کارشناسان مسائل بین الملل، تحولات جاری قطر مصر، ترکیه، لیبی، تونس و دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را تحت تاثیر تغییر رویکرد واشنگتن در حمایت از مهره های تندرو به سمت جریان های سکولار عنوان کردند.

 در حالی حدود دو سال از وقوع دومینوی بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا که به تغییر حکام چند کشور عربی-آفریقایی از جمله در تونس، لیبی، یمن و مصر انجامید، گذشت که تحولات ماه های اخیر حاکی از شروع دور جدیدی از تحولات در این منطقه است.
تغییر یکباره امیر قطر، شروع خیزش های ضد حاکمیتی تحت عنوان جنبش های تمرد در تونس، لیبی و یمن و بویژه برکناری محمد مرسی رئیس جمهوری مصر و همچنین ناارامی در ترکیه، تضعیف موقعیت شورشیان در سوریه و تلاش آمریکا برای مصالحه با طالبان همگی حاکی از وجود پتانسیل یا حتی اراده جدیدی برای شکل دادن یک خاورمیانه جدید است.
اگرچه بسیاری از کارشناسان مسایل سیاسی، تحولات دو سال اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا را از همان ابتدای آغاز تاکنون، تحولاتی خودجوش ارزیابی کرده اند اما بسیاری دیگر نیز معتقد بودند این تحولات کاملا تحت تاثیر مدیریت قدرت ها بوده یا لااقل قدرت ها تلاش کرده اند بر موج حرکت های مردمی سوار شده و این موج را به سمت تامین منافع خود هدایت کنند.
دولت محمود احمدی نژاد در حالی از دو سال قبل نسبت به مدیریت آمریکایی ها بر تحولات منطقه هشدار داده بود که بسیاری حتی در داخل ایران از جمله کیهان و تحلیلگران آن چنین باوری نداشتند و حاکمیت های اسلام گرای منتج از بیداری اسلامی را اصیل و دارای هویت وحتی جایگاه مردمی مستقل از قدرت ها ارزیابی می کردند.
متاسفانه واقع بینی احمدی نژاد و یارانش با برخوردهای کوته بینانه جریان موسوم به اصولگرا روبرو شد تا آنجا که برخی این تحلیل عمیق در حوزه سیاست خارجی را انحرافی و مخالفت با انقلاب های اسلامی و مردمی منطقه خواندند.
مسلم این است که استراتژیست ها و مقامات آمریکایی از گذشته دور، پیش بینی وقوع چنین تحولاتی را کرده بودند و در چارچوب دکترینی که ابتدا دکترین «خاورمیانه بزرگ» وبعد دکترین «خاورمیانه جدید» نام گرفت تمام تلاش خود را برای حفظ منافع دیرینه خود در ثروتمندترین و مهمترین منطقه ژئوپلیتیک جهان به کار گرفتند.
پروژه «خاورمیانه بزرگ» اولین بار در نشست گروه هشت در سال 2004 از سوی دولت جرج بوش رئیس جمهوری اسبق ایالات متحده به عنوان بخشی از طرح آمریکا برای ایجاد تغییر در روش غرب در ارتباط با خاورمیانه مطرح شد و اتاق فکر آمریکایی موقوفه کارنگی برای صلح خاورمیانه در مطلبی در 29 مارس 2004 دراین زمینه نوشت: قرار است طرح «خاورمیانه بزرگ» بوش، آمریکا، اروپا و خاورمیانه را به منظور ایجاد تغییرات سیاسی و اقتصادی آماده کند.
بعدها در 2006، کاندولیزا رایس وزیرخارجه اسبق ایالات متحده و ایهود اولمرت نخست وزیر اسبق رژیم صهونیستی، طرح واشنگتن برای خاورمیانه را «طرح خاورمیانه جدید» نامیدند.
«مهدی داریوش ناظم الرعایا»، کارشناس خاورمیانه و آسیای میانه در موسسه تحقیقاتی آمریکایی «گلوبال ریسرچ»در تحلیلی با عنوان طرح هایی برای ترسیم دوباره خاورمیانه؛ پروژه ای برای خاورمیانه جدید در 18 نوامبر 2006 نوشت: اصطلاح «خاورمیانه جدید» در ژوئن 2006 در تل آویو و در زمان جنگ 33 روزه، توسط کاندولیزا رایس به جای اصطلاح کهنه تر «خاورمیانه بزرگ» مطرح شد.

