به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»، دکتر عبدالرضا داوری و حجت الاسلام مسعود شفیعی کیا هر یک طی یاداشتی جداگانه و همزمان به تحلیل و اثبات اصالت «مکتب ایرانی» پرداخته اند که ماهیت نظریه پردازی در این حوزه را به تصویر می کشد.

1- یورگن هابرماس در نظریه « کنش ارتباطی » معتقد است ، تعمیق شکاف میان «جهان زیست» با «سیستم حاکم» در هر جامعه موجب گسترش و تعمیق بحرانهای موجود در آن جامعه شده که در صورت تداوم آن فروپاشی اجتماعی رخ خواهد داد.
به بیان ساده تر هابرماس معتقد است هنگامی که واقعیت ها و ارزشهای یک جامعه که از طریق تعاملات و کنشهای اجتماعی در جهان زیست همان جامعه بازتاب می یابد با واقعیتها و ارزشهای سیستم حاکم یا حاکمیت همان جامعه در تقابل و تعارض قرار می گیرد ، روند فروپاشی اجتماعی آغاز می شود.
هابرماس افزایش کشمکش میان جهان زیست و سیستم حاکم را باعث مشروعیت زدایی و امنیت زدایی سیستم میداند چون به اعتقاد هابرماس نهادهای اقتصادی و سیاسی هر سیستم نیازمند مشروعیت هستند والا به بحران کشیده می شوند و اگر اعتقاد کنشگران اجتماعی این باشد که سیستم حاکم در مقابل منافع عمومی قرار دارد ، بحران اجتماعی فراگیر خواهد شد.
بر اساس نظریه کنش ارتباطی هابرماس ، هر تلاشی که در مسیر کاهش شکاف و کشمکش میان جهان زیست و سیستم حاکم در جوامع صورت پذیرد، امنیت آفرین بوده و از فروپاشی اجتماعی ممانعت به عمل می آورد.
پس از انتخابات خرداد 88 ، دشمن از طریق به کارگیری شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک و توییتر و نیز با حمایت رسانه های فراگیر فارسی زبان خارج از کشور ، توانست جهان زیست جامعه ایران را با فراگیر ساختن مفاهیمی چون تقلب ، جنبش سبز ، جمهوری ایرانی و … ، دستخوش تلاطم و اختلال ساخته و سیستم حاکم جمهوری اسلامی را با جهان زیست جامعه ایران به ویژه در کلانشهرها در تقابل و رویارویی قرار دهد.
ابتکار مهندس مشایی ، به عنوان نزدیکترین چهره به رییس دولت سابق ، در ارائه نظریه مکتب ایران باعث شد تا واقعیت های سیستم حاکم بر ایران در مسیر کاهش شکاف با واقعیت های جهان زیست کشور حرکت کرده و کنش ارتباطی تقابلی جای خود را به کنش ارتباطی مفاهمه ای دهد و با این تدبیر بسیاری از مفهوم سازی های صورت گرفته از سوی دشمن ، نظیر جمهوری ایرانی نیز در دل فضای گفتمانی بخشی از سیستم حاکم جمهوری اسلامی هضم و جذب گردد.
ارائه نظریه مکتب ایران در اوج تلاش دشمن باعث شد تا روزنه های جدیدی برای دستیابی به مفاهمه و رسیدن به فهم مشترک بین الاذهانی از پدیده های اجتماعی میان کنشگران عرصه عمومی و سیستم حاکم در ایران گشوده شود و درک مشترک میان حاکمان و شهروندان در ایران بازتولید شود.نظریه مکتب ایران مهندس مشایی بر اساس مدل بازآفرینی فرهنگی در نظریه کنش ارتباطی هابرماس ، هم در حوزه تولید معانی مشترک میان سیستم حاکم و جهان زیست ایران و هم در بازتولید عناصر ساختاری امنیت ، موفقیت های قابل توجهی را کسب کرد .

عبدالرضا داوری

20 بهمن 1392

2- طی انقلاب اسلامی،مدیریّتی جهانی؛نه جنگ با مدرنیته و نه بازی درزمین مدرنیته!

بر خلاف آنچه که برخی از انقلاب اسلامی تلقی دارند، انقلاب اسلامی نه واکنشی به مدرنیته و پس زنی جامعه مدرن توسط جامعه سنتی ایران بود و نه حرکت در پارادایم مدرنیته و ارتباطی با « کنش ارتباطی » « هابرماس » داشت تا انقلاب را نتیجه ی تعمیق شکاف میان «جهان زیست» با «سیستم حاکم » بدانیم .

بلکه فراتر از اینها انقلاب اسلامی رستاخیزی فطری بود که با تکیه بر اسلام ناب ، مدیّریّت زمان و جهان خود را دنبال کرد.

حضرت امام خمینی در برابر کسانیکه انقلاب را در جهت تسریع مدرن شدن ایران و یا تقابلی با مدرنیته می دانستند فرمودند :

« در اسلام تمام آثار تجدّد و تمدّن مُجاز است مگر آنهایی که فساد اخلاق بیاورند ، فساد عفت بیاورند ، اسلام آن چیزهایی را که مخالف با مصالح ملّت بوده است ، آنها را نفی کرده . » ( صحیفه نور ج4ص 85 )

در این میان اقرار دیگران هم قابل توجه است ؛ « میشل فوکو » به عنوان یکی از اندیشمندان هوادار « فرا مدرن » با حضور در متن انقلاب اسلامی و دیدارهای فراوان و مصاحبه با نظریه پردازان انقلاب اسلامی و بدنه انقلابیون ، انقلاب اسلامی را « نخستین انقلاب پست مدرن دانست. » و ادعای تقابل انقلاب اسلامی با مدرنیته و تمام مظاهر آن و از طرفی ادعای برخی انقلابیون مدرن شده مبنی بر گره خوردن انقلاب اسلامی با مدرنیته را مردود دانست .

