اذعان عطاءالله مهاجراني به استقلال نظام سياسي ايران و سلامت اقتصادي رهبر انقلاب و خانواده ايشان، موجب كودتا عليه وي در سايت جرس (ارگان حلقه لندن) شد! جرس ضمن مطلبي، مهاجراني را ايلياتي توصيف كرد و نوشت كه لحن وي دلسرد كننده است و مهاجراني به درد سياست نمي خورد.

نويسنده جرس در مطلبي كه بوي بازنشسته كردن اجباري مهاجراني را مي دهد، تصريح كرده كه مهاجراني نمي تواند دروغ بگويد اما مجبور هم نيست هر حرفي را بگويد! عبيد سن خوراني نويسنده اين مطلب اعتراض آميز اين گونه به اظهارات مهاجراني پرداخته است: ۶۰ سال پيش وقتي مادرم خبردار شد كه خواستگاري براي خواهرم مي آيد، به شدت نگران شد كه ما بيش از ۶ صندلي نداريم حال چه خاكي برسر بايد بريزم و خلاصه از همسايه دست راستي و دست چپي هركدام چند صندلي به امانت گرفت و بساط پذيرايي را جور كرد اما با اين تأكيد و خواهش و تمنا و التماس از پدر كه «مبادا شما لو دهيد كه اين صندلي ها امانتي است» و آقا هم ظاهراً با تكان دادن سر قولي داد و خيال مادر را آسوده كرد. گروه خواستگاران كه وارد شدند و پس از مدتي بازار مذاكرات كه گرم شد، ناگهان در بين تعيين ميزان مهريه و جهازيه و... پدر با صداي رسا و ايلياتي اش ميهمانان را مورد خطاب قرار داده و خيلي شمرده اظهار كرد «ما بيش از شش صندلي نداريم و بقيه صندلي ها را از همسايگان قرض كرده ايم، من دروغ نمي توانم بگويم». كه اين حركت و گفته اش هنوز به عنوان ضرب المثلي در خانواده ما و وابستگان مصرف مي شود. اين را داشته باشيد تا بروم سراغ اين آقاي عطاءالله مهاجراني.
وي اضافه مي كند: دكتر عطاءالله مهاجراني كه معرف حضور همه شما هست. آدمي است خوش صحبت، پرمعلومات، خوش قلم؛ اما باور كنيد به اعتقاد من اصلاً به درد كارهاي سياسي و صحبت و مذاكرات سياسي نمي خورد و بهتر است در اين گونه موارد همواره سكوت را پيشه كند. مدت ها پيش ايشان مقاله اي در همين نشريه جنبش راه سبز نوشتند كه بسيار شيرين اما فوق العاده دلسرد كننده بود و عده اي از طرفداران و هواداران جنبش سبز را به كلي رماند و تاراند. من از روي دلسوزي و احساس مسئوليت نامه اي خطاب به گردانندگان جنبش راه سبز نوشتم و ضمن تعريف و تمجيد از قلم شيرين و شيواي ايشان توصيه كردم آقا ترا به خدا سر جدم به ايشان توصيه بفرماييد وارد حريم سياست نشوند كه حاصل نوشته هاي ايشان در زمينه سياست دفع علاقمندان و دوستان است. نمي دانم تأثير اين درخواست من بود يا انتقادهاي بي شماري كه نسبت به آن نوشته ايشان شده بود، آقاي دكتر مهاجراني مدتي از پرداختن به مسائل سياسي دست كشيده و در زمينه هاي فرهنگي و اجتماعي مطالبي نوشتند كه الحق شيرين و قابل استفاده بود. اما هفته پيش ايشان يكجا جبران مافات را كرده و در بين مصاحبه اي كه در لندن كرده بودند اظهار داشتند كه بله «آيت الله خامنه اي آدمي هستند دست پاك و من در تمام مدت سال هايي كه در اين رژيم يانماينده بودم، يا معاون وزير و وزير و مشاور، از ايشان خطايي نديده ام و ايشان از نظر اقتصادي هيچ نقطه خاكستري در زندگي ندارند» (نقل به مضمون).
نويسنده جرس نوشت: با خواندن اين مصاحبه ياد مرحوم پدرم و خوي و خصلت ايلياتي او افتادم و در ضمن يادم آمد كه اين آقاي دكتر مهاجراني كشاورززاده هستند و پدر محترمشان از قرار از زمينداران اراك بوده اند؛ و خلاصه رحمتي به ابوي گرامي خودم فرستادم و ياد حرف تاريخي او افتادم و حرف مرحوم مادرم كه وقتي پس از عزيمت خواستگاران از پدر پرسيد آقا شما مگر مجبور بوديد كه بفرماييد ما بيش از شش صندلي نداريم؟ آيا كسي از شما درباره صندلي ها و تعداد آن سؤالي كرد؟ پدر با همان حالت ايلياتي پاسخ داد «خانم من نمي توانم دروغ بگويم». حال آقاي مهاجراني در اين مصاحبه اي كه انجام داديد، كسي در مورد پاكي رهبري پرسشي از شما كرد؟ كه احياناً در متن اين مصاحبه درج نشده است؟ فلسفه شما در طرح اين مطلب كه «در زندگي اقتصادي ايشان نقطه اي خاكستري وجود ندارد» چه بود؟ آيا تصور مي كنيد با بيان اين مطلب به دوستان خود افزوديد يا بر دشمنان خود به ميزان لاتعد و تحصي اضافه كرديد؟
برخي تحليل ها از نااميدي مهاجراني نسبت به فتنه سبز و سرخوردگي وي از ايفاي نقش براي اپوزيسيون خارج نشين حكايت مي كند، به ويژه اينكه شماري از اعضاي حلقه ۵ نفره (كساني نظير سروش و گنجي) عملاً نتوانستند به همكاري با وي ادامه دهند. گفته مي شود همزمان برخي اختلافات ميان مهاجراني و برادرزنش (محسن كديور) رخ داده است.