**هرج و مرج سازنده برای ایجاد «خاورمیانه جدید»

«گلوبال ریسرچ»، ایجاد هرج و مرجی سازنده که بتواند در نهایت به شرایطی پایدار برای حفظ منافع آمریکا و غرب در خاورمیانه و شمال آفریقا بیانجامد را بخشی از طرح «خاورمیانه جدید» مطرح شده در بیانیه مشترک اولمرت و رایس عنوان کرد و نوشت: این پروژه که از سال ها پیش در حال طراحی بوده شامل ایجاد ناآرامی، شورش و خشونت گسترده در خاورمیانه می شود که ناآرامی ها باید از لبنان، فلسطین، سوریه، عراق، خلیج فارس تا مرزهای افغانستان تحت حاکمیت ناتو کشیده شود.
داریوش ناظم الرعایا ادامه داد: این هرج و مرج های سازنده که مولد خشونت و جنگ در منطقه است، زمینه را به شکلی که آمریکا، انگلیس و اسرائیل بتوانند نقشه خاورمیانه را طبق نیازهای ژئواستراتژیک و اهدافشان طراحی کنند، فراهم می کند.
ناظم الرعایا معتقد است بالکانیزه کردن یا همان تجزیه کشورهای خاورمیانه یکی از اهداف «طرح خاورمیانه جدید» آمریکاست.
مقامات آمریکا در سخنرانی های خود ضمن اشاره به این موضوع که خاورمیانه آبستن حوادث جدیدی است تاکید دارند که باید تحولات جدید خاورمیانه زائیده تصمیمات آنها باشد به طوری که روزنامه لس آنجلس تایمز روز 13 ژانویه 2011- همزمان با فرار بن علی از تونس نوشت: هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در نشستی بین المللی در قطر، خیلی شفاف و صریح ، رهبران خاورمیانه را درباره بازکردن نظام سیاسی و اقتصادی به چالش کشید و هشدار داد که بنیادهای منطقه در حال غرق شدن در شن هستند و مردم از موسسات فاسد و نظم سیاسی راکد کنونی خسته شده اند.
کارشناسان مسائل سیاسی، تشکیل القاعده توسط برخی کشورهای عرب منطقه اما به رهبری آمریکا در جهت تقابل با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی سابق در افغانستان و دیگر مناطق جهان در دوران جنگ سرد و در نهایت پشت کردن ایالات متحده و مبارزه واشنگتن با این گروه را داستان تمامی تندروهایی می دانند که از 2011 تا چند ماه قبل جهت تشکیل حکومت مورد حمایت کاخ سفید قرار گرفتند و اکنون که تاریخ مصرفشان گذشته است، آمریکا با قطع حمایت ها در حال کنار گذاشتن آنهاست.
حسن هانی زاده کارشناس مسائل خاورمیانه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا در اینباره معتقد است، رخدادهای منطقه در چارچوب سیاست هرج و مرج سازنده آمریکا قابل تحلیل است.
وی ادامه داد: هدف آمریکا از تقویت سلفی ها در منطقه بویژه لبنان و سوریه در دو سال اخیر، تضعیف جریان مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی بوده است و افزود: آمریکایی ها، فرمول جدیدی برای خاورمیانه و شمال آفریقا تعریف کرده اند که کمتر شدن دخالت ترکیه در سوریه در ماه های اخیر، تغییر امیر قطر، ایفای نقش ضعیف تر پادشاه عربستان در منطقه و تضعیف نقش اخوان المسلمین با برکناری محمد مرسی رئیس جمهوری مصر همگی بخشی از این فرمول جدید هستند.
این کارشناس مسائل سیاسی ادامه داد: آمریکا چه در گذشته و چه در دو سال اخیر در کشورهای اسلامی به تندروهای اسلامگرا بها داد و آنها را تقویت کرد تا چهره ای خشن و ناکارآمد از اسلام در اداره اجتماع نشان دهد.

 

**پایان ماموریت تندروها

 

هانی زاده، ماموریت سابق قطر و عربستان در ارتباط با تحولات منطقه را تزریق پول و حمایت سیاسی از اخوانی ها، سلفی ها و تکفیری ها برای گسترش حضور آنها در حاکمیت دانست و گفت: به نظر می رسد تاریخ مصرف اخوانی ها، سلفی ها و تکفیری ها برای آمریکا تمام شده و از این رو واشنگتن تلاش می کند به طور مثال در مصر با حمایت از «جبهه نجات ملی» که عناصری نزدیک به غرب مثل عمر موسی دبیر کل سابق اتحادیه عرب و محمد البرادعی مدیر کل سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی در راس آن هستند، لیبرال ها و سکولارها را چه در مصر و چه در دیگر نقاط تقویت کند.
وی در عین حال، وابستگی شدید مرسی به اخوانی ها، سلفی ها و تکفیری ها و طرد متحدان دیگر در کنار ناکارآمدی را پاشنه آشیل دولت ساقط شده اخوان المسلمین دانست و گفت: مرسی نشان داد که در حد ریاست یک حزب بیشتر نیست و نمی تواند رئیس دولتی فراگیر در مصر باشد که گروه های متنوع سیاسی را زیرچتر خود می آورد.
این کارشناس مسائل بین المللی به شکاف عمیقی که بین مرسی و جریان های نزدیک به وی وجود داشت نیز اشاره کرد و معتقد است تغییر قانون اساسی موجود، برگزاری انتخابات زودرس مهندسی شده زیر نظر ارتش و روی کار آوردن جریان های سکولار و تثبیت آنها در قدرت، برنامه بعدی آمریکا برای مصر است.

**تاثیر اقتصاد بر تغییر رویکرد واشنگتن

حسین رویوران یک کارشناس دیگر مسائل بین المللی نیز در گفت و گو با ایرنا معتقد است آمریکا با اولویت اقتصادی، کنترل چین همکاری با روسیه برای حل بحران سوریه و در عین حال کند کردن حرکت اقتصادی کشورهای در حال توسعه مثل برزیل و ترکیه را در دستور کار قرار داده و ادامه داد: واشنگتن دنبال مدیریت پرونده های خاورمیانه و شمال آفریقا با کمترین هزینه است و گفتگو با طالبان و کوتاه آمدن در مقابل مسکو در موضوع سوریه از نشانه های بارز آن است.
رئیس کمیسیون سیاسی جمعیت دفاع از ملت فلسطین، سفرهای پی در پی وزیر خارجه آمریکا به مسکو و توافق برای برگزاری ژنو 2 و تعیین کننده شدن نقش کرملین در سوریه را برخاسته از تغییر رویکرد واشنگتن در قبال مسائل خاورمیانه دانست و گفت: حتی امتیازات تشریفاتی ای که به معارضین سوری از سوی غرب در ارتباط با مسائل تسلیحاتی داده شد با واکنش روسیه روبرو شد و کرملین از ارسال سلاح های استراتژیک مثل اس300 به دمشق خبر داد.
رویوران ادامه داد: حوادث منطقه با مدیریت واحدی در حال وقوع است یعنی آمریکا زمانی برای مدیریت حوزه های بیداری اسلامی در چارچوب گفت و گو با اخوانی ها، با حامیان سیاسی این گروه در ترکیه، تونس، مصر و قطر وارد مذاکره شد اما به دلیل ناکارآمدی رهبران اخوان در مصر و تونس جهت تحقق اهداف آمریکا و حتی جلب نظر مردم، اکنون واشنگتن به سمت سکولارها و لیبرال ها تمایل پیدا کرده است.
وی بر این باور است که آمریکایی ها در بسترهای متفاوت، با انگیزه های متفاوت دنبال مدیریت مسائل منطقه و جهان هستند و گفت: در مصر و تونس، غرب در حال جایگزین کردن نیروهای دیگری به جای اخوانی ها و تکفیری هاست و جایگزین کردن امیر لیبرال قطر به جای امیر سابق که سنتی فکر می کرد هم بخشی از همین سیاست است.
رئیس کمیسیون سیاسی جمعیت دفاع از ملت فلسطین، ناآرامی های ترکیه را به ناآرامی های برزیل تشبیه کرد و افزود: در ترکیه و برزیل شرایط فرق می کند که حوادث این دو کشور شباهت زیادی به هم دارند و آمریکایی ها دنبال کند کردن رشد کشورهای در حال توسعه هستند تا مبادا در شرایط رکود ایالات متحده، جای واشنگتن را در حوزه اقتصادی بگیرند.
رویوران، ناکارآمدی و انحصار طلبی ناجوانمردانه اخوانی ها در اداره مصر را یادآور شد و گفت: شکست تجربه حکومت اخوان المسلمین در مصر، قطعا روی حاکمیت تونس، ترکیه، حماس، جریان سیاسی الاصلاح در یمن و شورشیان سوریه تاثیر خواهد گذاشت.
وی ادامه داد: شورشیان سوریه برای حاکمیت می جنگند و با شکست حاکمیت اخوانی ها، سلفی ها و تکفیری ها در مصر، پایگاه اجتماعی مخالفین تندرو بشار اسد به شدت تضعیف خواهد شد.

