این امتیاز است که گفتمان احمدی‌نژاد را مشحون از امید می‌سازد و دل‌ها را بهاری می‌کند و هم از این‌رو است که وقتی لب می‌گشاید و از بهار هستی برایت می‌گوید، زنده می‌شوی، جان می‌گیری، بهاری می‌شوی.

سلام بر بهار انسان‌ها و خرمی دوران‌ها، بار دیگر خاطره میلاد بهار را در انتظار آمدنش مرور می‌کنیم و مشام جان را از عطر خوش یادش پر می‌سازیم که نسیم کویش و شکوفه‌زار رویش، بوی بهار می‌دهد. وقتی یادش می‌کنی، دل همیشه خزانت به سبزی می‌گراید و بهاری می‌شود که خزان را در او راهی نیست. چه توصیف زیبایی است بهار خواندن او که بهار، حیات است و زیبایی، نشاط است و بالندگی و اینها همه وصف اوست که بهانه ماندن است و آرزوی شیرین شکفتن. درود بر رادمردی که با بازخوانی واژه دلنشین بهار، کام جانمان را با یاد بهار هستی شیرین کرد و گفتمان انقلاب اسلامی را گفتمان بهار نامید که انقلاب خمینی بزرگ از آغاز، تعریفی جز نهضتی مستمر تا ظهور مهدی نداشت و استمرار نهضت جز با توجه پیوسته به او که مظهر بیکران همه خوبی‌ها است، ناممکن است.

احمدی‌نژاد پاک و صمیمی به خوبی دریافت که رمز بقای نهضت، امیدواری است و امید، جز با نظر به افق تابناک ظهور و اعتقاد به آمدن بهار، ممکن نیست. آری، آینده روشن را با نوید ظهور خورشید می‌توان به باور نشاند و طراوت و شکوفایی را با زمزمه بهار. امید، بدون باور به بار نمی‌نشیند و جهان انسانی را فقط با باور می‌توان امیدوار ساخت. آنها که جز خزان و زمستان را برای جهان باور ندارند، از اهالی نهضت خمینی نیستند. یاران امام، دل به بهار هستی خوش داشته‌اند و امیدی به استحکام کوه و بلندی آسمان دارند. آنها نیک باور دارند که تنها با توجه به انسان کامل است که می‌توان به استعداد و ظرفیت انسان‌ها ایمان آورد و فقط با چنین ایمانی می‌توان به بهشت جهان امیدوار بود که جهان جز با شکوفایی استعداد بی‌اندازه انسان‌ها بهشت نمی‌شود و شکوفایی باطن آدمی بدون معرفت به استعدادش ممکن نیست.

این معرفت به بهار است که بشر را با استعداد بیکران خویش آشنا می‌سازد و چشمش را بر جهان نهفته در درونش بینا می‌سازد و بدون آن، فرصت شکوفایی از دست می‌رود و پژمردگی حاصل می‌شود که آن که بدون شناخت امام زمان خویش بمیرد، در جاهلیت مرده است؛ زیرا خود را نشناخته و قدر و قیمتش را ندانسته است. آنچه به باور دکتر احمدی‌نژاد که به درستی می‌توان گفتمان بهارش خواند، تشخص دارد، تکیه و تاکید او بر توجه به انسان کامل برای آغاز و استمرار شکوفایی است. سرگشتگی ناشی از سکولاریزم، مانع از شکوفایی استعدادهای بیکران انسان می‌شود و او را از دریافت جهان بزرگی که در درون دارد، باز می‌دارد. او را در چاه تاریک ماتریالیزم نگاه داشته و امیدش را از فردای بهتر سلب می‌سازد، اما توجه به انسان کامل، توجه به بالاترین نقطه اوج انسان است، توجه به زیبایی، مهربانی، عشق، عدالت، علم و همه خوبی‌ها است و با این توجه، بشر به قیمت خویش پی می‌برد و پس از این آگاهی است که توان پی‌ریزی تمدنی را که شایسته آن است، پیدا می‌کند.

بیهوده نیست که دکتر برای همه مردم جهان از انسان کامل و بهار هستی سخن می‌گوید. او می‌داند که همه مردم جهان، واجد ظرفیت بیکران هستند و برای شناخت ظرفیت خود باید به مظهر کمال انسانی توجه کنند. آنگاه که بفهمند انسان کامل، انسانی است که عشق و عدالت در وجودش تجلی بی‌اندازه دارد و سراسر، عزت و عظمت و مهربانی است، ارزش‌های نهفته در خود را یافته و به حرکت در می‌آیند. انسان کامل برای آن‌ها همچون چراغی می‌شود که از تاریکی مادی‌گرایی نجاتشان داده و به روشنایی رهنمون می‌شود. احمدی‌نژاد فریاد کرد که ای همه انسان‌ها! فقط با نگاه به امام است که می‌توانید به ظرفیت خود پی ببرید، یعنی وقتی به انسان کامل که آینه تمام‌نمای کمالات خدا است، نگاه کردید، می‌فهمید که انسان می‌تواند همه کمالات خداوندی را به صورت بیکران و بی‌اندازه در خود منعکس سازد.

نکته دیگر آن‌که در این نگاه، فرآیند جهان رو به رشد و کمال است، چرا که اولاً اقتضای حرکت،‌شکوفایی و تکامل است و ثانیاً بهار هستی، آخرین ذخیره خداوندی است که آمدنش، قابلیت می‌خواهد و علت غیاب او از دیدگان، فقدان همین قابلیت بوده است، پس تا وقتی جهان قابلیت نیابد، خورشید وجودش ظهور نمی‌کند و حقیقت بهاری‌اش نمی‌آید. این امتیاز است که گفتمان احمدی‌نژاد را مشحون از امید می‌سازد و دل‌ها را بهاری می‌کند و هم از این‌رو است که وقتی لب می‌گشاید و از بهار هستی برایت می‌گوید، زنده می‌شوی، جان می‌گیری، بهاری می‌شوی.
آه ای کبوتر حَرَم! با ناله‌های صبحدم
بخوان که های و هوی تو بوی بهار می‌دهد
برای من که جز خزان ندیده‌ام در این جهان
بهشت آرزوی او بوی بهار می‌دهد

حجت الاسلام بهمن شریف زاده