جریان هایی که مدعی ولایت مداری و اسلامگرایی هستند باید بدانند که نمی توانند خود را به عنوان خط کش و معیار اسلامگرایی، بصیرت، ولایت مدار و... معرفی کنند و با چماق تکفیر دیگران را در خط خود قرار دهند. اگر این جریانها کوچکترین علاقه ای به اسلام دارند باید بدانند که ...
اومانیسم و زیر مجموعههای آن از جمله سکولاریسم Secularism مولود دوران نسانسrenaissance است دورانی که تغییرات گسترده بر پایه انسان محوری و تغییر اصالت از خدا به انسان را در قرن 15 میلادی به وجود آورد.
رنسانس پاسخی بود به قرون وسطی که مهمترین رکن آن افراط کلیساها در اعمال قدرت به حساب میآمد در نتیجه پاسخ جامعه اروپا نیز شبیه حرکت آونگی بود چرا که افراط کلیسا در اعمال قدرت مطلق و حذف هر گونه نظر مخالف و انتصاب آن به شیاطین منجر به آن شد که این آونگ با رها شدن نه در جایگاه تعادل بلکه در نقطه مقابل افراط کاری کلیسا قرار گیرد و خواهان طرد تمامی آموزههای کلیسا بدون ایجاد هیچ گونه استثنایی شود، آنچنان که در بستر این تنفر، گروهای شیطان پرستی نیز به وجود آمدند.
اما شاید برخلاف نگاههای موجود، این مارتین لوتر بود که با پیوند بعضی از اندیشههای نو با اندیشههای معنوی و متافیزیکی از نابودی کامل مسیحیت در اروپا جلوگیری به عمل آورد.
اومانیسم یا انسان مداری Humanism در واقع اصول فکری خود را در مقابل خط قرمزهای کلیسا ترسیم کرده بود به عنوان مثال اصالت انسان به جای خدا، جایگزینی تفکر مادی به جای دیدگاه الهی، انتخاب عقل به جای وحی، دنیا طلبی به جای آخرت طلبی و... گوشه ای از رویارویی بشر با کلیسا به عنوان نماینده خدا بود. شاید این سؤال مطرح شود که چرا انسان در مقابل خدا قرار گرفت، برای پاسخ به این سؤال باید نگاهی به تفکرات و اصول فکری کلیسا انداخت که در سایه قدرت مطلقه خود به دنبال تعمیم این اندیشه به تمامی جامعه بود و در این راستا هیچ مخالفتی را نیز بر نمیتافت آنچنان که برای نمونه میتوان به دادگاههای تفتیش عقاید یا انگیزیسیون Inquisition که هزاران تن در آن شکنجهها به قتل رسیدند اشاره کرد.
این بود که بسیاری از جامعه شناسان با تعمیم ناصحیح مسیحیت به دین و حاکمیت کلیسا به حاکمیت دینی، دوران دین مداری مردم را پایان یافته فرض کردند و بدین سان با پیروزی انقلاب اسلامی دچار یک بهت بزرگ شدند.
اطلاعات ناقص فیلسوفان غربی از چرایی حرکت تودههای مردم باعث شد تا امثال فوکویاما، نیکی آر. کدی، تدا اسکاچپل، ماروین زونیس، جیمز دیویس، چالمرز جانسون، هانتینگتون و میشل فوکو با دادن آدرسهای غلط حاضر به پذیرفتن موج نوین دین خواهی مردم شوند. اما به فاصله کوتاهی تنی چند از غرب زدگان با مقایسه حکومت دینی اسلام و کلیسا مدعی شدند که برای پیشرفت ناچار به تکرار مدل رنسانس در ایران هستیم، از همین رو فوکویاما مدعی شد که انقلاب اسلامی پدیدهای است که بیش از چند سال دوام نخواهد آورد.
اما جاذبههای اسلامی و پاسخ به مقتضیات روز آن هیچ شباهتی به مسیحیت خشک، بیروح و تحریف شده نداشت و بنابر این پایههای این استدلال را از بین برد.
آیا به واقع دینِ ما، انسان را از تفکر و خِرد ورزی به مانند قرون وسطی منع میکند؟
«قُلِ العَفو کَذَلِکَ یبَینُ اللهُ لَکُم الایاتِ لَعَلَّکم تَفَکَّروُن بقره (219)
این چنین خداوند آیات را برای شما روشن میسازد، شاید که اندیشه کنید!
تأکیدات قرآن به خردورزی به حدی روشن است که میتوان از واژههای کلیدی قرآن کریم به عبارتهایی همچون تفکر، تعقل و خرد ورزی اشاره کرد.
همچنین نسبت آزاد اندیشی دین اسلام به حدی روشن است که کلام الله مجید به عنوان کلام وحیانی بر آزادی انسان صراحت تمام دارد آنچنان که بی هیچ شرطی میفرماید: لا اِکراهَ فِیالدین بقره (226)، کار دین به اجبار نیست.
