دوره سیادت آمریکا در روابط بین‌الملل به طور قطع رو به پایان است و هر کسی هم سیاست خارجی‌اش را بخواهد براساس این گمان برقرار کند راه به اشتباه رفته است.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ «دوره سیادت آمریکا در روابط بین‌الملل به طور قطع رو به پایان است و هر کسی هم سیاست خارجی‌اش را بخواهد براساس این گمان برقرار کند راه به اشتباه رفته است.» این بخشی از سخنان حسین سلیمی پژوهشگر و استاد رشته علوم سیاسی و روابط بین‌الملل و رییس دانشگاه علامه طباطبایی است.

او در حالی این سخنان را گفته که کدخدا بودن یا نبودن آمریکا، موضوعی است که نه یک سال بلکه از ابتدای انقلاب اسلامی و یا بهتر بتوان گفت از آغاز نهضت امام خمینی(ره) مدنظر کنشگران سیاسی بوده است. در آغاز قیام بسیاری از مخالفین حکومت پهلوی به امام توصیه می کردند که علیه آمریکا موضع نگیرد چرا که این کشور ابرقدرت است. پس از پیروزی انقلاب نیز این نگاه در نگاه دولت بازرگان و برخی از مسئولین بود که از تقابل یک حکومت نوپا با آمریکا هراس داشتند و آن را به صلاح نمی دانستند ولیکن امام خمینی (ره) چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب، نه تنها هیچ نگرانی نسبت به این مساله نداشتند بلکه به کرات آمریکا را قدرتی پوشالی که نمی تواند هیچ غلطی بکند، تعبیر می کردند. ایشان نه تنها بیان می داشتند که ما آمریکا را زیر پا می گذاریم، بلکه آینده ای بدون ابرقدرتی آمریکا و مستکبرین را پیش بینی می کردند و نوید می دادند که این قرن به خواست خداوند، قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است.

پس از رحلت امام خمینی(ره) برخی که جسارت مخالفت با سخن امام را نداشتند و سخنی درخصوص رابطه با آمرکیا نمی گفتند، کم کم فضا را برای بیان دیدگاههای خود مهیا دیدند. در اندیشه آنان آمریکا ابرقدرتی بود که بدون اتکا به آن، توان ادامه مسیر برای نظام جمهوری اسلامی ایران مقدور نیست. بر همین اساس نیز پالسهایی را به غرب می دادند. این وضعیت در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی تشدید شد تا در نهایت در دولت محمد خاتمی به اوج خود رسید. رسانه های جریان دولتی از هر اظهارنظر مقامات آمریکایی که درخصوص ایران بود، سر از پا نمی شناختند و جشن می گرفتند و حتی به دنبال دیدار مقامات دو کشور بودند. هر چند این دیدگاه در دولت احمدی نژاد به کلی از سیاست خارجی ایران پر کشید ولی دولت پس از او نیز با همان دیدگاه ابرقدرتی آمریکا و کدخدا بودن این کشور پا به عرصه نهاد و سیاست خارجی اش را نیز بر همین مبنا تدوین کرد.

با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، تمام نگاه ها به سیاست خارجی معطوف شد. صرف نظر از تبعات منفی این نوع نگاه که بارها نیز مقام معظم رهبری آن را به چالش کشیدند، سکوت درباره توهین های مقامات آمریکایی علیه ایران، خود مبین پذیرش نگاه ابرقدرتی آمریکاست.

البته وادادگی و پذیرش آمریکا به عنوان ابرقدرت جهان بدین حد محدود نمی شود. در این دولت برای اولین بار یک مقام دولتی به صراحت از قدرت بلامنازع آمریکا و ناچیز بودن توان ایران در مقابل آنان سخن گفت. محمدجواد ظریف سال گذشته در آستانه روز دانشجو به دانشگاه تهران رفت. او در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان گفت که "آیا فکر کردید آمریکا که می تواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیاندازد از سیستم دفاعی ما می ترسد؟ آیا واقعا به خاطر قدرت نظامی، آمریکا جلو نمی آید؟"

براساس این گزارش، این دیدگاه در دستگاه دیپلماسی کشورمان نیز نهادینه شده است. چرا که با تمام توهینهایی که مقامات آمریکایی به مردم و نظاممان روا داشتند، دستگاه دیپلماسی پاسخی درخور شان نداد. آنان حتی در مواجهه با تحریمهای جدید آمریکا پس از توافقنامه ژنو، در ابتدا این تحریمها را ناقض توافقنامه نمی دانستند اما در ادامه و با تشدید تحریم ها، معترف شدند که این تحریمها ناقض توافقنامه ژنو است. مسئولان دولتی حتی اجازه برگزاری همایش های ضد آمریکایی را در دانشگاه ها نمی دهند. براساس آنچه که محمد ودود حیدری گفته است "مجوزهایی که در دانشگاه‌ها برای همایش‌های ضد‌آمریکایی داده می‌شود بعضا دچار مشکل می‌شوند و می‌بینیم بچه‌های بسیج دانشجویی در برخی از دانشگاه‌ها از اعطای مجوز برای همایش‌ ضدآمریکایی محروم می‌شوند. باید از این روند اجتناب شود. حتی اگر سیاست خارجی را بر مبنای نزدیکی با چند یا برخی از کشورها تعریف می‌کنیم قطعا برخی اقدامات درونی به سفیران دیپلماسی ما کمک می‌کند تا کار خود را بهتر انجام دهند".

این نوع نگاه ارباب و رعیتی، داد طرفداران دولت را نیز درآورد. حسین سلیمی رئیس دانشگاه علامه طباطبایی (بزرگترین دانشگاه علوم اسلامی خاورمیانه) در گفتگو با تسنیم، با اشاره به نظریه های آمریکایی درخصوص افول این کشور گفته " انتینگتون ابتدای کتاب برخورد تمدن‌ها براساس نگرش که اشپلینگر داشت، می‌گوید تمدن‌ها یک دوران ظهور دارند و یک دوران سقوط و آنجا پیش‌بینی می‌کند که تمدن غرب به تدریج در دوران افول قرار می‌گیرد و معتقد است که این صعود و افول، به نوعی نگاه ابن‌خلدونی هم هست، دامان غرب را هم خواهد گرفت و پیش بینی می‌کند.

او ادامه داده که "پیش‌بینی کردن در نظام بین‌الملل کار ساده و آسانی نیست، یکی از دلایل پیچیدگی دانش روابط بین‌الملل یا روابط جهانی این است که آنقدر عوامل متعددی در درون آن وجود دارند که اصلاً پیش‌بینی آنها کار ساده‌ای نیست و حتی غیرممکن است و بعضی مواقع چون همیشه اتفاقات و حوادث پیش‌بینی نشده‌ای پا به میدان می‌گذارند که ممکن است حوادث یک شکل کاملاً متفاوتی نسبت به آنچه که ما پیش‌بینی کردیم صورت گیرد، بنابراین پیش‌بینی تقریبا غیرممکن است ولی به نظر می‌رسد این را در نوشته‌های متفاوت، چه متفکران غربی و چه متفکران شرقی و چه نظریه‌پردازان دوره پسا استعماری می‌بینیم که دوره سیادت آمریکا در روابط بین‌الملل به طور قطع رو به پایان است و هر کسی هم سیاست خارجی‌اش را بخواهد براساس این گمان برقرار کند راه به اشتباه رفته است.

سلمی افزوده" کافیست یک ورقی در ادبیات روابط بین‌الملل جدید و حتی نویسندگان آمریکایی کنیم که همه معتقدند دوره سیادت آمریکایی‌ها در روابط بین‌الملل پایان پیدا کرده است. عرض کردم حتی این در گفتارهای خود سران آمریکایی هم دیده می‌شود که این را درک می‌کنند؛ البته نه در مواضع‌شان بلکه در گفتارهای خصوصی‌شان وجود دارد. به نظرم این دوران، دوران پایان یافته‌ای است و این را می‌شود پیش‌بینی کرد ولی اینکه آیا سیستم کامل از هم می‌پاشد یا نمی‌پاشد پیش‌بینی بسیار دشواری است که به نظرم احتیاج به مطالعات علمی و خیلی قوی دارد که توسط یک مصاحبه و بیان و نظر شخصی نمی‌شود یک نگاه قابل ابتکار را بیان کرد".