پس از رقابت‌های انتخابات یازدهم ریاست‌جمهوری، جریانی با سوءاستفاده از پتانسیل دانشگاه‌ها، بهترین مجال و تنها راه برای امتیازگیری سیاسی از نظام را دنبال می‌‌نماید و برای چندمین‌بار تئوری به‌بن‌بست‌رفته‌ی فشار از پایین را از کانال دانشگاه تعریف و دنبال می‌کند و ماحصل اتاق‌فکر این جریان، استراتژی سوار شدن دوباره بر دوش دانشگاه را به مرحله‌ی اجرا گذاشته است.

·با نگاه مساعدت حضرت امام خمینی(ره) به این مجموعه‌ی دانشجویی و سخنان ایشان در جمع دانشجویان و جمله‌ی تاریخی «بروید تحکیم وحدت کنید» باعث گردید در شهریور سال 1359، این دانشجویان با نام «اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های سراسر کشور» (دفتر تحکیم وحدت)، به فعالیت خود چهره‌ای منسجم‌تر ببخشند.
·دفتر تحکیم وحدت در سال‌های دهه‌ی شصت، به دلیل آنکه به‌عنوان تنها تشکیلات جریان اسلام‌گرا در محیط دانشگاه بروز و ظهور داشت، به جریان یکه‌تاز در دانشگاه‌ها بدل شد.
·انتقادات این اتحادیه به دولت سازندگی و گرایش به لیبرالیسم سبب گردید تا آنان در انتخابات دوم خرداد نقشی اساسی در پیروزی سید محمد خاتمی ایفا کنند.
·در دوره‌ی زمانی 76 تا 80، فعالین دفتر تحکیم وحدت چنان کردند که شأن جنبش دانشجویی را به‌ اندازه‌ی گروهک‌های اپوزیسیون تنزل دادند.
·این انشقاق‌ها در سطح تشکیل دو طیف مدعی دفتر تحکیم وحدت (طیف شیراز و طیف علامه) باقی نماند و این اتحادیه هر روز شاهد تشکیل شاخه‌ها و دسته‌هایی بود که هرکدام داعیه‌ی نام دفتر تحکیم وحدت را داشتند.
·غنیمت‌گیرندگان دانشگاه در دولت یازدهم، پس از مواجهه با چنین واقعیتی، به‌سرعت با جمع کردن پس‌مانده‌ی افرادی که در دهه‌ی هفتاد پیاده‌نظام آن‌ها در دانشگاه‌ها بوده‌اند، سخن از احیای انجمن‌های اسلامی به میان آورده‌اند.


«پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»/علی خضریان؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جامعه‌ی ایران درگیر اتفاقات متعددی شد. جنبش دانشجویی نیز به تبع آن، وارد مراحل گوناگونی گردید. جنبش دانشجویی مسلمان پس از انقلاب اسلامی را می‌توان رفیق جامعه‌ی مدنی و شریک جامعه‌ی سیاسی معرفی کرد که آرمان‌های خود را در آرمان‌های انقلاب اسلامی تحقق‌یافته می‌دید و شرایط روز کشور، علی‌الخصوص دانشگاه‌ها و نیاز به ایجاد نوعی تشکل سراسری در بین دانشجویان، باعث گردید تا هسته‌ی اولیه‌ی یک اتحادیه‌ی مرکزی توسط دانشجویان دانشگاه‌های تهران، صنعتی شریف، علم و صنعت، پلی‌تکنیک (صنعتی امیرکبیر) و ملی (شهید بهشتی) به‌عنوان محور اصلی و چند دانشگاه دیگر، گذاشته شود و متعاقب آن، در مردادماه سال 58، انجمن‌های اسلامی دانشجویان 22 دانشگاه در دانشگاه پلی‌تکنیک گرد هم آمدند و در همین نشست بود که حبیب‌الله بیطرف، محسن میردامادی، ابراهیم اصغرزاده، محمود احمدی‌نژاد و سیدزاده به‌عنوان اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدند. البته پس از تشکیل ابتدایی و قبل از اینکه این اتحادیه رسماً اعلام موجودیت نماید، بحث اشغال لانه‌ی جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام (ره) پدید آمد و با توجه به اینکه این دانشجویان عمدتاً از مؤسسان این اتحادیه بودند، اعلام موجودیت رسمی به تعویق افتاد.
