طی روزهای گذشته شاهد طرح عنوان مدیریت جهادی از سوی جناب دکتر قالیباف در محافل و جلسات انتخاباتی بوده ایم. واژه جهاد در نگاه ملت ما بارمعنایی مشخص و البته مقدسی دارد. مسئله حائز اهمیت دراین موضوع نحوه تحقق جهاد آن هم در مدیریت فعلی کشور است.

یکی از سازوکارهای اصلی اعمال مدل مدیریتی، سوابق فکری و نظری مدیران در نحوه حرکت رو به جلو و به اصطلاح پیشرفت و توسعه می باشد. حال درپی واکاوی این نکته هستیم که آیا متدهای مدنظر ایشان در مقوله توسعه می تواند درجهت تبلور جهاد در مدیریت حرکت نماید.

طی روزهای گذشته شاهد طرح عنوان مدیریت جهادی از سوی جناب دکتر قالیباف در محافل و جلسات انتخاباتی بوده ایم. واژه جهاد در نگاه ملت ما بارمعنایی مشخص و البته مقدسی دارد. مسئله حائز اهمیت دراین موضوع نحوه تحقق جهاد آن هم در مدیریت فعلی کشور است. یکی از سازوکارهای اصلی اعمال مدل مدیریتی، سوابق فکری و نظری مدیران در نحوه حرکت رو به جلو و به اصطلاح پیشرفت و توسعه می باشد. حال درپی واکاوی این نکته هستیم که آیا متدهای مدنظر ایشان در مقوله توسعه می تواند درجهت تبلور جهاد در مدیریت حرکت نماید.

ایشان طی سال های گذشته در مقالات و سخنرانی هایی تلاش نموده اند مدل مدنظر خود را با عنوان دولت توسعه گرا مطرح نموده و به تبیین و حمایت از آن بپردازند و کتابی را نیز تحت همین عنوان، یعنی دولت توسعه گرا، تالیف نموده اند. به همین جهت برای شفاف شدن این رویکرد به بررسی تطبیقی ارکان نظرات ایشان با دیدگاه های ناجی تفکر جهادی در کشور یعنی مقام معظم رهبری خواهیم پرداخت:

1- مفهوم توسعه

ایشان در مقاله دولت توسعه گرا مفهوم توسعه را اين گونه تبیین کرده است:

- مفهوم توسعه در معنای ساده و روان خود به معنای گذار از وضعیتی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نامطلوب به وضعیتی مطلوب‌تر است که در آن، انسان شادمان‌تر است و توانایی بیشتری در کنترل سرنوشت و زندگی خود دارد(

- بهتر است که جوامع جهان سوم عقب‌افتاده امروز را کمتر توسعه بنامیم یعنی جامعه‌ای که تحت تاثیر آن نوسازی قرار گرفته و برخی از ابعاد و آثار نوسازی را در خود پذیرفته است ولی به طور کامل در نظم دنیای مدرن نیز ادغام نشده است.(همان)

همچنان که در این تعابیر مشهود است، تلقی ایشان از لفظ توسعه حاوی بار معنایی مصطلح آن در جوامع غربی است، در حالی که رهبری انقلاب بارها تفاوت جدی مفهوم توسعه در مکتب انقلاب را با آن چه در عرف مکاتب مادی رایج است روشن ساخته اند و از جمله در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی الگوى اسلامى - ايرانىِ پيشرفت فرموده اند:

« آنچه كه من ميخواهم اضافه كنم، اين است كه اولاً كلمه‌ى «پيشرفت» را ما با دقت انتخاب كرديم؛ تعمداً نخواستيم كلمه‌ى توسعه را به كار ببريم. علت اين است كه كلمه‌ى توسعه، يك بار ارزشى و معنائى دارد؛ التزاماتى با خودش همراه دارد كه احياناً ما با آن التزامات همراه نيستيم، موافق نيستيم. ما نميخواهيم يك اصطلاح جاافتاده‌ى متعارف جهانى را كه معناى خاصى را از آن ميفهمند، بياوريم داخل مجموعه‌ى كار خودمان بكنيم. ما مفهومى را كه مورد نظر خودمان است، مطرح و عرضه ميكنيم؛ اين مفهوم عبارت است از پيشرفت.»

