خیز تا خرقه ی صوفی به خرابات بریم          شطح و طامات به بازار خرافات بریم
در موضع بررسی اعمال فرقه ای و تطبیق تاریخی فرق بی شک کنکاش در فرقه های تصوف خود راهگشای شناخت بهتر از سایر فرقه ها می باشد زیرا به نوعی می توان صوفی گری مهد باروری فرقه گرایی در متن مذاهب اسلامی می باشد.

عقده حقارت ریشه فرقه گرایی
مدعیان عرفان، کسانی هستند که در سکوت عرفان اسلامی در عصر حاضر و عدم آگاهی جوانان دست به کار شده و با تشکیل گروه مریدان و ادعای کرامت، اهداف خود را دنبال می کنند. تحلیل در شخصیت، گذشته و کودکی این افراد منجر به یافتن مولفه های یکسانی در میانشان می شود. به طور کلی انسان در دوران کودکی و حتی نوزادی به دلیل ارتباط با محیط تجاربی را کسب می کند. خاطرات بد، انواع آزارها و کمبودهای دوران کودکی مانند زور گفتن اطرافیان، نوعی احساس ناتوانی و حقارت نسبت اطرافیان را در فرد ایجاد می کند. انسان در برخورد با این احساس حقارت سعی در تغییر آن و ایجاد چارچوبی دارد که طی آن این حس را از بین برده و شخصیت خود را بروز دهد. خیلی از اکتشافات انسان در جهت غلبه بر کمبودها است. بشر چون نتوانست پرواز کند هواپیما را اختراع کرد به دلیل عدم توانایی در ایجاد ارتباط با مسیرهای راه دور، تلفن را ساخت. تمام انسانها این احساس حقارت را نسبت به محیط احساس کرده و برای کنار آمدن با این احساس گرایشهای مختلفی پیدا می کنند که سبک زندگی آنها را شکل می دهد. اما اگر این احساس حقارت تبدیل به عقده حقارت بشود باعث ایجاد برتری جویی های بیمارگونه در فرد خواهد شد.
در مقابل افرادی که قادر به کنترل حس حقارت در وجودشان نمی شوند به انحای مختلف سعی در جلب توجه دارند که از میان این افراد می توان به مدعیان دروغین عرفان اشاره کرد. در مقابل این شفا دهندگان دروغین در طول تاریخ، عارفان بزرگ بسیاری وجود دارند که داستان زندگی آنها نشانگر عرفان حقیقی و سلوکشان است. زندگی این افراد عاری از هرگونه نیرنگ و سرشار از گذشت، ایثار و تعلق پذیری است که زندگی خود را وقف بشریت کردند، اما مدعیان عرفان برای جلب توجه فعالیت می کنند. آنها بدون داشتن علم و طی نکردن مراحل سیر و سلوک، مدعی نجات بشریت هستند. این بدعت گذاران برای جبران کاستی هایشان، دست به داستان سازی ها و ساختن گذشته ای موهوم برای خود می زنند. ریشه این مسائل احساس حقارتی است که این افراد نتوانسته اند به سازندگی و توانایی تبدیل کنند. چه بسا کسانی که در مسیر کسب عرفان سالها تلاش کرده و پس از طی مراحل سیر و سلوک به معرفت های خاصی دست پیدا می کنند. اما تشخیص این مدعیان کاذب از عارفان حقیقی به آسانی میسر است. عارفان حقیقی با تواضع و عدم تمایل به خود نمایی، مایل به ابراز مراتب عرفان خود و جذب مرید نیستند اما مدعیان دروغین عرفان با استفاده از دروغ، سفسطه و داستان سازی های کاذب سعی در جلب توجه سایرین دارند. این افراد سعی دارند علو درجاتشان را به مردم با حربه هایی تحمیل کنند و از این طریق کسانی را در اطراف خود نگهدارند. مردم نیز باید با شناخت این افراد از ادامه کلاهبرداری هایشان جلوگیری کنند.
تصوف چیست؟
تصوف نوعی ایدئولوژی است که از نظر تا عمل واز بینش تا کنش را در بر میگیرد.تفسیر خاص زندگی و نحوه تعامل با حیات دنیوی است.این تفسیر به ادعای صوفیه با روش کشف وشهودتحصیل میگردد.البته پراکندگی و تنوع فرقه های صوفیه و تضاد وتعارض در این جریان انقدر زیاد است که نمیتوان با یک نظر و یک اندیشه آنها را دسته بندی و نقد کرد.ریشه های تصوف از قرن دوم هجری شروع به رشد کرد ودر میان مسلمین رایج شد.تحقیر دنیا فرار از تتنعمات وتمام شئون مربوط به زندگی مادی و دنیوی و ریاضت کشی و تحمل شکنجه ها از نکات بارز این دوره میباشد.ایستادگی تصوف در برابر ائمه اطهار علیهم السلام ومخالفت با سیره و روش آنها نشانه اوج تضاد با تفکرات اسلامی در دوران آغازین رشد این جریان بود.خرده گیری تصوف بر ائمه تا جائی پیش رفت که بر امام رضا علیه السلام تاختند که چرا لباس درشت بر تن نمیکنی و غذای خشن نمیخوری.امام فرمود:یوسف پیامبر خدا لباسهای زربفت و قباهای دیبا بر تن داشت.تصوف بدعتی بود که از بین اهل سنت آغاز شد و کم کم به شیعه هم راه یافت.و نخستین صوفی کسی نبود جز ابوهاشم کوفی که امام صادق علیه السلام به شدت با او مخالفت میفرمود.کم کم توسط مسیحیان تفکرات رهبانیت مسیحی به درون این جریان وارد شد و برای جداسازی این جریان از اسلام ناب در شام توسط یک پادشاه مسیحی اولین خانقاه بنیانگذاری شد.واین دوران آغاز صوفی گری بود که بعدها به تصوف امروزی منجر شد.
واژه صوفي:
درباره معنا و ريشه اين واژه اختلافات زيادي وجود دارد؛ برخي معتقدند اين واژه از «soph» كه واژه اي يوناني است اخذ شده است؛ برخي ديگر آنرا مشتق از «صفه» مي دانند. اما با توجه به روايات و منابع تاريخي مشخص مي شود اين واژه از «صوف» به معناي «پشم» گرفته شده است.
