ادامه ایجاد ارتباط مستقیم با مردم و انتقال باورها و عقاید به آنها با زبان خود مردم که در سال های اخیر توسط جناب آقای احمدی نژاد صورت گرفته این امید وجود دارد که در آینده نزدیک شاهد افزایش چشمگیر رشد آگاهی و خردورزی در جامعه باشیم که در این صورت بهار واقعی درک خواهد شد. در واقع این بار این مردم هستند که خردورزی و عقلانیت را مطالبه می کنند.

مروری بر وضعیت اصلاحات در تاریخ ایران نشان می دهد که اصلاحات در ایران همواره مقطعی بوده و هیچ گاه نتوانسته به یک جریان مستمر تبدیل شود. به عنوان مثال قائم مقام فراهانی در زمان حیات خود تلاش فراوانی به منظور ایجاد یک سلسله اصلاحات و تحولات از جمله قانون مند کردن وضع خزانه کشور در بخش دریافت ها و پرداخت های دولت و یا جلوگیری از سیر نزولی فرهنگ ایران که پس از پایان دوران صفویه آغاز شده بود، کرد لکن با کشته شدن قائم مقام اقدامات صورت گرفته، متوقف شد. سال ها بعد با به قدرت رسیدن میرزامحمدتقی خان فراهانی(امیرکبیر)، این اصلاحات در سطح گسترده تری ادامه یافت که از آن جمله می توان به تاسیس دارالفنون، انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه به منظور بیداری افکار و اطلاع مردم از جریان امور مملکتی و همچنین کاستن نفوذ آن دسته از روحانیون متصلبی که مروج کهنه پرستی و خرافات در دین بودند، اشاره کرد اما آن نیز دوام چندانی نیافت.
انقلاب مشروطه به عنوان مهمترین نقطه عطف اصلاحات در تاریخ ایران، شناخته می شود. هدف اصلی از این انقلاب، مقید کردن دولت حاکم به قانون و خارج کردن کشور از سیطره نیروهای خارجی بود. در جنبش مشروطیت اراده مردم پس از قرن ها سرکوب و نادیده گرفته شدن، سرانجام وارد چرخه قدرت شده و ساختار قدرت بر سه پایه مردم، دین و سلطنت استوار شد. با صدور فرمان مشروطیت و تصویب قانون انتخابات ملی، مجلس شورای ملی تاسیس شد و به این ترتیب نمایندگان مردم حق قانونگذاری یافتند.در روند انقلاب مشروطیت تحولات مهمی در ایران صورت گرفت که مهمترین آنها عبارتند از برابری در اجرای قانون، تاسیس قوه مقننه، تفکیک قوای سه گانه و مقید شدن نهاد سلطنت به قانون.
جنبش مشروطه اگر چه در ساختار قدرت تغییرات اساسی بوجود آورد لکن خیلی زود به دلیل اختلافات اساسی که میان مشروطه خواهان ایجاد شد از مسیر درست خود خارج شد و دست آوردهای آن نیز دوام چندانی نیآورد. اختلاف نظرهای بنیادین بین مشروعه خواهان و مشروطه خواهان، به جایی رسید که جامعه را با بحرانی مواجه ساخت که حاصل آن تشکیل یک سلطنت مطلقه بود.
جریان اصلاحات بار دیگر در قضیه ملی شدن صنعت نفت بروز و ظهور جدی یافت. دکتر مصدق به همراه طیفی از سیاسیون، دانشجویان و اصناف بازار در اعتراض به آزاد نبودن انتخابات مجلس در دربار تحصن کرد. این تحصن تا جایی در حکومت وقت نگرانی ایجاد کرد که قول داد به بی قانونی در انتخابات پایان دهد. پس از این اقدام بود که، ائتلاف «جبهه ملی» با حضور دو طبقه سنتی متشکل از بازاریان و روحانیون و طبقه جدید شامل کارمندان و دانشجویان شکل گرفت که در نهایت با ورود نمایندگان این اصناف به مجلس موجبات تصویب قانون ملی شدن نفت فراهم آمد لکن با بالا گرفتن اختلافات و در نهایت کودتای 28 مرداد 1332 سیر تحولات اصلاحات بار دیگر متوقف شد.
مروری بر روند اصلاحات و اصلاح طلبی طی آن سال ها نشان می دهد که نقطه مشترک تمام این وقایع آن بود که تقریبا تمامی آنها با مخالفت ائتلافی از نیروهای طبقات اشرافی جامعه و نیروهای خارجی که از برنامه اصلاحات زیان دیده بودند، مواجه شدند.
دهه1340 با توجه به احیای تفکر دینی، جایگاه ویژه ای در تاریخ معاصر ایران دارد. تمایل اقشار مختلف مردم به اسلام، زمینه های ایجاد قیام پانزدهم خرداد را باعث شد. قیام مردم اگر چه در آن مقطع با شکستی موقتی روبرو شد اما سیر تکاملی این استقلال خواهی با الگوی روشنفکری اسلامی همچنان در مسیر رشد و پیشرفت قرار داشت تا این که در سال 1357 به بار نشست.
در طول آن سال ها، اصلاح گران بسیاری که تفکرات خود را بر اساس اندیشه های ناب رهبر فقید انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) پایه گذاری کرده بودند پا به میدان گذاشته و اصلاحات مورد نظر خود را دنبال می کردند. شهید آیت الله مرتضی مطهری و شهید آیت الله بهشتی از جمله شاخص ترین اصلاح گران و روشنفکران عصر خود محسوب می شدند که در عرصه مباحث اعتقادی و قوانین مدنی و قضایی خدمات شایسته و بی نظیری را از خود به یادگار گذاشتند و البته همواره مورد حسد و تنفر متحجران و غرب زدگان بودند. اگر چه کینه توزی متحجران و غرب زدگان تنها شامل آنان نمی شد بلکه رهبر فقید انقلاب اسلامی نیز هیچ گاه از تیر تهمت آنان در امان نبود.
مروری بر وضعیت روشن اندیشان در طول سال های پس از انقلاب گویای این واقعیت است که به رغم تلاش های فراوان، استمرار در جریان های فکری مترقی در سه دهه انقلاب اسلامی با چالش های جدی و انکارناپذیری مواجه بوده است تا آنجا که گاه کمتر نشانی از بروز و ظهور این نوع نگاه می توان یافت. به عنوان مثال در دولت های هفتم و هشتم به رغم خواست و اراده مردم و مسئولان در گسترش تفکر روشن اندیشانه اسلامی، تفوق تفکر جریان دگراندیشی از یکسو و تحجر از سوی دیگر، اوضاع را آن چنان بر مردم سخت و جان فرسا کرد که با اعتراض گسترده مردم روبرو شد.
با حضور دکتر احمدی نژاد و راه کارها و تفکرات ویژه ای که خود و برخی اطرافیان وی در خصوص مهرورزی، توجه به کرامت انسان ها، نحوه تعامل صحیح با اقشار مختلف، پرهیز از افراطی گری و سخت گیری به مردم، صحیح اندیشیدن، گسترش عدالت در سراسر کشور، مبارزه با رانت خواری و جهانی اندیشیدن و ... ارائه کرده اند بار دیگر بارقه های احیای روشن اندیشی اسلامی و تنفس روشنفکران دینی که همواره دغدغه دین و ارزش های واقعی دین را دارند، نمایان شد. اگر چه به سیاق گذشته، دو نحله متحجران و دگراندیشان دست از تلاش نکشیده و با تهمت هایی چون انحراف، فراماسون، حجتیه و ... سعی در منزوی کردن وی و یاران او کرده و به خیال خود به مطلوبشان دست یافته اند اما رشد سطح آگاهی عمومی جامعه به خصوص در دهه اخیر که بر گرفته از رشد و گسترش سطح ارتباط در جهان است، شرایطی را فراهم آورده است که این بار این مردم هستند که خردورزی و عقلانیت را مطالبه می-کنند.
در این جا باید به این نکته اشاره شود که به عقیده نگارنده تفاوت اصلاحات در ایران با کشورهای غربی در آن است که سیر تحولات روشنگری در غرب به آن خاطر است که نظام استقرار یافته درغرب پدیده ای نبوده که یک شبه به آن رسیده باشند به عبارتی اندیشمندان و متفکران غربی در یک مقطع زمانی چند صد ساله اقدام به روشنگری کرده و با تلاش فراوان آن را به سطح جامعه و مردم کشاندند به نحوی که مردم آراء و عقاید اندیشمندان و روشنگران خود را با جان و دل پذیرفته و به آن اقتدا می کردند اگر چه به عقیده نگارنده این روشنگری ها به دلیل بی توجهی به عالم فرامادی و قطع رابطه با خالق هستی با چالش ها و مشکلات جدی تر روبرو شده است.
اما این روند در ایران تنها در محدوده اصلاح گران، اندیشمندان، علما و مبارزان در طول تاریخ باقی مانده و به جز در اندک مواقعی عمق تفکر و خواست و نیت آنها به مردم و سطح جامعه انتقال نیافته است لذا به محض ایجاد اختلاف و یا برکنار شدن فرد مذکور از مسند، آن آراء و عقاید به دست فراموشی سپرده می شد. البته این موضوع به عوامل متعددی از جمله عدم دسترسی به رسانه در ایران (پیش از انقلاب)، توطئه های دشمنان و ... بازمی گردد.
در دوران پس از انقلاب بسیار تلاش شده تا مفاهیم به سطح جامعه انتقال یابد که در بسیاری موارد مثل دوران جنگ تحمیلی این مهم به خوبی صورت گرفت اما انحصارطلبی ها، کوته بینی ها و اعمال سلیقه ها باعث شده تا در بسیاری از موارد انتقال مفاهیم و باورها به بدنه جامعه به خوبی صورت نگیرد. در واقع هم از این رو است که رهبر معظم انقلاب دائم بر موضوع بصیرت تاکید فرموده و در راه کارهای خود بر نقش مردم در تعیین سرنوشت جامعه اصرار می کنند.
آن چه در پایان باید به آن اشاره کرد آن که ادامه ایجاد ارتباط مستقیم با مردم و انتقال باورها و عقاید به آنها با زبان خود مردم که در سال های اخیر توسط جناب آقای احمدی نژاد صورت گرفته این امید وجود دارد که در آینده نزدیک شاهد افزایش چشمگیر رشد آگاهی و خردورزی در جامعه باشیم که در این صورت بهار واقعی درک خواهد شد.
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را
رامین شریف زاده