انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی بی‌شک یکی از پر رمز و رازترین انتخابات در طول تاریخ انقلاب اسلامی به شمار می‌رود. این انتخابات از آن جهت که اولین رأی‌گیری عمومی پس از شکست کودتای پیچیده و سنگین سال 88 به شمار می‌رود از اهمیت مضاعفی برخوردار خواهد بود.

تأثیر انتخابات ایران بر بیداری اسلامی
علاوه بر این، اهمیت انتخابات آتی در کشور به جهت شرایط حاکم بر منطقه، خاورمیانه و سایر کشورها - نظیر اعتراضات مردمی در جنبش 99 درصدی وال‌استریت امریکا یا انگلستان و فرانسه و ....- مضاعف است. به ویژه آنکه بفهمیم تمامی سرچشمه بیداری اسلامی و اعتراضات مردمی غربی ناشی از تأثیرات و تأثرات انقلاب اسلامی و فراگیر شدن الگوی مردمسالاری دینی در جمهوری اسلامی است و اندک تحولی در داخل کشور، به صورت مستقیم بر کل تحولات منطقه پرتو افکن خواهد بود.
بدین ترتیب، انتخابات پرشور و پر نشاط - همچنانکه از برآوردها و نظرسنجیهای فعلی بر می‌آید- در داخل کشور منجر به امید فزاینده و پرشتاب ملتها به پیگیری و ادامه انقلابهای مردمی و اسلامی‌شان بوده و خدای ناکرده انتخاباتی بی‌رمق و یا انتخاباتی با حاصل جمع نه چندان مثبت به نفع آرمان انقلاب اسلامی که نتیجه آن، روی کارآمدن مجلس منفعل در پیگیری ارزشهای انقلابی خواهد بود، می‌تواند امیدواری به ادامه حرکت توفنده و سرنوشت ساز انقلابی در منطقه را دچار خلل نماید.
علاوه بر آنچه ذکر شد، در نزد صاحب‌نظران، سنگ بنای ریاست جمهوری یازدهم را می‌بایست در ترکیب صندلی‌های سبز مجلس نهم به جستجو نشست. بدین ترتیب مناسب است که با تحلیلی فراگیر به بازیگران فعال و خرد انتخابات آتی نظر افکنده و راهبردها و تاکتیکهای آنان را برای نیل به اهداف مورد نظر بررسی نمائیم.
الف) دو بازیگر اصلی فعال در انتخابات
در نگاهی کلی دو بازیگر اصلی برای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی می‌توان متصور شد. بازیگر اصلی اول، نظام اسلامی و مردم همیشه در صحنه انقلاب اسلامی، بازیگر فعال دیگر، طیف نظام استکباری مقابل انقلاب و نظام اسلامی و مردم خواهد بود.
الف – 1) نظام اسلامی و استراتژی مشارکت حداکثری
اصل اولیه برای نظام اسلامی در انتخابات مجلس شورای اسلامی، همچون سایر انتخابات سی و چند ساله اخیر، اصل «مشارکت حداکثری» و فراگیر تمامی قشرهای مردم در تعیین سرنوشت‌شان است.
مشارکت حداکثری نه یک شعار زیبا که مبتنی بر ریشه‌های عمیق دینی و انقلابی است. نیز به عنوان شاخصی از قدرت نرم ملی در مواجهه با قدرتهای پر مدعای استکباری و استعماری مطرح در دنیا، به عنوان ابزاری برای چالش با آنان و فائق آمدن بر معضلات داخلی و بین‌المللی مطرح بوده و سطح توازن انقلاب اسلامی با قدرتها را کاملا افزایش می‌دهد.
حضور پر نشاط و حداکثری، علاوه بر این، ضامنی بر سلامت روش انقلاب و نظام در تکیه بر مردمسالاری و تجلی اراده حق تفسیر می‌شود. از این جهت است که اصل اولیه و اساسی نظام اسلامی در انتخابات، حضور و مشارکت حداکثری مردم بوده است.

استراتژی انتخاب اصلح
در مرحله بعد نیز انتخاب اصلح به عنوان راهبرد بعدی، همواره مورد توجه بزرگان نظام اسلامی بوده است. اهمیت این انتخاب اصلح نیز از آن‌روست که هر انتخابات، فصلی نو در مشارکت عمومی و ترازی برای ورود نیروهای تازه نفس به صحنه «خدمت» به ملت تلقی شده و بر این مبنا، نیروهای جدید می‌بایست دوش خود را زیر بار مسئولیت داده و انقلاب اسلامی را به پیش برند.
بر این اساس «مشارکت حداکثری» و «انتخاب اصلح»، راهبرد و استراتژی اصلی نظام اسلامی برای هر انتخاب از جمله انتخابات آتی خواهد بود. همچنین در این راهبرد اصلی، انتخابات، فصلی برای افزودن بر سطح اقتدار ملی است که این دقیقا نقطه مقابل طرح دشمن برای کاستن از اقتدار ایران است.

تاکتیک وحدت در عین خلوص
تاکتیک نیل به این اهداف نیز همچنان‌که تاکنون از میان رهنمودهای نظام و مقام معظم رهبری - به عنوان اصلی‌ترین تعیین کننده خطوط کلان نظام – به‌دست می‌آید، شیوه «وحدت در عین خلوص» است.
این اما به معنای وحدت حول محور آرمانها و ارزشها و عدم فداسازی آرمانها و زمین نگذاردن آنهاست. در این بین، جامعه‌ای که بدون هدف مشترک در پی وحدت برای نیل به قدرت باشد، این وحدت فاقد ارزش معنوی بوده و بطن آن که «رسیدن به قدرت به هر نحو ممکن» است با قرائتهای ماکیا ولی از قدرت عجین خواهد شد.

معایب وحدت حول افراد به جای وحدت بر اصول
«ذبح حقیقت» با اهداف مصلحت سنجانه، دقیقا در نقطه مقابل تاکتیک نظام اسلامی در رسیدن به انتخاب اصلح است که البته بر روی «مشارکت حداکثری» نیز تأثیرات قابل توجهی خواهد گذارد. برای اثبات این مدعا، کافی است دریابیم که مردم ما تا چه میزان دل بسته به ارزشها و آرمانها بوده و وقتی در دورهای، آرمانها برسر دست بلند می‌شود، رغبت عمومی به حمایت از حق در برابر نفاق و عناد، تا چه میزان افزایش می‌یابد.
وحدت حول محور اصول که در تعبیر رهبری معظم انقلاب، وحدت در عین خلوص ذکر شده است به عنوان اصلی‌ترین شیوه و تاکتیک انتخاباتی نظام اسلامی مورد توجه دوستداران نظام خواهد بود و در ذیل آن، جذب حداکثری و دفع حداقلی، ملاک رفتاری نظام اسلامی قرار خواهد گرفت. بدیهی است که با این تعریف، مجال دادن به معاندین با نظام اسلامی، فتنه‌گران و منحرفین برای عرض اندام در برابر مردم و حاکمیت، هم به ضرر مشارکت عمومی و هم منجر به دلسردی مردم خواهد بود و هم بر اصل اولیه انتخاب اصلح سایه افکن خواهد شد.
امیدافزایی و ترویج گفتمان واقع گرایی از دیگر تاکتیک های نظام اسلامی در این راستا به شمار می‌رود. نظام اسلامی درصدد است تا با بالا بردن سطح فهم سیاسی عمومی نشان دهد که علاوه بر کاستی‌های فراوان، نقاط قوت فراوانی نیز وجود دارد که هر دو باید با هم نگریسته شود و از سوی دیگر احساس وظیفه ملی در رفع کاستی‌ها و تبدیل آن به نقاط قوت از طریق انتخابات درست و انتخاب اصلح انجام پذیرد.
الف- 2) شبکه جهانی استکبار و استراتژی مشارکت حداقلی
استکبار جهانی به عنوان سمبل و نماد شیطان در برابر انقلاب اسلامی، همواره صف آرایی کرده و دقیقا سعی بر آن داشته تا نقاط قوت انقلاب را به نقاط ضعف آن تبدیل سازد. همچنین نقاط ضعف را برجسته کرده و ساز ناکوک و وهم‌آمیز پایان انقلاب را در ذهن خویش پرورانده است. استراتژی شبکه جهانی استکبار برای هر انتخابات از جمله انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی، تلاش در عدم برگزاری یا برگزاری حداقلی انتخابات و در مرحله بعد انتخاب نامزدهایی با گرایشات وابسته به غرب و فاصله‌دار با آرمانهای انقلاب اسلامی بوده است. در این مسیر، البته دشمن برنامه‌هایی نیز برای موقعیت عکس این حالتها اندیشیده است. دشمن در صدد است اگر انتخابات علی‌رغم میل او به صورت حداکثری برگزار شد او بهره خود را حتی از این حضور حداکثری نیز برده و اقبال عمومی به نظام را به جای آنکه مایه‌ای برای پیشبرد انقلاب اسلامی قرار گیرد، به ابزاری برای تهدید انقلاب اسلامی تبدیل سازد.

علاقه دشمن به امنیتی شدن انتخابات حداکثری
تبدیل حضور حداکثری مردم در انتخابات به مجالی برای عرض اندام معارضین و معاندین همیشگی انقلاب اسلامی و امنیتی ساختن فضای پرشور و نشاط انتخاباتی، از جمله تاکتیکهای دشمن برای نیل به استراتژی کلان انتخاباتی اوست. در این زاویه نیز ابزارهای القاء شبهه در سلامت انتخابات، طرح ادعای تقلب و دستکاری در آرای عمومی و نیز سلیقه‌ای معرفی کردن نظارت شورای نگهبان بر انتخابات در اختیار این جریان بیرونی قرار دارد. چنانچه حتی پدیدآوردن موضوعات مصنوعی از جمله دامن زدن به تورم انتظاری از جمله شیوه های دشمن در این رابطه است.
از همین روست که رسانه‌های شبکه استعماری، از هم‌اکنون با فعالیت همه جانبه در صدد تشکیک در وظایف قانونی شورای نگهبان قانون اساسی برآمده و رفتارهای کاملا منطقی و قانونی این شورا را حتی در حد «خصومتهای شخصی فقهای شورای نگهبان با اصلاح طلبان» وانمود می‌سازند.

ناکارآمدنمایی از نظام اسلامی
در این راهبرد، همچنین ناکارآمدی نظام اسلامی، برجسته‌سازی برخی نقاط ضعف و ناتوان نشان دادن نظام اسلامی برای حل معضلات و نیز القاء یاس عمومی، از جمله نقاط مورد اهتمام دشمنان نظام اسلامی در انتخابات آینده به شمار می‌رود.

زیر سوال بردن عملکرد اصولگرایان
بازیگر خارجی فعال در صحنه انتخابات آتی همچنین در راستای اهداف کلان خود تمایل دارد تا از یکسو عملکرد اصولگرایان در مدت تصدی قوای اجرایی و تقنینی را زیر سؤال برد و از سوی دیگر نیز برخی اختلاف نظرها میان اصولگرایان را برجسته سازد. در این بین از جمله راهبردهای اصلی آنان، تلاش برای عدم قدرت‌گیری جریان موسوم به «سوم تیر» در میان اصولگرایان بوده و البته خواهد بود.

ب) خرده بازیگران فعال در انتخابات
اما علاوه بر آنچه پیرامون دو بازیگر اصلی صحنه کارزار انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی بیان شد، بازیگران خرد داخلی دیگری نیز وجود دارند که فعالیت هر کدام از آنان تأثیرات و تأثرات قابل توجهی بر روند انتخابات خواهد افکند.
ب – 1) بازیگر پنهان و شبهه پراکنی در سلامت انتخابات
با نگاهی هر چند کوتاه به رفتار سیاسی - انتخاباتی بازیگر پنهان طی حداقل دو دهه اخیر، در می‌یابیم که وی همواره به عنوان یکی از مطرح‌ترین فعالین صحنه انتخاباتی، ایفاگر نقش بوده است. بازیگر پنهان با استفاده از ظرفیت نفوذ خود در لایه‌های حاکمیت، همواره در صدد بوده تا افراد وابسته به تفکر و حتی خاندان خود را همچنان در حاکمیت نگاه دارد و با اندک اشاره‌های، آنان را در بزنگاه‌های حساس به خط نماید.
اما استراتژی وی برای انتخابات آتی چیست؟ یافتن پاسخ این سؤال با توجه به راهبردهای در پیش گرفته او عیان خواهد شد. بازیگر پنهان طبق معمول انتخابات دو دهه اخیر آنجایی که احتمال داده خود و یا نیروهای وابسته به وی از وضعیت متزلزلی میان مردم برخوردارند، به شبهه پراکنی پیرامون سلامت انتخابات، لزوم مطمئن سازی مردم از تأثیرگذاری انتخابات بر سرنوشت خود، لزوم اطمینان دادن حاکمیت به عدم تقلب در انتخابات و ... - البته در لفافه و بیان عبارات چند پهلو - پرداخته است، از دو ماه گذشته بار دیگر پای در میدان سخنرانیها گذاشته و این ورد همیشگی خود را نیز مطرح ساخته است.

استراتژی بازیگر پنهان برای بقا در قدرت
این علاوه بر آنکه نشان می‌دهد برآوردهای وی حاکی از باختن در نزد مردم و از دست دادن اعتبار گذشته‌اش است، بیان می‌کند که استراتژی او، استراتژی ایجابی و حداقلی برای بقا در قدرت تقنینی کشور قرار داده شده است. بدین شکل که اگر چه او می‌داند تعداد نیروهایی که می‌تواند به مجلس بفرستد در اقلیت است اما حداقل با اتخاذ راهبردهایی، این جماعت اندک، از کیفیت بالا برخوردار باشند تا بتوانند با لابی‌های قوی، اکثریت مجلس آینده را منفعل سازند.
اما با توجه به سابقه رفتار وی طی حداقل هفت ساله اخیر یکی دیگر از استراتژی‌های کلان وی که جنبه سلبی و ایجابی توأمان دارد، آن‌است که جریان «سوم تیر» نه تنها در ترکیب اصولگرایان نتواند نفوذ کرده و تأثیرگذار باشد که حتی سهمی از اصولگرایی نیز به آنان داده نشود.
حذف حداکثری جریان سوم تیر و رقیبتراشی برای اصلاح طلبان
در این استراتژی، حذف حداکثری جریان سوم تیر و کاهش تأثیرگذاری آنان در ترکیب اصولگرایان، از اهداف اصلی و اساسی وی شمرده می‌شود. به طور قطع، بازیگر پنهان بی‌میل نخواهد بود که برای جریان منتسب به او، رقیبی از میان اصولگرایان سنتی قد علم کند تا سبد بازیگر پنهان در مجلس شورای اسلامی نهم ترکیبی از میان اصولگرایان و اصلاح طلبان را تشکیل دهد. بنابراین انزوای همزمان جریان سوم تیر از یکسو و تعریف بازی میان اصولگرایان سنتی و اصلاح‌طلبان به ظاهر معتدل تکنوکرات، از جمله استراتژیهای کلان او تعبیه شده است.

سیاه نمایی از فعالیت دولت
اما یقینا یکی دیگر از تاکتیک‌های انتخاباتی بازیگر پنهان هجمه به کلیت دولت و سیاه نمایی فضای فعلی خواهد بود. این روش از آن رو مورد توجه است که با هدف گیری احمدی نژاد، یاران قبلی او- همان جریان سوم تیر- مورد هدف قرار گرفته و از تکرار گذشته جلوگیری به عمل آید. چنانچه برخی خبرها نیز که حاکی از تلاش عده ای برای نیمه کاره ماندن دوره دهم ریاست جمهوری و برگزاری همزمان انتخابات مجلس و ریاست جمهوری است، مؤید این تحلیل است. اطرافیان بازیگر پنهان اما در انتخابات آتی بعید است تاکتیک قشون کشی را برگزینند، چرا که اولا مهدی هاشمی به جای تهران در لندن است و ثانیا شکست این تاکتیک در انتخابات گذشته عیان شده است.
ب - 2) فتنه گران و اعاده حیثیت در مقابله با نظام
پیش از فتنه سال 88، فتنه‌گران به عنوان اصلاح‌طلبان تندرو و پدر خوانده های اصلاح طلبان شناخته می‌شدند. این جماعت با راه‌اندازی فتنه و سعی در براندازی نظام اسلامی با کمک سرویس‌های جاسوسی غربی و صهیونیستی، عناد خود با انقلاب اسلامی را عیان ساختند. اما از نوع فعالیت جماعت فتنه گران و لیدرهای آنان مشخص می‌شود که استراتژی کلی فتنه گران، همچنان مقابله با نظام و انقلاب اسلامی و البته اعاده حیثیت خود و جبران شکستهای ممتد گذشته شان است.

عدم اعلام حضور انتخاباتی از سوی فتنهگران
آنان به خوبی هم می‌دانند که حضورشان در صحنه انتخابات اولا به معنای اعتراف به نفسی است که هر چه در جریان فتنه 88 نسبت به انقلاب، نظام، رهبری و مردم جفا روا داشته‌اند، دروغ بوده و آنان خود نیز با زبان و عمل و رفتارشان بر صداقت، سلامت نظام و ساختار و فرآیند انتخابات صحه می‌نهند. این اعتراف به گناه و خطای فاحش، آبروی نداشته فتنه‌گران را در برابر چشمان حامیان خارجی آنان نیز از بین می‌برد. ثانیا حضور آنان در صحنه انتخابات، علاوه بر به رسمیت شناختن آنچه را نفی کرده بودند، خواه ناخواه منجر به چند وجهی شدن انتخابات خواهد شد و این، باعث می‌شود تا تاکتیک همیشگی دشمنان و فتنه‌گران در ایراد اتهام به نظام، مبنی بر تک قطبی برگزار شدن انتخابات، کارگر نیفتد. اینچنین است که اعلام حضور رسمی فتنه‌گران در صحنه انتخابات، یقینا جزء تاکتیکهای کلان انتخاباتی جریان فتنه نخواهد بود و از جمله این تاکتیک ها عدم اعلام قطعی حضور انتخاباتی شان خواهد بود.

علت عدم اعلام تحریم انتخابات
از روی دیگر اما فتنه‌گران یقینا اعلام عدم حضور نیز نخواهند کرد. این نیز بدان علت است که فتنه‌گران می‌دانند نظام اسلامی براساس قوانین مرسوم و طبیعی، یقینا جلوی حضور براندازانه آنان در هر انتخابات را خواهد گرفت. این برای جماعت فتنه جو، فرصت خوبی است که شانتاژ تبلیغاتی داخلی و بیرونی علیه نظام به راه انداخته و طبق معمول، حیثیت انتخابات عمومی مردم را لکهدار نمایند . اما در صورت اعلام رسمی تحریم انتخابات و عدم شرکت در صحنه نام نویسی، این وضعیت تبلیغاتی از آنان ستانده شده و این، با استراتژی کلی آنان ناهماهنگ است. از سوی دیگر اعلام عدم حضور، خود به معنای صحه نهادن بر پایان عمر سیاسی و مرگ فتنه‌گری توسط خود فتنه‌گران خواهد بود و این نیز به صلاح استراتژی کلی «زنده نمایی» فتنه گری نیست.

بهره مندی از فواید انتخابات و نپرداختن هزینه ها
همچنین فتنه گران به خوبی می‌دانند که حضور و عدم حضور آنان در صحنه انتخابات، تاثیر چندانی در نمایش صلابت و اقتدار حداکثری ملت نخواهد داشت. آنان از برآوردهای حضور حداکثری مردم در انتخابات آتی نیز با خبرند و حاصل جمع این دو آن‌است که اگر ایشان به صورت رسمی اعلام تحریم انتخابات نمایند، در حقیقت در اعلانی رسمی، بی وزنی سیاسی خود در انتخاب را ثابت میکنند. در اینصورت همه می‌فهمند که بدون فتنه‌گران نیز انتخابات مردم حداک‌ثری خواهد شد و این، فرصت بهره‌برداری بعدی برای شریک شدن در سفره حضور حداکثری را نیز از دست ایشان خواهد ستاند.
بر این اساس است که اصلاح‌طلبان تندرو و فتنه‌گران، علی رغم میل به حضور در انتخابات، به هیچ وجه این حضور را اعلام عمومی نخواهند کرد. ضمن آنکه صراحتا نیز انتخابات را تحریم نخواهند نمود. بدین ترتیب ایشان سعی بر آن دارند تا از بهره‌های حضور در انتخابات استفاده کرده ولی هزینه‌های آن را متقبل نشوند. همچنین می‌خواهند تا با حضور حداقلی، بهره‌مندی حداکثری در ساختار قوه تقنینی داشته و با فرستادن افراد با کیفیت در انتخابات آنان را فعال مجلس سازند.

لیست توأمان سیاه و سفید
در این مسیر اما بهره‌گیری از لیست سفید یا لیستی ترکیبی از افراد سیاه و سفید، مورد توجه فتنه‌گران قرار خواهد گرفت. در این بین، هدف از لیست ترکیبی نیز آنست که با رد صلاحیت افراد سیاه، زمینه برای حضور افراد سفید مهیا شود و آنان با استفاده از این وضعیت تبلیغاتی، به مجلس راه یابند.
ب - 3) اصلاح طلبان سر خورده و فرصت بازیابی خود
با بررسی طیف‌های مختلف اصلاح‌طلبی مشخص می‌شود که بخشی از این جماعت، ضمن آنکه مخالفت صریحی با طیف تندرو اصلاح‌طلبان عیان نساخته‌اند اما عملا رفتار فتنه‌گران را نیز به صورت کامل تایید نکرده‌اند. انزوای اینان در زمان حاکمیت اصلاحات، به عیان نشان داد که پدر خوانده‌ها، اعتماد چندانی به ایشان ندارند و شاید آنان را دلبسته یا مرعوب حاکمیت بر می‌شمردند.
انتخابات آتی اما فرصت مغتنمی است تا این جماعت اصلاح طلب با بازیابی خود، مساوی فتنه‌گری تعریف نشده و نوعی جداسازی میان براندازی فتنه‌گری با اصلاح طلبی پدید آید. به نظر می‌رسد که این طیف از اصلاح طلبان، ضمن آنکه «خیر الموجودین» فتنه‌گران نیز به شمار می‌روند و از سوی آنان نیز چراغ سبزهایی در حمایت از خود دریافت کرده‌اند اما به‌دنبال حضور پر رنگ و رسمی در انتخابات آتی برآیند. اینان البته به خوبی نیز می‌دانند که شرط حضور در صحنه، تعهد رسمی به نظام و مردم در عدم فتنه‌گری و نیز محکومیت صریح فتنه‌گران است.

تاکتیک نفی فتنه گران و انتقاد از اصولگرایان
بنابراین تاکتیک اصلاح‌طلبان سر خورده از یکسو نفی فتنه‌گران و تندروی‌های آنان خواهد بود. چه آنکه از سوی دیگر نمایان سازی خود به عنوان منتقدین منصف اصولگرایان و به ویژه دولت و برجسته‌سازی کاستیهای اقتصادی و معیشتی مردم، در دستور کار تاکتیکی ایشان قرار خواهد گرفت.
ب - 4): ساکتین فتنه و جماعت مصلحت طلب
به واقع فتنه 88 فرقانی میان حق و باطل و حتی فرصتی برای عیان ساختن نهان‌های گوناگون در جناحهای مختلف سیاسی بود. «ساکتین» و «جماعت مصلحت‌ساز و مصلحت‌طلب» از جمله گروه‌های متشکله پس از فتنه بودند. بخشی از ایشان در لحظه حساس فتنه حتی با فتنه‌گران امروز همدردی کردند، پیغامهای تبریک دروغین برای آنان فرستادند، شورای نگهبان را زیر سؤال بردند و بعد هم ادعا کردند که قصد مدیریت! فضا را داشته‌اند. بخش دیگری از این جماعت هم ضمن آنکه فتنه را «کدورت سال 88» نامیدند عملا نیز حاضر نبودند با فتنه‌گران به مقابله برخیزند.

هم پیالگی ساکتین و مصلحت سازان
«جماعت مصلحت ساز» نیز اما آنانی‌اند که اگر چه سوابقی در نفی، طرد و افشای فتنه‌گران 88 داشتند و از این حیث از ساکتین جلوترند اما هم ایشان با مصلحت سازی‌های بی‌مورد حاضر به مطالبه پاسخ از ساکتین و مردودین نبوده و این مطالبه را با مصالح ساختگی - و نه مصالح نظام و رهبری - در تعارض می‌بینند. از این رو است که این رودربایستی مصلحت‌سازان با ساکتین و مردودین فتنه 88 جملگی آنان را در یک رده قرار داده است تا اینان با هم به دنبال یک هدف واحد و به کار بستن تاکتیکهای مشترک برای انتخابات آتی باشند.

استراتژی واحد ساکتین و مصلحت سازان در تطهیر سابقه خود
اما «ساکتین» فتنه 88 و «مصلحت سازان»، انتخابات آتی مجلس را فرصتی برای تصاحب و تثبیت موقعیت خود در میان اصولگرایان بر می‌شمرند. اینان به دلیل آنکه در فتنه 88 عملکرد مناسبی نداشته و یا علی‌رغم عملکرد خوب، حاضر به طرد مردودین - به بهانه عدم طرد نیروهای انقلاب- نبوده‌اند، مورد انتقاد شدید بدنه اصول‌گرایی بوده و از این رو است که انتخابات نهم مجلس فرصت تطهیر ظاهری اینان و سکو قرار دادن مجلس برای ریاست جمهوری یازدهم خواهد بود.

فریاد زدن وحدت از سوی وحدت شکنان
از این روست که بر خلاف آنکه این جماعت در انتخابات قبلی مجلس شورای اسلامی با ارائه لیست جداگانه و خارج از وحدت اصولگرایان -که با نام لیست فراگیر اصولگرایی باعث تفرقه در اصولگرایان شد- به صحنه آمدند اما اینک تاکتیک انتخاباتی آنان، دم زدن از «وحدت اصولگرایان» و عدم شکستن این وحدت خواهد بود. همچنین به دلیل اینکه سوابق این طیف در فتنه 88 مغشوش است، مطلوب آنان در انتخابات آتی، بزرگ نمایی بیش از حد خطر حلقه انحرافی اطراف دولت می‌باشد. چرا که بدین شیوه، مقابله ایشان با انحرافیون، جایگزین سکوت آنان در فتنه 88 خواهد بود و ابهامات را مرتفع خواهد ساخت.
ب-5) جماعتی از اصولگرایان البته در فتنه نقش خود را خوب ایفا کرده و در دل و حتی گفتار با ساکتین مرزبندی دارند اما بر اساس استدلالِ نگرانی از حضور و بازگشت اصلاح‌طلبان به قدرت، قائل به وحدت حداکثری هستند؛ این گروه از اصولگرایان، هر گونه شکاف و اختلاف را عامل سوءاستفاده و طراحی هاشمی و اصلاح‌طلبان می‌دانند و علی‌رغم وحدت گفتمانی با جبهه پایداری قائل به وحدت در لیست نهایی هستند.
ب-6) اصولگرایان سنتی و استراتژی بازپس گیری پرچم
پس از برگزاری انتخابات سوم تیر ماه سال 84 و رأی آوری احمدی نژاد در آن برهه، شیب حرکت جریان اصولگرایی از نگاه به طیف های سنتی و احزاب آن، به سمت «باز تعریف اصولگرایی» و در میان بدنه انقلابی اصولگرایی سرازیر شد. از این رو بود که علی‌رغم آنکه جماعت اصولگرای سنتی، در ظاهر تعارضی با دولت نهم نشان ندادند، اما از اینکه کار از دست ایشان خارج شده و سکانداری این حرکت را جوانانی انقلابی در بدنه و قاعده هرم بر عهده گرفتند، نیز ناخشنود بودند.
خانه نشینی 11 روزه احمدی نژاد برای این طیف از اصولگرایان فرصتی مهیا ساخت تا در حرکتی سعی نمایند پرچم را نه تنها از احمدی نژاد باز پس گیرند – البته وی نیز نشان داده بود که دیگر کمتر صلاحیت پرچمداری اینچنین دارد- که مهمتر از آن، پرچم را از طیف نوین اصولگرایی نیز که خالق حماسه سوم تیر بود به نفع خود تصاحب نمایند.
نقش 8+ 7 در عملیاتی کردن استراتژی سنتی ها
انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی، نوع چینش و ترکیب گروه 8+ 7 ، بیشتر در این قالب، قابل تحلیل است. بدین جهت است که در نظر صاحبنظران، اساسا ترکیب 8+ 7 به گونه‌ای شکل گرفته تا عرصه برای سوم تیری‌ها سهل و ممتنع گردد. بدین معنا که حضور یا عدم حضور اینان در 8+ 7 هر دو منجر به خاموش نگه داشته شدن اصولگرایان خالص‌تر گردد. البته آیت الله مهدوی کنی و آیت الله یزدی در برابر این تحمیل راست سنتی تا کنون مقاومت کرده اند.

وحدت حداکثری با همه غیر از سوم تیریها
از این روست که تاکتیک انتخاباتی اصولگرایان سنتی، وحدت حداکثری با همه طیفهای موسوم به اصولگرایی به جز خالقین حماسه سوم تیر خواهد بود. در نظر این عده، «وحدت» به صرف «وحدت» اصل است و وحدت با کدام معیار و شاخص و با چه کسی، یا اساسا مطرح نیست و یا در اولویت‌های بعدی قرار می‌گیرد.
نوع تعامل این عده با انحرافیون نیز چیزی همانند نوع تعامل ساکتین و مصلحت سازان با این جماعت است. اما برخورد ایشان با ورود فتنه‌گران سال 88 نیز البته برخوردی مناسب خواهد بود.
ب-7) جبهه پایداری و خالقان حماسه سوم تیر
بی شک یکی از برکات انقلاب اسلامی و حتی نفاقهای بر ملا شده علیه انقلاب، رویش‌های جدید و نو در انقلاب اسلامی است. رویشهایی که هر روز منجر به پیشبرد اهداف انقلابی بوده و به زایش نو و رو به جلو برای مقصد مورد نظر انقلاب تبدیل شده است که جبهه پایداری از آن جمله است.

جبهه پایداری و استراتژی فریاد کشیدن ارزش ها
اما به نظر می‌رسد استراتژی این طیف از اصولگرایان -که البته بدنه گستردهای نیز در میان قاطبه اصولگرایان داشته و همین کثرت بدنه نیز مورد طمع، تهدید جسارت و ... طیفهای مختلف سیاسی از اصولگرا، اصلاح‌طلب، منتسبین به هاشمی رفسنجانی و ... قرار گرفته - تحقق اصول و حقیقتهای ناب انقلاب اسلامی است. برداشتن علم «ضرورت ورود نیروهای عمیق و تا بن دندان معتقد به انقلاب اسلامی در مجلس آتی» توسط جبهه پایداری انقلاب اسلامی، شاید مهمترین استراتژی انتخاباتی آنان باشد. این طیف، تحقق و پی‌گیری گفتمان خالص سازی اصولگرایی را دنبال می‌کنند و معتقدند که عدم تسامح با اصول، البته هیچ تنافی با جذب حداکثری نخواهد داشت.
اصل وحدت مشروط
از این رو است که در این راهبرد کلی، وحدت، مشروط به تحقّق شروط اصلی عدم ورود ساکتین و مردودین به ساختار تصمیم سازی اصولگرایان، تعیین شده و ساختاری که در آن، هم نشینان با فتنه‌گران نیز حضور دارند، مقبولیت و مشروعیت لازم را برای یدک کشیدن نام اصولگرایی ندارد. استراتژی انتخاباتی جبهه پایداری مرزبندی با فتنه‌گران، انحرافیون و نیز ساکتین و مردودین فتنه 88 است. و برای تحقق این راهبرد، وحدت با هر ترتیب و به هر شکل ممکن، اصل نخواهد بود.

تاکتیک واقع پردازی منطقی
تاکتیک تحقق این اهداف نیز خلع سلاح منطقی ترکیب تصمیم ساز اصولگرایی است. بر این اساس اینکه فرزند هاشمی رفسنجانی ترکیب 8 7 را در راستای تحقق منویات پدرش بر میشمرد، خود ابزاری است تا جبهه پایداری اصالت گفتمان خود را به بدنه ثابت کند تا از طریق بدنه، فشارها به راس اصولگرایی در تجدید نظر نسبت به رفتار غیر منطقی وارد آید.
تاکتیک تکثرگرایی در جبهه اصولگرا
همچنین است که در غیر این صورت، تاکتیک بعدی جبهه پایداری، استقبال از تکثر در گفتمان اصولگرایی برای پیشبرد اصل گفتمان خواهد بود. بر این اساس بعید نیست که اطمینان اعضای این جبهه به کثرت بدنه خود از یک سو و حرکت بر مدار وظیفه «فریاد زدن گفتمان ناب»، انتخابات آتی را با رویش جدید و مستقل اصولگرایان ناب در پهنه سیاست مواجه کند.