اصلاح‌طلبان رادیكال، به لحاظ فكری كاملاً در لیبرالیسم مستحیل گشته‌اند. به‌گونه‌ای كه در حوزه اقتصاد، مواضع درهای باز و سرمایه‌سالاری را قبول دارند. در حوزه سیاست داخلی، طرفدار لیبرال دموكراسی و در حوزه سیاست خارجی، دارای موضع پذیرش رسمی نظام سلطه حاكم بر روابط بین‌المللی‌اند

جریان اصلاح‌طلبی كه پس از واقعه دوم خرداد 76 در ایران مطرح شد، در طول یك دهه گذشته در مهندسی سیاسی افكار عمومی و ایجاد گفتمان جامعه مدنی و توسعه سیاسی نقش به‌سزایی داشته است. تحلیل این جریان، بررسی خطوط فكری، صورت‌بندی طیف‌های آن و تبیین عملكرد و مواضع آنها و نیز بررسی مدیریت رهبری نظام در مواجهه با آنان در شرایط حاضر، موضوع حساس و مهمی است.

 

دوم خرداد؛ رویكرد و گفتمانی جدید

 

پیدایش نظام جمهوری اسلامی با راهبرد بسیج مردمی امام خمینی(ره) نقطه عطفی در تاریخ ایران محسوب می‌شود. از دستاورد‌های بی‌نظیر آن، ارمغان استقلال، آزادی، اعتماد به نفس ملی، دین‌مداری، بیداری اسلامی و الهام بخشی است. در این عرصه، نعمت آزادی یكی از آثار مهم نظام مردم سالاری دینی و در نتیجه رشد گروه‌ها و جریانات سیاسی، مشاركت آنان در اداره كشور و نظام در طول سه دهه گذشته پرافتخار بوده است. اگر چه بدبینی تاریخی ایرانیان به احزاب و گروه‌های سیاسی، پیامد‌هایی از جمله عدم تشكیل دولت‌های حزبی را پس از پیروزی انقلاب ایجاد كرده، اما در جامعه سیاسی ایران یكی از گروه‌های مرجع فكری تعیین كننده در رفتار سیاسی مردم، جریان‌های سیاسی همچون لیبرال و خط امام، راست و چپ، اصلاح‌طلب و اصولگرا و امثالهم بوده است.

از پیامد‌های مهم حضور جریانات سیاسی در عرصه اداره كشور، پیدایش گفتمان‌ها و رویكرد‌های مختلف همچون محافظه‌كاری(دولت مهندس بازرگان)، عدالت اجتماعی(دولت مهندس موسوی)، سازندگی(دولت هاشمی رفسنجانی)، جامعه مدنی و توسعه سیاسی(دولت خاتمی)، اصولگرایی و عدالت همه جانبه(دولت دكتر احمدی‌نژاد) بوده است. با نگاهی تطبیقی به مسائل اجتماعی دولت‌های پس از انقلاب می‌توان گفت كه مسیر حركت آنها یك حركت پویا و پیش‌رونده بوده و اگر چه موانعی از جمله جنگ تحمیلی از خارج و فقدان یكپارچگی در حاكمیت ایجاد شده است ولی همچنان حركت دولت‌ها و نظام اسلامی مداوم و به سمت رسیدن به اهداف انقلاب و امام و تبدیل شدن به هژمونی برتر در منطقه و جهان بوده است.[1]

اتخاذ راهبرد تك بعدی و مبتنی بر گفتمان خاص،‌ باعث شكل گیری دولت و سیاست‌های جدید‌تر شده و در نتیجه هر یك از آنان موفقیت‌های نسبی كسب كرده‌اند. در حقیقت در این دوران، دولت‌ها در صدد بسط آرمان‌ها و اهداف انقلاب بوده‌اند اما بروز مشكلات،‌ دشواری‌ها و شرایط باعث شده كه اولویت را به یكی از اهداف بدهند و كمتر به اهداف دیگر بپردازند.

در نتیجه هر دولت وجوهی از دولت دینی مطلوب در اندیشه امام را برجسته و نمایان كرده است. اگر چه رویكرد‌های دولت نهم همه جانبه به نظر می‌رسد.

بر این اساس در پرتو انتخابات دوم خرداد 76، رویكردی متفاوت از گذشته با چرخش پاشنه اقتصادی به سیاسی، به رسمیت شناختن رفتار‌های اجتماعی جوانان، همبستگی نوین و ظهور مطالبات انباشته شده سیاسی، احیای انتقاد‌های سازنده به نظام و فعال شدن عرصه‌های سیاسی جامعه با شعارهای جدید همچون همچون جامعه مدنی، جمهوریت، آزادی، مردم سالاری، اصلاحات و اعلام توسعه سیاسی به عنوان گفتمان جدید به رهبری سید محمد خاتمی آغاز شد. در این رویكرد اهدافی چون گسترش مشاركت مردم و مشروعیت نظام، تقویت جمهوریت نظام، نهادینه كردن مردم سالاری، بالفعل كردن ظرفیت‌های سیاسی قانون اساسی، تقویت نهاد‌های مدنی، گسترش احزاب، احیای شورا‌های اسلامی، گسترش آزادی‌ها، تقویت مطبوعات و فعال كردن نهاد‌های دانشجویی مد نظر قرار گرفته است.

`اصلاح طلبان` پس از قوه مجریه ابتدا شوراهای اسلامی شهر و روستا درسال 77 و سپس قوه مقننه را در انتخابات ششم در سال 78 از آن خود كردند. این جریان هشت سال در 45 انتخابات از 76 تا 80 با اقبال افكار عمومی مواجه شد. شمارش معكوس جریان سوم به اصلاح طلبان از انتخابات شوراها، در سال 81 شروع و با انتخابات نهم ریاست جمهوری در سوم تیر 84 به پایان رسید.

 

جریان شناسی اصلاح طلبان

 

جریان دوم خرداد و یا موسوم به اصلاح طلبان به چهار طیف برجسته دسته‌بندی می شوند:

 

1. اصلاح طلبان سنتی

 

این طیف از با سابقه‌ترین گروه‌های سیاسی نظام بودند كه در دهه اول انقلاب به جناح چپ سنتی مشهور و از فقه پویا دفاع می‌كردند.

آنها در مجلس دوم، فراكسیون قدرتمند و در مجلس سوم طیف اكثریت و نیز اكثریت وزرای دولت مهندس موسوی بودند. در دهه دوم از نفوذ این جریان در دولت و مجلس كاسته شد و در نتیجه در نیمه اول دهه 70 در شرایط نیمه اپوزیسیون قرار گرفت. در نیمه دوم این دهه به تدریج به قدرت بازگشت و ریاست مجریه و مقننه (مجلس ششم) را به دست گرفت. این طیف در دهه 60 به عنوان بدنه ارزشی نظام شناخته می‌شد اما در دهه 70 با تجدید نظر طلبی‌هایی عمل گرا شد. آنها در آغاز، خود را جناح خط امام خواندند و سپس به جناح چپ و یا اصلاح طلب سنتی معروف شدند. در انتخابات 76 سید محمد خاتمی مشهور‌ترین چهره آن، رئیس قوه مجریه شد و در انتخابات 84 مهدی كروبی چهره دیگر این جناح، پس از شكست در انتخابات نهم، حزب اعتماد ملی را از نیرو‌های معتدل دوم خردادی فعال نمود.

طیف اصلاح طلبان سنتی از نظر اندیشه سیاسی، مشروطه خواه و از ولایت فقیه تفسیری دموكراتیك در چارچوب قانون اساسی بویژه مجلس خبرگان رهبری دارند. پایگاه اجتماعی این جریان بیشتر در طبقات محروم شهرها و روستاهاست. استراتژی سیاسی آنان آرامش فعال در داخل كشور است و به نوعی دموكراسی برخاسته از ریش سفیدی اعتقاد دارند و به دنبال نوعی آزادی خواهی مرحله به مرحله‌اند.[2]

گروه‌ها و احزاب برجسته این طیف شامل حزب اعتماد ملی، مجمع روحانیون مبارز، مجمع اسلامی بانوان، حزب همبستگی، مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و مجمع نیرو‌های خط امام است.

 

2. اصلاح طلبان میانه‌رو (اعتدال گرایان)

 

این طیف در دهه 60 به صورت سایه جناح‌های سیاسی چپ و راست حضور داشت. افراد این طیف مدعی فعال بودن حول محور هاشمی رفسنجانی هستند. این طیف در سال 74 با تأسیس حزب كارگزاران سازندگی در دولت سازندگی، بخش قابل توجهی از مجلس پنجم را در اختیار گرفت اما به تدریج خصوصاً پدر معنوی این حزب در مجلس ششم از سوی اصلاح‌طلبان رادیكال و اپوزپسیون ضربه سختی خورد. به تدریج گروه دیگر این جریان، حزب اعتدال و توسعه فعال شد كه در انتخابات نهم با طرح گفتمان اعتدال‌گرا مطرح گردید.

در دید‌گاه‌های این طیف باید گفت آنان «از نظر اندیشه سیاسی، مشروطه‌خواه هستند و به نوعی حكمرانی توسعه‌گرا و نخبه‌گرا و تصمیم‌سازی نخبگان معتقدند و از نظر پایگاه اجتماعی به طبقه متوسط جامعه وابسته‌اند. در همه دولت‌های پس از انقلاب(تا قبل از دولت نهم) در اداره كشور حضور داشتند و از سرمایه‌داری صنعتی دفاع كردند. به بخش خصوصی اعتقاد داشته و در استراتژی سیاسی `آرامش در داخل و تنش‌زدایی در خارج` را دنبال می‌كردند.[3]

این طیف در ایدئولوژی آمیزه‌ای از آموزه‌های لیبرالی و عمل‌گرایی و در رویكرد‌ها عرف‌گرا و سكولار بودند. در اداره اقتصادی كشور به مدل‌های جهانی اقتصاد آزاد اعتقاد داشتند و در مسائل فرهنگی و اجتماعی دارای روحیه تساهل و تسامح و نگاه لیبرالی و در سیاست خارجی، دارای گرایش اعتدالی، مصلحت‌گرایی و واقع‌گرایی بودند.

 

3. اصلاح‌طلبان رادیكال

 

ریشه‌های این طیف در دهه 60، طیف چپ سنتی بود كه در دهه 70 به روشنفكران سیاسی تبدیل شدند. در سال 76 رهبر معنوی آنان را پس از انتخابات، محمد خاتمی برعهده گرفت.

در بررسی دیدگاه‌های این طیف، در اندیشه سیاسی در مرز جمهوری‌خواهی سیر می‌كنند. در بحث ولایت فقیه، ایشان ناظر كل و مقوله آن را از جنس نظارت می‌دانند نه اعمال قدرت. حامی نوعی سكولاریسم به معنای استقلال نهادین از دولت، و به اندیشه‌های مدرن نزدیك‌اند. پایگاه اجتماعی آنان روشنفكران و دانشگاهی‌ها هستند. استراتژی سیاسی آنان دموكراسی‌خواهی در داخل و تنش‌زدایی در خارج بود. در پرونده هسته‌ای قائل به انفعال تا تعلیق و به دست آوردن اعتماد غرب حتماً با مذاكره با آمریكا بودند و از نوعی الگوی لیبرال دموكراسی و سوسیال دموكراسی و همچنین از عناصر اپوزیسیونی در حاكمیت دفاع می‌كرده و می‌كنند.

اصلاح‌طلبان رادیكال، به لحاظ فكری كاملاً در لیبرالیسم مستحیل گشته‌اند. به‌گونه‌ای كه در حوزه اقتصاد، مواضع درهای باز و سرمایه‌سالاری را قبول دارند. در حوزه سیاست داخلی، طرفدار لیبرال دموكراسی و در حوزه سیاست خارجی، دارای موضع پذیرش رسمی نظام سلطه حاكم بر روابط بین‌المللی‌اند.[4]

از مهمترین احزاب این طیف دفتر تحكیم وحدت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشاركت هستند.

 

4. اصلاح‌طلبان اپوزیسیونی

 

در این طیف احزاب و گروه‌های مختلف اصلاح‌طلب كه در رفتار، مواضع اپوزیسیونی داشته‌اند از ملی مذهبی‌های راست‌گرا و چپ‌گرا تا روشنفكران عرف‌گرا در طیف‌های رنگارنگ از گروه‌های چپ تا لیبرال را در بر می‌گیرد. این طیف در اندیشه سیاسی از مشروطه‌خواهی لیبرال تا جمهوری‌خواهی ناب را دنبال می‌كنند. از نظر پایگاه اجتماعی عمدتاً به طبقه متوسط و در فضای تمدن غرب زندگی می‌نمایند. بیشتر افراد آن از روشنفكران و دانشگاهیان بوده و در برخی مراكز صنعتی و اقتصادی و بخش خصوصی حضور دارند. استراتژی سیاسی آنان كمك به فضای بین المللی برای وادار كردن نظام به تغییرات عمیق سیاسی است. آنها نظام نوین جهانی را قادر به پذیرش دموكراسی از سوی ایران می‌دانند و نسبت به فشار‌های خارجی به ایران نظر مساعد دارند.

این طیف به دنبال اصلاحات به معنای ساختاری بودن و شعار آنها با این كه توسعه سیاسی است اما معتقدند كه ساختار فعلی قانون اساسی به بن‌بست رسیده و مفید و كارآمد نیست و باید عوض شود. آنها در ادبیات سیاسی خود دنبال جمهوری سكولار بودند و صرفاً رای مردم را ملاك دانسته و اسلام را صرفا دین رسمی عنوان كردند. این طیف پس از مجلس و دولت درصدد تسخیر سایر خاكریز‌ها بودند. از این رو برای راه‌اندازی یك جنبش اجتماعی تلاش كردند تا بقیه نهاد‌های نظام را عقب بزنند و با دو ابزار مهم مطبوعات متكثر و تظاهرات دانشجویی فعال بودند.

مهمترین احزاب و گروه‌های سیاسی این طیف شامل نهضت آزادی، ائتلاف ملی- مذهبی متشكل از گروه‌های حلقه ایران فردا، گروه پیام هاجر، جاما، نهضت مجاهدین خلق، جنبش مسلمانان مبارز، بقایای دفتر تحكیم وحدت شاخه علامه و برخی چهره‌های سكولار همچون اكبر گنجی، محسن سازگارا و... هستند.

 

بررسی مدیریت رهبری نظام در مواجهه با اصلاح‌طلبان

 

در راهبرد رهبری نظام در طول 8 سال حاكمیت اصلاح‌طلبان، اصلاح و هدایت گفتمان اصلاحات از سوی ایشان یكی از اقدامات بود. همچنین معظم‌له ملاحظاتی همچون تفكیك میان دو الگوی متفاوت از اصلاح‌طلبی اسلامی و ایمانی و یا اصلاحات آمریكایی، درخواست باز تعریف اصلاحات، ترسیم اصول و مبانی آن و این كه اصلاحات به مثابه یك فرآیندی در درون نظام با رعایت وفاق ملی، سامان‌مندی، قانونمندی، خود ترمیمی، جامعیت، استمرار، تحمل و پرهیز از خشونت را متذكر شدند.

در آسیب‌شناسی اصلاحات نیز مقام معظم رهبری به فراموشی ارزش‌ها، رادیكالی شدن و افراطی‌گری، الگوبرداری تقلیدی و فقدان اجتهاد، بروز اختلاف در هسته مركزی نظام، غربی شدن، نفوذ عناصر بیگانه، تمایل به دشمن، گردش به غرب؛[5] به ترسیم اشتباهات دشمنان در بهره‌برداری از گفتمان اصلاح‌طلبی در ایران پرداختند.

رهبری نظام در مواجهه با اصلاح‌طلبان، با پذیرش گفتمان اصلاح‌طلبی به عنوان شالوده اصلی انقلاب و نظام اسلامی، ترمیم نقص‌ها و معایب ادبیات اصلاح‌طلبی و هدایت آن به سمت اصلاح‌طلبی اسلامی، ضمن تفكیك و تمایز بین اصلاح‌طلبان درون نظام از طیف اصلاح‌طلب برانداز، به افشاگری علیه آنان و ایجاد هوشیاری، مقایسه و یكپارچگی در حاكمیت پرداختند و با تحمل كمترین هزینه، نظام را به سلامت از دوران حساس و خطرساز حاكمیت اصلاح‌طلبان افراطی تجدید نظر‌طلب رهایی بخشیدند.

 

بررسی مواضع و عملكرد اصلاح‌طلبان

 

برآیند عملكرد اصلاح‌طلبان[6] در دوران حاكمیت هشت ساله از 76 تا 84 در چند محور قابل نقد و بررسی اجمالی است:

 

الف) عملكرد دولت اصلاحات

 

1- وضعیت اقتصادی: در این دوران روند رشد شاخص اقتصادی كند، توزیع عادلانه ضعیف و انضباط مالی دولت غیرقابل قبول بوده است؛

2- عدم قاطعیت دولت در مواضع خارجی و داخلی: با شعارهای دولت اصلاحات همچون آزادی، جامعه مدنی، تساهل و تسامح، گفت‌وگوی تمدن‌ها و ... در صحنه عمل و در مواجهه با قدرت‌های جهانی، نوعی عدم قاطعیت و وادادگی را از جمله در جریان پرونده هسته‌ای و تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای را در آن دوران شاهدیم.

3- ایجاد امید در اردوگاه دشمن: مواضع و عملكرد اصلاح‌طلبان، دشمنان قسم خورده را به تعریف و تجلیل و حمایت از تجدید نظر‌طلبان واداشت.

4- ساختارشكنی: رفتار‌های ساختارشكن از جمله عبور از قانون اساسی، تشكیك در حاكمیت دین و اصل ولایت فقیه، تاخت و تاز به نهاد‌های نظام از سوی اصلاح‌طلبان برانداز... است.

 

ب) عملكرد مجلس ششم

 

1- تنش سیاسی: برآیند عملكرد چهارساله آن حكایت از دامن زدن نمایندگان به تنش‌های سیاسی و جنجال علیه نظارت استصوابی شورای نگهبان، طراحی لایح دو قلوی افزایش اختیارات رییس جمهور، طرح رفراندوم، حمله به نهادهای نظام از تریبون مجلس و... بوده است.

2- تحصن در مجلس: از نقاط تاریك و غیرقابل دفاع آنها؛ تحصن 80 نماینده در صحن مجلس در اعتراض به ردصلاحیت‌ها و طراحی الگوی انقلاب مخملین به همراه مطبوعات زنجیره‌ای،‌ ماهواره‌ها و... است.

3- استعفای نمایندگان و مدیران دولتی: طرح استعفای 12 عضو هیئت دولت و صد تن از مسئولان نظام از فضاسازی‌های دیگر آنان بود.

4- رابطه با باندهای اقتصادی فاسد: رابطه برخی از نمایندگان مجلس ششم با مفسد معروف اقتصادی `شهرام جزایری` و دریافت مقادیر هنگفتی پول از او و صدور كارت ویژه تردد برایش.

5- بی‌توجهی به مشكلات معیشتی مردم: تقدم توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی و طرح `لشكر قابلمه به دستان` و نیز بحث `صف مردم برای دریافت مرگ موش مجانی` از سوی برخی نمایندگان مجلس ششم.

 

ج) عملكرد در رابطه با پرونده هسته‌ای

 

1- نرمش در مقابل استكبار: چراغ سبزهای برخی نمایندگان به دشمن و پیشنهادهای ذلت‌بار برخی از آنان

2- عقب‌نشینی از حق مردم و تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای: دیپلماسی منفعلانه در پرونده هسته‌ای و عدم ایستادگی در برابر فشارهای خارجی، منجر به تعلیق دو ساله فعالیت‌های هسته‌ای شد.

3- ترساندن مردم: القای شرایط بحرانی و فضاسازی احتمال حمله آمریكا به ایران و همچنین طرح سه فوریتی برخی نمایندگان برای الزام دولت به امضای سریع پروتكل الحاقی NPT از تریبون مجلس و ترساندن مردم از عواقب پیگیری پرونده هسته‌ای

 

د) عملكرد در حوزه‌های فرهنگی و اقتصادی

 

1- حمله به مبانی دینی با تكیه بر شعارهای تساهل و تسامح

2- شكستن و زیر سوال بردن جایگاه ولایت و رهبری

3- ترویج فساد و بی‌بندوباری از طریق پیگیری سیاست‌های غلط نهادهای فرهنگی كشور

4- كاهش خودباوری جوانان

5- راه‌اندازی شورش‌های اجتماعی همچون 18 تیر 78

6- ترویج اشرافی‌گری

7- جایگزین كردن گفتمان لیبرالیسم و سكولاریسم به جای گفتمان اصیل انقلاب

8- قانون شكنی با زیر سوال بردن نهادهای اسلامی نظام

 

و) عملكرد در حوزه رسانه‌های زنجیره‌ای

 

1- حمله به مقدسات اسلامی از جمله اعلام كردند `در جامعه مدنی می‌توان علیه خدا هم راهپیمایی كرد`

2- حمله به نهادهای انقلابی نظیر سپاه، بسیج، وزارت اطلاعات، قوه قضائیه و...

3- زیر سوال بردن ارزش‌هایی همچون دفاع مقدس

4- افشای اسناد محرمانه و سری نظام

5- تقویت اختلاف قومی و مذهبی

6- ترویج فساد در مطبوعات

7- ترویج افكار فمینیستی و سكولار

8- تدوین و راه‌اندازی تئوری براندازی نرم(انقلاب مخملین)

9- انعكاس اخبار رسانه‌های خارجی بدون تغییر، به عنوان بلندگوی دشمن

 

جمع‌بندی

 

1- اصلاحات پروسه‌ای درون ساختاری است كه نظام در طی سه دهه گذشته با آن مواجه بوده، تحول‌خواهی بیش از هفتاد درصد مردم ایران بر اساس اصلاحات درون ساختاری است نه اصلاحات ساختار شكن

2- تقلیل حماسه بزرگ دوم خرداد به اصلاحات و تجدیدنظر طلبی، به میزانی كه برای سكولارها جذابیت داشته به میزان بیشتری برای مردم خسته‌كننده و ملال‌آور بود. شكاف‌های طبقاتی، تندروی‌ها، افراطی‌گری‌ها و حریم شكنی‌ها از سوی اصلاح‌طلبان افراطی، تقابل با ارزش‌های دینی و انقلابی، تضاد ایدئولوژیك، اختلافات درونی، غفلت از مطالبات حقیقی مردم، فقدان استراتژی، رفتار اپوزیسیونی، رابطه‌سالاری، قانون شكنی، رواج روح اشرافیت و كاهش ساده‌زیستی و ده‌ها مولفه دیگر باعث از دست‌دادن پایگاه اجتماعی و در نتیجه افول اصلاح‌طلبان در جامعه شد.

3- اگر چه اصلاح‌طلبان در انتخاب راهبرد اصلاح‌طلبی اشتراك نظر داشتند اما قرائت‌ها و برداشت‌های متفاوت و طیف‌های مختلف جریان اصلاح‌طلبی كه دارای تضادهای بی‌شماری بود، موجب شده برخی از آنان در ذیل گفتمان جمهوری اسلامی خواه و بعضی دیگر در طیف اصلاح‌طلبان دموكراسی خواه قرار گیرند.

4- در طیف‌بندی اصلاح‌طلبان از طیف‌های سكولار كه معتقد به نقش حداقلی دین در اداره جامعه‌اند تا طیف‌هایی كه معتقد به نظام جمهوری اسلامی، آرمان‌های امام راه‌حل و ولایت فقیه در چارچوب قانون اساسی‌اند، در جبهه اصلاح‌طلبان قرار می‌گیرند كه باید آنان را از هم متمایز كرد. همچنین باید اصلاح‌طلبی برخاسته از اسلام و نظام اسلامی را از اصلاح‌طلبی كه درصدد تغییر و براندازی نظام دینی است، تفكیك نمود.

5- تفسیر ناروا و انحرافی از اصلاح‌طلبی، به انحراف این حركت تكاملی انقلاب انجامید كه به اعتراف اصلاح‌طلبان `بین خواست آن بیست میلیون رای و آنچه قریب به یك دهه، تحت نام اصلاحات انجام گرفت به اندازه یك دره عمیق شكاف وجود داشت`. به این ترتیب حركتی كه می‌توانست در جهت سازندگی كشور، بهبود معیشت مردم و در نهایت به پیشرفت و روند تكاملی انقلاب اسلامی كمك كند،‌ با گرفتار آمدن در دست عده‌ای فرصت طلب و برخی عناصر نفوذی كه خود رابه دروغ خالق حماسه دوم خرداد می‌خواندند مصادره گشت و به انحراف كشیده شد و سرانجام نیز درصدد ستیز با نظام و ارزش‌های دینی و باورهای اعتقادی این ملت برآمد و هم از این‌رو حمایت ملی و مردمی خود را به كلی از دست داد.

6- در پایان باید گفت اصلاح‌طلبان اگر چه در رویكرد و گفتمان اصلاح‌طلبی، مهندسی مناسب و به موقعی در فضای سیاسی ایران در سال 76 ایجاد كردند، اما متاسفانه عملكرد، مواضع و رفتارهای نامناسب عمده اصلاح‌طلبان خصوصاً طیف‌های رادیكال واپوزیسیونی،عامل دوری آنان را در نزد افكار عمومی فراهم كرد.