دکتر عبد الحسین زرین کوب می نویسد:
«در میان ریشه شناسی هایی که برای کلمه صوفی پیشنهاد شده است، محتمل ترینشان بی­شک آن است که صوفی را از «صوف» به معنای «پشم» مشتق می داند. صوفیان به عنوان نشانه ای از فقر دینی خود، جامه های پشمی خشنی به تن می کردند.»
مكاتب تصوف:
۱- مكتب عراق: همان مكتب اوليه تصوف و خواستگاه آن بود.
۲- مکتب خراسان: تصوف در ايران به مكتب خراسان شهرت يافت. مكتبي كه بر خلاف مكتب عراق روحيه اجتماعي داشت و رهبانيت كمتري در آن به چشم مي خورد.
به دليل ويژگيهاي خاص مكتب خراسان و اجتماعي بودن آن،تصوف در آن رشد سريعتري نسبت به مکتب عراق پبدا كرد. استفاده از شعر و ادبيات براي گسترش تصوف برگ برنده صوفيه در مقابل مكتب عراق بود. نزديكي ايران به هند و آيين هاي عرفانی هند تاثيرات قابل توجهی بر تصوف ايراني داشته است؛ هرچند نقش آيين هاي ايراني همچون «ميترا» و «زردشت» را نمي توان ناديده گرفت.
در مكتب عراق فرقه گرايي كمتر از مكتب خراسان بود. روحيه اجتماعي مكتب خراسان و حضور در بين مردم باعث فرقه گرايي بيشتري نسبت به مكتب عراق شد. برخي فرقه هاي تصوف ايران در همان سالهاي آغازين از بين رفتند و برخي چند قرن به حيات خود ادامه دادند که هنوز برخي از اين فرقه ها در ايران فعاليت مي كنند.
به دليل تعدد فرقه هاي بوجود آمده در ايران شمارش آنها بسيار سخت است اما در اسناد تاريخي و منابع تصوف نام صدها فرقه به چشم مي خورد.
اولین صوفی
تصوف در قرن دوم هجري در ميان امت اسلامي شكل گرفت. اولين كسي كه صوفي ناميده شد «عثمان بن شريك» مشهور به «ابوهاشم كوفي» است.
در روایتی از امام صادق علیه السلام مطلبی در مورد وی نقل شده است که مي­فرمايند: «ِاّنه کانَ فاسدُ العقیدةِ جداً و هُوَ الذّی ِابتَدَعَ َمذهَباً یُقال َلهُ التَّصَوُفُ وجَعَلَهُ مَفَرّاً لِعَقیدتِهِ الخَبِیثَۀِ»؛
. كيوان قزويني (شيخ توبه كرده فرقه گنابادي) می نويسد:
«اوّلین کسی که زیر بار این ننگ و بدعت رفت، ابوهاشم کوفی بود که رنج­ها به خود داد تا عِرّاده صوفی به راه افتاد. همانا او(ابوهاشم) انسانی است که جداً عقیده فاسدی دارد و اوست که از روی بدعت مذهبی را بنا نهاد که تصوف نامیده شد وآن را محل فراری برای عقیده فاسد خود قرار داد».
هر چند برخي از متصوّفه تلاش می كنند سابقه تصوّف را به همان سالهاي آغازين اسلام برسانند.
عرفان آری-تصوف خیر
پيشوايان راستين اسلام كه حافظان دينند ،بيش از همه با افكار انحرافي و بدعت ديني مبارزه مي كردند وپيروان خويش را از پيروي صوفيان وهر گروه باطل ديگر بر حذر مي داشتند و در اين باره احاديث فراواني از معصومين (ع)وارد شده است تا آنجا كه مرحوم «شيخ حر عاملي »(متوفي ۱۱۰۴ ه-ق) صاحب كتاب« وسائل الشيعة» كتابي به نام«الاثني عشريه»در انكار و نكوهش آنان نقل كرده است وي مي نويسد:
«جميع الشيعه أنكروهم» (أي الصوفية) و نقلوا عن أ حاديث كثيرة في مذمتهم و صنف علماءالشيعةكتبا كثيرةفي ردهم وكفرهم منها كتاب الشيخ المفيد في الرد علي أصحاب الحلاج و ذكر فيه أن الصوفية في الاصل فرقتان حلوليةو اتحادية»(الاثني عشريه ص۵۳)
«تمام شيعيان . فرقه هاي صوفيه را انكار نموده اند و از امامان خويش احاديث بسياري در نكوهش آنان نقل كرده اند و علماي شيعه كتابهاي بسياري در رد اين فرقه و اثبات كفر آنان تأليف نموده اند كه از آن جمله كتاب شيخ مفيد در رد براصحاب حلاج است كه در آن آمده است :صوفيه در اصل دو فرقه :حلوليه و اتحاديه مي باشند».
در اينجا چندين حديث از كتب معتبر كه مورد اعتماد تمام علماي شيعه است ، نقل مي كنيم:
۱- پيامبر اكرم از پديد آمدن اين گروه خبر داده و فرموده است:
«لا تقوم الساعةُ علي اُ متي حتي يقوم قومُُ من اُ متي اسمهم الصوفية ليسوا مني و اِنهم يَحلَقُونَ للذكر و يرفعون أَ صواتَهُم يَظُنُونَ آنَهُم علي طريقَتي بل هُم آضَلُّ مِنَ الكُفار وَ هُم
آ هلُ النار لَهُم شَهيقُ الحِمارِ»(سفينة البحار ج۲ ص۵۸)
« روز قيامت بر امتم بر پا نشود تا آنكه قومي از امت من به نام «صوفيه» برخيزند آنها از من نيستند و بهره اي از دين ندارند و آنها براي ذكر دور هم حلقه مي زنند و صداهاي خود را بلند ميكنند به گمان اين كه بر طريقت و راه من هستند نه ، بلكه آنان از كافران نيز گمراه ترو اهل اتشند و صدائي دارند مانند عرعر اَلاغ»از اين روايت معلوام ميشود كه صوفيگري در زمان پيامبر (ص)نبوده و آن حضرت به عنوان خبر از غيبت پيشگوئئ كرده است كه بعدها چنين فرقه اي در ميان امت پيامبر(ص) پيدا خواهند شد و اين معجزه دلايل صحت آن حديث مي باشد و ديگر اينكه در اين روايت تصريح شده است كه آنان بر طريقت پيامبر نيستند از كفار نيز گمراه ترند.
۲- پيامبر اكرم (ص) در روايتي از لعن ملائكه بر اين گروه خبر داده است ، آنجا كه در اثناي سفارشهاي خود به« ابوذر»فرمود:
«با اباذر يَكون في آخر الزمان قوم ُُيلبسون الصُوفَ في صيفهم و شتائهم يرون الفضل لهم بذالك علي غيرهم اولئك يلعَنُهُم ملائكةُ السماء والأرض»(وسائل الشيعه ج ۳ ص۳۶۲)
«اي اباذر در آخر الزمان قومي پيدا ميشوند كه در تابستان و زمستان لباس پشمينه مي پوشند واين عمل را براي خود فضيلت و نشانه زهد و پارسائئ ميدانند ، آنان را فرشتگان آسمان و زمين لعن ميكنند »
روشن است قومي كه به پشمينه پوشي وخرقه صوف معروف باشند و خود را بهتر از ديگران بدانند ، همين صوفيان و درويشانند .علاوه بر اينكه لباس شهرت است و حرام ميباشد ، اخبار زيادي هم به خصوص در مذمت آنها رسيده است.
۳- به سند صحيح از «احمد ابن محمد بز نطي» روايت كرده اند كه مردي به امام صادق نقل كرد در اين زمان قومي پيدا شده اند كه به آنها صوفي مي گويند در باره انها چه مي فرماييد ؟
امام در پاسخ فرمود:
«انهم أعدؤُ نا فمن مال إليهم فهو منهم و يُحشَرُ معهم و سيكونُ أ قوام يّدعونَ حُبّنا و يميلون
إ ليهم ويتشبهون بهم و يلقبون أنفسهم بلقبِهِم ويُأوّ لون أ قوالهم ألا فمن مالَ إ ليهم فليس منا و إنا منه برآءُ و من أ نكرهم و ردّ عليهم كان كمن جاهد الكفار بين يدي رسول الله(ص) »(حديقة الشيعه ص۳ ۵۶۲)
«آنها (صوفيان) دشمنان ما هستند ، پس هر كس به آنها ميل كند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد و به زودي كساني پيدا ميشوند كه ادعاي محبت مارا ميكنند و به ايشان نيز تمايل نشان ميدهند خود را به ايشان تشبيه نموده و لقب آنان را بر خود ميگذارند و گفتارشان را تأوبل ميكنند .
بدانكه هر كس به ايشان تمايل نشان دهد ار ما نيست و مااز او بيزاريم و هر كس آنان را رد كند مانند كسي است كه در حضور پيامبر اكرم(ص) با كفار جهاد كرده است»از اين روايت چند نكته استفاده مي شود:
اولا: تا زمان امام صادق (ع) در ميان مسلمانان صوفي نبوده و از آن به بعد پيدا شده است. پس اگر كسي اصحاب پيامبر يا امير مومنان را صوفي بنامد، دليل بر بي ا طلاعي او است.
ثانيا اين خبر كرامتي از امام صادق (ع) است كه از ساده لوحان زمان خبر مي دهد در آنجا كه مي فر مايد :«ادعاي محبت ما ميكنند و به دشمنان ما مايل هستند»، مراد ، صوفيهاي به ظاهر شيعه است كه دعوي محبت اهل بيت پيامبر مي نمايند.
ثالثا: لقب صوفي بر خود ميگذارند و طرز رفتار و ظواهر حال خود را به آنها تشبيه مي نمايند .
.۴- به سند صحيح از «بز نطي»و« اسماعيل بن بزيع» از امام رضا (ع) روايت كرده اند كه فرمود:
«من ذُكِرَ عِندَهُ الصوفية و لَم يَنكر هُم بِلِسانِهِ وَ قَلبِهِ فليسَ منا و مَن أنكَرَ هُم فكَأنَما جاهَدَ الكُفار بينَ يدي رسول الله(ص)»(سفينةالبحار ج۲ ص۵۷)
«هر كس نزد او از صوفيه سخن به ميان آيد و به زبان و دل انكارايشان نكند ، از ما نيست و هر كس صوفيه را انكار نمايد گويا اين كه در راه خدا در حضور رسول خدا(ص)با كفار جهاد كرده است»
از اين روايت استفاده ميشود هر فرد شيعه موظف است اكر در حضور او از صوفيه ذكري به ميان آيد با زبان ودل آنها را تقبيح نمايد و اگر كسي نسبت به اين موضوع بيتفاوت باشد بلكه كلمات كفر و باطل آنها را حمل بر صحت كند ،شيعه و پيرو اهل بيت (ع) نيست.
۵- به سند معتبر از « حسين بن سعيد» روايت شده است كه گفت:
سألت أبا الحسن (ع) عن الصوفية و قال:«لا يقول أحد بالتصوف الا لخُدعة أو ضلالة أو حماقة و أما مَن سمي نفسه صوفيا للتقية فلا إثم عليه و علامته أن يكتفي بالتسمية فلا يقول بشيئ من عقائد هم الباطلة»
از حضرت رضا (ع) سوال كردم از حال صوفيه؟ فرمود « كسي قائل به تصوف نمي شود مگر از روي خدعه و مكر يا جهالت يا حماقت و ليكن اگر كسي از روي تقيه خود را صوفي بنامد ، تااز شر انها در امان بماند بر او گناهي نيست به شرط انكه بر چيزي از عقائد باطلشان قائل نشود.
اين روايت صراحت دارد در اين كه به هيچ وجه جايز نيست كسي خود را صوفي بنامد (مگر از روي تقيه) و مطلق عقائد آنها باطل است و اگر احيانا يك دسته صوفي سالم وجود داشت كه عقائد آنها صحيح بود امام مي فرمود از آنها بودن اشكال ندارد
صوفی گنابادی
یکی از گروههای صوفی فعال در ایران فرقه نعمت اللهی گنابادی است.هر چند نعمت اللهی ها خود به چند فرقه مثل کوثریه. شمسیه.حجت علیشاهی.و غیره تقسیم میشوند
سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی
نورعلی تابنده که هیچ گاه درویش نبود و یکباره قطب این فرقه شد اقدام به پایه ریزی تشکیلاتی کرد که بر مبنای آن بتواند فرقه را مانند حزب به اصطلاح جبهه ملی به یک جریان سیاسی تبدیل کند.مهره های فراوانی را به کار گرفت.سفرهای مشایخ خصوصا یوسف مردانی را مدیریت کرد و به مرور زمان سیستم تشکیلاتی فرقه را منسجم کرد.

انگلیس،فرقه سازی،کمپانی هند شرقی
وقتی می گوییم بسیاری از فرقه های امروز یا تصوف انگلستان ساخته شده اند ویا تقویت گشته اند به آقایان صوفیه بر می خورد
اما نگاهی به تاریخ تصوف نشان می دهد که اکثر فرقه های صوفیه در طول تاریخ توسط حکومتهای مخالف اسلام حمایت می شدند
ارتباط نزدیک سران صوفیه با حکومتهای وقت همچون بنی امیه وبنی عباس بر کسی پوشیده نیست
اما در دورانهای بعد نیز صوفیان از سوی حکومتهای جور حمایت زیادی شدند وحتی به گفته خود صوفیها اولین خانقاه توسط امیری مسیحی در رمله شام ساخته شد
اما عجیب تر از همه سالهای بین ۱۲۰۰ تا ۱۳۳۰ هجری قمری است.دورانی که انگلستان کمپانی هند شرقی را در هندوستان فعال کرد وبه مرزهای ایران وسایر کشورها نزدیک شد وبا کشورهای اسلامی رابطه بر قرار کرد
اکثر فرقه های موجود بین سالهای ۱۲۰۰ تا ۱۳۳۰ ه.ق تاسیس ویا احیا شده اند.فرقه هایی همچون بابیت(تاسیس.۱۲۶۰ ه.ق.)،بهائیت(ت.۱۲۶۷)وفرقه های مختلف صوفیه نظیر نعمت اللهی صفی علیشاهی(ت.۱۲۸۸)،نعمت اللهی گنابادی(ت.۱۲۹۴)،نعمت اللهی کوثر علیشاهی(ت.۱۲۳۴)،نعمت اللهی منور علیشاهی(ت.۱۲۷۸)واویسه( ت .۱۳۰۵) در این دوران تاسیس شده وفرقه های خاکساریه وذهبیه دوباره احیا گشته وفعالیت خود را گسترش دادند.
البته نباید انصافا از کمکهای خوب سران صوفیه به حکومتهای وقت نیز صرف نظر کرد.به هر حال امروز نیز حماتی جدی غرب از تصوف وفرقه های دیگر نشانگر نیاز غرب به این فرقه هاست
مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، در خاطرات خود برنامه دولت انگلستان را در مورد اسلام این گونه بیان می کند:
گسترش همه جانبه خانقاه های دراویش، تکثیر و انتشار رساله ها و کتاب هایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها وگوشه گیری سوق می دهد، مانند مثنوی مولوی و احیاء العلوم غزالی» . خاطرات مستر همفر،ص ۶۵.
علت حمایت غرب از تصوف
استفان شوارتز (نویسند ه وتحلیل گر غربی) فاش می کند بر اساس طرحی محرمانه که در پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) بررسی شده است . یکی از هفت هدف دنیای غرب برای موفق شدن در دنیای اسلام کمک به بازگشت تصوف به این جوامع است که به عنوان جایگزین و رقیبی برای اسلام رادیکال به شمار می رود.
برنارد لوییس هم در کنفرانسی که در بنیاد نیکسون برگزار شد به دولت بوش پیشنهاد کرد که برای ارتقای سطح گفتگو بین آمریکا و دنیای اسلام با شیخ محمود هشام کعبانی رهبر بزرگ ترین گروه صوفیه به مذاکره بنشیند.
نویسنده آنگاه خصوصیت صوفیه را بررسی کرده و می گوید: ایران به عنوان یکی از کانون های مهم صوفیه در جهان اسلام است.
وی خاطر نشان می کند که بیشتر آثار صوفیه به زبان فارسی است . شوارتز می نویسد:پلورالیسم و میانه روی تصوف چه بسا نقش تعیین کننده ای در دوره گذار جهان اسلام داشته است.
توضیح:بنیاد نیکسون یکی از نهادهای عمده تصمیم گیری سیاست های دولت آمریکا است که توسط ریچارد نیکسون (رئیس جمهور اسبق آمریکا) تاسیس گردید ویکی از بزرگان این بنیاد هنری کسینجر(وزیر خارجه اسبق آمریکا) می باشد.
می توان گفت از سال ۱۹۴۵ تا حال هیچ سیاست مدار برجسته آمریکایی وجود نداشته که مدتی در این بنیادها فعالیت نکرده باشد. در واقع این بنیادها به منزله اتاق رختکن ورود به پست های عالی هستند . حیطه عمل و نفوذ آنها از دانشگاه ها گرفته تا مراکز سیاسی فرهنگی اقتصادی علمی و پزوهشی و از داخل تا خارج از این کشور را دربر گرفته است.با توجه به ماهیت وروال کار این کانون ها که وظیفه پاسداری و حفاظت از نظام سلطه را برعهده دارند هم اینک بخش قابل ملاحضه ای از این بنیادها وموسسات زیر مجموعه آنها فعالیت های خودرا حول محور (اسلام زدایی ) در دهها کشور مسلمان و بالاخص مهمترین قطب سیاسی جهان اسلام یعنی (جمهوری اسلامی) و راههای مقابله با نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران از طریق ارتباط با عناصر گروه ها و فرقه های معاند منحرف و بریده از ملت در داخل و خارج از کشور ونیز هدایت سیاسی مادی و پشتیبانی از آنان چهره سازی ایجاد تفرقه وبرپایی تشنج تمرکز کرده اند.

فهرست انحرافات عقیدتی فرقه گنابادیه
بدعتی بنام اجازه نماز؟
استعمال حشیش،تریاک و دود در تصوف
ظلم به امام زمان ( عج) و بالا بردم مقام قطب تا حد معصومین (ع)
تصوف آیینی است التقاطی از سایر ادیان؟
ادعای خدایی؟
قطبیت موروثی
صوفی.مذهب.بی حدی
اعمال خلاف شرع مانند بل کردن سبیل بیش از حد متعارف
بدعتی با نام ولایت منصوص ومقام علما
عدم التزام به عزاداری در واقعه کربلا
بررسی عناصر گرداننده فرقه گنابادی

از جبهه ملی تا قطبیت فرقه گنابادی
نورعلی تابنده کیست؟
نور علی تابنده فرزند محمد حسن تابنده صالح عليشاه، قطب دراويش گنابادي است كه پس از برادرش سطان حسين ملقب به رضا عليشاه و پسر برادرش يعني علي تابنده معروف به محبوب عليشاه به عنوان قطب سي و نهم سلسله نعمت اللهي سلطانعليشاهي گنابادي رسيد.

نور علي تابنده تحصيلات خود را تا دريافت دكتراي حقوق در خارج از كشور ادامه داد. در مقطعي پس از بازگشت به كشور گرايش شديد روشنفکري پيدا كرده و داراي تفكرات ليبرالي شده و به عضويت تشكيلات «جبهه ملي» كه در اول انقلاب به دليل مخالفت صريح با لايحه قصاص توسط امام خميني (ره) حكم به ارتداد آنها صادر شد، مي شود. به دليل آنكه گرايشات روشنفكري او، از طرف خانواده اش به نوعي مخالفت با رژيم شاه تعبير مي شد، مورد مخالفت خانواده تابنده و جريان تصوف كه پيوند تنگاتنگي با دربار پهلوي داشتند، واقع شد، به طوري كه برادرش رضا عليشاه به عنوان قطب فرقه، فرزند خود نور علي تابنده را به عنوان جانشين خود انتخاب مي كند و اعتنايي به بر ادرش نور علي نمي گذارد.

وي پس از پيروزي انقلاب و تحت تأثير تفکرات ليبرالي و به دليل همراهي با جبهه ملي و نهضت آزادي كه پرونده آنها مخصوصاً در دوران ۸ ساله دفاع مقدس بسيار سياه و تاريك است، با نظام جمهوري اسلامي نيز سر ستيز پيدا مي کند، به طوري كه يک بار در اوايل دهه ۷۰ شمسي به دليل بعضي از اقدامات، دستگير و به اتفاق بعضي از سران نهضت آزادي مدت کوتاهي در زندان نظام اسلامي به سر مي برد.
همچنان نور علي تا بعد از آزادي، هنوز مراحل صوفيانه را در سلسله خانوادگي خود شروع نكرده بود. در اين زمان برادرش رضا عليشاه فوت مي كند و قطبيت به پسرش علي تابنده ملقب به محبوب عليشاه مي رسد و در اين مقطع در اواسط دهه ۷۰ محبوب عليشاه (پسر برادرش) نيز بر اثر عارضه قلبي مي ميرد و از قضا، قطبيت به نور علي تابنده اي كه عاري از تعاليم صوفيانه و درويشي بود، مي رسد!!! او هنوز به عنوان قطب اين فرقه درويشي به حيات خود ادامه مي دهد. وي به گواهي سوابق تحصيلاتي و خانوادگي و اقرار دروايش گنابادي، از سواد اوليه ديني نيز برخوردار نيست، چنانكه در فیلم زیر ناتمبرده در قرائت هر خط از قرآن، چند غلط فاحش اعرابي دارد!!

برادر وي يعني سلطانحسين تابنده يا رضا عليشاه گنابادي در زمان رياست خود بر اين فرقه، رابطه بسيار حسنه اي با دربار پهلوي داشت. محمد رضا پهلوي دوبار رسماً به بيدخت رفت و شب را به اتفاق اسدالله علم، وزير سفاك خود و از دوستان تابنده، در منزل او بيتوته كرد. در اين رابطه عكس هاي از ملاقات محمدرضا پهلوي با رضا عليشاه و تعظيم او به شاه پهلوي، موجود است. ارتشبد نصيري رئيس سفاك ساواك كه دست او به خون بسياري از جوانان انقلابي و متدين اين مرزو بوم آلوده بود، از دوستان تابنده و از مريدان اين فرقه درويشي بود. البته اسناد وابستگي و همراهي اقطاب اين فرقه با شاهان ظالم قاجار و پهلوي بسيار زيادتر از اين اجمال است؛ چنانكه مي توان تنها براي نمونه چند مورد ديگر را اشاره كرد، جمله اينكه ميرزا آغاسي از شيوخ فرقه نعمت اللهي و عامل تابلودار استعمار بود كه پس از دسيسه چيني در قتل صدر اعظم باكفايت و دانشمند ايران يعني قائم مقام فراهاني، چندي به نخست وزيري شاگرد سابق خود يعني محمد شاه قاجار رسيد. اسناد رابطه نامشروع اين رئيس خانقاه صوفيه با مهد علياء زن محمد شاه، در تاريخ ثبت است. ظهير الدوله ملقب به صفا عليشاه، داماد ناصرالدين شاه و وزير دربار نيز از اقطاب يكي از اين فرقه هاي نعمت اللهيه بود كه با بنيانگذاري انجمن اخوت، مايه پيوند رسمي دراويش صوفي با لژهاي فراماسونري استعمار شد. عبدالحسين تيمور تاش وزير دربار رضا خان پهلوي و جاسوس پرونده دار روسيه در ايران كه داعيه سلطنت را نيز در سر داشت و عاقبت الامر به اين جرم مورد تصفيه حساب خونين رضا خان واقع شد و به قتل رسيد، از دراويش نعمت اللهي بود. منوچهر اقبال رئيس شرکت ملي نفت ايران نيز گرايش شديد به تصوّف گنابادي داشت. او يكي از دختران خود را به خانواده تابنده مي دهد و يکي ديگر را به خانواده شاه؛ يعني خاندان پهلوي با خانواده تابنده عجين شده و به همين دليل در زمان محمد رضا شاه، قدرت اقبال از وزرا هم بيشتر بود.

مصطفی آزمایش
از جمله مواردی که وابستگان به فرقه های طریقتی به آن مدعی هستند آگاهی از مسائلی در هستی می باشد که از آن به ماورای طبیعت تعبیر می گردد این در حالی است که این سخنان چیزی جز گزافه گویی نمی باشد زیرا عارفان حقیقی و متشرع با وجود وصال به درک چنین فضایلی هرکز ادعایی در این خصوص نداشته و مدعی امورات غیبی نشده اند .
سال هاست که این شیاطین با خرقه های صوفیانه به قلندری پرداخته و در لباسی از فرهنگ، وقت و توان جوانان این مملکت را که سرمایه های انسانی این مرز و بوم هستند، وحشیانه به تاراج می برند و آنان را در حیرتی عمیق فرو می برند و با این کار، سال ها بر کرسی ریاست و مرشدی خویش نشسته و بر اهداف پلید خویش دست می یابند و هیچ کس نیست که بر آنها نظارت کند!
یکی از مواردی که فرقه ها ی ضاله هموراه به آن چنگ اندازی نموده اند استفاده از پشتیبانی جریانات خارج نشین و ضد نظام است.
این پشتنیبانی ها به چند صورت متفاوت انجام می گیرد که شامل مورادی همچون پشتیبانی مستقیم از سوی رسانه ها و سازمانهای به اصطلاح حقوق بشری و از سوی دیگر از سوی عواملی می باشد که این فرقه ها به صورت هدفمند به آغوش غربی ها برای پیشبرد اعمال فرقه ای خود گسیل داشته اند یکی از این چهره ها که از سوی فرقه گنابادی با توجه به عدم توفیقات فرقه ای و علمی خود در داخل کشور داشته مصطفی آزمایش است.

مصطفی آزمایش کیست ؟

دکتر مصطفی آزمایش که او را سخنگوی سلسله نعمت اللهی گنابادی می‌‌نامند پدیده عجیبی‌ در سلسله گنابادی است نامبرده دارای افکار مارکسیستی است که سر رشته این افکار از عقده های کهنه خبر می دهد.
نامبرده با اینکه موفق به اخذ دکتری می شود منتهی با توجه به بنیه علمی کم نمی تواند به آرزوی دیرینه خود که تدریس در دانشگاه های رسمی باشد نائل شود از همین رو مدتی به همکاری با گروهک منافقین می پردازد و مدتی به عنوان سخنپوی فرقه رجوی فعالیت می نماید.
با توجه به حس جاه طلبی با گروهک نفاق نیز به نتایج قابل توجه ای نمی رسد لذا از منافقین جدا شده و سر مجالی درویشی در می آورد.
در اوخر عمر سلطان حسین نامبرده شروع به تفسیر قرآن در مجالس درویشی در منزل خود در پاریس می نماید گرچه این جلسات غیر قانونی بود و بدون اجازه که این سنت دیرینه اقطاب این فرقه است که هر کاری باید با اجازه قطب باشد.
منتهی به علت حال بد سلطان حسین کسی متوجه جلسات آزمایش و میانداری او در پاریس نبود.

بعد از مرگ سلطان حسین با هرج و مرج ایجاد شده در جریانات درویشی و درگیری حاج علی در مسائل داخلی دروایش آزمایش با هماهنگی پازوکی به انتشار فصلنامه عرفان می پردازند که با فضار به حاج علی این فصلنامه در داخل ایران تسوط عوامل فرقه گنابادی توزیع می گردد.
با توجه به خودسری های آزمایش که بر خلاف سنت ماذونیت این فرقه است حاج علی از نامبرده ناراحت شده که در سفر اروپای حاج در آلمان به توبیخ آزمایش می انجامد که همین امر باعث قهر آزمایش از فرقه و بازگشت به پاریش می گردد.
نامبرده با توجه به کینه به دل گرفته بعد از مرگ قصد تجدید بیعت نداشت ولی با تمهیداتی که توسط اطرافیان نورعلی به وی داده شد مانند قول مجاز دانستن وی با نورعلی تابنده بیعت نمود.
اما از دیگر سوی اعضای فرقه که در پاریش با روحیات نمابرده وتخلفات کسترده نامبرده در خصوص عشریه ها درویش داشتند به مخالفت با نامبرده پرداختند.

نامبرده با حمایتهای نورعلی به کسترش دامنه فعالیتهای خود پرداخت و به سخنرانی در اروپا و آمریکا می پرداخت و از سوی دیگر با چاپخانه ای که از تصرفات خود در عشریه های دراویش فراهم نموده بود قدرت چاپ مزخرفات خود را به هر تعداد و تیراژی دارا بود.

یکی از بدعتهای آزمایش ورود عده ای خانم معلوم حال برای نوازندگی در مجالی درویشی بود که مسبوق به سابقه در این فرقه نبود.
با وقوع واقعه قم و تخریب خانه تیمی دروایش آزمایش این موضوع را بهترین فرصت برای مطرح نمودن خود دانست و شروع به شایعه پراکنی و قصه بافی در این خصوص نمود و هر روز پای یکی از محافل رسانه ای ضد انقلاب حضور پیدا نمود و به هر چه بیشتر مطرح نمودن خود اقدام نمود.

همکاری های دیّان علایی بهائی و مصطفی آزمایش
مهمترین حامی مصطفی آزمایش که معمولا وی را به اکثر جلسات و کنفرانس ها دعوت می کند دیان علایی بهائی است.علایی که به دلیل نفوذ فرقه ضاله بهائیت در رسانه های مختلف و حمایت کشورهای استکباری از این فرقه،تبلیغات وسیعی علیه جمهوی اسلامی را ساماندهی می کند توانسته با همراه کردن این عضو فرقه صوفیه گنابادی پیوند محکمی بین این دو فرقه استعماری ایجاد کند.

تقریباً در دوسال گذشته در اکثر مجامع بین المللی و به اصطلاح حقوق بشری این دو عنصر وطن فروش با هم همراه و همکار هستند و در تقسیم کار مشترک علیه جمهوری اسلامی جو سازی می کنند.

امسال در تنظیم قطعنامه های حقوق بشری این دو عنصر فعالیت چشمگیری داشتند و توانستد طبق معمول اربابان آمریکایی و صهیونیست خود را راضی کنند در بیانیه های خود از این دو فرقه ی انحرافی نیز نام ببرند.
آنچه مهم است این که تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنی بهائیان را مسلمان نمی دانند و نور علی تابنده در راستای مخالفت با نظام جمهوی اسلامی به مزدورانش اجازه همکاری با همه گروه ها و فرقه های منحرف حتی بهائیان را داده است.
بیژن بیدآباد
درویش علاقمند به شهرت
یکی دیگر از عناصر فعال در چرخه ی فرقه ی صوفیه ی گنابادی بیژن بید آباد است.سایتهای فرقه و شبکه های ضد انقلابی همچون بی بی سی فارسی و رادیو صدای آمریکا تلاش فراوانی دارند او را به عنوان یک اقتصاد دان معرفی کنند.خودش خیلی دوست دارد مشهور شود.معمولا عکسهای مختلف در ژستهای متفاوت از خود در اینترنت منتشر می کند که بسیار دیدنی است.