**اخوانی ها از اینجا رانده، از آنجا مانده

دکتر سعدالله زارعی استادعلوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) یک کارشناس دیگر مسائل بین المللی نیز درگفت و گو با خبرنگار ایرنا معتقد است، ساختارهایی که در نتیجه انقلاب های اخیر بوجود آمدند ناکارآمد بروز کردند و سقوط مرسی در مصر،ضعیف شدن جایگاه شورشیان در سوریه، تغییر امیر قطر، تغییر وضعیت حزب حاکم در ترکیه و تغییر مطالبات مردمی در تونس و لیبی حاکی از این موضوع است.
وی، اقدامات مردم را تقابل با اسلامگرایان ندانست و گفت: اصل موضوع این است که مردم هنوز طالب تغییر ساختارها هستند و معتقدند آمدن این طیف از اسلامگرایان، تغییراتی که آنها می خواستند را محقق نکرده است و احساس می کنند شعارهای انقلاب در حوزه های مختلف سیاسی اقتصادی و اجتماعی فراموش شده است.
این استاد دانشگاه، وجود شبهات قانونی درباره نحوه روی کار آمدن مرسی و معیوب بودن سازوکاری که اخوان برای حکومت در مصر انتخاب کرد را بخشی از دلایل تحولات اخیر مصر دانست و افزود: دادگاه قانون اساسی از همان ابتدا مجلس مصر را منحل کرد و سئوالی که مخالفان مطرح می کردند این بود که مرسی بر اساس چه قانونی رئیس جمهوری شده و با کدام قانون همه پرسی قانون اساسی را برگزار کرده است.
وی با اشاره به روابط تنگاتنگ مقاومت منطقه ای در مقابل رژیم صهیونیستی و اخوان المسلمین در گذشته، فاصله گرفتن اخوانی های اخیر و نزدیک شدن آنها به ریاض و واشنگتن را پاشنه آشیل عملکرد آنها در حوزه سیاست خارجی دانست و گفت: اخوانی های اخیر، حکومت محور جلو آمدند و برای تشکیل دولت از اصول خود تنازل کردند.
این پژوهشگر مسائل خاورمیانه، به هم زدن روابط با حزب الله لبنان و ایران، تعدیل دیدگاه خود درباره نفی رژیم صهیونیستی و دراز کردن دست دوستی به سمت دشمنان دیرینه اخوان المسلمین مثل عربستان را بخشی از اشتباهات اخوانی ها در حوزه سیاست خارجی دانست و ادامه داد: اخوانی هایی که اکنون بر مصر حاکم هستند، مبنا را بر روابط با قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای که دشمنان دیرینه آنها بودند قرار دادند تا بلکه از این طریق، قدرت خود را حفظ و بسط دهند اما آنها در این بازی پرباخت، دوستان تاریخی خود را از دست دادند و دوستان جدیدی پیدا نکرده و در نهایت ریاض و واشنگتن، آنها را تنها گذاشتند.