در خصوص تفکر آن روز مؤسسان دفتر تحکیم وحدت، باید گفت این جریان در دانشگاه‌ها در تقابل با جریان‌های چپ (کمونیست، مارکسیست و...) و چپ‌گرا (التقاط اسلام و سوسیالیسم) نظیر سازمان منافقین (مجاهدین خلق و...) و همچنین جریان راست و التقاط لیبرالی که نگاهی حداقلی و فردی به اسلام داشتند (نظیر نهضت آزادی، جبهه‌ی ملی، انجمن حجتیه و...) در آن دوران در این اتحادیه‌ی دانشجویی و همچنین در سطح دانشگاه‌ها تحت عنوان «انجمن‌ اسلامی دانشجویان» سازمان یافت که با نگاه مساعد حضرت امام خمینی (ره) به این مجموعه‌ی دانشجویی و سخنان ایشان در جمع دانشجویان و جمله‌ی تاریخی «بروید تحکیم وحدت کنید»، در شهریور سال 1359 این دانشجویان با نام «اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های سراسر کشور» (دفتر تحکیم وحدت) به فعالیت خود چهره‌ای منسجم‌تر بخشیدند.
بدین ترتیب، انجمن‌های اسلامی دانشجویان در کنار اساسنامه‌ی تشکیلاتی خود برای حفظ اصالت و بنیان‌های اعتقادی حاکم بر جریان انجمن‌های اسلامی دانشجویان، اصولی را با عنوان مرامنامه‌ی دفتر تحکیم وحدت به نگارش درآوردند که طبق آن، تمامی اعضای انجمن‌های اسلامی دانشجویان می‌بایست به آن معتقد و پایبند باشند که البته هیچ‌یک از بندهای آن نیز قابل حذف نخواهد بود. این مرامنامه پس از تصویب اولیه، مورد تأیید برخی از علما نیز قرار گرفت و سپس به تصویب نهایی رسید. در پیش‌درآمد مرامنامه، در این‌باره چنین آمده است:
«مرامنامه‌ی حاضر پس از طی شدن سیر بالا، یعنی بحث و تبادل‌نظر با علما و روحانیون و اعضا، تدوین شد. این مرامنامه به نظر آیت‌الله جوادی آملی، آیت‌الله صانعی و آیت‌الله سید علی خامنه‌ای رسید و در بخش دوم نشست انجمن‌های اسلامی دانشجویان، توسط نمایندگان آن‌ها تصویب شد.»
مرامنامه شامل یک مقدمه، اصول کلی، اهداف، خط‌مشی عقیدتی-سیاسی، خط‌مشی فرهنگی و خط‌مشی تشکیلاتی است که با نگاهی به موارد ذکرشده در آن، به‌خوبی می‌توان تصویر روشن و شفافی از وضعیت اعتقادی و همچنین فکری بنیان‌گذاران این دفتر به دست آورد؛ به‌طوری‌که در بخش «حرکت اسلامی دانشجویان»، ضمن اشاره به مبارزات دانشجویی، آمده است: «ضعف اساسی و مهم این حرکت‌های پیشین، جدا بودن از مردم و برکنار ماندن از عوامل و آرمان‌های انگیزاننده‌ی مردم و نیز ضعف در برخورداری از یک تفکر منسجم و صحیح اسلامی بود...»
همچنین درباره‌ی دولت موقت آمده است: «در طی حاکمیت دولت موقت، با مشی سازشکارانه‌ای که داشت، دانشجویان مسلمان به دفاع از انقلاب اسلامی در جو مسموم و مغشوشی که گروه‌های رنگارنگ ضدانقلاب در مراکز آموزش عالی ایجاد کرده بودند، مشغول شده و بعضاً در پی‌ریزی و شکل‌گیری نهادهای انقلابی مشارکت جستند...»
همچنین در بخش اصول کلی، هفت اصل «اعتقاد به مکتب اسلام»، «ایمان به اصول پنج‌گانه‌ی مکتب اسلام»، «اعتقاد به اسلام فقاهتی به‌عنوان اسلامی راستین»، «اعتقاد به ولایت فقیه به‌عنوان تبلور اسلام راستین»، «اعتقاد به حقانیت جمهوری اسلامی ایران»، «قانون اساسی و اعتقاد به انقلاب فرهنگی» به‌عنوان زیربنای اعتقادی این دفتر آورده شده است.
شرکت فعال در انقلاب فرهنگی، شرکت در جبهه‌های جنگ و هدایت بسیاری از عملیات‌ها (عملیات نصر 5 توسط شهید سید حسین علم‌الهدی در هویزه)، مشارکت در تأسیس و تشکیل برخی از نهادهای انقلابی به دستور حضرت امام (ره) همچون جهاد دانشگاهی، جهاد سازندگی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و... از جمله مهم‌ترین فعالیت‌های اعضای دفتر تحکیم وحدت در سال‌های اول انقلاب به‌شمار می‌رود.

دهه‌ی 1370 سال‌های آشکار شدن تغییر و تحولات رادیکال در فضا و ذائقه‌ی روشن‌فکری، خصوصاً روشن‌فکری دینی در ایران است. لیبرالیسم در ایران در دامن روشن‌فکری دینی رشد کرد و سوار بر دوش جنبش دانشجویی، خصوصاً با تحرک وسیع دفتر تحکیم وحدت، گسترش یافت.

دفتر تحکیم وحدت در سال‌های دهه‌ی شصت، به دلیل آنکه به‌عنوان تنها تشکیلات جریان اسلام‌گرا در محیط دانشگاه بروز و ظهور داشت، به جریان یکه‌تاز در دانشگاه‌ها بدل شد و البته در اواسط این دهه، به دلیل آنکه به‌عنوان جناحی دانشجویی در جریان چپ موسوم به خط امام (ره) حضور یافته بود، کم‌کم نداهای مخالفت با این مجموعه، در بخشی از بدنه‌ی دانشجویی به گوش می‌رسید.
از ویژگی‌های بارز تفکرات دفتر تحکیم وحدت در سال‌های دهه‌ی 60 می‌توان به حمایت از دولت میرحسین موسوی، تأکید بر جنگ فقر و غنا از یک سو و حمایت از اسلام ناب محمدی (ص) در مقابل اسلام آمریکایی، از سوی دیگر، اشاره کرد.
دفتر تحکیم وحدت، که بخشی از جناح چپ محسوب می‌شد، خیلی زود به دلیل شکست‌های سیاسی و انتخاباتی این جناح طی سال‌های 1368 تا 1372، دچار سرخوردگی شد و فعالین سیاسی آن همانند موج غالب سیاسیون جریان مدعی پیرو خط امام (ره) به‌سوی نوعی ایدئولوژی‌های جایگزین حرکت کردند.
دهه‌ی 1370 سال‌های آشکار شدن تغییر و تحولات رادیکال در فضا و ذائقه‌ی روشن‌فکری، خصوصاً روشن‌فکری دینی در ایران است. لیبرالیسم در ایران در دامن روشن‌فکری دینی رشد کرد و سوار بر دوش جنبش دانشجویی، خصوصاً با تحرک وسیع دفتر تحکیم وحدت، گسترش یافت. لذا در فاصله‌ی سال‌های 1370 تا 1376، منازعه‌ای فکری میان جریان چپ انقلابی تحکیم و جریان نوظهور لیبرال در این تشکل جریان داشت.
در گفتمان جدید دفتر تحکیم وحدت، عدالت‌خواهی جای خود را به آزادی‌خواهی می‌دهد، اسلام‌گرایی ناب محمدی (ص) با پلورالیسم دینی و نوعی سکولاریسم معاوضه می‌شود، استکبارستیزی تبدیل به تساهل و تسامح و حتی حمایت سخت از رابطه با آمریکا می‌گردد، دفاع از حقوق ملت مظلوم فلسطین تبدیل به لزوم واقع‌گرایی در سیاست خارجی و رهاسازی فلسطینیان به نام تأمین منافع ملی ایران می‌شود و طرفداری از خصوصی‌سازی ناب و خالص لیبرالی جای دفاع از اقتصاد دولتی و تعاونی را می‌گیرد. در این فضای جدید فکری- سیاسی، واژگان کلیدی گفتمان نوین لیبرالی دفتر تحکیم وحدت عبارت‌اند از: آزادی، دموکراسی، جامعه‌ی مدنی، حقوق بشر، پلورالیسم، جامعه‌ی باز، قانون‌گرایی، حقوق شهروندان و...
دفتر تحکیم وحدت ابتدا در راهپیمایی 13 آبان سال 1370، با شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در چگونگی برگزاری مراسم بزرگداشت، اختلاف پیدا کرد و باعث شد در آن سال دفتر تحکیم وحدت از مراسم راهپیمایی عمومی روز 13 آبان جدا شود و مراسم جداگانه‌ای را در روزی دیگر برگزار نماید. اقدام بعدی برخاسته از این تغییر نگرش، دعوت از شخصیت‌هایی برای سخنرانی در مراسم 13 آبان بود که روزگاری خود از رهبران تسخیر لانه‌ی جاسوسی بودند، ولیکن با تجدیدنظرطلبی، از راه رفته‌ی خود اظهار ندامت می‌کردند و آن را اقدامی متعلق به دوران پرآشوب اول انقلاب می‌دانستند. این ماجرا در سال 1375 اتفاق افتاد. در سال‌های بعد، حرکت نمادین به آتش کشیدن پرچم آمریکا از برنامه حذف شد و اقدام نهایی دفتر تحکیم در سال 1377، حذف کلی مراسم راهپیمایی 13 آبان بود. در واقع تغییر موضع و نگاه انجمن‌های اسلامی دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت به ماجرای اشغال لانه‌ی جاسوسی، به نمادی از تغییرات هویتی و نشانه‌ای از دگردیسی سیاسی-فکری در این اتحادیه‌ی دانشجویی بدل شد.
انتقادات این اتحادیه به دولت سازندگی و گرایش به لیبرالیسم، سبب گردید تا آنان در انتخابات دوم خرداد، نقشی اساسی در پیروزی سید محمد خاتمی ایفا کنند. بدین‌گونه بود که لیبرالیسم جنبش دانشجویی در ایران با موج‌های کوتاه سال‌های 74-1373 شروع شد و در سال‌های پس از 76 تبدیل به امواج سیاسی-فکری گردید.
در میان اعضای دفتر تحکیم وحدت، که با نقش تأثیرگذار خود در خلق دوم خرداد تا حدی دچار خودبزرگ‌بینی شده بودند، به‌ناگاه میل ورود به قدرت شعله‌ور شد و در انتخابات مجلس ششم، برای اولین‌بار لیست انتخاباتی اختصاصی دادند و در لیست اصلی انتخاباتی اصلاح‌طلبان پنج سهمیه به آن‌ها در حوزه‌ی انتخابیه تهران اختصاص یافت که از قضا هر پنج سهمیه‌ی دانشگاهیان هم به مجلس راه یافتند.
اما آنچه پاشنه‌ی آشیل دفتر تحکیم وحدت در این دوره شد، همانا حرکات رادیکالی و سیاست‌زدگی مفرط بود. در دوره‌ی زمانی 76 تا 80، فعالین دفتر تحکیم وحدت چنان کردند که شأن جنبش دانشجویی را به اندازه‌ی گروهک‌های اپوزیسیون تنزل دادند. نقش انکارناپذیر دفتر تحکیم وحدت در اغتشاشات 18 تیر 78 نمونه‌ی بارزی است که با وجود تبعات گسترده‌ای که داشت، هیچ‌گاه از ذهن جامعه‌ی دانشگاهی محو نمی‌شود.
نکته‌ای که می‌توان از آن به‌عنوان مهم‌ترین دلیل تغییر رویکردها و به مرور زمان، تغییر بنیان‌های فکری دفتر تحکیم وحدت نام برد، همراه شدن با جریان‌های سیاسی خارج از دانشگاه و حتی حضور در عرصه‌ی قدرت و به‌نوعی دنبال نمودن منافع فردی و حزبی بود؛ تا جایی که حتی آشکارا در محدود نمودن اندیشه‌های حضرت امام خمینی (ره) نیز در یک قالب مشخص گام برداشته شد. حرفی که رضا حجتی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، در روز 21 اردیبهشت‌ماه سال 79 بر زبان جاری ساخت، حقیقتی تلخ از روزگار دفتر تحکیم وحدت بود. در جایی که می‌گفت: «[دفتر تحکیم وحدت] اندیشه‌های امام (ره) را در قالب تفکرات خاتمی دنبال می‌کند...»
از آنجایی که تفکر بر جریان دفتر تحکیم وحدت دچار چنین خطای تحلیلی و محصول آن تفکر، دچار رفتاری متناقض با آرمان‌های دفتر تحکیم وحدت شده بود و وابستگی این جریان به جریان‌های سیاسی-فکری شدت گرفته بود، برخی از انجمن‌های اسلامی دانشجویان در 13 آبان‌ماه سال 1378 در قالب «اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل» اعلام موجودیت کردند. این انجمن‌ها معتقد بودند که انتقاد به جریان‌ها و مسئولان، یکی از ضروریات و وظایف جنبش دانشجویی است، اما این به معنای نفی حاکمیت نظام دینی نیست، بلکه در جهت رسیدن به چنین نظامی قابل تعریف است.

اعلام موجودیت اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل به‌عنوان اولین انشقاق تشکیلاتی و پس از آن نیز انشقاق به دو طیف شیراز و علامه، باعث شد تا دفتر تحکیم وحدت روزهای افول خود را از سر گیرد.

البته این انشعاب به مذاق برخی از سیاست‌گذاران وقت وزارت علوم خوش نیامد؛ به‌طوری‌که در هر دانشگاهی که انجمن اسلامی دانشجویان آن دانشگاه به دلیل رفتارهای خلاف اساسنامه و مرامنامه‌ی اعضای دفتر تحکیم وحدت، دیگر حاضر به فعالیت در آن اتحادیه نبود را به‌زور و به بهانه‌های مختلف می‌بستند و شورای مرکزی چنین انجمن‌هایی را که در دانشگاه‌های مختلف با رأی دیگر دانشجویان انتخاب شده بودند، منحل می‌کردند. با تمام این مشکلات، انجمن‌های اسلامی دانشجویان تشکیل‌دهنده‌ی این اتحادیه، خیلی سریع توانستند براساس حرکت در جهت آرمان‌ها و اصالت‌های جنبش دانشجویی مسلمان و بهره‌مندی از منطق معقول گفتمان انتقادی در دیگر دانشگاه‌ها برای خود جا باز کنند و تا پایان دولت اصلاحات تعداد دفاتر دانشگاهی خود را به حدود سی انجمن اسلامی برسانند تا به این ترتیب، زمینه‌های تشکیل بزرگ‌ترین اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی را پس از دوران ازهم‌پاشیدگی دفتر تحکیم وحدت، ایجاد نمایند.
اعلام موجودیت اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل به‌عنوان اولین انشقاق تشکیلاتی و پس از آن نیز انشقاق به دو طیف شیراز و علامه، باعث شد تا دفتر تحکیم وحدت، روزهای افول خود را از سر گیرد. در نهایت، آخرین بازماندگان این دفتر که با هم سر ناسازگاری داشتند، انشقاقی دیگر را در این مجموعه به ثبت رساندند، اما با این تفاوت که هر دو جریان، مدعی عنوان «دفتر تحکیم وحدت» بودند؛ به‌طوری‌که در سال 1380 نشست سراسری انجمن‌های اسلامی دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت در دانشگاه شیراز برگزار گردید. اما برخی دفاتر، طی نشستی در دانشگاه علامه طباطبایی، انتخابات برگزار کرده و به «طیف علامه‌ی دفتر تحکیم وحدت» معروف شدند. این طیف تلاش نمود تا با حمایت رسانه‌ای و حکومتی اصلاح‌طلبان رادیکال، به تصاحب سایر دفاتر انجمن اقدام نماید. لذا این‌بار انشعاب، نه در قالب یک اتحادیه‌ی جدید، که به نام «طیف شیراز دفتر تحکیم وحدت» با اکثریت نیروهای مذهبی، در مقابل «طیف علامه‌ی دفتر تحکیم وحدت» شکل گرفت.
این انشقاق‌ها در سطح تشکیل دو طیف مدعی دفتر تحکیم وحدت (طیف شیراز و طیف علامه) باقی نماند و این اتحادیه هر روز شاهد تشکیل شاخه‌ها و دسته‌هایی بود که هرکدام داعیه‌ی نام دفتر تحکیم وحدت را داشتند. طیف علامه‌ی دفتر تحکیم وحدت ابتدا به دو فراکسیون «سنتی» و «مدرن» تقسیم شد و بعدها نیز فراکسیون جدیدی به نام «دموکراسی‌خواه ملی» شکل گرفت.
در ادامه، طیف علامه نقش شاخه‌ی دانشجویی جریان‌های ملی-مذهبی‌ها را ایفا کرد و شعار عبور از خاتمی را سر داد و بعدها نیز به طراحی و اجرای ناکام رفراندوم قانون اساسی دست زد. طیف علامه البته به جهت ساختارشکنی، از طرف هیئت نظارت مرکزی بر تشکل‌های دانشگاهی در دولت اصلاحات، غیرقانونی اعلام شد. سران این طیف همچون علی افشاری، اکبر عطری، علی‌اکبر موسوی خوئینی و... به آمریکا پناه بردند و جالب آنکه همچنان مدعی اصالت دفتر تحکیم وحدتی هستند که به امر امام خمینی (ره) و با هدف اسلامی کردن دانشگاه تشکیل شد و در کارنامه‌ی فعالیت‌های خود، تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا را به خاطر می‌آورد.
این طیف در اکثر انتخابات‌ها رویکردی تحریمی داشت. البته در انتخابات نهم ریاست‌جمهوری از مصطفی معین و در دور دوم این انتخابات از اکبر هاشمی رفسنجانی و در انتخابات دهم ریاست جمهوری نیز از مهدی کروبی اعلام حمایت کرد و در طول این دوران، طیف علامه‌ی تحکیم، در عین حمله به کلیت نظام و اهانت به بسیاری از اعتقادات اسلامی، کوچک‌ترین نقدی را به سمت مصطفی معین (وزیر علوم وقت جمهوری اسلامی) انجام نمی‌دادند و به نظر می‌رسد هنوز بسیاری از ریشه‌های این تضاد مشخص نشده است که چرا کسانی که هیچ ساختاری را در قالب نظام جمهوری اسلامی به رسمیت نمی‌شناسند، از وزیر علوم چنین نظامی در برهه‌های مختلف و حتی در انتخابات نهم ریاست‌جمهوری، حمایت می‌کنند؟
در مردادماه 84، پس از شکست کاندیدای مورد حمایت طیف علامه‌ی دفتر تحکیم وحدت در دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری (که روزی در اثر نفی سیاست‌های وی، در دوم خرداد 76 به قدرت رسیده بودند) و در نشستی تحت عنوان سومین فستیوال تابستانی دفتر تحکیم وحدت که در دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد، رامین جهانبگلو به‌عنوان یکی از مدعوین نشست، سخنانی را بیان کرد که پرده از بسیاری دیگر از انحرافات به‌وجودآمده در این مجموعه برداشت؛ به‌طوری‌که باید گفت دیگر هیچ‌چیز از اصالت انجمن‌های اسلامی دانشجویان باقی نمانده بود.
جهانبگلو با جدا کردن حساب روشن‌فکران از مردم، به سطور آغازین بیانیه‌ی موسوم به جنبش ملی نخبگان در حمایت از کاندیداتوری علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی اشاره کرد و گفت: «تاریخ نشان داده که اکثراً حق با روشن‌فکران بوده است. مثل وقایع روی کار آمدن نازی‌ها در آلمان یا انقلاب روسیه که روشن‌فکران قبل از همه خطر را فهمیدند و هشدار دادند.»
او آب پاکی را روی دستان کسانی که در لوای اصلاح‌طلبی با وی گفت‌وگو می‌کردند و از او در سمینارهایشان دعوت می‌کردند، ریخت و پا را فراتر گذاشت تا نشان دهد که این حرف‌ها یک اختلاف سیاسی و جناحی ساده‌ای که در دفتر تحکیم وحدت در انتخابات مجلس دوم کلید خورده بود نیست، بلکه حکایت از اختلاف بنیادین فکری دارد و گفت:
«در میزگرد و مناظره‌ای که یک روزنامه‌ی دانمارکی بین من و آقای‌‌ [علیرضا] علوی‌تبار گذاشته بود، مجری مراسم سؤالات خیلی جالب و ریزی از من و علوی‌تبار کرد. سؤالات مجری این‌ها بود: آیا با همجنس‌بازی موافقید؟ این حق را به دخترتان می‌دهید که شبی را با مردی بیگانه به سر ببرد؟ آیا موافق حقوق اقلیت‌هایی مثل بهایی‌ها و... هستید؟ پاسخ علوی‌تبار به این سؤالات منفی بود و من آنجا به علوی‌تبار گفتم که شماها به‌دروغ می‌گویید که اصلاح‌طلب هستید. نمی‌شود با این حقوق مخالف باشید و ادعای اصلاح‌طلبی و روشن‌فکری هم بکنید.»

پس از رقابت‌های انتخابات یازدهم ریاست‌جمهوری نیز جریانی با برداشت نادرست از پیام انتخابات 24 خرداد 92، قصد دارد تا با سوءاستفاده از پتانسیل دانشگاه‌ها، بهترین مجال و تنها راه برای امتیازگیری سیاسی از نظام را دنبال کند و برای چندمین‌بار تئوری به‌بن‌بست‌رفته‌ی فشار از پایین را از کانال دانشگاه تعریف و دنبال می‌کندو ماحصل اتاق‌فکر این جریان، استراتژی سوار شدن دوباره بر دوش دانشگاه را به مرحله اجرا گذاشته است.

این روند به معنای افول و ازهم‌پاشیدگی یک جریان قدرتمند دانشجویی بود که سال‌ها در کشور ما تأثیرگذار بوده است. البته با نگاهی منصفانه، باید این افول را ثمره‌ی ورود برخی از این افراد به جریان‌های سیاسی خارج دانشگاه و متقابل آن ورود و سوءاستفاده‌ی جریان حاکم در دوران دوم خرداد دانست. مسائلی که باعث گردید عملاً دولت اصلاحات در سال 84 و هنگام تحویل مسئولیت به دولت نهم، جریانی غیرمنسجم همراه با گونه‌ای سیاست‌زدگی، که ناشی از افراط جریان رادیکالی اصلاح‌طلبان در تبدیل دانشگاه به حیاط خلوت حزبی و سیاسی بود، از دفتر تحکیم وحدت به یادگار بگذارد.
در مقابل، طیف شیراز دفتر تحکیم وحدت با حضور نیروهای اکثراً مذهبی در چارچوب نظام باقی ماند و در سال 1387، پس از آنکه هیئت مرکزی نظارت، طیف علامه‌ی این دفتر را به‌خاطر مواضع غیراصولی و خارج از عرف در دوران دولت اصلاحات، در مورخ 13 بهمن 83 غیرقانونی اعلام کرده بود، عملاً به‌عنوان دفتر تحکیم وحدت قانونی در محیط دانشگاه‌ها شناخته شد.
حال پس از رقابت‌های انتخابات یازدهم ریاست‌جمهوری نیز جریانی با برداشت نادرست از پیام انتخابات 24 خرداد 92، قصد دارد تا با سوءاستفاده از پتانسیل دانشگاه‌ها، بهترین مجال و تنها راه برای امتیازگیری سیاسی از نظام را دنبال کند. بنابراین برای چندمین‌بار، تئوری به‌بن‌بست‌رفته‌ی فشار از پایین را از کانال دانشگاه تعریف و دنبال می‌کند و ماحصل اتاق‌فکر این جریان، استراتژی سوار شدن دوباره بر دوش دانشگاه را به مرحله‌ی اجرا گذاشته است.
جریان سیاسی مذکور، که از شدت محبوبیت برای ادامه‌ی حیات نباتی و حداقلی خود ناگزیر شده بود تنها کاندیدای گفتمانی خود را به نفع حسن روحانی (که در سوابقش سخنرانی 23 تیرماه 78 علیه اغتشاشگران کوی دانشگاه می‌درخشد) مجاب به کناره‌گیری کند، پس از پیروزی ایشان در انتخابات، تلاش فراوانی در پیش گرفت تا با بهره‌گیری از ظرفیت دولت یازدهم و احیای مجدد خود در محیط دانشگاهی کشور، زمینه‌ی حضور مجدد در عرصه‌های مختلف قدرت را تجربه کند که در این میان، با سهم‌خواهی از کابینه‌ی دولت یازدهم، تاکنون موفق به کسب چندین‌باره‌ی عالی‌ترین سطح وزارت علوم به‌عنوان پایه‌ی این برنامه‌ها و به تبع آن، چینش مدیران همسو با جریان اصلاح‌طلبی در رده‌های مختلف مدیریتی این وزارتخانه و همچنین عزل تعداد قابل توجهی از رؤسای دانشگاه‌ها شده است. در واقع برای جریان مذکور کاملاً هویدا شده که جنبش دانشجویی و خصوصاً انجمن‌های اسلامی دانشجویان، نه تنها همچون گذشته حاضر به ایفای نقش پیاده‌نظام برای این جریان و دیگر جریان‌های سیاسی خارج از دانشگاه نیستند، بلکه به‌عنوان مهم‌ترین مطالبه‌گران عرصه‌ی سیاسی برای حفظ منافع ملی، به چالش برای کسانی تبدیل شده‌اند که قصد سوءاستفاده از دانشگاه را داشته باشند.
از همین روست که غنیمت‌گیرندگان دانشگاه در دولت یازدهم، پس از مواجهه با چنین واقعیتی، به‌سرعت با جمع کردن پس‌مانده‌ی افرادی که در دهه‌ی هفتاد پیاده‌نظام آن‌ها در دانشگاه‌ها بوده‌اند، سخن از احیای انجمن‌های اسلامی به میان آورده و در توجیه این اقدامات خود نیز دلایلی همچون عدم دانشجویی بودن انجمن‌های اسلامی موجود را در فضای رسانه‌ای بیان کردند. این در حالی است که سید هادی خامنه‌ای در روزهای پایانی سال و در دیدار با عوامل همین جریان موسوم به احیای انجمن‌های اسلامی، با اعتراف بر اینکه دانشجویان حاضر در انجمن‌های اسلامی «با مکانیسم رأی، انجمن اسلامی را از آن خود کردند» و بیان اینکه «باید اطمینان حاصل کرد طیف فکری اصلاح‌طلب شانس رأی آوردن داشته باشند»، ضمن تذکری جدی به جریان موسوم به احیای انجمن‌های اسلامی در خصوص واقعیات امروز دانشگاه در عدم اقبال به ایفای نقش نردبان به قدرت رسیدن دانشجویان برای جریان‌های سیاسی، ناخواسته تنها دلیل خود برای طرح این مطلب که «جریان گذشته احیا شود و انجمن به دوران رونق خود بازگردد» را عدم حزبی بودن انجمن‌های اسلامی موجود و نداشتن گرایش‌های اصلاح‌طلبانه دانسته و واقعیت اصلی برای جمع کردن افراد مذکور نیز دقیقاً همین مسئله است و اتفاقاً دقیقاً این جریان است که دارای عقبه‌ی دانشجویی نیست. این موضوع در میان سخنان هادی خامنه‌ای، آنجایی که بیان می‌کند: «فعالیت دانشجویی مستلزم دانشجو بودن نیست»، قابل اکتشاف است.
به همین دلیل است که باقی‌ماندگان دهه‌ی 70 مجدداً برای پیگیری این پروژه، بارها و بارها از سال 92 از سوی سیاسیون مختلف اصلاح‌طلب، دور یکدیگر جمع شدند و این ازهمه‌جامانده‌ها نیز فرصت را غنیمت شمرده و تمام آمال و آرزوهای اپوزیسیونی خود، همچون تحریم انتخابات، گذر از جمهوری اسلامی و ایده‌ی تشکیل مجلس مؤسسان را کنار گذاشته و یکپارچه در وصف و ثنای دولت یازدهم سخن می‌رانند و این افراطی‌ها امروز بیشترین واژه‌ بر سر زبانشان، اعتدال است.
حال سؤال اساسی اینجاست چرا عده‌ای دوباره به دنبال پیاده‌سازی نسخه‌ای چنین شکست‌خورده در محیط علمی دانشگاهی هستند؟ آیا برای کسب محصول انتهایی آن دوره که در جمله‌ی «باید از خاتمی عبور کنیم» مشهود است، به دنبال عبور از حسن روحانی با کمک گرفتن از ظرفیت‌های خود در دولت یازدهم هستند؟

"Our President, analytical news site"