ولی در واقع انقلاب اسلامی با تکیه بر آموزه های فطری اسلام ناب و ظرفیّت های عظیم تمدّن ایران اسلامی این نهضت را در جهت مدیریّت جهان مدرن به راه انداخت ، پس نظام برخاسته از این انقلاب را نباید هیچگاه نظامی تعریف شده در چارچوب نظام های کنونی و هژمونی مستکبران به خصوص آمریکا دانست و یا آنرا در نظریه ی « دولت ، ملّت » زندان کرد !

و مفاهیم منبعث از این مکتب مثل « مکتب ایرانی » را نیز نمی توان بنابر فضای فکری اندیشمند سینه چاک مدرنیته « هابرماس » تحلیل کرد ، بلکه این همان زبان فطری اسلام ناب است که با تعبیری جدید در دولت دهم رونمایی شد .*

پرورش یافته گان این مکتب به خوبی بر رسالت خود برای رام کردن دست آوردهای مدرن و بازتولید فراورده های جدید بشری در خدمت به فطرت آدمیان آگاه بودند ، به عنوان مثال « شهید شیرودی » در مصاحبه ای پس از حماسه ی دشت ذهاب در پیامی به امام راحل ؛ آمریکایی هایی که خود کبرا را ساخته اند متعجب از توانایی دست ساخته ی خود دانست ، که چگونه وی در یک نبرد توسط یک بالگرد 11 تانک منهدم کرد؟! و گفت : ما با کمک امداد های غیبی کاری کردیم تا بفهمند اگر یک مومن به خدا با تجهیزات مدرن کار کند می تواند آنرا در مسیر حکومت جهانی اسلام مدیریّت کند.

و متأسفانه شیاطین غرب پس از حذف معتقدان به مکتب روح الله و در غفلت حوزه های علمیه به طراحی فکری نظام بر اساس فضای فکری و پارادایم خود پرداختند و با تخلیه توان علمی کشور و با موج بورسیه های اهدائی ملکه انگلیس در دهه هفتاد ، فوجی از تأثیرگذاران و کارگزاران در نظام اسلامی را دانش آموخته ی ظاهرالصلاح مکتب خود کردند و با تمام قوا با شکل گیری باور اصیل انقلابی که معتقد به مهار مدرنیته و مدیریت جهان معاصر بود ستیز کردند که جنگ احزاب بر علیه دولت های نهم و دهم و مسابقه برای حذف و هدم « دکتر احمدی نژاد » گویای این واقعیت بود .

جریانی که متأسفانه بر نظام مسلط شده اند و به گفته ی رهبری به جای تکیه بر توانایی داخلی بر قبله ی دروغین آمریکا و غرب چشم دوخته اند ، تمام توان خود را برای عدم شکل گیری تولید علم در راستای مکتب ناب به کار گرفته اند و ممانعت ایشان از شکل گیری « دانشگاه ایرانیان » بر اساس تجربه ی دولتی که این مکتب را زنده کرد ، نشان دهنده ی هراس ایشان از مهندسی فکری نظام بر اساس این مکتب می باشد .

بنابراین نااهلان انقلاب هرگونه موضعی خلاف نظام سلطه و سلطه پذیری را چون از فضای فکریشان فاصله دارد متهم به « پوپولیسم » و « بی سوادی » می کنند ، ولی دلسوزان انقلاب اسلامی باید نهضت نرم افزاری اداره انقلاب و جهان را با همان مجاهدت شهیدانمان دنبال کنند تا این انقلاب به هدف نهاییش که امام خمینی ترسیم کرده اند برسد :

« با صدور انقلابمان كه در حقيقت صدور اسلام راستين و بيان احكام محمدى- صلى اللَّه عليه و آله- است ، به سيطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه مى‏دهيم و به يارى خدا راه را براى ظهور منجى و مصلح كل و امامت مطلق حق امام زمان - ارواحنا فداه- هموار مى‏كنيم. »

(صحيفه نور ج‏20 ص 311)

 

به امید حرکت بی وقفه ی ما در مسیر انقلاب اسلامی به سوی آن قله ی سربلندی !

مسعود شفیعی کیا

جشن پیروزی انقلاب اسلامی

20 بهمن 1392

* « مهندس مشائی » در آستانه ی تحولات منطقه و جهان و پیش از فوران نهضت های منطقه ، زمان خودش را پیش دستانه تحلیل کرد و بلافاصله بعد از اعلام پایان دوران اسلام گرایی ، در دورانی که 73 پرچم ادعای اسلام گرایی دارند فقط پرچمی که « مکتب ایران » بلند کرده است را مورد توجه قرار داد که همان اسلام نابی است که امام خمینی فرمودند ، و در واقع مهندس مشائی آنرا متذکر شد و إنشاء مکتب جدیدی نکرد .

و اگر عمارپنداران تکفیری این بلند نظری را دقت می کردند و از اسلام گرایی منطقه که در سوریه تیغی بر علیه خودمان شده است بی جا شعف ناک نمی شدند ، می توانستیم بر اساس اسلام نابِ « مکتب ایران » تحولات را مدیریّت کنیم و چنین سرنوشتی دچار انقلاب های منطقه نشود ، بنابر این تنزّل « مکتب ایران » به تاکتیکی سیاسی آن هم در فضای فکری هابرماس مدرنیسم ، جفا به ایده پردازان آن است .