گرایش سیاسی علی دارابی از آنجا که همراه و همسو با جریان غالب رسانه ای حاکم بر کشور و نیز جریان حاکم بر مجلس است، کمتر باعث ایجاد فشارها بر او می شود. البته او به دلیل فقدان قانون نظارتی بر صدا و سیما و همراهی جریان مجلس و رسانه های جریان قدرت، یکه تازی های خود را بدون هیچ واهمه ای انجام می دهد و بر فریاد مظلومیت مخالفینش تنها پوسخندی می زند و می گوید «اگر کسانی با بنی صدر احساس تشابه می کنند، مشکل خودشان است». حال در فقدان قید «قانون» و «فشار رسانه ای» آیا قید دیگری هست ...

گرایش سیاسی علی دارابی، فردی که می گویند زمانی جزوه «چرا احمدی نژاد؟» را نوشت، از آنجا که همراه و همسو با جریان غالب رسانه ای حاکم بر کشور و نیز جریان حاکم بر مجلس است، کمتر باعث ایجاد فشارها بر او می شود. او در انتخابات مجلس جبهه پایداری را می کوبد و البته این جریان رسانه های خاصی برای دفاع از خود ندارد.

چندی بعد رئیس جمهور را در رسانه ملی با بنی صدر تشبیه نموده، مصاحبه زنده اش را قطع و پس از سالها بر زمین گذاردن مسأله مهم «مناظره»، یکدفعه چند برنامه مناظره محور راه می اندازد و هر دو طرف را از مخالفین دولت انتخاب می کند، صرفاً جهت اطلاع را مأمور زدن دولت می کند و آن را از نقد دیگر رئوس قدرت که مخالف با رئیس جمهورند منع می نماید و به بهانه نقد مجلس، نمایندگان سوم تیری را له می کند.


جسورانه در هفته نامه مخالف دولت «پنجره» یادداشت می نویسد و تمام تهمت های ناروای موجود در فضای رسانه ای را مستقیماً نثار رئیس جمهور می کند و در آخرین اقدام خود، به بهانه ویژه نامه انتخاباتی در بیست و سی، در تحلیل مشترک خود با رسانه های ضدانقلاب، رسماً اعلام می دارد که اگر مشائی تأیید صلاحیت نشود، رئیس جمهور قصد ایجاد آشوب در کشور را دارد...

البته او به دلیل فقدان قانون نظارتی بر صدا و سیما و همراهی جریان مجلس و رسانه های جریان قدرت، یکه تازی های خود را بدون هیچ واهمه ای انجام می دهد و بر فریاد مظلومیت مخالفینش تنها پوسخندی می زند و می گوید «اگر کسانی با بنی صدر احساس تشابه می کنند، مشکل خودشان است». حال در فقدان قید «قانون» و «فشار رسانه ای» آیا قید دیگری هست که دست صدا و سیما را از یکه تازی های یکسویه خود کوتاه نماید؟

صدا و سیما در دو سه سال اخیر نشان داده است که حتی قید مهم «دین و اخلاق» نیز قادر به کنترل او نیست. دارابی و ضرغامی بودجه های چند صد میلیاردی سازمان را همچون پول تو جیبی خود تصور نموده و به صورت فله ای اقدام به تأسیس شبکه های بی مخاطب، ساخت برنامه های بی حاصل و سریال های الف بدون داشتن حداقل استاندارد می نمایند.

آنها چنانچه مجبور به توقف پخش سریالی هم شوند، هیچ دغدغه ای از بابت پرداخت خسارت از بوجه بیت المال به تهیه کننده آن ندارند و این کار را در کمال آرامش، بدون نگرانی از جایی که بخواهند پاسخگوی آن باشند و احتمالاً خدایی که در پیشگاه او بایستند، انجام می دهند. لذا لحظه ای تردید در پرداخت بودجه های خاموش و حتی علنی برای له کردن جریانات سیاسی دیگر ندارند.

بسیاری از کارشناسان رسانه معتقدند اگر تعلل و عدم مهارت صدا و سیما نبود، هیچگاه کشور در فتنه ای قریب به 9 ما اسیر نمی آمد و مسأله در همان هفته های اول تمام می شد. اما با وضع کنونی به نظر می رسد اینبار خود صدا و سیما قصد دامن زدن به فتنه ای جدید را دارد که لحظه به لحظه نیز بر آتش آن می دمد.

فتنه ای که توسط تکیه گاه فتنه گران طراحی و بوسیله دیگران اجرا شد و هدف آن، چیزی جز حذف کامل گفتمان سوم تیر و جریان ضد سرمایه داری که قسمتی از قدرت را به دست گرفته نبوده است. با توجه به بی تأثیری فضای رسانه ای بر صدا و سیما، گویا تنها کار ممکن توسط دلسوزان در این ماجراجویی های مدیران سیما، تنها و تنها «تماشا» می باشد.