بازي دو سر باخت حالا معني پيدا ميكند، يعني يك روز ما به غرب پيشنهاد تحريم كشورمان را بدهيم و سپس در روز دوم وقتي كه غرب گمان كرده با اين تحريمها به اهداف خود درباره ايران رسيده است، دهان ببنديم و سكوت و سكون پيشه كنيم. هرچند پاسخ دولتي به اين رجزخوانيها، ضروري و لازم است اما كافي نيست و بايد ديد وطنپرستان اصلاحطلب چه خواهند كرد زيرا كه اميد اوباما در وهله اول آنطور كه اخيراً به آن اشاره كرده به آنهاست!
به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ خوشحالي زايدالوصف برخي جناحهاي سياسي از آنچه كه حتي رئيسجمهور نام توافق بر آن نميگذارد و آن را «يك بيانيه به اميد توافق در دو ماه آينده» ميداند، چند روز پس از 23 تير از طرف غربي با مطالبات و اظهارات تحقيرآميز همراه بوده است. كامرون، نخستوزير انگليس، هاماند، وزير خارجهاش و برخي سخنگوهاي امريكايي از جمله اين تحقيركنندگان بودهاند.
البته «تحقير غير» شيوه كبرآميز اروپا و امريكا از گذشته تاكنون است و لذا ميتوان با برخورد غرورآميز داخلي از آثار رواني آن بر جامعه كم كرد اما اگر برخي گروههاي سياسي داخلي حامي دولت زير بار مقابله غرورآميز با تهديدهاي اروپايي و امريكايي در لفظ و عمل نروند، بازي دوسر باخت را دنبال كردهاند، يعني هم در ايجاد زمينه تحريمهاي گسترده عليه ايران خوب بازي كردهاند و هم در فضاي سكوت و سكون مقابل تهديدها و تحقير، بازي خود را كامل كردهاند. به همين خاطر از گروههاي سياسي حامي دولت انتظار ميرود در معامله با غرب لااقل بدهبستان كنند، يعني چيزي بدهند و چيزي بستانند و نه چيزي بدهند و باز هم چيزي بدهند.
«پيشنهاد تحريم گسترده ايران به غرب» پيشنهادي از داخل ايران بود و نگارنده شاهد زنده يكي از اين پيشنهادات بوده است. اگرچه اكنون و پس از سخت شدن كار اداره مملكت با تحريمها، تلاش بسياري براي مخفيكردن مقصران اصلي ميشود اما پيش از روي كار آمدن دولت يازدهم، حرف اصلي گروههاي سياسي دورمانده از قدرت با كشورهاي غربي كه به زبانهاي مختلف بيان ميشد، تحريم گسترده ايران براي تسليم و به زانو درآوردن دولت وقت و در واقع نظام بود.
سال 88 همراه گروهي از سردبيران روزنامههاي ايران به دعوت اتحاديه اروپا براي آشنايي با اين اتحاديه به بروكسل سفر كرديم. در روز آخر در ملاقات با يك كارشناس حقوقي اتحاديه، دو خانم از همراهان گروه- كه بعدها يكي با فرار از كشور مجري راديو فردا شد و ديگري در فتنه 88 روانه زندان- از آن حقوقدان پير پرسيدند: «آيا اين تو هستي كه بيانيههاي حقوق بشر را عليه ايران تنظيم ميكني؟» و پس از آنكه وي با قدري طفره رفتن و تأمل، پاسخ مثبت داد، با عصبانيت به او تاختند كه «اين بيانيهها چه تأثيري دارد؟ شما بايد ايران را تحريم گسترده كنيد تا دولت از پا در بيايد؟!»