اگر چه علاقه فراوان به شهرت دارد اما در رقابتهای درون فرقه ای امثال پازوکی اصلا علاقه ای به بید آباد ندارند و بعضا در جمع های خصوصی علیه او موضع نیز می گیرند.البته بعضی معتقدند او بیشتر جزو باند مردانی است.
سایتهای اصلاح طلب(بخوانید افساد طلب) مصاحبه های مکرری با او انجام داده اند.
یکی از جالبترین نکات مطلبی است که در روزنامه هم میهن در دوم تیر ۸۶ درباره بید آباد منتشر شده است که حتی دراویشی که او را می شناسند را نیز به خنده وا می دارد.

در قسمتی از بیوگرافی وی آمده است که:
او شب ها ذکر می گوید و ریاضت می کشد وروزها جدول می چیند و نمودار می کشد.زمانی که با او تماس میگیریم تا وعده دیدار را تنظیم کند قرار را ساعت چهار صبح تنظیم می کند و.....
قطب آینده فرقه گنابادی
از زمان تاسیس فرقه گنابادی تا کنون خاندان تابنده تلاش کرده اند قطبیت از بین آنها بیرون نرود.سود سرشار عشریه و سایر موقوفات باعث شده این خانواده در رفاه کامل زندگی کنند و فرزندان اکثر اقطاب و حتی مشایخ فرقه خارج کشور تحصیل و زندگی کنند.اگر چه یوسف مردانی از هم اکنون خرقه قطبیت را بر تن کرده ولی از نظر نورعلی تابنده قطب بعدی رضا تابنده فرزند محبوبعلیشاه است.

عکسی از رضا تابنده که هم اکنون ساکن کانادا است را می گذارم تا دراویش محترم فرقه گنابادی حد اقل قطب آینده را از روی عکس بشناسند.

شهرام پازوکی
شهرام پازوکی کیست؟
وی متولد ۱۳۳۵در تهران است.او از نوجوانی عضو فرقه صوفیه گنابادی بود.تحصیلات خود را با حمایت سلطانحسین تابنده قطب فرقه ادامه داد و شایع است که وی قصد تحصیل در رشته راه سازی را داشته اما با ترغیب سلطان حسین تابنده در رشته فلسفه تحصیل کرد.
او یکی از صمیمی ترین افراد حلقه فکری قطب قبلی محسوب می شد و در راه اندازی کتابخانه فرقه در گناباد نقش کلیدی ایفا کرد.فیلم پابوسی قطب فرقه توسط وی در اینترنت منتشر شده است.
از مهمترین فعالیت های وی راه اندازی انتشارات رسمی فرقه گنابادی با نام انتشارات حقیقت با بودجه فرقه و همکاری مصطفی آزمایش (نماینده نورعلی تابنده در اروپا و جاسوس اداره امنیت خارجی فرانسه)بود.
در سایت انتشارات حقیقت که مدیر مسئولی آن با شهرام پازوکی است می خوانیم:
"انتشارات حقیقت در سال ۱۳۷۱ شمسی بنابر تصمیم و همت جمعی از نیکوکاران و نیکواندیشان از اهل عرفان در تهران تاسیس شد و اولین کتابی را که چاپ کرد "تجلی حقیقت در اسرار فاجعه کربلا " تالیف جناب سلطانحسین تابنده گنابادی بود که چند ماه پس از رحلت ایشان در همان سال منتشر شد .
هدف اصلی انتشارات حقیقت بطور عام نشر کتاب در قلمرو دین و تفکر و فرهنگ دینی و خصوصا عرفان و تصوف اصیل اسلامی است. از اینرو موضوعاتی از حکمت و عرفان تا هنر و ادبیات دینی را در بر می گیرد"

البته همانطور که مستحضرید منظور از این نیکوکاران قطب فرقه و مصطفی آزمایش هستند و منظور از کتب عرفان اسلامی مد نظر آقای پازوکی کتابهای فرقه صوفیه گنابادی است.
وی در سال ۱۳۷۸ با همکاری مصطفی آزمایش نشریه رسمی فرقه گنابادی به نام فصلنامه عرفان ایران را منتشر کرد که تا ۳۴ شماره ادامه یافت و در سال ۱۳۸۶ تعطیل شد.در آغاز هر شماره از فصلنامه قطب وقت فرقه بیانیه ای منتشر می کرد.
ارسال اطلاعات مهم کشور توسط عوامل گنابادی به خارج از کشور
یکی از ویژه گیهای عنصار این فغرقه نفوذ به مجامع علمی،دانشگاه ها و حتی دستگاه های مهم کشور است،که با انتشار نامه مصطفی آزمایش (جاسوس فرانسه و نماینده نورعلی تابنده) به احمد شهید نماینده حقوق به اصطلاح بشر مشخص شد اطلاعات مراکز مهم و دانشگاه های کشور از طریق عوامل این فرقه به خارج فرستاده می شود.
برای نمونه قسمتی از نامه مصطفی آزمایش این عنصر وطن فروش و خائن را بازخوانی می کنیم:
علاوه براین با تجدید سازمان مراکز پژوهشی "مطالعات ادیان" در قم و نیز "انجمن پژوهش حکمت و فلسفه" در تهران و اخراج اساتید صاحب نام از این مرکز و انتصاب آخوندهای کم سن و سال و بیسواد مانند "عبدالحسین خسروپناه" این مراکز را کانون مغزشویی توده های بی اطلاع و متعصب بسیجی قرار داده اند.
نامبرده در جایی دیگر می نویسد:از سه هفته قبل آقای صالح پازوکی را در حین خدمت سربازی دستگیر و زندانی کرده اند و خانواده ایشان را زیر فشار شدید قرار داده اند. پدر ایشان آقای دکتر شهرام پازوکی از اساتید صاحب نام فلسفه و عرفان در سطح بین المللی میباشند.
شهرام پازوکی و حمید رضا مرادی؟
اگر چه مصطفی آزمایش میدان دار اصلی مسائل سیاسی فرقه بود و شهرام پازوکی نیز او را کمک می کرد ولی در ۵ سال گذشته رقیب جدیدی وارد میدان شد که مورد علاقه شدید نورعلی تابنده قطب لیبرال فرقه قرار گرفت واو کسی نیست جز حمید رضا مرادی سروستانی.
با نزدیک شدن حمید رضا مرادی سروستانی نورعلی تابنده رقابتی سخت در فرقه آغاز شد.

باند حمید مرادی توانسته بود محبوبیتی فراوان نزد تابنده پیدا کند و همین امر موجب دلخوری شدید مصطفی آزمایش شد.
در این بین حمید رضا مرادی که اصولا عنصری تشکیلاتی بود توانست با کمک نورعلی تابنده فعالیتهای رسانه ای و تشکیلاتی جدیدی را در فرقه آغاز کند و اکثر فراخوان های سالهای اخیر در رابطه با تجمعات و درگیریها کار وی بوده است.
شهرام پازوکی هم برای عقب نماندن از قافله رابطه ی وسیعی را با حمید رضا مرادی آغاز کرد و حتی در جلساتی که در دفتر سایت مجذوبان نور در پاسداران نزدیک منزل نورعلی تابنده برگزار می شد شرکت می کرد.
هجمه های وسیع حمید رضا مرادی و سایت وی به انقلاب اسلامی و حتی ولی فقیه باعث حمایت شدید ضد انقلاب و شخض مریم رجوی از این فرقه شد که تا کنون بارها در رسانه های وابسته به نفاق این فرقه مورد حمایت قرار گرفت.
به هر حال روابط دوگانه شهرام پازوکی با حمید رضا مرادی و از آنسو مصطفی آزمایش بعضا مورد دلخوری این دو نیز واقع شد اما در حقیقت آنچه برای پازوکی مهم است ماندن در قدرت و جلب حمایتهای مالی بیشتر نورعلی تابنده است.
اگر چه به اعضای فرقه گنابادی تلقین کرده اند که این فرقه ظاهرا مانند سایر فرقه های صوفیه سیاسی نیست ولی در حقیقت از نظر نورعلی تابنده این فرقه فقط ابزاری است جهت مخالفت سیاسی با انقلاب اسلامی که نورعلی تابنده با دوستان لیبرال جبهه ملی خود مانند فروهر ها و.. سالها با آن مبارزه کرده اند.
یکی از مهمترین راهبردهای نورعلی تابنده تضعیف نظام اسلامی و ایجاد تشنج در داخل کشور است تا بتواند انقلاب اسلامی را متهم به نقض حقوق بشر کند.

زارا نورانی

زارا نورانی از دراویش گنابادی ساکن انگلستان است.سابقه دوستی دیرینه ای با قطب فرقه دارد.او مانند مصطفی آزمایش مسئولیت تخریب وجهه نظام اسلامی را به عهده دارد.این فرقه برای اینکه بتواند سایر گروه های ضد انقلاب و یا حتی مجامع بین المللی را با خود همراه سازد کمیته ای با عنوان "کمیته حمایت از حقوق دراویش و دانشجویان "را راه اندازی کرده است.البته بماند که مساله دانشجویان چه ربطی به این دراویش دارد.

زارا نورانی اصولا یک آدم لامذهب است که نام خود را از زهرا به زارا تغییر داده است.او در لندن با اعضای گروه های چپ،منافقین و جبهه لیبرال لندن ارتباط دارد.
نمایش موهن سال ۸۹
در سال ۱۳۸۹ نمایش موهنی توسط زارا نورانی و دوستان درویشش در اهانت به نظام اسلامی،روحانیت و سپاه برگزار شد.
در این نمایش موهن که خود زارا نورانی نقش یک درویش را بازی می کرد اهانتهای فراوانی به نظام شد.

ارتباط با بهائیت
وی ارتباط فراوانی با بهائی های مقیم لندن بویژه بی بی سی فارسی دارد.مهمترین عنصر ارتباطی وی بهروز آفاق است.

دلایل رویگردانی خانواده پازوکی از فرقه گنابادی
چندی پیش در رسانه ها خبری منتشر شد مبنی بر بازداشت صالح پازوکی فرزند شهرام پازوکی (از فعالان فرقه گنابادی).
اخبار تکمیلی که منتشر شد مشخص شد صالح پازوکی و همسر شهرام ،عضو فرقه به اصطلاح عرفان کیهانی بوده اند و حتی در منزل شهرام جلسات فرقه برگزار می شده است.خود شهرام نیز جلساتی با طاهری عرفان حلقه داشته است.
فتنه ۸۸ و دراويش گنابادي
با قطبيت آقاي نور علي تابنده عضو شوراي رهبري جبهه ليبرال به اصطلاح ملي،فرقه گنابادي وارد بازيهاي سياسي جديدي شد.اگر چه قبل از انقلاب نيز اين فرقه کاملا سياسي بود و بارژيم پهلوي رابطه ي تنگاتنگي داشت اما در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي دراويش اين فرقه کمتر به سمت منازعه سياسي با نظام رفتند.
با فوت محبوبعليشاه قطب قبلي فرقه سکان اين فرقه به دست آقاي نور علي تابنده افتاد.او که از دوران برکناري دولت بازرگان در صف اپوزيسيون نظام قرار گرفته بود اين بار ابزار مناسبي براي درگيري با نظام پيدا کرده بود.استفاده از چند هزار درويش گنابادي ساکن در ايران ابزار خوبي بود براي فشار سياسي به انقلاب اسلامي.
با روي کار آمدن دولت آقاي احمدي نژاد همه ي جريانات فرقه اي کشور همگام با استکبار جهاني به مقابله با اين دولت برخواستند و اين فرقه نيز از اين مساله عقب نماند.
در فتنه ۸۸ دراويش نعمت اللهي نيز به صف جريان برانداز پيوستند و تلاش کردند در کف خيابانها با انقلاب مبارزه کنند.در ۲۵ بهمن امسال استکبار جهاني براي دور کردن اذهان مردم دنيا از مسائل جهان اسلام و قيامهاي منطقه از همه ي دشمنان داخلي درخواست کرد که به کف خيابانها بيايند شايد بتوانند موج خبري در دنيا ايجاد کنند وباعث ياس انقلابها شوند.
مصطفي آزمايش نوکر دستگاه امنيتي فرانسه و نماينده فرقه در اروپا شبها در شبکه هاي مختلف حنجره ي خودرا پاره کرد اما نهايتا در روز ۲۵ بهمن تعدادي از دراويش به همراه بهايي ها،سلطنت طلبها و منافقين به خيابانها امدند که به دليل کمي جمعيت باعث خجالت اربابان خود شدند.