«اساس نگاه اسلامى به پيشرفت، بر پايه‌ى اين نگاه به انسان است: اسلام انسان را يك موجود دوساحتى ميداند؛ داراى دنيا و آخرت؛ .....كشور ما و جامعه‌ى اسلامى آن وقتى پيشرفته است كه نه فقط دنياى مردم را آباد كند، بلكه آخرت مردم را هم آباد كند.پيغمبران اين را ميخواهند: دنيا و آخرت»

2- تقسیم ملل به توسعه یافته و در حال توسعه

یکی از کلید واژه های ثابت دکتر قالیباف در توصیف وضعیت فعلی کشور تعبیر آن به جامعه در حال توسعه است:

- جامعه ي ايران مانند تمام جوامع در حال توسعه، مشكلات مضاعفي را در حوزه ي فرهنگي پيش رو دارد(ص 3 کتاب نگرشی به رویکرد فرهنگی )

- اعتقاد راسخ داریم که راه برون رفت از دايره ي توسعه نيافتگي، برنامه اي عمل کردن است که خود مقدمه اي به عنوان تهيه ي برنامه هاي راهبردي و اثربخش را ضروري مي سازد تا نهادهاي توسعه اي شکل گيرند.(ص 1 همان)

این نوع تقسیم بندی جدای از طبقه بندی صرف ملاک مدل ارزش گذاری و ترسیم افق حرکتی یک کشور خواهد بود و مسلما این شیوه پشرفت هیچگاه مطلوب دستگاه فكري انقلاب نبوده است ، چونانکه مقام معظم رهبری فرموده اند:

« غربى‌ها يك تاكتيك زيركانه‌ى تبليغاتى را در طول سالهاى متمادى اجرا كردند و آن اين است كه كشورهاى جهان را تقسيم كردند به توسعه‌يافته، در حال توسعه و توسعه‌نيافته. خب، در وهله‌ى اول انسان خيال ميكند توسعه‌يافته يعنى آن كشورى كه از فناورى و دانش پيشرفته‌اى برخوردار است، توسعه‌نيافته و در حال توسعه هم به همين نسبت؛ در حالى كه قضيه اين نيست. عنوان توسعه‌يافته - و آن دو عنوان ديگرى كه پشت سرش مى‌آيد، يعنى در حال توسعه و توسعه‌نيافته - يك بارِ ارزشى و يك جنبه‌ى ارزش‌گذارى همراه خودش دارد. در حقيقت وقتى ميگويند كشور توسعه يافته، يعنى كشور غربى! با همه‌ى خصوصياتش: فرهنگش، آدابش، رفتارش و جهت‌گيرى سياسى‌اش؛ اين توسعه‌يافته است. در حال توسعه يعنى كشورى كه در حال غربى شدن است؛ توسعه‌نيافته يعنى كشورى كه غربى نشده و در حال غربى شدن هم نيست. اين جورى ميخواهند معنا كنند. در واقع در فرهنگ امروز غربى، تشويق كشورها به توسعه، تشويق كشورها به غربى شدن است! اين را بايد توجه داشته باشيد».(88 /کردستان)

3- تکیه بر دیدگاه های نظریه پردازان غربی

ایشان در تبیین شاخصه های توسعه مکرراً به نظرات اندیشمندان غربی ارجاع داده و در بیان آن ها اهتمامی به تطبیق با آموزه های دینی نداشته است.برای نمونه ایشان پس از تعریف توسعه اجتماعی و توسعه سیاسی نتیجه می گیرند که:

- بر اين اساس، به نظر دوركيم، گذر از نظم سنتي به نظم مدرن، مبين تقسيم كار اجتماعي فزاينده، انفكاك و پيچيدگي ساختاري جامعه است كه حاصل آن، برآمدن صورت‌بندي اجتماعي مبتني بر طبقات مشخص و صف‌بندي‌هاي منطقي است.(مقاله دولت توسعه گرا)

- در کل سطح نهایی توسعه سیاسی به معنای «گسترش مشارکت و رقابت گروه‌های اجتماعی در زندگی سیاسی» است. امروزه بدیهی می‌نماید که پیش از تحقق این سطح باید؛ سطوح قبلی توسعه سیاسی رسیده باشیم تا به قول ساموئل هانتینگتون، رقابت سیاسی به «تباهی سیاسی و اجتماعی» منجر نشود.(همان)

این در صورتی است که مقام معظم رهبری بارها تکیه بر دیدگاه های نظریه پردازان غربی را خطرناک قلمداد نمودند:

«امروز در چشم بسیارى از نخبگان ما، بسیارى از کارگزاران ما، مدل پیشرفت صرفاً مدلهاى غربى است؛ توسعه و پیشرفت را باید از روى مدل هایى که غربى‏ها براى ما درست کرده‏اند، دنبال و تعقیب کنیم. امروز در چشم کارگزارانِ ما این است و این چیز خطرناکى است؛ چیز غلطى است؛ هم غلط است، خطاست، هم خطرناک است … ما باید پیشرفت را با الگوى اسلامى – ایرانى پیدا کنیم. این براى ما حیاتى است.»