باور اين وطنفروشي و خيانت، سخت است اما نكته مهمتر اين است كه سخن آن دو ايراني (!) يك پيشنهاد شخصي يا نتيجه فهم و درك مخصوص به خودشان نبوده است و سخت معتقدم كه موضوع «پيشنهاد تحريم گسترده ايران براي گرفتن نتيجه مشخص» يك گفتمان جاري در ميان سران گروههاي سياسي حاضر در فتنه بود كه به اين دو فرد دنبالهرو نيز خط مشي ميداد و قطعاً اين دو در ارائه چنين پيشنهادي به غرب خود را در تراز اهداف گروهي و حزبي ارزيابي ميكردند وگرنه ظاهر و باطن سخنشان، بوي مشمئزكننده خيانت داشت.
اكنون از اصلاحطلباني كه زمينهساز تحريمها عليه ايران شدند، انتظاري وطنپرستانه براي مقابله با اظهارات تحقيرآميز غربيها ميرود كه البته انتظار دشواري است.
براي يادآوري اشاره ميكنيم كه نخستوزير انگليس ديروز در تماس تلفني با رئيسجمهور ايران به او گفته است: «بعد از توافق هستهاي، طرف غربي منتظر تغيير رفتار ايران در موضوعات مربوط به سوريه و يمن است» و وزير خارجهاش در كنفرانس خبري با نتانياهو پس از آنكه نخست وزير رژيم صهيونيستي ميگويد ايرانيان هنوز شعار مرگ بر اسرائيل و مرگ بر امريكا سر ميدهند، تأكيد ميكند كه «درباره ايران نه بر اساس شعارها در خيابانهاي تهران بلكه بر اساس عملكرد دولت و نيروهايش در منطقه قضاوت ميكنيم» (بخوانيد تفرقه انگليسي ميان دولت و ملت ايران).
و بالاخره سخنگوي كاخ سفيد با مطرح كردن حمله به ايران ميگويد: «بازرسيها به امريكا اجازه خواهد داد در صورت نياز به اقدام نظامي، با اطلاعات بيشتري به اهداف داخل ايران حمله كند»(!)
بازي دو سر باخت حالا معني پيدا ميكند، يعني يك روز ما به غرب پيشنهاد تحريم كشورمان را بدهيم و سپس در روز دوم وقتي كه غرب گمان كرده با اين تحريمها به اهداف خود درباره ايران رسيده است، دهان ببنديم و سكوت و سكون پيشه كنيم.
هرچند پاسخ دولتي به اين رجزخوانيها، ضروري و لازم است اما كافي نيست و بايد ديد وطنپرستان اصلاحطلب چه خواهند كرد زيرا كه اميد اوباما در وهله اول آنطور كه اخيراً به آن اشاره كرده به آنهاست!
رئيسجمهور امريكا در بخشي از گفت و گوي خود با نيويوركتايمز كه پس از بيانيه 23 تير انجام شد، با ظرافت خاصي اميد خود را به گروههاي سياسي مخالف حكومت در داخل ايران آشكار ميكند. آنجا كه ميگويد: «وقتي رونالد ريگان و ديگران درباره توافقات تسليحاتي با اتحاد شوروي مذاكره كردند، ميدانستند در درون آن كشور افرادي با ايدههاي قديمي هستند و بايد آنها را فهميد و مقداري با آنها ارتباط برقرار كرد. من ميخواهم از طريق توافق با ايران پايگاه سياسي متفاوت در مقابل كساني كه مخالف توافق هستند، ايجاد كنم (!) اگر شما يك پايگاه متفاوت از افراد حاضر در تجارت و تبادلات اقتصادي در داخل ايران داشته باشيد، اين موضوع شايد نحوه تفكر آنها درباره هزينهها و مخارج چنين رفتارهاي ضدثبات را تغيير دهد.»
اين سخنان و سابقه برخي گروههاي سياسي داخلي در تعامل با غرب، ما را
وا ميدارد تا از ايشان بخواهيم در تعامل خود چيزي بدهند و چيزي بستانند كه اين به شرافت نزديكتر است و اگر «تحريم» را تقديم و «تحقير» را دريافت كنند، گويي كه چيزي دادهاند و باز هم چيز ديگري را تقديم كردهاند.(+)
"Our President, analytical news site"
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو