سلام بر سوم تیر؛ روزی که ابهت پوشالی استوانه های کبر و غرور در برابر غرش یک آهنگرزاده فروریخت. سلام بر 27 خرداد، روزی که دست قدرت الهی عیان شد. و سلام بر 22 خرداد که 22 بهمن را یادآورمان است. و سلام بر مهدی (عج)، الذی وعدالله به الامم ان یجمع به الکلم و یلم به الشعث و یملا به الارض قسطا.

 

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ وقتی دکتر احمدی نژاد در سال 84 وارد میدان انتخابات ریاست جمهوری شد، در ابتدا جریانات و شخصیت های سیاسی چون به زعم خود، وی را فاقد مؤلفه های کسب قدرت می دیدند خیلی این اتفاق را جدّی نگرفتند، در این میان اما حکایت اکبر هاشمی رفسنجانی متفاوت بود. او حسابی این اتفاق را جدی گرفت. هاشمی رفسنجانی در گفتگو با هماهنگ کننده جریان موسوم به اصول گرایان شرط پذیرفتن نامزد واحد ایشان را «توافق روی هرکسی به غیر از احمدی نژاد» اعلام کرد. هاشمی بهتر از هرکس دیگری می دانست که این فقط دکتر احمدی نژاد بود که سازش با این جماعت کوک نشده بود.

در این میان عده ای نیز از سر دوستی و دلسوزی و خارج از رقابت های سیاسی، ورود دکتر احمدی نزاد به این بازار مکاره برایشان عجیب بود و با شناختی که از روحیه ایشان داشتند که اهل معامله و باج دهی به اصحاب قدرت و ثروت نیست ادامه کار احمدی نژاد را نزدیک به محال می دیدند.

دکتر احمدی نژاد چندی پیش در بین عده ای از دوستدارانش این ماجرا و پاسخ جالب خود به آنان را بازگو کرد:

«من دیدم آن کسانی که سال ها خودشان و فرزندان و اقوامشان از بیت المال و از قبل نظام خورده اند خود را انقلابی می دانند و از طرفی آن جانباز 70 درصد که جوانی و هستیش را گذاشته هم می گوید انقلاب! خوب برای این نسل امروز باید مشخص بشود کدام راست می گوید و کدام دروغ، من آمدم تا این مرز بندی ها شفاف و واضح بشود و شد!»

طبیعی است کسانی که پرده تزویر شان کنار زده و فاصله حرف تا عملشان مشخص شد هیچگاه دلشان با احمدی نزاد صاف نمی شود، کسانی که سیاست و سیاست ورزی را معامله و بده بستان دانسته و اطفار انقلابی نمایی در مقابل مردم و کرشمه سازش در مقابل مستکبران عالم را تدبیر تلقی می کنند و باج خواهی و باج دهی را شرط مرد سیاسی می دانند، هیچ وقت دکتر احمدی نژاد را به عنوان نماینده ملت بزرگ ایران نتوانستند قبول کنند.

اگر چه رهبری بارها قدردان این مجاهدت بودند و در آخرین دیدار با دولت دهم گفتند :
«هشت سال کار کردید، تلاش کردید، کارهای خوبی انجام گرفت، تحمل زحمات کار شبانه‌روزی را شماها نشان دادید؛ یعنی دیده شد، احساس شد، همه فهمیدند که رئیس جمهور محترم و همکارانشان در دولت حجم کارشان بسیار بالا و پرشتاب نسبت به همه‌ی دوره‌های دیگر بود و هست؛ ... حجم کار بالا و تلاش خستگی‌ناپذیر و اعراض از آسایشها و آسودگی‌ها و امتیازاتی که معمولاً مسئولان کشورها در دنیا دارند؛ استراحت میکنند، تفریح میروند، امتیاز میگیرند؛ اینها را نخواستن، ندیدن، طلب نکردن، امتیاز بزرگی است که این دولت بحمدالله از این امتیاز برخوردار بود.

یک نکته‌ی دیگر هم که در مورد این دولت در طول این هشت سال مورد نظرم بود و بارها هم به آن اشاره کردم، این است که این دولت بحمدالله توانست شعارهای انقلاب را سر دست بگیرد و به آنها افتخار کند و آنها را در جامعه مطرح کند ... این دولت این شعارها را مطرح کرد، برجسته کرد، سر دست گرفت، به آنها افتخار کرد؛ در مجامع جهانی، احساس شرم از انگیزه‌های انقلابی و از اهداف انقلابی و از شیوه‌های انقلابی نکرد؛ این خیلی کار بزرگی بود.»

اما جماعت پرمدعا که فرق تغییر دولت را با تغییر نظام سیاسی نمی دانند پس از 8 سال مجاهدت دکتر احمدی نژاد، اکنون مانند کشورگشایان وحشت زده مسابقه طعن و لعن آن مرد را به راه انداخته اند و هرکس هم می خواهد از دیگری سبقت جوید و بگوید: «ما اولین کسانی بودیم که انحراف آن دولت را یافتیم و دمارش را درآوردیم!» و در این میان فرقی میان علامه های جامانده از قافله عدالت و استوانه های غرور و خودشیفتگی نیست؛ که هر دو در برابر احمدی نژاد تیغه های یک قیچی بودند.

امروز برخی بسان سلاطین تاریخ که خود را مالک مرگ و زندگی افراد می دانستند و برای جلوگیری از زایش ویرانگر کاخ هایشان، پیشدستی می کردند، حال نیز مغرورانه از مرگ آن مرد می گویند و احتمالا تا روز حادثه نیز بر توهم مرگ آن مرد خوشند!

به راستی عقل این جماعت را چه شده است که تصور می کنند شیر این بیشه از پای در آمده و وقت آن است که شکارچیانِ کلاه استعماری بر سر با جسد او عکس یادگاری بگیرند و با لگد بر پیکرش خود را فاتح این جنگ نابرابر بدانند؟! غافل از اینکه این رسم بیشه است که وقتی شب فرا رسد شیران سکوت کنند و جای غرش قهرمانانه شان را آواهای دیگری پر کند.

وقتی آفتاب فردا سر زند معلوم می شود که شیر این بیشه هنوز زنده است. ما فرزندان روح الله اکنون لحظه شمار پایان شب و «در انتظار رؤیت خورشیدیم». سلام بر سوم تیر؛ روزی که ابهت پوشالی استوانه های کبر و غرور در برابر غرش یک آهنگرزاده فروریخت. سلام بر 27 خرداد، روزی که دست قدرت الهی عیان شد. و سلام بر 22 خرداد که 22 بهمن را یادآورمان است. و سلام بر مهدی (عج)، الذی وعدالله به الامم ان یجمع به الکلم و یلم به الشعث و یملا به الارض قسطا.

مسعود شفیعی کیا