تکلیف واژه 'دانشمند' که مشخص است. اهمیتی ندارد که این واژه نیز به سرنوشت واژگانی چون 'عمار'، 'بصیرت' و ... دچار شده است. اگر عمار بودن معنایش همین رفتارهایی است که از مدیر مسئول کیهان سر می زند، مهدی محمدی حتما یک 'دانشمند بی نظیر' است!

یکی از حسن های انتخابات ریاست جمهوری یازدهم هویدا شدن عیار چهره ها و شخصیت هایی است که علاقمند هستند به عنوان تحلیل گر در فضای سیاسی و رسانه ای شناخته شوند. مهدی محمدی، خبرنگار سابق روزنامه کیهان از جمله همین افراد است. وی که پس از خروج از کیهان مدتی را در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی سپری کرد، در مقاطع مختلف به تحلیل فضای سیاسی کشور می پردازد. مرور گذرای دیدگاه های آقای محمدی در 4 مقطع منتهی به انتخابات و کنار هم قرار دادن آن ها منجر به نتایجی عجیبی می شود.

مهدی محمدی روز 24 تیر ماه سال جاری در گفت و گو با خبرگزاری فارس دیدگاهش درباره شعار اعتدال را مطرح و تاکید کرده که روحانی این شعار را با هدف مرزبندی با دو جریان فتنه و انحراف انتخاب کرده است. محمدی به این خبرگزاری گفته است: «آقای روحانی شعار اعتدال را برای مرز‌بندی با دو جریان تندرو انجام داد؛ در واقع او برای مرز‌بندی با جریان احمدی‌نژاد و جریان انحرافی که در اواخر دولت دهم ایجاد شد و همچنین به منظور مرز‌بندی با بخش تندروی اصلاحات یعنی فتنه این شعار را مطرح کرد. روحانی سیاستمداری هوشمند است و مراقب طراحی‌هاست و نشانه این موضوع این است که برخی سران تندروی فتنه نسبت به اینکه روحانی با آنها همراهی نکرده و مسیری متفاوت را طی می‌کند ابراز نگرانی کرده‌اند بنابراین معتقدم روحانی از مدیریت این صحنه پیچیده بر خواهد آمد. آقای روحانی با یک حرکت خزنده برای استحاله رای 24 خرداد مواجه است که تلاش می‌کند رای او را به عنوان رای اصلاحات و فتنه تفسیر کند در حالی که رای به روحانی «نه» به احمدی‌نژاد و تندروهایی بوده که آرامش و دورنمای اقتصادی مردم را مخدوش کرده‌اند و بنابراین رای به روحانی «آری» به هیچ جریانی نبود. تجمع نیروهای دلسوز می‌تواند در دولت او شکل بگیرد.»

 آقای محمدی 2 سال قبل نیز در مصاحبه با خبرگزاری فارس به تببین شاخصه های اصولگرایی پرداخت و تاکید کرد که هر کس با دو جریان فتنه و انحراف مرزبندی داشته باشد، اصولگرا محسوب می شود:
«حضور در دایره اصولگرایی مستلزم مراعات کردن برخی خطوط قرمز است که در شرایطی فعلی می‌توان برای آن دو محور در نظر گرفت که اگر این دو محور رعایت شود در قبال سایر شاخص‌ها می‌توان آسان‌گیرانه‌تر برخورد کرد. خط قرمز اول مرزبندی روشن، صریح و علنی با فتنه 88 است. خط قرمز دوم اصو‌لگرایان جریان انحرافی است. این جریان سعی دارد در عرصه‌های مختلف ارزش‌های انقلاب اسلامی را تحریف کرده و اصول جدیدی را جایگزین آنها کند. جریان انحرافی در سیاست خارجی به‌دنبال برقراری رابطه با آمریکا، در سیاست داخلی درصدد نفی اصولگرایی به عنوان یک تفکر، در اقتصاد به دنبال مصرف منابع کشور برای دستیابی به اهداف سیاسی خاص‌شان هستند؛ آنها در فرهنگ نیز به طور کامل لیبرال بوده و ارزش‌های فرهنگی انقلاب را به رسمیت نمی‌شناسد. جریان انحرافی در مبانی اعتقادی به ولایت‌فقیه به عنوان رکن اساسی جمهوری اسلامی و هسته مرکزی اسلام که امام راحل برای ما تبیین کردند، معتقد نیست. هر کس با این دو جریان یعنی فتنه 88 و جریان انحرافی مرزبندی انجام ندهد، قاعدتأ در دایره اصولگرایی قرار نخواهد گرفت.»

بر اساس منطق ارائه شده توسط آقای محمدی، دکتر حسن روحانی از آنجایی که با فتنه و انحراف مرزبندی کرده است در دایره اصولگرایی تعریف می شود. به عبارت دیگر از نظر محمدی، اصولگرایی با اعتدال گرایی قابل جمع است. اعتقاد محمدی درباره حسن روحانی از همخوانی کامل با مواضع حسین شریعتمداری برخوردار است. مدیر مسئول روزنامه کیهان نیز پس از انتخاب روحانی، وی را شخصیتی اصولگرا نامید و تاکید کرد که پیروزی او پیروزی اصولگرایان است.

اما مهدی محمدی در شرایطی دکتر حسن روحانی را اصولگرا می نامد که 3 ماه قبل اتهاماتی سنگین و اهانت آمیزی را متوجه وی کرده بود.

محمدی حسن روحانی را که چندی بعد منتخب ملت ایران شد، سردمدار سازش نامید که اطرافیانش مشغول جاسوسی برای غرب هستند!

محمدی در آن مقطع باز هم خبرگزاری فارس را برای مصاحبه انتخاب کرد و مواضع حسن روحانی را مضحک و تاسف آور خواند:
«صحبت‌های امروز آقای حسن روحانی نشان‌دهنده این است که سردمداران و کارگزاران سازش در کشور تصور می‌کنند که مردم سوابق و عملکرد آنها را از یاد برده‌اند و به همین دلیل است که با ادبیاتی صحبت می‌کنند که برای افرادی که از کارنامه آنها مطلع‌اند، مضحک و تأسف‌آور است. امیدواریم آقای روحانی بلایی که بر سر حق هسته‌ای آورد، بر سر بقیه امور ملت ایران نیاورد. ملت ایران دیگر به هیچ‌وجه نمی‌توانند به کسی مثل ایشان برای حفاظت از بقیه حقوق خود اعتماد کنند چرا که هیچ اعتباری وجود ندارد که وی سایر حقوق ملت را پیش پای معامله جدید با غرب فدا نکند. من از آقای روحانی سؤال می‌کنم که همکاران اصلی ایشان و استراتژیست‌های اصلی پرونده هسته‌ای ایران در دوران وی، در حال حاضر کجا هستند و مشغول خدمت‌رسانی به چه کسانی قرار دارد؛ چرا روزنامه وال‌استریت ژورنال نوشت، با حضور موسویان در آمریکا، پنجره‌ای بزرگی از اطلاعات برای آمریکایی‌ها گشوده شده است! آقای سیروس ناصری الان کجاست؟ روحانی باید بگوید چه پاسخی دارد این افرادی که سال‌های طولانی محرم اسرار وی به عنوان نفر اول امنیت ملی کشور بودند و الان هیچ اطمینانی وجود ندارد اطلاعاتی که در اختیار آنهاست، در راه اهداف و منافع دشمنان ملت ایران مصرف نشود.
 حرف‌های ناگفته و تحلیل‌های فوق‌العاده عمیق و دقیقی از عملکرد وی و دوستانشان در پرونده هسته‌ای ایران وجود داشته که امیدواریم حضور آقای روحانی در صحنه ریاست جمهوری فرصتی باشد برای اینکه او از این فرار تاریخی خود دست بردارد و یک بار هم که شده به ملت ایران بابت این ابهامات وسیع و اشکالات وسیعی که در کارنامه‌اش قرار دارد، پاسخ دهد و اگر چنین فرصتی ایجاد شود حرف‌های زیادی برای گفتن وجود خواهد شد که ظرف روزهای آینده اعلام خواهد شد.»

مهدی محمدی چندی بعد نیز صراحتا حسن روحانی را دروغگو خطاب کرد: «آقای روحانی در حالی صدا و سیما را متهم به دروغ گویی و تهمت زنی و منتقدان خود را متهم به بی سوادی کرد که خود در جلوی دوربین صدا و سیما حداقل چند دروغ بزرگ به مردم گفت و در مواردی هم نشان داد که بر خلاف آنچه ادعا می کند از دانش کافی برای حتی روایت تاریخ پرونده هسته ای – که خود زمانی مسئول آن بوده – هم برخوردار نیست، چه رسد به مدیریت آن.»

روشن است که بر اساس منطق آقای محمدی، اصولگرایی علاوه بر سازگاری با اعتدال، با دروغگویی و جاسوسی برای غرب نیز سازگاری دارد و قابل جمع است!

این در حالی است که سردار رضا سراج- از جمله شخصیت هایی که علاقه مند است به عنوان تحلیل گر شناخته شود- نیز دو هفته قبل از انتخابات گفته بود که گزینه غرب برای تغییر در نظام، کلید در دست دارد: «گزینه حداقلی تغییر که در حال شکل دادن به آن هستند کلید دارد. هنوز ایشان به صورت رسمی با هاشمی هماهنگ نشده است اما اگر ایشان رشد بکند ممکن است گزینه تغییر بشود.آنها منتظر هستند تا ببینند که این گزینه چه قدر رشد می کند.»

***
محمدی محمدی روزگاری "دانشمند کوچک" کیهان بود. این لقب را حسین شریعتمداری به دبیر سیاسی اش داده بود. حسین شریعتمداری آن روزها هنوز به وضع و حال کنونی اش دچار نشده بود و لذا تعریف و تمجیدش از افراد به طور کامل موجب شرمساری و خجالت نمی شد.

چه اعطای لقب "دانشمند کوچک" از سوی مدیر مسئول کیهان به محمدی را مدح بدانیم و چه ذم، امروز لابد خود محمدی هم با مرور اظهاراتش می پذیرد که شایستگی این عنوان دو کلمه ای را ندارد. تکلیف واژه "دانشمند" مشخص است. اهمیتی ندارد که این واژه نیز به سرنوشت واژگانی چون "عمار"، "بصیرت" و ... دچار شده است. اگر عمار بودن معنایش همین رفتارهایی است که از مدیر مسئول کیهان سر می زند، مهدی محمدی حتما یک "دانشمند بی نظیر" است!