4- خوش بینی و بدبینی به توسعه

آقای قاليباف در مراسم افتتاحيه نخستين همايش علمي سراسري دانشجويي جغرافيا كه در تالار علامه اميني دانشگاه تهران برگزار شده بود، اظهار داشتند :

- مساله بنياديني كه اشاره به آن ضروري مي نمايد ، موضوع پرهيز از افتادن به دام خوش بيني ها و بدبيني ها در باب توسعه است . متاسفانه انديشه توسعه با خوش بيني آغاز شده و برخي آن را به معناي نفي سنت ها ، ارزش ها و در نهايت غربي شدن تعبير كردند .تعبيراتي كه در خود محوري ريشه داشتند.

- اين رويكرد(توسعه با خود نفی ارزش ها را به همراه دارد) و جهت گيري خودمحورانه ، موجب شكل گيري نگرش افراطي به شدت بدبينانه و غرب ستيزانه شد كه با تلقي توسعه به معناي غربي شدن و از ميان رفتن هويت خودي ، آن را نفي مي كرد.

این در صورتی است که رهبری در دیدار خود با مردم کردستان در سال 88 بیان فرمودند:

« از نظر ما، مجموعه‌اى از چيزهاى ضد ارزش هم در توسعه وجود دارد. لذا ما مجموعه‌ى غربى شدن، يا توسعه‌يافته‌ى به اصطلاحِ غربى را مطلقاً قبول نميكنيم. پيشرفتى كه ما ميخواهيم چيز ديگرى است»

جناب قالیباف حتی پا را فراتر نهاده و در مقدمه مقاله ای که با عنوان دولت توسعه گرا در روزنامه همشهری منتشر شده خواستار ترمیم ساختارهای ایدئولوژیک در جهت تحقق توسعه شده است:

- مقوله توسعه از اهميتي محوري، در دولت و نظام سياسي برخوردار است. اين بدان معناست كه نظام خود را عميقا متعهد به پيشرفت و توسعه و ضرورت آن مي‌داند. نظام اسلامي ما در مسير بدل‌شدن به يك دولت توسعه‌گرا علاوه بر ترميم ساختارهاي ايدئولوژيكي خود، بايد عميقا در راستاي دگرگوني در ساختارهاي اجرايي خود قدم بردارد......

5- شروع توسعه و پیشرفت

آقای قالیباف در مقاله دولت توسعه و ضرورت‌هاي شكل‌گيري آن در ايران پیرامون شروع روند پیشرفت در کشور آورده اند:

- در مورد تاریخ ایران، معمولا شروع روند توسعه را آغاز روبه‌رویی با غرب دانسته‌اند. گرچه تا این دوره، به واقع، ارتباطات با دول غربی وجود داشته است، ولی روبه‌رویی با تهاجم روسیه و ورود ناخواسته ایران در مناسبات قدرت‌های بزرگ، نمود یک تحول اساسی و بنیادین در تمام ابعاد حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ما می‌باشد که آن زمان سابقه نداشته و اثرات آن تا امروز ادامه یافته‌اند.

- مقوله توسعه در ایران در سال‌های قبل از انقلاب عموما ذیل موقعیت و وضعیت دولت قرار گرفته است.بدین‌ترتیب که فقط هنگامی برنامه‌های موفق یا ناموفق در جهت تحقق توسعه پیگیری شده است که دولت و نخبگان حاکم موفق شده‌اند به صورت نسبی، کنترل جامعه را به دست بگیرند. در این دوران، دولت و نخبگان با حمایت خارجی، موفق شده‌اند تا برنامه‌هایی را جهت ایجاد دگرگونی‌هایی پیگیری کنند

به نظر می رسد ایشان برهمان مبنای غلط در فهم مفهوم پیشرفت و شاخص هایش شروع آن را در کشور به دوران سلطنت نسبت می دهند آن چنان که پیداست مبدا تحولات پیرامون توسعه و پیشرفت اجتماعی ذاتاً مدیون ظهور انقلاب اسلامی است، همان گونه که رهبری نیز فرموده اند:

«پيشرفت در كشور ما با انقلاب و با نهضت انقلابى شروع شد. يك جامعه‌ى ايستاى راكد، زير فشار، استعدادهاى خفته، بدون اجازه‌ى هيچ تحركى در درياى عميق استعدادهاى ملى ما، با حركت انقلابى دگرگون شد.امروز علاوه بر اين كه خودِ تشكيل نظام جمهورى اسلامى يك تحول بزرگ، يك پيشرفت شگفت‌آور و عظيم بود كه يك حكومت موروثىِ كودتائىِ فاسدِ وابسته را يك ملتى بتواند تبديل كند به يك حكومت مردمى، كه هيچ تحولى از اين بالاتر نيست و خودِ اين، بزرگترين تحول و بزرگترين پيشرفت بود»

6- عقب ماندگی ایران

عقب ماندگی کشور از قطار حرکتی کشورهای توسعه یافته ،مبدا مفروض در کلام و دیدگاه آقای قالیباف است:

- گروهی از کارشناسان در ریشه‌یابی علل عقب‌ماندگی ایران، اولویت را به عوامل فرهنگی می‌دهند تحلیل‌های فرهنگ‌محور در تبیین پدیده‌های اجتماعی (از جمله عقب‌ماندگی)ریشه‌هایی نیرومند و سنتی استوار در تاریخ جامعه‌شناختی دارد.

بهتر است که جوامع جهان سوم عقب‌افتاده امروز را کمتر توسعه بنامیم یعنی جامعه‌ای که تحت تاثیر آن نوسازی قرار گرفته و برخی از ابعاد و آثار نوسازی را در خود پذیرفته است ولی به طور کامل در نظم دنیای مدرن نیز ادغام نشده است.(مقاله دولت توسعه گرا ضرورت مدیریت کشور)

این در حالیست که مقام معظم رهبری در روزهای ابتدایی سال ۹۲ در سخرانی خود در حرم رضوی درخصوص وضعیت پیشرفت درایران فرموده اند:

«ملت ما با پيشرفتها ثابت كرد كه در سايه‌ی آمريكا زندگی نكردن، به معنای عقب‌افتادگی نيست؛ اين نكته‌ی مهمی است. قدرتمندان عالم، استعمارگران ــ در روزی كه استعمارِ مستقيم بود ــ و امروز آمريكا، ميخواهند به ملتهای دنيا اثبات كنند كه اگر ميخواهيد زندگی خوب داشته باشيد و پيشرفت كنيد، بايد زير سايه‌ی ما بيائيد. ملت ايران اثبات كرد كه اين حرف دروغ است. ملت ما ثابت كرد كه وابسته نبودن به آمریكا و قدرتهای بزرگ نه فقط موجب عقب‌افتادگی نیست، بلکه موجب پیشرفت است.»

« امروز یك شبكه‌ی تبلیغاتیِ بسیار عظیم با هزاران رسانه از انواع گوناگون رسانه‌ها در دنیا مشغول به كار است، برای اینكه اثبات كند كه در ملت ایران، در كشور ایران پیشرفتی صورت نمیگیرد؛ پیروزی‌های ملت را انكار كنند؛ اگر ضعفهائی وجود دارد، این ضعفها را بزرگ و عمده كنند و در مقابل چشم همه قرار دهند؛ اما قوت ها و نقاط جوشش را از چشمها پنهان كنند.»

برای جلوگیری از مطول شدن کلام به بیان سایر تعارضات همچون عوامل عقب ماندگی ایران، مرجعیت یابی علم و عقلانیت در دریافت جهت توسعه و... نمی پردازیم، به هر حال آن چه مسلم است یکی از اغراض جدی اقامه جهاد در جامعه، پیاده سازی آرمان های توحیدی و انقلابی است، حال سوال اساسي اين جاست كه آیا تحقق مدیریت جهادی با تكيه بر تئوری هایی كه30 سال است با مروجین و مدعیان آن ها برای حفظ آرمان های توحیدی و انقلابی مان در حال مبارزه و جهاد هستیم، میسّر است؟

مهدی افراز