ایران، دو ماه دشوار و حساس تا رسیدن به توافق نهایی پیش رو دارد. گزینه‎‌ها هم حساس و متنوع‌اند. هیچ چیزی، محال نیست. موفقیت، در گرو حرکت بر لبه‌ی تیز چاقو است، زیرا رهبران آمریکا به خوبی می‌دانند چگونه سر ایران را پنبه ببرند.

روزنامه المستقبل چاپ لبنان در مقاله ای به قلم اسعد حیدر به تحلیل روابط ایران و غرب در مسیر مذاکرات هسته ای ژنو پرداخت. متن کامل این مقاله به این شرح است:

دیگر کسی از احتمال توافق نهایی ایران و گروه ۱+۵ بر سر مسأله‌ی هسته ایران نمی‌پرسد، بلکه سوالِ مطرح این است: پس از امضای توافق چه خواهد شد؟ اوباما می‌گوید «هیچ توافق نادرستی را با ایران نخواهیم پذیرفت.»

آیت الله خامنه‌ای، رهبر و حسن روحانی، رییس جمهور ایران گفته‌اند هرگز از حق هسته‌ای کشورشان کوتاه نخواهند آمد. معمولا در هر توافقی امتیازاتی بین طرفین رد و بدل می‌شود. بدون شک، ایران حاضر است برای اثبات صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای خود هر تعهدی را بدهد. جزییات مذاکرات بیشتر بر سر مسائل فنی است، اما ویژگی سیاسی، که می‌تواند منجر به بهبود روابط ایران با غرب، به‌ویژه آمریکا شود، نیز دارد. یقینا تحریم‌ها علیه ایران به تدریج لغو می‌شود و چرخ اقتصاد ایران دوباره فعال و بانشاط خواهد شد، اما از سرگیری فعالیت‌های اقتصادی برای ایران، تا زمانی که این کشور در مسیر توسعه‌ی حقیقی قرار نگرفته و کماکان قدرت ضعیفی با آرزوهای بزرگ باقی مانده، کافی نیست.

دو بال اساسی سیاست روحانی، بهبود روابط جغرافیای حساس اطراف ایران و با دنیا از سوی دیگر است. اگر توانست با این دو، به‌صورت متوازن و به درستی تعامل کند توان پرواز خواهد داشت و گر نه یکی از این دو، وبال گردنش می‌شود و او را خفه خواهد کرد. جناح اول، جهان عرب و در رأس آن‌ها سعودی است. در بطن رابطه با این کشورها، پیچیدگی‌هایی ناشی از تجارب تلخ و احیانا خطرناک، نبود اعتماد متقابل، وجود ترس از همدیگر تا حدی که به درجه‌ی دشمنی بین رژیم‌ها و حتی بین ملت‌ها، به‌خصوص پس از گسترش اختلافات مذهبی، که بدترین نوع مظاهر آن را در سوریه شاهد هستیم، رسیده، وجود دارد. حسن نیت و بیانیه‌های مثبت به هیچ وجه کافی نیست. طرفین باید اقداماتی عملی و موثر از خود بروز دهند. از ایران توقع می‌رود در این زمینه جدی باشد. این کشور بی‌رحمانه و احیانا خصمانه به بسیاری از همسایگان از جمله سوریه و یمن دست یازیده است. ابتدا باید رابطه ایران و سعودی بهبود یابد. رابطه با بقیه کشورها متمم آن و سهل است و انگیزه‌ی لازم برای وجود دارد. در حال حاضر، لبنان، همانند گذشته، می‌تواند میدانی مناسب برای آزمایش، بازی تدارکاتی و آغازی برای رفتن به سوی دیگر میادین باشد.

سوال اینجاست؛ آیا ایرانِ رهاشده از قید تحریم‌های غرب و آمریکا و به‌عنوان عضو جدید باشگاه هسته‌ای صلح‌آمیز، حاضر به تعامل با همسایگان عرب خود از منظر حس اخوتی که جغرافیا و منافع درازمدت مشترک آن را ایجاب می‌کند است؟ یا اینکه ایرانِ فارس، باز با تکیه بر روایت‌های پیچیده‌ی تاریخی و افسانه‌های آمیخته به کینه‌ی مذهبی از موضع قدرت‌ با همسگان خود رفتار می‌کند؟

بدون شک، سوریه، گره کار و در حال راه حل مشکل است. ورود ایران به جنگ سوریه، چه مستقیم و چه غیرمستقیم از طریق حزب الله و میلشیاهای شیعه‌ی عراقی، شکافی در روابط ایران با اعراب ایجاد و پل‌های بین آنها را تخریب کرد. بر این اساس، آیا می‌توان پرونده‌ی سوریه را از پرونده‌ی روابط ایران- اعراب جدا کرد، به‌خصوص این‌که ایران نبرد سوریه را آخرین و مهم‌ترین میدان می‌داند، یا این‌که جداسازی این دو پرونده، چنان دشوار و حتی غیرممکن است که می‌تواند مسیر اعتدال و مصالحه را بلوکه ‌کند؟

جناح دوم که دارای ویژگی جغرافیایی و، در برخی جوانب، قومی است کشورهایی مانند افغانستان، پاکستان، آذربایجان، تاجیکستان و دیگر جمهوری‌های مسلمان عضو اتحاد جماهیر شوروی سابق را دربرمی‌گیرد. وضعیت ایران در این قسمت، اورژانسی نیست. نفوذ ایران در افغانستان به رابطه با هزاره‌های شیعه محدود نمی‌شود و نزد تاجیک‌ها و بلوچ‌های این کشور نیز از جایگاهی قوی برخوردار است. رابطه‌ی ایران با افغانستان را می‌توان شبیه رابطه ایران با عراق دانست.

روحانی عید نوروز را در کابل به همراه رهبران افغانستان، پاکستان و تاجیکستان جشن گرفت و از آن‌ها برای پیوستن به یک پیمان منطقه‌ای مبتنی بر اعتدال سیاسی و به قصد توسعه، پیشرفت و بهبود سطح زندگی مردم منطقه فراخواند. حلقه‌ی این فراخوان با سفر رییس جمهور آذربایجان از ایران و دیدار با رهبر این کشور و حسن روحانی تکمیل شد.

ایران، دو ماه دشوار و حساس تا رسیدن به توافق نهایی پیش رو دارد. گزینه‎‌ها هم حساس و متنوع‌اند. هیچ چیزی، محال نیست. موفقیت، در گرو حرکت بر لبه‌ی تیز چاقو است، زیرا رهبران آمریکا به خوبی می‌دانند چگونه سر ایران را پنبه ببرند.