باید از شخص دکتر حسن روحانی پرسید که جامعه ایرانی به او و برنامه‌هایش برای رها شدن از مشکلات دل بسته‌اند، این که آیا شما به شعارهای انتخابی خود عمل می‌کنید و یا در نخستین گام و در وزارتی مهم که فعالیت‌هایش مربوط به همه جامعه به ویژه جوانانی است که به تعبیری رأی دهنده های اصلی شما بوده اند، فردی را انتخاب خواهید کرد که با شعارهایتان کاملا مغایرت دارد.

برنامه های مورد نظر وزیر پیشنهادی در پی یکی دو مصاحبه بلند بالا و حمایت برخی مدیران سابق ورزش قابل پیش بینی است. بدون تردید اهالی ورزش به ویژه آنهایی که مسایل را موشکافانه تعقیب می کنند حق دارند در این باره نگران آینده باشند.
آینده ورزش در شرایط کنونی از چند منظر قابل بررسی است. در این خصوص نمایندگان مجلس که قرار است هفته آینده به وزیر پیشنهادی رای اعتماد بدهند بیش از هر کس مسئولیت دارند. آنها به عنوان نماینده مردم در این باره مسئولیت خطیری بر دوش دارند. امروز نیز زمزمه تلخ توجه جدی تر به امور مهم تر مثل همیشه چون خوره جان ورزش را می خورد و این تهدید وجود دارد که به این سبب توجه لازم به این امر صورت نگیرد. همان خطری که معرفی وزیر پیشنهادی را به این سمت و سو کشاند. با این مقدمه به زوایایی مختلف از وضعیت ورزش ایران و آینده اش نظر می کنیم.

ورزش امروز مثل دیروز نیست
با نگاهی منصفانه حتی اگر اهل ورزش نباشیم باید قبول کنیم ورزش امروز مثل دیروز نیست. به عبارتی اگر روزگاری فدراسیون پرکاری مثل فوتبال با هفته ای سه روز و در هر روز آن چهار ساعت کار امورش رفع و رجوع می شد اینک با کار شبانه روزی هم کار به سرانجام نمی رسد. این اتفاق با توجه روز افزون مردم به ویژه قشر جوان ابعاد گسترده تری هم یافته است. بازتاب موفقیت و ناکامی ورزشکاران ایرانی در عرصه بین المللی از چنان قدرتی برخوردار است که می تواند با مهم ترین اتفاقات مملکتی برابری کند. چنین اتفاقی در فاصله کوتاهی از هم در زمان انتخابات ریاست جمهوری اخیر و صعود تیم ملی فوتبال به جام جهانی به رخ کشیده شد. علاوه بر این مسئله مهمی چون سلامت روانی و جسمانی مردم با ورزش همگانی و تاثیرات آن نیز امروزه به شکلی ملموس در سبد خانواده ها دیده می شود تا این بخش از بدنه دولت آینده باور کند که ورزش یک کار تفننی و تفریحی نیست.

ورزش و وزارت
پیش از این ورزش با یک متولی به نام سازمان تربیت بدنی اداره می شد و اینک تحت لوای وزارت ورزش و جوانان امور خود را برنامه ریزی می کند. از این رو مجلس ساز و کار بهتری برای رسیدگی به امور این بخش دولت دارد. اهالی ورزش بسیار امیدوار بودند که با این اتفاق ورزش دارای برنامه ریزی بهتری شود که متاسفانه تاکنون چنین چیزی را شاهد نبوده ایم. وزارت ورزش و جوانان، حدود 30 میلیون مخاطب مستقیم و به استعداد تمام مردم ایران مخاطب غیر مستقیم دارد. متأسفانه به این مهم نگاه استراتژیک نمی شود. در صورت انتخاب وزیر توانمند، دولت می تواند از طریق این وزارتخانه فضای نشاط را در جامعه نهادینه کند. در این خصوص عملکرد مجموعه دولت به ویژه در حوزه اقتصادی (که دغدغه اول مردم است) حتی در صورت رضایت بخش نبودن، در فضای عمومی کشور توجیه پذیر می شود. جالب این که در صورت عملکرد عالی دولت در تمامی حوزه ها، چنانچه در این بخش عملکرد خوبی نداشته باشیم، فضای اجتماعی منفی متأثر از آن، عملکرد دولت و سطح رضایت عمومی از آن را تحت الشعاع قرار می دهد. آیا چنین واقعیتی لزوم توجه جدی به این عرصه را بروز نمی دهد؟ به گواه تاریخ، مدیران عالی رتبه و وزرای نسبتاً موفق در حوزه های مختلف کشور، وقتی مسئول ورزش کشور شده اند، بلا استثناء نتوانسته اند از دودکش سازمان ورزش، سفید خارج شوند. با توجه به این به نظر می رسد قویترین وزیر دولت از جهت مقبولیت در مجلس باید در این جایگاه قرار گیرد تا دولت با نتیجه هر رویداد ورزشی دچار چالش تغییر وزیر نشود که این معنا با دولت تدبیر همخوانی ندارد.

سیاست زدگی و گروکشی ممنوع
اگرچه باور این که ورزش از سیاست جداست بسیار سخت می نماید اما باید حداقل طوری برنامه ریزی شود که خیلی به این عرصه وارد نشود. در ورزش هم مثل بسیاری از امور و حتی کمی هم بیشتر باید ضمن رعایت اصول سیاسی مورد نظر به فکر ایجاد بستر مناسب یرای آحاد مردم به ویژه جوانان باشیم. حضور وزیری با سابقه کاملا سیاسی این خطر را به وجود می آورد که ورزش علاوه بر دیدگاه سایر اعضای دولت از درون خود نیز لطمه بخورد. به عبارتی ما باید وزیری را در کابینه داشته باشیم که با دیدن او همه یاد ورزش بیفتند. آیا اکنون در این مسیر گام بر می داریم؟

متاسفانه گروهی که در راه گزینش وزیر پیشنهادی بیشترین نقش را داشتند و یکی از تاثیر گزارترین های آنها در مصاحبه اخیرش از تاراج و ... سخن گفته که چنین به نظر می رسد علاوه بر نگرش سخت سیاسی بر آینده ورزش به نوعی ما باید شاهد گروکشی هم باشیم. چنین اتفاقی توان فراوانی را خواهد گرفت و فضایی غبارآلود را نوید می دهد.

همچنین نگاهی به دیدگاه های وزیر پیشنهادی و موضع گیری های اخیر او در عرصه سیاست (موضع گیری هایی که منتقدان فراوانی دارد) این نگرانی را به وجود آورده که او چه بخواهد و چه نخواهد با این عقبه زندگی می کند و چنین سابقه ای می تواند نگاه ها را به ورزش سیاسی سوق دهد. به نمونه هایی از آن توجه کنید.

1- رییس اجرایی انتخابات حزب اعتماد ملی و نماینده ویژه آقای کروبی در سال 88

2- نامه تند به رئیس قوه قضاییه در سال 88 به حمایت از زندانی شدن تاج زاده و انتقاد علیه دیکتاتوری

3- نگارش مقالات تند در روزنامه ارگان اعتماد ملی و اشاره به انتخابات تحمیلی در سال 88

4- حمایت از آزادی موسوی و کروبی و اذعان به مظلومیت آنها با امضا و انتشار نامه به عنوان یکی از 7 اصلاح طلبی که سال گذشته از مواضع آقای عسگراولادی حمایت و قدردانی کردند.

کارگروهی یک سونگر
یکی از ضعف های عمده ای که در خصوص گزینش وزیر پیشنهادی به چشم آمد کارگروه یک سونگر بود. به عبارتی جامعه ورزش کمترین اشتراک نظر را در این راه داشت. در مدت کار این کمیته همه از هم می پرسیدند وزیر آینده کیست چه کسانی او را انتخاب می کنند؟ اما پاسخ مناسبی برای این سوال پیدا نمی شد. سر نخ این کار گروه دست یک عده خاص بود. افرادی با یک سلیقه خاص و بعضا مطرود در ورزش.

تقریباً تمامی اعضای کارگروه ورزش، وابسته به یکی از 8 – 7 طیف اصلی ورزش کشور بود. خروجی مربوطه نیز در همین راستا شکل گرفت. حتی در صورت انتخاب منصفانه گزینه ها در این کارگروه، بازهم شائبه عدم انتخاب افراد طیف های دیگر و عدم اقدام مبتنی بر شایسته سالاری در اذهان باقی خواهد ماند، ضمن اینکه این طیف از ورزش کسانی هستند که در دوره اول ریاست جمهوری آقای خاتمی در مسئولیت بوده اند و به دلیل عدم اعتقاد عملی به برنامه محوری در ورزش و عدم پذیرش دستور آقای خاتمی در رابطه با مأموریت تدوین طرح جامع ورزش کشور، در دوره دوم مسئولیت ایشان، کنار گذاشته شده اند.

ورزش و تعلیق جهانی
اگرچه برخی اعضای کارگروه همیشه جای پایی ثابت در ورزش داشتند اما نقش آنها در بسیاری از مشکلات ریز و درشت ورزش برای اهل فن مشخص و محرز است. از اداره هیئتی ورزش گرفته تا بریز و بپاش بی حساب و کتاب (مثلا سکه پخش کردن کنار تشک کشتی) و از آن مهم تر نوع انتخابات برنامه ریزی شده در راس فدراسیون های ورزشی همه و همه ریشه در نوع مدیریت این افراد دارد. تداخل کاری سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک و کشمکش بین این دو نهاد مهم ورزش از دوره این افراد کلید خورد و اکنون ورزش ما را با ضعف مسئولان فعلی در آستانه تعلیق جهانی قرار داده است. اکنون همین افراد برای رسیدن به قدرت و نیز تلافی کم توجهی هایی(!) که به آنها شده در رسانه ها خط و نشان می کشند. آیا اهالی ورزش نباید در این باره احساس خطر کنند؟ آیا ریاست جمهوری نباید در این زمینه ورود کند؟ از یک سال پیش به دلیل سوء مدیریت داخلی در حوزه ورزش ، سازمان متولی ورزش جهان (کمیته بین المللی المپیک) به مسایل مدیریتی کشورمان ورود کرده و جلوی انتخابات کمیته ملی المپیک و فدراسیونهای ورزشی را گرفته است (انتخابات کمیته المپیک یک سال است که به تعویق افتاده و بیش از 15 فدراسیون نیز در حال حاضر با سرپرست اداره می شوند). بنابراین، اکنون دستگاه ورزش کشور با چالش بین المللی بزرگی مواجه است و در شرایط عملی تعلیق و تحریم مدیریتی قرار گرفته ایم.

ساخت و سازهای ورزشی
موضوع مهم دیگر در عرصه ورزش مدیریت بخش عمرانی وزارتخانه است که در جایگاه خود یک وزارت مسکن در حوزه ساخت و سازهای ورزشی و ورزشگاه هاست. انتخاب مسئولان قبلی این دستگاه بدون توجه به این ویژگی مهم این دستگاه بوده است. اولاً در ساخت و سازهای ورزشی برنامه مدونی نداشته اند، به طوری که در سطح کشور با عدم تعادل در توزیع امکانات و زیرساخت های ورزشی روبرو هستیم، ثانیاً به دلیل فقدان دید فنی، کیفیت کارها بسیار نازل بوده و ضمن هدر رفتن سرمایه های ملی، عمر ساخت یک ورزشگاه گاهی بالغ بر 15 سال شده و با تأمین اعتبار تا پنج برابر برآورد اولیه هم هنوز کار تمام نشده است. بسیاری از پروژه های به بهره برداری رسیده یا در همان روزهای اول خراب شده اند (استخرهایی که به محض انداختن آب، نشست کرده اند) یا این که تبدیل به انبار علوفه روستاها یا اماکن متروکه در شهرها شده اند.

بحث جوانان
مأموریت دیگر این وزارتخانه، بحث جوانان است که خود مدیری مجرب و توانمند را می طلبد که به جای تبدیل وزارتخانه به کمیته امدادی در حوزه جوانان و اختصاص وام ازدواج و ...، بتواند مطالبات جوانان را از وزرای ذیربط (مثلاً اشتغال جوانان از وزارت کار و مسکن جوانان از وزارت مسکن و ...) مطالبه و پیگیری کرده و به نتیجه برساند.

از نظر رییس جمهوری تا وزیر پیشنهادی
به این ترتیب این امید در جامعه ایران خصوصا ورزش به وجود آمد که این بار و در دولت روحانی، دیگر فردی سیاسی سکاندار وزارت ورزش و جوانان نخواهد شد و مدیری از جنس این صنف، یعنی هم ورزشی و هم از طیف مدیران جوان انتخاب خواهد شد.

دکتر روحانی در برنامه‌های تبلیغاتی‌اش با صراحت اعلام کرده بود: "هیچ وزیری را برای هیچ پستی انتخاب نخواهم کرد مگر این که از آن صنف باشد. باید وقتی فردی برای یک صنفی انتخاب می‌شود اعضای آن صنف خوشحال باشند، احساس غرور و افتخار کنند. لذا، بنده با مشورت گرفتن از بزرگان و صاحب‌نظران آن صنف، اعضا را انتخاب خواهم کرد."

در این خصوص کارگروه اجتماعی – فرهنگی دولت تدبیر و امید نام چهره‌های مطرح و غیر مطرح ورزشی و سیاسی را به عنوان کاندیداهای وزارت ورزش و جوان مطرح ولی هریک را به بهانه ای از گردونه خارج کرد.

بیژن ذوالفقارنسب، محسن مهرعلیزاده، احمد ناطق نوری، مهدی قدمی، احمد دنیامالی، محمد دادکان، مصطفی هاشمی‌طبا، سعید فائقی، امیر رضا خادم، مصطفی آجورلو، حمیدرضا آصفی، مسعود سلطانی‌فر، ولی شجاع پوریان و در حدود 20 گزینه نه چندان جدی دیگر، نفراتی بودند که نامشان در گمانه زنی ها برای تصدی وزارت ورزش و جوانان شنیده شد تا از بین آنها دکتر حسن روحانی، وزیر ورزش و جوانان دولت یازدهم را انتخاب کند.

دو نفر از نزدیکان دکتر حسن روحانی نشست‌هایی هم با کارشناسان ورزشی و گزینه‌های مطروحه برگزار کردند که به نظر می‌رسد در حد یک نشست شکلی فرمالیته و بخشی از سناریوی توجیه پذیر کردن گزینه مدنظر خودشان بوده است. بدین معنی که در گزارششان به دکتر روحانی بگویند با مدیران اصلی صنف ورزش جلسات جدی داشته اند و  حاصل این بررسی های عمیق گزینه هایی است که در نهایت به ایشان پیشنهاد کرده اند: یک گزینه مدنظرشان به همراه دو گزینه که شانسی در مقایسه با نفر مدنظر نداشته باشند، موضوعی که مۆید آن صحبت‌ بیژن ذوالفقارنسب است: "با من صحبت شده است اما برنامه‌ای از من نخواستند! البته با نزدیک به پانزده نفر دیگر هم برای تصدی این پست صحبت کرده‌اند."

وزیر پیشنهادی و سابقه اش
مسعود سلطانی‌فر که دارای مدرک فوق لیسانس علوم سیاسی است، علاوه بر سوابق تدریس در دانشگاه پیام نور و دوره‌های مختلف آموزشی فرمانداران، بخشداران و نیروهای سیاسی وزارت کشور، چهار سال عضویت در شورایعالی اداری کشور، چهار سال عضویت در شورایعالی اطلاع رسانی کشور، 12 سال سابقه استانداری در سه استان گیلان، زنجان و مرکزی و 8 سال معاونت سیاسی در استانداری‌های فارس، همدان و هرمزگان را در کارنامه فعالیت‌هایش دارد.

با دیدن این سابقه متوجه می‌شویم سلطانی‌فر که عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و از نیروهای بسیار نزدیک به آقای کروبی نیز هست، فردی کاملا سیاسی است نه ورزشی، هرچند که در فاصله بین تصدی استانداری در دو استان گیلان و زنجان، با توصیه ای آن هم از نوع سیاسی، در پست تشریفاتی قائم مقامی در سازمان تربیت بدنی حضوری کوتاه مدت داشته است.

انتخاب سلطانی‌فر به عنوان گزینه نهایی وزارت ورزش و جوانان قطعا مغایر با این صحبت دکتر حسن روحانی که "هیچ وزیری را برای هیچ پستی انتخاب نخواهم کرد مگر اینکه مرتبط با آن صنف باشد. باید وقتی فردی برای یک صنفی انتخاب می‌شود اعضای آن صنف خوشحال باشند." خواهد بود و در آغاز دولت تدبیر و امید، انتقادهای بسیاری را برای رئیس جدید دولت به همراه خواهد داشت.

باید از شخص دکتر حسن روحانی پرسید که جامعه ایرانی به او و برنامه‌هایش برای رها شدن از مشکلات دل بسته‌اند، این که آیا شما به شعارهای انتخابی خود عمل می‌کنید و یا در نخستین گام و در وزارتی مهم که فعالیت‌هایش مربوط به همه جامعه به ویژه جوانانی است که به تعبیری رأی دهنده های اصلی شما بوده اند، فردی را انتخاب خواهید کرد که با شعارهایتان کاملا مغایرت دارد. حق انتخاب وزیر آینده ورزش و جوانان با رئیس جمهور منتخب است که می‌خواهد با کلید " تدبیر و امید" بخش‌های مختلف جامعه ایرانی را به سوی پیشرفت سوق دهد که البته شفاف سازی در رابطه با انتخاب افراد مناسب برای پست‌های مختلف می‌تواند از ملزومات این پیشرفت باشد. این حق رئیس جمهور است که همچون پیشینیان خود، وزیر ورزش دولت را برخلاف شعارهای خود و از میان افراد سیاسی برگزیند اما این زیبنده نیست که مدیری سیاسی را به صرف چند صباحی استقرار در یکی از اتاقهای سازمان ورزش، به نام ورزشی، به خورد مردم داد.