حتی سیره زندگی پیامبر اسلام نیز خود گویای این اندیشه متعالی است آنچنان که پیامبر برخلاف آموزههای تحریف شده مسیحیت احترامی خاص به آزادی و حرمت اشخاص قائل بودند این امر در نوع اندیشه بزرگان ما نیز آشکار است آنچنان که مقاممعظم رهبری خواستار ایجاد کرسیهای آزاد اندیشی میشوند و تأکید میورزند که راه مقابله با اندیشه از جنس اندیشه است اما تفاوتها محصور به این موارد باقی نمیماند، اسلام باعث شد، اعراب بیگانه با تمدن که زندگی قبیلهای داشتند، تبدیل به مبدأ یکی از تمدنهای برتر و جهان شمول شوند.
اسلام و آموزههای آن دانشمندان بزرگی را تقدیم به جهان کرد که اکثر نظریات علمی از علوم اجتماعی تا تجربی و ریاضی متعلق به آنهاست هرچند که بعدها این اکتشافات به نام دیگران به ثبت رسید، این در حالی است که حاکمان روم و یونان با تقسیم قدرت خود با کلیسا با افول قدرت و رشد علم و فناوری مواجه شدند.
به عبارت دیگر اسلام نه تنها تفکر را محدود نکرده است بلکه آن را والاتر از عبادت میداند، بنابراین این تفکر جهان شمول اسلام بود که با وجود تمامی محدودیتها، مدرنیته غربی را به چالش کشید و سرعت رشد آن در اروپا غربیان را ناچار کرد تا با عبور از ادعاهای خود مبنی بر اصول لیبرالیسم، محدودیتهای خود را تشدید کنند. از همین رو بود که سیستمهای اطلاعاتی غرب به مدد اتاق فکرهای خود سعی در ایجاد و معرفی اسلام با مدل طالبانیسم و سلفی کردند تا به موجب پروپاگاندای تبلیغاتی (Propaganda) دافعهای از اسلام را ایجاد کنند، قرائت طالبان از دین همان قرائت کلیسای قرون وسطی از دین بود قرائتی که تفکر را ممنوع و محدود کرد.
اما در ایران اسلامی به مدد هوشمندی رهبر کبیر انقلاب و استمرار این حرکت توسط مقام معظم رهبری تفکرات رادیکال، فرصتی را برای خودنمایی نیافتند. با وجود این هستند افرادی که به موجب تمامیت خواهی، خواهان برپایی مجدد تختهای دوران تفتیش عقاید هستند تختی که دارای اندازه معین است و کوتاه قامتان را با شکنجهای دردناک میکشیدند تا به اندازه این تخت درآیند و دست و پای افراد بلند قامت را میبریدند تا باز هم به اندازه همان تخت درآیند.
اقتدارگرایان سیاسی امروز، شاید که نیت خیر هم داشته باشند و به دنبال یکدستسازی باشند اما بیشک این اقدام ضربهای سنگین را بر اندیشههای ناب اسلامی وارد میکند. ذات اسلام با اقتدارگرایی فکری و عملی در تضاد است و به تبع این اصل حیاتی جمهوری اسلامی نیز با این مدل اندیشه و رفتار تناسبی ندارد.
در همین راستا هرگونه مقایسه نهادهای دینی ذیل حکومت اسلامی با نهادهای شبه دینی کلیسا در اروپا نیز قیاس معالفارق خواهد بود. افرادی که امروز خواهان حذف رقبای سیاسی خود با استفاده از قوه قهریه میباشند باید به این مهم توجه داشته باشند. این جریان برخلاف نظر رهبری به جای استفاده از شیوههای عقلانی در برخورد با تفکرات غیر همسو شیوه برخورد سخت را برگزیده و با هیاهو، تنش کاذب را به جامعه القا میکند.
جریان هایی که مدعی ولایت مداری و اسلامگرایی هستند باید بدانند که نمی توانند خود را به عنوان خط کش و معیار اسلامگرایی، بصیرت، ولایت مدار و... معرفی کنند و با چماق تکفیر دیگران را در خط خود قرار دهند.
اگر این جریانها کوچکترین علاقه ای به اسلام دارند باید بدانند که درست است مقبولیت، مشروعیت به همراه نمیآورد؛ اما مشروعیت برای اداره جامه نیاز به مقبولیت دارد؛ پس شایسته است که بر علیه مقبولیت شمشیر نکشند...
اگر جریانهای خود عمار پندار به واقع محب ولایت فقیه هستند باید بدانند که انحصار ولی فقیه برای یک گروه و تلاش برای ضد ولایت فقیه معرفی کردن دیگران به مدد تفتیش عقاید برای اثبات انحراف، فتنه و... بزرگترین ضربه را به ولایت فقیه خواهد زد.
دین مداران امروز ما باید مراقب باشند تا جا در پای اربابان کلیسا قرون وسطی نگذارند؛بی شک شایسته است که زین پس به جای نفی دیگران به اثبات خود بپردازند تا شاهد طرد شدن توسط تودهای مردم نباشند.
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو