شـايد عبارت كشتگان حديبيه كه در روايت وارد شده است اشتباه و يا اضافه باشد، زيرا
منابع تاريخى وقوع جنگ و كشته هايى را در حديبيه درج نكرده اند.
و در مـنـابـع شـيعه به نقل از اهل بيت (ع) آمده است كه با فضيلت ترين شهدا در پيشگاه
خـداونـد يـاران سـالار شهيدان امام حسين (ع) و شهدايى مى باشند كه ياران امام مهدى (ع)
هستند.
امـا زمـان هـجـوم اخـير، سرزمين هاى اسلامى : طبق روايات ، مدت پيمان صلح با غربيان هفت
سـال اسـت امـا آنـان بـعـد از گـذشـت دو سـال و بـه
نـقـل بـرخـى سـه سـال ، خـيـانـت نموده و پيمان شكنى مى كنند، چنانكه در روايت ابن حماد
بنقل از ارطات آمده است :
((بـين مهدى و فرمانرواى طغيانگر روم پس از كشته شدن سفيانى و به غنيمت در آمدن
هـسـتـى قـبيله كلب ، صلحى برقرار مى شود. بگونه اى كه بازرگانان شما و آنها به
كـشـورهـاى يـكـديـگـر رفـت و آمـد مـى كـنـنـد و آنـهـا سـه
سـال به ساختن كشتى هاى خود مى پردازند (نيروى دريائى خود را مجهز مى سازند.) تا
آنكه كشتى هاى روميان در سواحل بين صور تا عكا لنگر مى اندازند و آنجا صحنه كارزار
خواهد بود.))(400)
روايتى كه گذشت خيانت و نقض پيمان آنها را به مدت باردارى زنى يعنى بعد از نه ماه
پس از امضاء قرار داد صلح بازگو مى كند. والله العالم .
غربيان به اسلام مى گروند
شـكـسـت فـاحـش غـربـيـهـا در فـلسـطـيـن و سـرزمين شام بدست حضرت مهدى (ع) تاءثير
فراوانى بر ملل غرب و آينده آن خواهد داشت و بى ترديد نفوذ كلمه و قدرت ، در غرب ،
از آن مسيح و مهدى (ع) و از آن موج مردمى پشتيبان آن بزرگوار، از بين ملتهاى غربى مى
بـاشـد كه همين موج نيروهاى انسانى عهده دار براندازى حكومت هاى كفر پيشه و برپايى
حكومت هايى است كه با دولت حضرت مهدى (ع) اعلام همبستگى مى نمايند.
به بيان روايات ، در منابع شيعه و سنى ، مهدى (ع) رهسپار غرب شده و باتفاق يارانش
شهر بزرگ روم را فتح مى كند برخى از اين روايات مى گويند: وى بهمراه يارانش با
گفتن تكبير آنها را فتح مى نمايد.
((قسطنطنيه و روم و سرزمين چين را مى گشايد.))(401)
و نيز آمده است :
((او رهـسـپـار سـرزمـيـن روم شـده و بـه اتـفـاق يـارانـش شـهـر بـزرگ روم را آزاد مى
كند.))(402)
همچنين آمده است :
((شـهـر روم كه مهدى (ع) آنرا فتح مى كند كه ظاهرا مركز و كانون سرزمين روم است
.))(403)
و از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود:
((آنـگاه روميان بدست آن حضرت اسلام مى آورند و امام (ع) براى آنان مسجدى بنا مى
كـنـد و مـردى از يـارانـش را جـانـشـيـن و نـمـايـنـده خـود قـرار مـى دهـد و بـاز مـى
گردد.))(404)
از عـكـرمـه و سـعـيـد بـن جـبـير در تفسير اين گفته خداوند كه ((الهم فى الدنيا خزى ))
نقل شده است كه گفت :
((شهرى در روم است كه آزاد مى گردد.))(405)
و نيز آمده است :
((شهرى رومى را با تكبير هفتاد هزار تن از مسلمانان آزاد مى سازد.))(406)
سيماى حكومت جهانى امام مهدى (ع)
آيـات و روايـات روشـنـگـر و نـويـد بخش ظهور امام مهدى (ع) دلالت مى كند كه ماءموريت
الهـى آن حـضـرت بـسيار سترگ و داراى ابعادى مختلف و اهدافى بسيار والاست . اين اءمر
اقـدامـى اسـت گـسـتـرده كـه زنـدگـى بـشـريـت را در زمـيـن دگـرگـون مـى سـازد و
فصل نوينى را به تمام معنا به روى انسانيت مى گشايد.
حـتـى اگـر مـاءمـوريـت آن حـضـرت مـنـحصر به زنده كردن اسلام از نو و برپايى تمدن
عـادلانـه و الهـى و پـرتوافشانى آن بر جهان باشد كافى است ، اما علاوه بر اين همه ،
تـرقـى و تـكـامـل زنـدگى بشر را از لحاظ مادى در عصر خود و بعد از آن به گونه اى
تـاءمـيـن خـواهـد كـرد كـه بـا مـراحـل گـذشـتـه ، هـر چـنـد كـه مـتـرقـى و پـيـشرفته بوده
قابل مقايسه نخواهد بود.
و نيز، رسالت تحقق بخشيدن سطحى مهم در گشايش و راهيابى به ژرفاى هستى و جهان
بـالا و اهـل آن اسـت ، كـه خـود مـقـدمـه اى اسـت بـراى راه يـابـى و يكپارچگى كاملى كه با
برپائى قيامت و رستاخيز آخرت ، بين عالم غيب و شهود حكمفرما مى شود.
و اينك شمه اى از ابعاد اين رسالت را به تناسب گنجايش اين كتاب بيان مى كنيم .
پاكسازى زمين از وجود ستم و ستمكاران
در نـگـاه نـخـسـت چـنـيـن بـنـظر مى رسد كه پاك ساختن زمين از لوث ستم و برچيدن بساط
طـاغـوتـهـا و سـتـمگران امرى ناممكن است و گوئيا زمين با آه و ناله مظلومان خو گرفته و
فـريـادرسى ندارند و جهان به تحمل وجود شوم ستم پيشگان عادت كرده است تا جائيكه
دوره اى را سـراغ نـداريـم كـه خالى از وجود ستمگران باشد. چرا كه آنان به سان درخت
هرزه و پليد مى ماند كه داراى ريشه هاى محكمى در جامعه است بگونه اى كه اگر يكى از
آنـهـا بـركـنده شود، ده برابر به جاى آن مى رويد و اگر ظالمان در نسلى نابود شوند
گروه گروه در نسلهاى ديگر بوجود مى آيند.
ولى خداوند حكيم چنين مصلحت دانسته است كه زندگانى انسانى بر اساس قانون نزاع حق
و بـاطـل و خـيـر و شر برقرار باشد و براى هر چيز حد و مرزى و براى هر عصر و زمان
سرنوشتى و بالاخره براى ظلم و بيداد هم سرانجامى تعيين نمودن است .
در تفسير اين آيه شريفه :
(( آن روز بـدكـاران بـه صـورت هـايـشان شناخته شوند پس به اموى پيشانى و با
پاهايشان گرفتار شوند))(407)
از امام صادق (ع) روايت شده است كه فرمود:
((خـداونـد آنـهـا را هـمـواره مـى شـنـاسـد ولى آيـه در مـورد قـائم
نـازل گـرديـده كـه مجرمان را از سيما و صورتشان مى شناسد و او و يارانش با شمشير
آنها را تنبيه كردنى ))(408)
و از اميرمؤ منان (ع) منقول است كه فرمود:
((خـداونـد، ناگاه بوسيله مردى از ما اهل بيت گشايشى (براى مسلمانان ) بوجود آورد،
پـدرم فـداى آن فـرزند بهترين كنيزان باد... هم اوست كه (دشمنان ) در مدت هشت ماه بجز
شمشير و كشتار از او چيزى دريافت نخواهند كرد))(409)
از امام باقر(ع) نقل شده است كه فرمود:
((پـيـامـبر خدا(ص ) با ملايمت و نيكى در ميان امت خود رفتار مى كرد و با مردم انس مى
گـرفـت و قـائم بـا كشتار (دشمنان ) رفتار مى كند و توبه كسى را نمى پذيرد. او با
عـهـدنـامـه اى كـه همراه دارد به اين كار ماءمور مى گردد واى بر كسى كه با وى دشمنى
كند))(410)
مـراد از عـهـدنـامـه اى كـه هـمـراه اوسـت ، هـمـان عهدنامه معروف است كه از جد بزرگوارش
رسول خدا(ص ) با خود دارد و چنانكه وارد شده است در آن نامه اين جمله وجود دارد. ((بكش
، بـاز هـم بـكـش و تـوبـه كـسـى را نـپـذيـر)) يـعـنـى تـوبـه هـيچ مجرم و جنايتكارى را
قبول مكن .
و نيز از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود:
امـا شـبـاهـت داشـتـن مـهـدى (ع) بـه جـد گـرامـيـش
رسـول خـدا(ص ) قـيـام و ظـهـور او بـا شـمـشـيـر و كـشـتـن دشـمـنـان خـدا و
رسـول او و سـتـمـگـران و طـاغـوت هـاسـت وى بـوسـيـله شـمـشـيـر و ايـجـاد تـرس در
دل دشمنان پيروز مى گردد و لشكريان او شكست نمى خورند.(411)
از امام جواد(ع) نقل شده است كه فرمود:
((پيوسته به كشتن دشمنان خدا ادامه مى دهد تا خداى از وى خشنود گردد و او زمانى از
خشنودى خداوند آگاه مى شود كه در دل خود احساس رحم و دلسوزى كند))(412)
و نيز از آن بزرگوار در همين ماءخذ روايت شده است كه فرمود:
((وقتى شمار لشكر او (مهدى ) به حد نصاب يعنى ده هزار تن برسد به فرمان خدا
خـروج نـمـايـد و پـيـوسـته دشمنان خدا را از دم تيغ بگذراند تا آنكه خداوند از او خشنود
شـود. پـرسـيـدم : چـگـونـه از خـشنودى خدا آگاه مى گردد؟ فرمود: خداوند مهر و رحمت در
دل او مى افكند))
بلكه در روايات آمده است كه برخى از ياران او دچار شك و ترديد شده و نسبت به كثرت
خونريزى و كشتار ظالمان بدست وى به او اعتراض مى كنند. از امام باقر(ع) روايت شده
كه فرمود:
((وقـتـى او (مـهدى ) به ثعلبيه مى رسد مردى از بستگان وى كه از لحاظ جسمانى و
شـجـاعت قوى ترين مردم ، بجز حضرت مهدى است بر مى خيزد و مى پرسد، اى فلان چه
مـى كـنـى ؟ بـه خـدا قـسـم كه تو مردم را همچون گوسفندان از جلوى خود مى رانى (يعنى
هـمـچـون شـبـان و يـا گرگ گله گوسفند را رم مى دهد) آيا عهدنامه اى از پيامبر خدا(ص )
دارى و يـا چـيـز ديـگـر؟ در ايـن هـنـگـام شـخـصـى كـه عـهـده دار بـيـعـت (يـعـنـى
مسئول گرفتن بيعت از مردم براى امام ) است مى گويد: ساكت باش وگرنه گردنت را مى
زنـم ، آنـگـاه قائم مى فرمايد: اى فلان خاموش باش ، آرى به خدا سوگند من منشورى از
رسول خدا(ص ) با خود دارم ، اى فلان آن صندوقچه را بياور، صندوق را نزد او مى آورد
و امـام منشور پيامبر(ص ) را مى خواند در اين وقت مرد معترض مى گويد: فدايت شوم اجازه
بـده سـرت را بـبـوسم امام سر را جلو مى برد و او بين دو چشم وى را بوسه مى دهد باز
مـى گـويد خدا مرا فداى تو گرداند دوباره با ما تجديد بيعت كن امام مجددا با آنها بيعت
مى كند))(413)
بى ترديد نشانه ها و يا نشانه اى وجود دارد كه بوسيله آن ياران امام پى مى برند كه
آن نـامـه همان منشور معروف پيامبر(ص ) است اما درخواست مجدد آنها براى تجديد بيعت با
امـام (ع) بـديـن جـهـت اسـت كـه ايـراد و اعـتـراض آنـهـا خـود نـوعـى
اخلال در بيعت محسوب مى شود، (از اين رو درخواست بيعت دوباره مى كنند).
مـمكن است برخى افراد، مجازات و قتل و نابودى ستمگران از سوى امام (ع) را سنگدلى و
افـراط در كـشـتـار تـعـبـيـر كـنـنـد امـا در واقـع آن كـار مـانـنـد يـك
عـمـل جـراحـى اسـت كـه براى پاكسازى جامعه اسلامى و ساير جوامع جهانى از لوث وجود
سركشان و ستم پيشگان ضرورت دارد و بدون آن هرگز بساط ظلم برچيده نشده و عدالت
حـاكـمـيـت پـيـدا نـمى كند و اگر امام (ع) با سياست ملايمت و گذشت با آنان رفتار نمايد
هـرگـز ترفندها و توطئه هاى جديد استكبارى كه ادامه حياتشان به آنها بستگى دارد از
بين نخواهد رفت . زيرا ستمگران در جامعه هاى كنونى همچون شاخه هاى خشكيده يك درخت ،
بـلكـه مـانـنـد غده سرطانى هستند كه بايستى براى نجات بيمار آن را ريشه كن نمود هر
چند دشوار باشد.
و امـا آنـچـه مـوجـب آرامـش خـاطـر تـرديـد كنندگان در اين سياست مى گردد اين است كه امام
عـهـدنـامـه مـعـروفـى را از نـاحـيـه پـيـامـبـر (ص ) بـا خـود دارد و خـداونـد
متعال به آن حضرت دانش و آگاهى نسبت به مردم و شخصيت هاى آنان عنايت مى فرمايد و او
در پرتو نور الهى به اشخاص مى نگرد و آنها را مى شناسد و دواى دردشان را مى داند
از اين رو بيم آن نمى رود افرادى كه اميد هدايت در آنها وجود داشته باشد بدست امام (ع)
كـشـتـه شوند، چنانكه خداوند در داستان خضر و موسى (ع) راجع به كشته شدن آن جوان
بـدسـت خضر (ع) خبر داده كه او بگونه اى عمل كرد كه آن نوجوان ، پدر و مادر خويش را
به گردنكشى و كفر نكشاند. بلكه روايات نشانگر اين معناست كه خضر (ع) با حضرت
مـهـدى (ع) ظـاهر شده و از ياران آن حضرت خواهد بود و ظاهرا آن بزرگوار از علم لدنى
خـويـش : ((مـا او را از جـانـب خـود رحـمـت بـخـشـيـديـم و از سـوى خـود وى را عـلم آمـوخـتـيـم
))(414) در بـارور سـاخـتـن بـذر خـوبـيها و دفع شر از مؤ منان و از بين بردن تخم
فـسـاد و تـبـاهـى پـيـش از آنـكـه درخـت تـنـومـنـد پـليـدى گـردد، اسـتـفـاده مـى كـند... به
احـتمال قوى فعاليت هاى حضر (ع) و يارانش در حكومت مهدى (ع) آشكارا و علنى است و آن
بـزرگـواران بـر مـردم حق ولايت و بر قوانين و مقررات و اوضاع ظاهرى در آن حكومت ، حق
نقض دارند. در روايات آمده است كه حضرت مهدى (ع) بين مردم با حكم واقعى خداى سبحان
، كـه خـداونـد آنـرا بـه وى ارائه مـى دهـد، داورى مـى كـنـد از ايـن رو از هيچكس گواه و يا
دليـل و بـرهـان نـمـى خـواهد او در كشتن ظالمان و تبهكاران از دانش و بينش واقعى و لدنى
خود استفاده مى كند. و گاهى ياران او نيز در قضاوت و داورى بين مردم و بهلاكت رساندن
مـجـرمـان هـمـيـن شيوه را انتخاب مى كنند. اما در ساير كارها با مردم بر اساس ظاهر افراد
رفتار مى نمايند ولى خضر (ع) و يارانش داراى صلاحيت هاى ويژه اى مى باشند.
احياء دوباره اسلام و جهان شمولى آن
در تفسير آيه شريفه :
((اوسـت خـدائى كه رسول خدا را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا بر تمام اديان
عالم تسلط و برترى دهد هر چند كافران ناراضى و مخالف باشد))(415)
از امير المؤ منين (ع) روايت شده است كه فرمود:
((آيـا خـداونـد مصداق اين آيه را اكنون آشكار ساخته است ؟ هرگز، سوگند به كسى
كـه جـانـم بـدسـت اوسـت هيچ آبادى نمى ماند مگر اينكه هر صبح و شام در آن شهادت به
وحدانيت خدا و رسالت محمدى (ص ) بدهند))(416)
از ابن عباس روايت شده است كه گفت :
((هـيچ يهودى و نصرانى و يا پيرو دينى نمى ماند مگر آنكه به اسلام گرايش پيدا
مـى كـنـد. تـا اينكه جزيه (ماليات سرانه ) برداشته شود و صليب شكسته و خوك كشته
مـى شـود و آن مصداق فرموده خداوند است كه : ((اسلام را بر تمام اديان جهان پيروز مى
گـردانـد هـر چـنـد كـافـران ناراضى و مخالف باشند)) و اين امر در زمان قيام قائم (ع)
پديد مى آيد))(417)
مـعـنـاى ايـن جـمـله كـه جـزيـه بـرداشـتـه مـى شـود ايـن اسـت كـه از
اهل كتاب غير از اسلام پذيرفته نخواهد شد. ابوبصير گويد: از امام صادق (ع) درباره
اين آيه سؤ ال كردم :
((اوسـت خـدايـى كـه رسـول خود را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا اسلام را بر
تـمام اديان جهان پيروز گرداند هر چند كافران ناراضى و مخالف باشند)) امام فرمود:
سوگند به خدا هنوز تفسير اين آيه تحقق نيافته است عرض كردم : فدايت شوم ، پس چه
زمـانـى تـحـقق مى يابد؟ فرمود: وقتى با اراده خدا، قائم قيام نمايد و چون حضرت ظهور
نـمـايـد كافران و مشركان از قيام و ظهور وى ناراضى و نگرانند، زيرا اگر كافر و يا
مـشـركى در پشت صخره اى نهان شود، آن صخره به صدا در آيد و گويد: اى مسلمان ، در
پـنـاه مـن كـافـر و يـا مـشـركـى مـخـفـى شـده اسـت او را
بقتل برسان وى اقدام كرده و او را بهلاكت مى رساند))(418)
و از امام باقر (ع) منقول است كه فرمود:
((قـائم ، بـه دست پيدايش ترس (در دل دشمنان ) پيروز مى گردد و به يارى شدن
از نـاحـيـه خـدا تـاءيـيد مى گردد و زمين براى او پيموده مى شود گنج هاى زمينى برايش
آشكار مى گردد و فرمانروائى و سلطنت وى شرق و غرب جهان را فرا مى گيرد و خداوند
ديـن خـود را بـوسيله او بر تمام مكاتب جهان پيروز مى گرداند هر چند مشركان ناخشنود و
مـخالف باشند، ويرانى هاى زمين آباد مى گردد و عيسى روح الله (ع) به زمين فرود مى
آيد و پشت سر آن حضرت نماز مى گزارد))(419)
و نيز از آن حضرت در تفسير آيه ياد شده آمده است كه فرمود:
((كـسـى بـاقى نمى ماند مگر آنكه به رسالت محمد صلى الله عليه و آله اعتراف و
اقرار مى كند))(420)
از امام صادق (ع) روايت شده است كه فرمود:
((درباره اين آيه از پدرم (امام باقر) پرسيدند ((با همه مشركان مبارزه كنيد چنانكه
آنها همگى به مبارزه شما بر خاستند تا اينكه در زمين فتنه اى باقى نمانده و دين و آئين
از آن خـدا بـاشد)) او فرمود: تفسير اين آيه هنوز فرا نرسيده ، چنانچه قائم قيام نمايد
كـسـانى كه او را درك مى كنند چگونگى تفسير اين آيه را خواهند ديد و سرانجام آيين محمد
(ص ) مـانند پايان شب به صبح صادق روشن شده و اثرى از شرك بر روى زمين باقى
نخواهد ماند، همچنانكه خداوند فرمود))(421)
هـمـچنين در تفسير اين آيه : ((آن نيست مگر يادآورى براى جهانيان و يقينا خبرش را بعد از
آن هنگام خواهند دانست ))(422) امام باقر (ع) فرمود:
((هنگام خروج قائم خواهد بود))(423)
و نـيـز در تـفـسـير آيه شريفه ((بزودى نشانه هاى خود را در آسمان و زمين به آنان مى
نـمـايـانـيـم تـا بـراى آنـان آشـكـار شـود كـه اوسـت حـق ))(424) از امـام بـاقـر (ع)
منقول است كه فرمود:
((خداوند مسخ شدن آنها را (بصورت بوزينه و خوك ) به خودشان نشان مى دهد و در
آفاق ، فرو ريختن آفاق آسمان و اضطراب شهرهايشان را به آنها نشان مى دهد و قدرت
خـداونـد را در خـودشـان و در سـراسـر جـهـان احـسـاس مـى كنند و مراد از گفته خداوند كه
فرمود: ((تا براى آنان آشكار گردد كه اوست حق )) خروج قائم است كه از جانب خداوند
حق است و اين مردم ناگزير او را خواهند ديد))(425)
روايـاتـى آمـده اسـت كـه بـعـضـى از كـافـران و منافقان مخالف حضرت مهدى (ع) بطور
نـاگـهـانـى بـه شـكل ميمون و خوك مسخ مى شوند و مراد از فرو ريختن آفاق ، آشفتگى و
نـابسامانى شهرها و شورش و خارج شدن ملت ها از حاكميت سلطه گران خود است و منظور
از فرو ريختن آفاق آسمان ، پيدايش نشانه ها و علاماتى براى آنان است .
امـام كـاظم (ع) در تفسير آيه شريفه ((هر كه در آسمانها و زمين است خواه نا خواه تسليم
او شده است )) فرمود:
((آيـه يـاد شـده ، در شـاءن قـائم نـازل گـرديـده ، چـون ظـهـور نـمـايد اسلام را بر
يـهـوديـان و مـسـيحيان و ستاره پرستان و بى دينان و مرتدان و كافران در شرق و غرب
جـهـان عـرضه نمايد هر كس از روى تمايل و داوطلبانه اسلام را بپذيرد او را به نماز و
زكـات و انـجـام دسـتـوراتـى كه بر هر مسلمان واجب است ، مكلف مى سازد و هر كس تن به
پـذيـرش آئيـن اسـلام نـدهـد گـردنـش را مـى زنـد، بطوريكه در سراسر جهان جز موحد و
يـكـتـاپـرسـت كـسـى بـاقى نمى ماند عرض كردم : فدايت شوم ، مردم (كافر و بى دين )
بـسـيـارنـد فرمود: البته وقتى كه خداوند انجام كارى را اراده فرمايد، بسيار را اندك و
اندك را بسيار مى گرداند))(426)
و از جـمـله مـوارد افـزايـش دادن انـدك ، اعـطـاء مـعـجـزات و
وسائل ارتباطى و تسلط حضرت مهدى (ع) بر جهان است ، از پيامبر (ص ) روايت شده است
كه فرمود:
((اگـر از عـمـر دنـيا تنها يك روز باقى باشد خداوند مردى را بر مى انگيزد كه نام
وى هـمچون نام من و اخلاقش چون خلق و خوى من و كنيه اش ابوعبدالله است و مردم بين ركن
و مـقـام بـا وى بـيـعـت مـى كـنـنـد و فـتـوحـاتـى نـصـيـب او گـردد و هـمـه
اهل زمين گوينده لااله الا الله شوند، در اين هنگام سلمان فارسى برخاست و عرض كرد: اى
رسول خدا (ص ) (اين مرد) از ذريه كدام فرزند شماست ؟ فرمود: از فرزندان اين پسرم و
با دست مبارك خود به امام حسين (ع) اشاره فرمود))(427)
اما روايات معتبر در اين باب نزد شيعه و تسنن اين است كه كنيه آن بزرگوار ابوالقاسم
اسـت كـه هـمـان كـنـيـه پـيـامـبـر اكـرم (ص ) مـى بـاشـد. از
رسول خدا (ص ) است كه فرمود:
((مهدى از خاندان من و از فرزندان فاطمه است او بر اساس شيوه و روش من مبارزه مى
كند آنگونه كه من بر اساس وحى مبارزه نمودم ))(428)
و در روايتى ديگر آمده است كه :
((او در آخر الزمان قيام به آئين (اسلام ) مى نمايد همچنان كه من در آغاز اسلام قيام به
آن نمودم ))(429)
همچنين فرمود:
((در جـهـان جـز فـرمـانـروائى اسـلام وجـود نخواهد داشت و زمين چون لوح سيمين خواهد
شد))(430)
يـعنى زمين از لوث كفر و نفاق پاك و پيراسته خواهد شد مانند شمش نقره خالص و ناب ،
از امير مؤ منان (ع) روايت شده است كه فرمود:
((او (قـائم ) راءى و نظر را از قرآن مى گيرد، آنگاه كه ديگران قرآن را بر راءى و
انـديشه خود باز مى گردانند، به آنان شيوه عدالت را نشان مى دهد و كتاب و سنت را كه
متروك و منزوى شده ، زنده مى كند))(431)
بـه ايـن مـعـنـا كه حضرت مهدى (ع) از قرآن پيروى نموده و مانند منحرفان ، تفسير آنرا
تحريف نمى كند.
از امام باقر (ع) نقل شده است كه فرمود:
((گوئيا مشاهده مى كنم دين شما را همچون پرنده اى كه مى گريزد و در خون خود مى
تـپـد كـسـى آن را بـه شـمـا بـاز نـمـى گـردانـد مـگـر مـردى از خـانـدان مـا
اهل بيت ، در آن هنگام وى در سال ، دو پاداش و بخشش و در ماه دو روزى به شما مى دهد و در
زمـان او بـه حـكـمت دست مى يابيد بگونه ايكه كه زن در خانه اش بر اساس كتاب خدا و
سنت رسولش (ص ) داورى مى كند))(432)
ايـنـكـه امـام مى فرمايد: ((همچون پرنده اى كه در خون خودش مى تپد)) تشبيه دقيقى از
وضـع اسـلام اسـت كـه مـانـنـد پـرنده مجروحى كه بالهاى خود را مى گشايد و از آسيب و
ضربه هاى ظالمان در خون خود مى تپد يعنى اسلام را تحريف و مسلمانان را از آن دور مى
سـازنـد تـا آنكه حضرت مهدى (ع) آن را نجات بخشيده و زنده كند و دوباره به مسلمانان
برگرداند و مراد از اينكه (در سال دو بخشش و در ماه دو روزى به شما مى دهد) يعنى هر
شـش مـاه يـك پـاداش و بخشش مالى از بيت المال و توزيع مواد غذائى و خوار و بار هر دو
هفته يك بار صورت مى گيرد، امام صادق (ع) فرمود:
((خداوند اسلام را پس از خوار شدن بوسيله او عزت مى بخشد و پس از متروك ماندن ،
آنرا دو باره زنده مى كند و جزيه (ماليات سرانه ) قرار مى دهد و با شمشير (كافران و
منكران ) را بسوى خدا دعوت مى كند هر كس سرپيچى كند كشته مى شود و هر كه با او در
افتد خوار و بيچاره مى گردد))(433)
و نيز مى فرمايد:
((خداوند هر گونه بدعتى را بوسيله او از بين خواهد برد و هر گمراهى را محو و هر
سنتى را زنده خواهد ساخت ))(434)
از امام باقر (ع) روايت شده كه فرمود:
((در روى زمـيـن هـيـچ ويـرانه اى نمى ماند مگر اينكه آباد مى گردد. و هيچ معبودى جز
خـداونـد مـتـعـال از بـت و غـيـر آن نـمـى مـانـد مـگـر ايـنـكـه دچـار حـريـق گـشـتـه و مـى
سوزد))(435)
طـبـيـعـى اسـت اگـر انـسـان بـا تـعـجب از خود سؤ ال كند، چگونه حضرت مهدى (ع) خواهد
تـوانـسـت اسلام را در ميان ملت هاى غير مسلمان گسترش دهد، با آنكه آنها در زندگى مادى
غـوطـه ورنـد و از ايـمـان و ارزش هـاى مـعنوى بدورند و نسبت به اسلام و مسلمانان بدبين
هـسـتـند؟! ولى بايد به عوامل فراوان اعتقادى ، سياسى و اقتصادى كه پاره اى از آنها در
بـخـش نهضت ظهور حضرت گذشت توجه گردد، از آن جمله اينكه ملت هاى جهان ، زندگى
مـادى و فـاقـد ديـن را تـجـربـه نموده و خلاء موجود آن و عدم پاسخگوئى آنرا به وجدان
انسان و انسانيت ، گوئيا به دست خود لمس كرده اند.
از جـمـله عـوامل اينكه اسلام دين فطرى است و اگر زمامداران طاغوتى بگذارند نور اسلام
بـه واسـطـه عـلماء و مؤ منان راستين به ملت ها برسد مجذوب نور آن شده و گروه گروه
بـه اسـلام مى پيوندند. و ديگر پديد آمدن نشانه ها و معجزاتى است كه توسط حضرت
مـهـدى (ع) براى ملل جهان بوجود مى آيد و از بارزترين آنها نداى آسمانى است كه قبلا
گـذشـت . گرچه تاءثير اين معجزات بر حكام جور، زود گذر و ضعيف و يا بى اثر است
امـا بـر مـلت هـاى آنـها به شكل هاى گوناگون ، مؤ ثر واقع مى شود و شايد از مهمترين
عـوامـل تـاءثـيـر بـر آنها پيروزى هاى پى ـ در پى امام (ع) باشد زيرا ملت هاى غربى
طبعا نيروهاى پيروزمند را دوست داشته و ستايش مى كنند اگرچه دشمن آنها باشد.
عامل ديگر، فرود آمدن مسيح (ع) است و نشانه ها و معجزاتى كه خداوند بدست با كفايت او
بـراى ملت هاى غرب و مردم دنيا آشكار مى سازد، بلكه ظاهرا نقش و فعاليت حضرت مسيح
(ع) اساسا در بين غربى ها است و طبعا ملل غربى و فرمانروايان آنها در آغاز بسبب وجود
او مـسـرور شـده و هـمـه بـه او ايـمـان مـى آورنـد. امـا هـمـيـنـكـه وى گـرايـش و
تمايل خود را نسبت به حضرت مهدى (ع) و اسلام ابراز مى نمايد، دولت هاى غربى نسبت
بـه آن حـضرت دچار ترديد و تشويق مى شوند و موج حمايت همگانى از او كاهش مى يابد
ولى در ايـن حـال يـاران و هـوادارانـى از مـلت هـاى غربى براى او باقى ماند كه در آنان
تحولى اعتقادى و سياسى بوجود مى آيد بگونه ايكه در سرزمين هاى خود موجى از حركت
ايجاد مى كنند چنانكه قبلا نيز به آن اشاره كرديم .
از ديـگـر عـوامـل ، جـنـبـه اقـتـصـادى اسـت كـه امـكـانـات و
وسـائل رفـاه بـدسـت مـهـدى (ع) بـسـوى جـهـان اسـلام بـصـورت مـنـاسـب
تـحـول مـى پـذيـرد و بـه گـفـتـه روايـات مـسـلمـانان ، در عصر او آنچنان از وفور نعمت
بـرخـوردار مـى شـونـد كـه در تـاريـخ جـهـان و مـلت هـا بـى سـابـقـه اسـت و در
مـقـابـل آن ، بـحـران هـاى اقـتـصـادى و سـيـاسـى در كشورهاى غير اسلامى بوجود مى آيد،
بديهى است چنين اوضاع و شرائطى تاءثير فراوانى بر ملت هاى غربى خواهد داشت .
دگرگونى زندگى مادى و ايجاد رفاه .
از نـكـات بـارز در روايـات مـربـوط بـه حـضـرت مـهـدى (ع) رفـاه اقتصادى و پيشرفت
تـكـنولوژى در حكومت جهان اوست . بويژه زمانيكه صدور اين روايات را در عصر پيامبر و
پـيـش از تحولاتى كه امروز در علوم طبيعى پديد آمده است بدانيم كه زندگى مادى بشر
را در مـراحـل نـويـنـى قـرار داده كـه در بـسيارى از پديده هاى زندگى روزمره و زندگى
اجـتـماعى و اوضاع بين المللى ، نسبت به قبل تفاوت دارد، بعلاوه ، نوع زندگى مادى اى
كـه مـتـون روايـات از آن در عـصـر امـام (ع) سـخن مى گويد: از آنچه كه در عصر خود مى
شـنـاسـيـم بـسـيـار بـزرگـتـر اسـت و آنـچـه مـا را بـه آن پـايـه از رفـاه مـى رسـانـد،
تـحـول علوم با تلاش و كوشش عادى بشر است ... و اينك پاره اى از رواياتى كه در اين
زمينه آمده است :
استخراج گنج هاى زمين و تقسيم آن بين مردم
در ايـن زمـيـنـه روايـات فـراوانـى وجـود دارد، از جـمـله روايـتـى اسـت كـه از
رسول خدا (ص ) نقل شده است كه فرمود:
((زمـيـن گـنـجـيـنـه هـايـش را بـراى او خـارج مـى سـازد و وى
مال و سرمايه بى شمار بين مردم پخش مى كند))(436)
و در روايتى آمده است :
((بگونه ايكه (او) از زمين همچون استوانه اى طلا بيرون مى آورد))
و روايتى كه مى گويد:
((او مال و ثروت را بى شمار بين مردم پخش مى كند))
در مـنـابـع شـيـعـه و سـنى مشهور است و نشانگر رفاه اقتصادى بى سابقه و بر روحيه
سخاوتمندى و محبت آن بزرگوار به مردم دلالت دارد.
و از امام باقر (ع) وارد شده است كه فرمود:
((وقـتـى قـائم اهـل بـيت قيام كند (امكانات ) را بطور مساوى تقسيم مى نمايد و در رعيت
عـدالت را بـرقـرار مـى سـازد، هـر كـس از وى اطـاعـت كـنـد از خـدا اطـلاعـت نـمـوده و هر كس
نـافـرمـانى او را بكند نافرمانى خدا را نموده است ، تورات و ديگر كتابهاى الهى را از
غارى در انطاكيه خارج مى سازد و بين يهويان بر اساس احكام تورات و ميان مسيحيان طبق
احـكـام انـجـيل و بين اهل زبور بر پايه دستورات آن و بين مسلمانان بر اساس آيات قرآن
داورى مى كند، اموال و ثروت هاى دنيا را از درون و برون زمين نزد وى جمع آورى مى شود
و بـه مـردم مـى گـويـد بـيـائيـد بـه سوى چيزى كه بخاطر آن قطع رحم و خويشاوندى
نموديد و براى آن خون هاى حرام ريختيد و به علت آن مرتكب محرمات خدا شديد... به هر
كـس بـه انـدازه اى مـى دهـد كـه قـبـل از او هـيـچـكـس آن مـقـدار نـداده اسـت و زمـيـن را پـر از
عدل و داد و نور گرداند همانگونه كه از ظلم و جور شر پر شده است ))(437)
برخوردارى امت مسلمان (اسلامى ) از نعمت ها و عمران و آبادى زمين
از پيامبر اكرم (ص ) منقول است كه فرمود:
((امت من در زمان مهدى از چنان نعمتى برخوردار شوند كه مانند آن را هرگز برخوردار
نشده باشند، آسمان باران بر سر آنان فرو ريزد و زمين هيچ گياهى را نگاه نداشته مگر
اينكه آنرا مى روياند))(438)
و نيز فرمود:
((امـت او چـنـان نـزدش پـنـاه جـويـد كـه زنـبـورهـاى
عـسـل نـزد مـلكـه خـود، زمـيـن را از عـدل و داد مـالامـال كـنـد هـمـانـگـونـه كـه از جـور و سـتم
مـالامـال شـده است ، بطوريكه مردم همچون جامعه نخستين خود گردند، وى خفته اى را بيدار
نمى كند و خونى را نمى ريزد))(439)
بـنـظـر مـى رسـد مـعناى جمله ((همچون جامعه نخستين خود)) اين باشد كه در جامعه اوليه
بشرى كه يك امت بودند و بر پايه صفا و فطرت انسانى مى زيستند و اختلافى در ميان
آنها نبود، چنانكه خداوند در قرآن فرموده است : ((مردم يك امت بوده اند))(440)
ايـن امـر نـقطه نظر پاره اى از روايات را تاءييد مى كند كه جامعه انسانى در عصر مهدى
(ع) يك جامعه بدون فقر و بى نيازى خواهد بود، آنگاه جامعه اى با عشق و محبت و دوستى
و بدون اختلاف و كشمكش كه نيازى به محاكم قضائى ندارد و در مرحله بعد جامعه اى كه
مـعـامـلات بدون مبادله پول انجام مى گيرد بگونه اى كه افراد آن ((قربة الى الله ))
بـه يـكـديـگـر خدمت خواهند كرد و نيازها و مايحتاج خود را با هم و با اهداء صلوات و درود
بر پيامبر گرامى اسلام (ص ) بر طرف خواهند نمود.
همچنين پيامبر (ص ) فرمود:
((سـاكنان آسمان و زمين از او خشنود مى شوند، آسمان از ريزش باران قطره اى دريغ
نـكـرده و زمين از رويش گياهان خوددارى نمى كند بگونه ايكه زندگان آرزو مى كنند كه
كاش مردگان زنده مى شدند(441) براى اينكه از اين نعمت ها بهره مند شوند.))
از امام باقر (ع) نقل شده است كه فرمود :
((خـداونـد مـتـعـال ديـن خـود را بـوسيله او آشكار مى گرداند هر چند مشركان نپسندند و
ويرانى هاى زمين همه آباد مى گردد))(442)
و امام صادق (ع) فرمود:
((مـهـدى مـحبوب دلهاى مردم است و خداوند بوسيله او آتش فتنه ناگوار را خاموش مى
گرداند))(443)
در تـفـسـيـر آيـه ((مـدهـامـتـان )) از امـام صـادق (ع)
منقول است كه فرمود:
((بين مكه و مدينه از درختان نخل متصل مى گردد))(444)
از سعيدبن جبير نقل شده است كه گفت :
((سـالى كه قائم قيام مى كند بيست و چهار نوبت بر زمين باران مى بارد كه آثار و
بركات آن ديده مى شود))(445)
ابن حماد آورده است كه :
((نـشـانـه مـهـدى ، سـخـت گـيـرى نـسـبـت بـه كـارگـزاران و بـخـشـنـده بـودن بـا
مال و دلسوز نسبت به بينوايان است ))
و نيز آمده كه : ((مهدى گوئيا، كره به دهان بيچارگان مى گذارد))(446)
دگرگونى علوم طبيعى و وسائل زندگى
روايـات مـربـوط بـه حـضـرت مـهـدى (ع) بـسـيـارى از امـور غـيـر مـادى را بـراى
نـسـل هـاى گـذشـتـه و مـعـاصـر بـيـان مـى كـنـد از جـمـله
وسائل ارتباط جمعى و ابزار بصرى و پژوهشگرى و جنگ افزارها و سيستمهاى اقتصادى و
حـكـومـت و قـضاوت و چيزهاى ديگر، كه ظاهرا برخى از آنها كرامت و معجزه است كه خداوند
مـتـعـال آن را بـدسـت حـضـرت و يارانش جامه عمل مى پوشاند. ولى بسيارى از آنها نتيجه
تـحـول عـلوم طـبـيـعـى و بـهـره گيرى از قوانين و نعمت هاى الهى است كه بصورت مواد و
عـناصر در زمين و آسمان در دسترس انسان قرار گرفته است . روايات متعددى دلالت دارد
كـه تـحـولى كـه در عـلوم طـبـيـعـى تـوسـط حضرت مهدى (ع) انجام مى پذيرد جهشى در
پـيـشرفت زندگى بشريت در روى زمين و تمام زواياى آن خواهد بود. از اين رو امام صادق
(ع) مى فرمايد:
((دانـش بـيـسـت و هـفـت حـرف (شعبه و شاخه ) است و مجموع آنچه پيامبران آورده اند دو
حـرف است و مردم تا آن روز بيش از آن دو حرف را نمى دانند و چون قائم قيام كند بيست و
پـنـج حرف بقيه را برون آورده و در ميان مردم منتشر مى سازد و بدين سان مجموع بيست و
هفت جزء دانش را نشر مى دهد))(447)
اين روايت هر چند به علوم پيام آوران الهى ناظر است ، ولى علاوه بر علم و شناخت خداوند
و رسـالت او و آخرت ، به دانش هاى طبيعى نيز توجه دارد كه طبق اخبار رسيده ، پاره اى
از اصـول هـمـيـن دانش ها را نيز پيامبران (ع) به انسانها آموخته اند و آنها را به اين علوم
راهنمائى كرده و جزئى از دريچه هاى آن را به روى آنان گشوده اند. از جمله آموختن خياطى
تـوسـط حـضـرت ادريـس و كـشتى سازى و نجارى توسط حضرت نوح (ع) و زره سازى
بوسيله حضرت داوود و سليمان به مردم انجام گرفته است ... و بعيد نيست مراد از علم در
ايـن روايـت هـم عـلوم ديـن و هـم علوم طبيعى باشد به اين معنى كه نسبت علومى كه در اختيار
مـردم اسـت با علومى كه حضرت مهدى (ع) به آنان مى آموزد نسبت 2 و 25 است (دو بيست و
پنجم ).
از امام باقر (ع) روايت شده است كه فرمود:
((بـدانـيـد كه ذوالقرنين در انتخاب دو ابر رام و سركش مخير گرديد و او ابر رام را
بـرگـزيـد و ابر سركش ، براى دوست و محبوب شما (مهدى ) ذخيره گرديد، راوى گفت :
سـؤ ال كـردم : ابـر سـركـش كـدام است ؟ فرمود: ابرى كه در آن غرش رعد و صاعقه و يا
بـرق وجـود داشـتـه بـاشد كه محبوب شما بر آن سوار مى گردد. بدانيد كه او بر ابر
سـوار گـرديـده و بـا ايـن وسـائل بـالا مـى رود،
وسـائل آسـمـانـهـا و زمـيـن هـاى هـفـتـگـانـه كـه پـنـج طبقه آن آباد و دو تاى آن ويران است
))(448)
و از امام صادق (ع) منقول است كه فرمود:
((در زمـان قـائم شـخص مؤ من در حاليكه در مشرق بسر مى برد، برادر خود را كه در
مـغـرب اسـت ديـده و نـيـز آنـكـه در مـغـرب اسـت بـرادر خـويـش را در مـشـرق خـواهـد
ديد))(449)
و نيز فرمود:
((چـون قـائم مـا قـيـام نمايد خداوند گوش و چشم شيعيان ما را چنان تقويت مى كند كه
بـيـن آنـها و امام (ع) پست و پيك وجود نداشته باشد بگونه ايكه وقتى امام با آنها سخن
مى گويد آنان مى شنوند و او را مى بينند و امام در جايگاه خود قرار دارد))(450)
و از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:
((وقـتـى كـارهـا در اخـتـيـار صـاحـب الامـر قـرار گـيـرد خـداونـد
متعال پستى هاى زمين را مرتفع و برجستگى هاى آنرا هموار مى گرداند بگونه اى كه دنيا
در پيش او همچون كف دستش باشد كداميك از شما اگر در كف دستتان مويى باشد آنرا نمى
بينيد؟))
و روايـت شـده اسـت كـه : ((سـتـونـى از نور، از زمين تا آسمان براى او نصب مى گردد و
اعـمـال بـنـدگـان خدا را در آن مى بيند و در زير صخره اى در اهرام مصر علومى براى وى
ذخيره گرديده است كه دست قبل از او بدان نمى رسد.))(451)
و روايـات ديـگـرى كـه مـجـال بـحـث و بـررسـى كامل و تفسير و توضيح آنها نيست . مثلا
بـخـشـى از آنـهـا دربـاره تحول علوم بطور كلى و تغيير توانائى هاى ذهنى و ابزارهاى
ويـژه مـؤ مـنـان و بـعضى ديگر درباره وسائل و كرامات امام عصر (ع) و يارانش سخن مى
گـويـد از آن جـمـله روايـتـى اسـت كـه از امـام بـاقـر (ع)
نقل شده است ، حضرت فرمود:
((گـوئيـا من ياران قائم را مى بينم كه بر شرق و غرب جهان احاطه پيدا كرده اند و
هـمـه چـيـز تـحـت فـرمـان آنهاست ، حتى درندگان زمين و پرندگان شكارى آسمان در پى
رضـايـت آنـهـا خـواهـند بود و همه چيز حتى اين نقطه زمين بر نقطه ديگر آن اظهار فخر و
غـرور مـى كـنـد و مـى گـويـد: امـروز مـردى از يـاران قـائم بـر مـن قـدم نـهـاد و عـبـور
كرد))(452)
و نيز از آن بزرگوار نقل شده است كه فرمود:
((چـون قـائم قـيـام كـنـد در هـر مـنـطقه اى از مناطق زمين ، مردى را (بعنوان نماينده ) مى
فرستد و مى گويد دستورالعمل تو در كف دست توست ، چنانچه اءمرى برايت پيش آمد كه
آن را نـفـهـمـيـدى و حـكـمـش را نـدانـستى به كف دست خود نگاه كن و بر طبق آنچه در آن است
عمل نما))(453)
اين روايت در كتاب يوم الخلاص به منابعى نسبت داده شده كه آنها را در آن كتابها نيافتم
. و ممكن است اين جريانها به صورت اعجاز و كرامت براى آنان اتفاق افتد و يا بر اساس
قواعد علمى و وسائل و ابزار پيشرفته انجام پذيرد.
حكومتى بزرگتر از سلطنت سليمان و ذوالقرنين
از روايات مربوط به حضرت مهدى (ع) استفاده مى شود كه حكومت اسلامى و جهانى اى را
كه آن حضرت بپا مى كند از فرمانروائى سليمان و ذوالقرنين (ع) با عظمت تر است كه
بـرخـى روايـات بـر ايـن مـوضـوع صـراحـت دارد، مـانـنـد روايـتـى كـه از امـام باقر (ع)
نقل شده است كه فرمود:
((قلمرو فرمانروائى ما از زمامدارى سليمان بن داوود و حكومت ما از سلطنت او بزرگتر
است ))
و روايـت بـعـدى حاكى از اين است كه ابزار و وسائلى در اختيار آن حضرت خواهد بود كه
در اخـتيار ذوالقرنين نبوده است و رواياتى كه دلالت دارد به اينكه آنچه از پيامبران به
ارث مانده است از جمله ميراث سليمان در اختيار وى قرار دارد و دنيا نزد او همچون كف دست او
خواهد بود.
زيرا قلمرو حكومت حضرت سليمان (ع) شامل فلسطين و سرزمين شام بود و مصر و ماوراى
آن يعنى قاره آفريقا را در بر نمى گرفت و به گفته روايات يمن تا هند و چين و ممالك
ديـگر نيز در قلمرو فرمانروائى وى نبوده است ، بلكه طبق روايات شهر استخر واقع در
جنوب ايران نيز خارج از حيطه فرمانروائى آن حضرت بوده است در حاليكه طبق روايات
، حـكـومـت حـضـرت مهدى (ع) سراسر جهان را فرا مى گيرد بگونه ايكه هيچ آبادى نمى
مـانـد مگر آنكه در آن شهادت به يگانگى خدا و گواهى به رسالت پيامبر (ص ) داده مى
شود و روى زمين ويرانه اى نمى ماند مگر آنكه آباد مى گردد.
|