يا عدم حضور رضايي شنيده مي شد.

اين را هم بايد مد نظر داشته باشيم كه رضايي بايد بر اساس سناريوي اصلي خود پيش مي رفت. به رضايي گفته شده بود كه حضور تو حداقل خواهد توانست مقداري از آراء احمدي نژاد را بكاهد. فلذا در نهم ارديبهشت بود كه رضايي بالاجبار حضور خود در انتخابات را اعلام كرد.دلسردي رضايي از اين حضور آن قدر مشهود بود كه براي آنكه مانند دوره قبل انتخابات كنار نرود، بر اساس متن اضافه شده اعلام كرد كه اين بار تا پايان، در صحنه مي مانم.

 

2- الف) با حضور ميرحسين موسوي و انصراف خاتمي، ديگر نگاه و نقدي به دنبال خاتمي نبود و از همين رو حضور موسوي بسيار پررنگ تر از قبل نمايان شد، تا خاتمي موتور روشن و چراغ خاموش به حركت زير پوستي خود ادامه دهد. بيش از 20 سايت كاملاً حرفه‌اي كه ماه‌ها قبل از اين قضايا با هزينه‌هايي گزاف طراحي و آماده شده بود، اطلاع رساني جريان ميرحسين را به جان دل خريدار شدند. اين نكته از قلم نيفتد كه براي تكميل روند سناريوي مطروحه در 21 فروردين سازمان مجاهدين و مشاركت و از 23 فروردين حزب كارگزاران، طي بيانيه‌هايي حمايت رسمي خود از ميرحسين را اعلام كرده بودند.

 

ب) حضور موسوي به اصلاح طلبان اين نويد را داده بود كه شايد بتوان شيخ اصلاحات را راضي به انصراف كرد، چنانكه پس از كناره گيري خاتمي فشارها بر كروبي دوصد چندان شد. و كار تا جايي رسيد كه اصلاح طلبان مطرح كردند كه "ادب حكم مي كند كه كروبي به نفع ميرحسين كناره گيري كند. "

در پي گسترده شدن دوباره اين فضاسازي ها و عليرغم تكذيب هايي مكرر شيخ مبني بر عدم انصراف منتجب نيا قائم مقام حزب اعتماد ملي تأكيد كرد: حتي با حضور موسوي هم كروبي كنار نخواهد رفت.

رئيس ستاد انتخاباتي موسوي هم براي آنكه شكاف بين اصلاح طلبان و كروبي بيش از اين نشود مجبور شد در پاسخ به خبرنگاران اعلام كند: هيچ تلاشي مبني بر انصراف كروبي از سوي ستاد موسوي انجام نشده است.

با همه بالا و پايين پريدن هاي اصلاح طلبان براي كناره گيري شيخ، حضور چهره هاي شاخص اصلاح طلب در ستاد كروبي تعجب همگان را بر انگيخت.

كرباسچي دبيركل كارگزاران اولين نفر پيوسته شده به اين قافله بود و به عنوان رئيس ستاد كروبي منصوب شد.ابطحي، دوست و همراه هميشگي خاتمي و رئيس دفتر سابق وي عليرغم حمايت خاتمي از موسوي به ستاد كروبي رفت و به عنوان مشاور شيخ منصوب شد.

چهره شاخص بعدي، عطاءالله لندن نشين بود و مهاجراني هم از شيخ حكم مشاورت گرفت. گفتني است حضور اين افراد گرداگرد شيخ تاكنون نه تنها ثمري براي كروبي نداشته بلكه باعث جوسازي و شانتاژ هاي خبري اصلاح طلبان عليه كروبي هم شده‌اند.

خبرهاي جعلي مبني بر استعفاي كرباسچي از ستاد كروبي، تلاش كرباسچي و ابطحي براي منصرف كردن شيخ، و ... از اردوگاه اصلاح طلبان به گوش مي رسيد.

اما هيچ يك از سكانس هاي نوشته شده در سناريو براي انصراف شيخ از پيمودن مسير، ميسر واقع نشد حتي حمايت مجمع روحانيون مبارز از موسوي- كه كروبي خود از بنيانگذاران اصلي آن بوده است و با اين شرايط شيخ، نويسندگان سناريو مدام مجبور به تغيير سناريو مي شدند.

پرده آخر: بازي اصلاح طلبان به انتها رسيده و پرده آخر بايد آغاز شود و بازيگر اصلي ، چهره نمايان كند. اين بازي، بازي مرگ و زندگي اصلاحات البته از نوع غربي آن است و ممكن است، كشتي شكسته قافله اصلاحات براي هميشه تاريخ، به گل بنشيند.

شاهد اين مدعا را مي‌توان اظهارات خاتمي و موسوي دانست كه طي اين مدت هر كدام طي اظهارات جداگانه اي شكست خود را شكست اصلاحات اعلام كرده بودند. ايفاي نقش منفي براي هيچ سوپر استاري خوشايند نخواهد بود، مخصوصاً اگر آن سوپر استار احتمال اين را بدهد كه اين بازي، آخرين بازي وي خواهد بود اما چه عرض كنم! اين تصميم كميته مركزي نگارش سناريو است و سوپر استار اصلاحات بايد در تلخ ترين صحنه عمر سياسي خود به بازي بپردازد؛ سوپر استار داستان ما كسي نيست جز "سيد محمد خاتمي ".

اصلاحات با خاتمي به اوج رسيد و شايد هم با دستان خاتمي به خاك سپرده شود. اين خاتمي همان خاتمي است كه با عباي شكلاتي خود، با اشكها و لبخندهاي خود، يك قهرمان براي اصلاحات بحساب مي آمد و مي آيد. اما اكنون، زمان، زمان ديگري است و همه بايد دستان خود را در دست يكديگر زنجير كنند تا شايد كشتي اصلاحات به گل ننشيند. در واقع بايد اين طور بيان كرد كه بازگشت خاتمي، آخرين پرده از تمام محورهاي سناريوي اصلاح طلبان است. اما بازگشت خاتمي چرا و چگونه؟

پاسخ اين است، اصلاً و در حقيقت خاتمي نرفته بود كه حال بخواهد باز گردد؛ او فقط و فقط براي جلوگيري از نقادي شدنش حضورش را كمرنگ كرد . مؤيد اين مطلب بيانيه ستاد جوانان حامي خاتمي موسوم به "ستاد 88 " در همان روز انصراف خاتمي است. در بخشي از اين بيانيه كه مورد تأكيد اين نوشتاراست آمده: "همچنان اصرار داريم كه خاتمي بهترين گزينه اصلاح طلبان در انتخابات سال آينده است. و تا آخرين گام تلاش خود را براي بازگشت خاتمي به عرصه انتخابات ادامه خواهيم داد باز هم تكرار مي كنيم از آقايان كروبي و موسوي نيز انتظار داريم با در نظر گرفتن هدف اصلي كه همانا پيروزي در عرصه انتخابات براي تحقق مطالبات اصلاح طلبانه است در كنار خاتمي و اكثريت عظيم اصلاح طلبان در كشور، براي رسيدن به اجماع تلاش كنند و در اين راه با دعوت از خاتمي براي بازگشت مجدد به عرصه انتخابات كمك كنند. "

همانطور كه گفته شد انصراف خاتمي از همان ابتدا در هاله اي از ابهام بود لذا بر اساس سناريوي نوشته شده اخبار ضد و نقيضي، از سوي كميته مركزي مبني بر بازگشت خاتمي منتشر مي‌شد كه اصلاح طلبان بصورت هماهنگ به موضع گيري در برابر اينگونه اخبار منتشر شده از سوي خود مي پرداختند. البته در برخي موارد شاهد آن هستيم كه برخي از اصلاح طلبان نيز به صراحت به لزوم بازگشت خاتمي اشاره مي كنند از اين رو با توجه به اجماع اصولگرايان مبني بر حمايت از دكتر احمدي نژاد، هر چه به فضاي آغاز ثبت نام كانديداها نزديك مي شويم، جو رسانه اي ديگري مبني بر ناتواني ميرحسين موسوي و عدم توانايي براي زورآزمايي با دكتر احمدي نژاد و اينكه موسوي مرد راه نيست و به راه انداخته شد تا افكار عمومي را آنگونه كه خود مي خواهند به سمت بازيگر اصلي و كانديداي نهايي هدايت كنند.به اخبار منتشر شده از سوي اصلاح طلبان و تعابير و كنايه هاي استفاده شده توسط آنها و روند مهندسي افكار عمومي از سوي آنها توجه كنيد:

"امين زاده " قائم مقام ستاد خاتمي در دهم فروردين ماه مي گويد: خاتمي با توجه به تعدد نامزدها تصميم گرفت تا كناره گيري كند تا راه حل بهتري براي پيروزي در انتخابات فراهم شود! برگشت خاتمي كاملاً منتفي است و شرايط ايجاب نمي كند ايشان به عرصه انتخابات برگردد. ابطحي عضو مجمع روحانيون مبارز هم در 22 فروردين بازگشت خاتمي را منتفي دانست و گفت: انتخابات با حضور خاتمي مي توانست، وحدت كامل به صفوف جامعه ببخشد! اما حضور موسوي پيروزي قطعي خاتمي را دچار ترديد و مشكل كرد!! در ادامه روند عمليات زمينه سازي براي حضور خاتمي؛ اول ارديبهشت ماه نيز طي يك پروژه هماهنگ، 3تن از چهره هاي شاخص اصلاحات به اين موضوع اشاره كردند: كواكبيان: بازگشت خاتمي شوخي سياسي است، مجيد انصاري: بازگشت خاتمي غير ممكن است، خانجاني: بازگشت خاتمي جنگ رواني است. اما بازگشت خاتمي آنچنان هم كه از سوي برخي اصلاح طلبان مطرح مي شد شوخي و غير ممكن و جنگ رواني نبود، زيرا داريوش قنبري سخنگوي فراكسيون اقليت در 25 فروردين در مصاحبه اي گفت: بسياري از نيروهاي جوان خواهان بازگشت خاتمي هستند. وي بعد از 6 روز و در اول ارديبهشت ماه هم مجدداً اعلام كرد: اصلاح طلبان تمايل به بازگشت خاتمي دارند زيرا حضور همزمان موسوي و كروبي اصلاح طلبان را دچار سردرگمي كرده است.كار تا آنجايي بالا گرفت كه محمد سلامتي دبيركل سازمان مجاهدين براي آنكه اصلاح طلبان بيش از اين دچارسردرگمي نشوند اعلام كرد: فشارهاي فوق العاده زيادي از بدنه جامعه و شخصيت ها به خاتمي وارد مي شود و ايشان در نهايت ناگزير است مجدداً به صحنه وارد شود. در همين راستا شوراي بزرگان جبهه دوم خرداد، با اين دستور جلسه: بررسي "بازگشت خاتمي و انصراف ميرحسين "، تشكيل شد. تاج زاده در اين جلسه گزارش داد: از زمان اعلام كانديداتوري ميرحسين و بعد از انصراف خاتمي، تا 18 فروردين رشد اقبال به موسوي ملايم و تقريباً خوب بود ولي از آن تاريخ تاكنون اين رشد متوقف و گزارش هاي اخير، از افت وي خبر مي دهد. موسوي خوئيني ها نيز در اين جلسه اعلام كرد، نبايد ريسك كرد و تنها راه، بازگشت خاتمي است. خاتمي نيز در جلسه سران مشاركت و مجاهدين كه با حضور برخي چهره هاي مجمع روحانيون برگزار شد مطرح كرد: طبق نظر سنجي ها ميرحسين هنوز نتوانسته اقبال عمومي را به دست آورد و در اين شرايط بايد خيلي جدي كار كنيم تا حداقل بتوان به پيروزي در دور دوم اميدوار بود.

مصاحبه عليرضا بهشتي، مشاور ارشد ميرحسين موسوي با خبرگزاري فارس در يازدهم ارديبهشت ماه شاهدي است بر جريانات پيش آمده تاكنون. بهشتي در اين باره مي گويد: اختلاف نظري كه بين آقاي خاتمي و موسوي وجود داشت اساساً در مورد آمدن يا نيامدن نبود، بلكه در مورد روال اعلام حضور موسوي بود و اين به دليل تقاضاهاي گسترده نسبت به حضور آقاي خاتمي براي حضور در انتخابات بود.

بهشتي در ادامه مي‌افزايد: خاتمي اگر به صحنه برگردد مسلماً همه استقبال مي كنند، خود ميرحسين هم استقبال مي كند، چرا كه پيشنهاد ميرحسين هم از ابتدا اين بود كه افراد مختلف وارد عرصه شوند و در هفته هاي آخر تصميم گيري شود كه كداميك از افراد بمانند يا كناره گيري كنند!! آري زمان حضور ميرحسين به آخر رسيده حتي قلم نيوز سايت خبري موسوي نيز در يادداشتي تهاجمي ميرحسين را به باد انتقاد گرفت.

در بخشي از اين يادادشت آمده است: "ميرحسين خاتمي نيست چون فن خطابه نمي داند، زياد لبخند نمي زند، سخنراني حماسي و شورانگيز نمي كند، حتي دستانش را هم به اصرار خبرنگاران بالا نمي برد، موسوي خاتمي نيست چون اصلاً نه كاريزماي او را دارد نه محبوبيت او را، و نه خاطره روشني بعد از اين همه سال در حافظه جمعي ايرانيان باقي مانده است ". و البته نويسنده ديگر ادامه نداده كه از جمله نقاط قوت احمدي نژاد، همان ضعف هايي است كه براي ميرحسين شمرده است.

براي ترسيم صحنه‌هاي آخر سناريو كافي است به عكس هاي توزيع شده در همايش موج سوم كه توسط ستاد جوانان هاي خاتمي برگزار شد نگاهي گذار كنيم؛ در اين عكس خاتمي يك قدم جلوتر از ميرحسين ايستاده و آغوشش را باز كرده و لبخندي بر چهره دارد، اما ميرحسين يك قدم عقب تر از خاتمي ايستاده و دست برسينه!!

آري نقش اول بايد به خاتمي سپرده شود، زيرا به زعم اصلاح طلبان، خاتمي تنها كسي است كه توانايي جذب آراي خاموش را دارد همانگونه كه در سال 76 موفق شد با استفاده از آراي خاموش ،گوي سبقت را از رقيب بربايد. كرباسچي در همين راستا در جمع نمايندگان ادوار مي‌گويد: ما بايد به دنبال جلب آراي خاموش باشيم كه در صورت موفقيت در جذب اين آرا، نتيجه خوبي را كسب خواهيم كرد. پيش از اين نيز عارف در تيرماه 1387 تأكيد كرده بود، يكي از برنامه هاي جدي اصلاح طلبان بايد جلب آراء خاموش باشد.

حتي كروبي نيز در جمع اعضاي دفتر تحكيم وحدت دانشگاه همدان به آنان مي‌گويد: بايد به حمايت از فردي در عرصه انتخابات بپردازيد كه بتواند آراي خاموش را به پاي صندوق بياورد.

عليرضا بهشتي عضو شوراي راهبردي ستاد مير حسين نيز در جمع كنگره ستاد جوانان حامي خاتمي در اين باره اظهار مي دارد: بايد براي جذب آراء خاموش برنامه‌اي مشخص و تاكتيك داشته باشيم.

تاج زاده هم معتقد است كه خاتمي آراي خاموش را جذب مي كند و عبدالله ناصري با انتقاد از ميرحسين اعلام مي‌كند: گفتمان ميرحسين مانند گفتمان خاتمي آراي خاموش جامعه را بيدار نمي‌كند.

طي روزهاي آتي شاهد سير صعودي انتقادات اصلاح طلبان از موسوي خواهيم بود و اين وزنه تا روز آخر ثبت نام، سنگين و سنگين تر خواهد شد و در آخرين روز ثبت نام ميرحسين همراه خاتمي به وزارت كشور مراجعه مي كند، اما نه براي ثبت نام بلكه، انصراف خود را از حضور در انتخابات اعلام مي كند خاتمي اين بار نيز سعي خواهد كرد مانند انتخابات سال 80 با اشكهاي خود معجزه كند!!

ميرحسين بعد از اعلام انصراف نقش خود را كامل خواهد كرد و براي پراكنده نشدن آراي اصلاح طلبان، از كروبي و اعضاي ستاد وي خواهد خواست، تا همه اصلاح طلبان با رأي به خاتمي، آراء خود را يك كاسه كنند، تا شايد و شايد اصلاحات نميرد. كرباسچي، ابطحي و .... نيز بخاطر اخلاق!! و البته بخاطر زنده ماندن اصلاحات طي يك بازي از پيش تعيين شده كروبي را تنها خواهند گذاشت تا شايد شيخ منصرف شود و اگر نيز كارگر نيفتاد شايد عليرغم آنكه شيخ اصلاحات چند روز پيش گفته بود هاشمي هيچ گاه براي من و خاتمي تعيين تكليف نمي كند، اين بار نيز براي او و خاتمي تعيين تكليف كند... .