رهبر معظم انقلاب با رویکرد تأکید بر نقاط مشترک و با استفاده از دو ابزار «اخلاق» و «حقیقت‌جویی» اقدام به نگارش این دو نامه کرده‌اند؛ موضوعاتی که اتفاقا گمشده‌ی جهان سیاست و دیپلماسی امروزین است. این اقدام در ظاهر، خارج از عرف دنیای سیاست و دپیلماسی کنونی است و به همین علت می‌توان چنین اقدامی را «فراتر از دیپلماسی عمومی» ارزیابی نمود؛ چرا که اساسا دعوت به فطرت و حقیقت، فراتر از دیپلماسی و جهان سیاست است.
به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ هشتم آذرماه ۱۳۹۴، درحالی‌که حدود ده ماه از انتشار نخستین نامه‌ی رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی می‌گذشت، دومین نامه‌ی ایشان به جوانان کشورهای غربی منتشر شد. نامه‌ای که همچون نامه‌ی قبل درصدد دعوت جوان غربی به اندیشیدن پیرامون حقایق و ساختن آینده‌ای روشن است. نگاهی به سیره‌ی انبیاء الهی نشان می‌دهد که "دعوت"، یکی از مهم‌ترین شیوه‌ها در تبلیغ حق و حقیقت می‌باشد: «کار مهم پیامبر خدا، دعوت به حق و حقیقت، و جهاد در راه این دعوت بود.»(۱۳۷۰/۷/۵) یکی از اصول مهم در دعوت، تأکید و پافشاری بر "نقطه‌های مشترک" و به تعبیر قرآن، "کَلِمَة سَواءٍ" است:"قُل یا أَهلَ الکِتابِ تَعالَوا إِلى کَلِمَة سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکُم" "ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است."(آل‌عمران:۶۴)

نامه‌ی مهم امام خمینی رحمة‌الله‌علیه به یکی از دو ابرقدرت زمان خود (شوروی) نیز مبتنی بر همین اصل دعوت بود؛ آنجا که خطاب به گورباچف، مشکل اصلی شوروی را رویگردانی از «حقیقت» می‌دانند: «جناب آقای گورباچف! باید به حقیقت رو آورد؛ مشکل اصلی کشور شما مسأله‌ی مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن‌بست کشیده و یا خواهد کشید.» در آن نامه نیز، امام خمینی بر موضوعات «فطری» و «وجدانی»، به‌عنوان «کَلِمَة سَواءٍ»   تأکید می‌کنند.

 ترویج اسلام‌هراسی برای مهار تمدن اسلامی
اما اتحاد جماهیر شوروی که فروپاشیده شد، همه‌ی نگاه‌ها به سمت جهان اسلام دوخته شد. «ساموئل هانتیگتون» استراتژیست آمریکایی، در ابتدای دهه‌ی نود میلادی، سخن از «برخورد تمدن‌ها» گفت و اینکه در میان تمدن‌های موجود، این «تمدن اسلامی» است که استعداد و توانایی رو در رویی با تمدن غرب را دارد و بنابراین می‌بایست هرطور که شده آن را مهار کرد. ده سال پس از آن و باایفای نقش مؤثر «امریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله‌های شوم آنان» پس از وقوع حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر، جورج بوش پسر، رئیس‌جمهور وقت امریکا، اعلام آغاز «جنگ صلیبی» کرد و لشگرکشی‌های گسترده به کشورهای غرب آسیا به بهانه‌ی «مبارزه با تروریسم» انجام شد. سیاست «اسلام‌هراسی» از همین ایام وارد مرحله‌ی جدید خود شد و تا به امروز همچنان ادامه یافت.

دی ماه سال ۹۳، نشریه‌ی «شارلی ابدو»، تصویر موهنی از پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم منتشر کرد که به دنبال آن، به دفتر این نشریه حمله شد و افکار عمومی غرب، مسلمانان را عامل این حادثه‌ی تروریستی تلقی کرد. به فاصله‌ی کمتر از یک سال، اتفاق تروریستی به‌مراتب بزرگ‌تر از اولی، در ۲۲ آبان ماه امسال در فرانسه رخ داد که حداقل۱۶۰ کشته و ۲۰۰ زخمی بر جای گذاشت. گروهک تروریستی داعش نیز مسئولیت این حادثه را بر عهده گرفت و این دو حادثه، عاملی شد برای آغاز دور جدیدی از فعالیت‌های اسلام‌هراسانه در غرب.
 نامه‌ی رهبر معظم انقلاب؛ تبدیل تهدید به فرصت
اقدام پیش‌روانه‌ی رهبر معظم انقلاب در مخاطب قرار دادن جوانان غرب، دعوتی است که تهدیدات را به فرصت تبدیل نموده است. «در برابر پدیده‌ی اسلام‌هراسی مطلقاً نباید منفعل شد... این خود زمینه‌ی یک پرسش است و این پرسش به نظر ما برکاتی دارد  و می‌تواند این تهدید را تبدیل به فرصت کند.»(۱۳۹۳/۱۲/۲۱)

در نامه‌ی اول که تنها دو هفته بعد از اتفاق تروریستی شارلی ابدو منتشر شد، ایشان دو «خواسته» ی اصلی را مطرح کردند: اول، کاوش درباره‌ی «انگیزه‌های سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام» در طول دو دهه‌ی گذشته، و دوم، به‌ دست آوردن «شناخت مستقیم و بی‌واسطه از اسلام» و از جوانان خواستند که «اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند.» نامه‌ی دوم رهبر انقلاب نیز مانند نامه‌ی اول در حدود دو هفته پس از حادثه تروریستی فرانسه منتشر شد. در این نامه‌ اما در ابتدا با بیان ناراحتی از حادثه‌ی پاریس، بر موضوع «تروریسم» به‌عنوان «کَلِمَةٍ سَواءٍ» میان مردمان این روزگار تأکید کردند: «امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است.» در ادامه‌ی نامه نیز، به رفتارهای متناقض سیاستمداران غربی در قبال اتفاقات و حوادث بین‌المللی، حمایت کشورهای غربی از گروه‌های تروریستی، از بین بردن فرهنگ‌های ملی با توجیه همانندسازی‌های فرهنگی، دلایل گرایش جوانان غربی به گروه‌هایی چون داعش، اشتباهات سیاستمداران غربی در نحوه‌ی مواجهه با حوادثی چون پاریس و... اشاره کردند.

این نکات، فهرستی از مسائل، مشکلات و نیازهای جامعه غرب است که رهبر معظم انقلاب مشفقانه آنها را به جوانان غربی گوشزد می‌کنند. مطالبی که تنها دو روز پس از صدور نامه دوم از آقای «ویکتور اوربان»، نخست‌وزیر مجارستان در دیدار با رهبر انقلاب شنیده شد. او با اشاره به شرایط نامساعد غرب در بخش‌های مختلف اقتصادی، وجود بحران‌ معنویت و مشکلات فرهنگی گفت: «مبنا قرار گرفتن توسعه، معیارهای گذشته‌ی غرب را در حوزه‌های اخلاق، سیاست و دین در معرض فروپاشی قرار داده و شرایط سخت و حساسی را ایجاد کرده است.»

 دعوتی فراتر از قواعد دیپلماسی عمومی
اما چرا رهبر معظم انقلاب در هر دو نامه «جوانان غربی» را مورد خطاب قرار داده‌اند؟ و چرا دولتمردان و سیاستمداران غربی که اتفاقا یکی از عاملان چنین حوادثی هستند مورد خطاب قرار نگرفته‌اند؟ «به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمین‌تان را در دستان شما می‌بینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلب‌های شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم». اما «به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمی‌کنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند.» در حقیقت، رهبر معظم انقلاب با رویکرد تأکید بر نقاط مشترک و با استفاده از دو ابزار «اخلاق» و «حقیقت‌جویی» اقدام به نگارش این دو نامه کرده‌اند؛ موضوعاتی که اتفاقا گمشده‌ی جهان سیاست و دیپلماسی امروزین است. این اقدام در ظاهر، خارج از عرف دنیای سیاست و دپیلماسی کنونی است و به همین علت می‌توان چنین اقدامی را «فراتر از دیپلماسی عمومی» ارزیابی نمود؛ چرا که اساسا دعوت به فطرت و حقیقت، فراتر از دیپلماسی و جهان سیاست است.

 رسانه‌های متفاوت برای مخاطبان متفاوت
«امروز دنیا، دنیای رسانه‌ها و تبلیغ و تبیین است. امروز در مقابل شما امپراتوری خبری دشمنان دنیای اسلام قرار دارد که غالباً در کنترل صهیونیست هاست. امروز یک اتوبان یک‌طرفه خبر و تحلیل از طرف رسانه‌های خبری به سمت افکار عمومی دنیا - از جمله افکار عمومی کشورهای عربی و اسلامی و خود مسلمانان - جاری است.»(۱۳۸۰/۱۱/۱۱) از همین رو در زمانه‌ی «دیکتاتوری رسانه‌های رسمی غرب» هم نامه‌ی اول و هم نامه‌ی دوم، عمدتاً توسط رسانه‌های نوین (شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی) منتشر شده است تا بهتر و سریع‌تر توسط مخاطبینش دریافت شود. «دکتر کوین بارت»، تحلیلگر برجسته‌ی آمریکایی معتقد است: «اعتقاد دارم ایشان {حضرت آیت‌الله خامنه‌ای} به بهترین نحو توانسته‌اند حقیقت را به گونه‌ای مهربانانه و همدردانه بیان سازند.» به عقیده‌ی وی، رهبر معظم انقلاب «تصمیم گرفته پیام خود را برای افراد جوان بفرستد نه روشنفکرها یا سیاستمداران زیرا افراد جوان بیشتر پذیرای اطلاعات جدید بوده و می‌دانند چگونه از رسانه‌های جایگزین و اجتماعی برای اشاعه‌ی پیام‌هایی که در رسانه‌های اصلی منتشر نمی‌شوند، استفاده کنند.»

نکته‌ی مهم دیگر، انتشار این نامه، در ایام پیاده‌روی اربعین و استفاده از ظرفیت بزرگ‌ترین تجمع انسانی برای تبلیغ و انتشار نامه در فضای حقیقی و عینی است. آن هم در حالی‌که می‌دانیم از جمعیت بیش از ۲۰ میلیونی‌ای که در این مراسم شرکت می‌کنند، جوانان زیادی از آمریکا و اروپا نیز حضور دارند. «Letter۴U»  نام یکی از این موکب‌ها است که جوان‌های غربی را برای دریافت نامه‌ی رهبر انقلاب به سوی خود فرا می‌خواند. یکی از جوان‌هایی که نامه‌ی رهبر انقلاب را دریافت کرده بود گفت: «نامه‌ی رهبر معظم انقلاب به دست آزادی‌خواهان جهان خواهد رسید. رسانه های غربی همان‌طور که نمی‌توانند راهپیمایی عظیم اربعین را پنهان کنند، نخواهند توانست این نامه را نیز بایکوت رسانه‌ای کنند.»

 دروازه‌ی ورود به نظم نوین جهانی
نگاه کلان به جهان نشان می‌دهد که «نظم مستقر حاکم قبلى دنیا در حال تغییر و تبدیل است... قدرت غربى بر این دو پایه بود - پایه‌هاى اخلاقى و معنوى و ارزشى، و پایه‌ى نظامى و سیاسى و امنیتى و عملى - هر دوى اینها متزلزل شده است.»(۱۳۹۳/۰۶/۱۳) همان نکته ای که نخست‌وزیر مجارستان در دیدار هفته گذشته خود با رهبر انقلاب گفت: «این بحران‌ها غرب را وادار کرده است که رویکرد و نگاه خود را به شرق نزدیک کند تا با یافتن ارزش‌های معنوی بتواند به راه‌حل‌هایی دست یابد.» رهبر انقلاب نیز با بیان این جمله که «برخی متفکرین دلسوز غربی سال‌ها است که این خطر را متوجه شده و درخصوص آن هشدار داده‌اند»، فرمودند: «البته اکنون یک رویش معنوی آرام و نامحسوس، هم در اروپا و هم در آمریکا با محوریت جوانان در حال شکل‌گیری است و در آینده نیز احتمال دارد اروپا بتواند بین پیشرفت‌های مادی، علمی و فناوری با معنویت همگامی به‌وجود آورد.»(۱۳۹۴/۰۹/۱۰) شاید نامه‌ی رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی، مقدمه و تلنگری باشد برای ورود به «نظم نوین جهانی»، نظمی که پایه‌ی آن بر مبنای «معنویت، عقلانیت و عدالت» باشد. تاریخ شاهد آینده‌ای به مراتب بهتر از حال خواهد بود.(+)