ما برای این که بتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم؛ بی شک باید متشکل باشیم. رابطههای ایمانی و اعتقادی و عملی دینی سازمان نیافته برای رسیدن به بخشی از اهداف و تحقق بخشیدن به قسمتی از مراحل یک انقلاب میتواند کافی باشد ولی برای رسیدن به بخشی دیگر از اهداف و تحقق بخشیدن به آن قسمت دیگر از آرمانهای یک انقلاب کافی نیست.
شهید بهشتی معمار تشکیلات اسلامی ضرورت تشکیلات اسلامی و شاخص های تشکیلات اسلامی را این چنین تبیین می کند
ما در پرتو اعتقاد به اسلام و اعتقاد به وظایف اسلامی درصدد جهاد برآمدیم. ما میدانستیم که اسلام زن و مرد مسلمانی را میخواهد که نه فقط مراقب مسلمان بودن و مسلمان ماندن خویش هستند بلکه مراقب مسلمان بودن و مسلمان ماندن و مسلمانتر شدن محیط اجتماعی هم هستند.
اسلام به این اکتفا نمیکند که شما راستگو باشد. اسلام میگوید هم باید راستگو باشید و هم باید با دروغگویی و کژی دیگران مبارزه کنید. اسلام به این اکتفا نمیکند که شما عفیف و پاکدامن باشید. میگوید هم شما عفیف و پاکدامن باشید و هم با ناپاکدامنیهای محیط مبارزه کنید و کسان دیگری را که به ناپاکدامنی آلودهاند اینها را هم پاکیزه کنید. این روش اسلام است. این اصل است و این فریضه را بزرگترین و پر ارجترین فریضه شمردهاند. در آیات و روایات متعدد، وظیفه و فریضه امر به معروف و نهی از منکر بزرگترین و بالاترین وظیفه شناخته شده که همه واجبات و فرایض دیگر در پرتو آن گزارده میشود.
این مغز متفکر تشکیلات اسلامی موارد ضرورت تشکیلات اسلامی را اینگونه خواند:
1.ما باید یک تشکیلات اسلامی اصیل داشته باشیم.
2. تشکیلات در طول رهبری باشد نه در عرض آن. این تشکیلات باید تحقق بخشنده نظام امت و امامت باشد - چون نظام اسلامی ما نظام امت و امامت است- نه این که معارض امامت باشد.
3. رابطه تشکیلات با حوزههای علمیه و روحانیت اعم از برادران و خواهران روحانی
4. وظایف و تعهداتی که بر عهده تشکیلات و روحانیت به صورت وظایف و تعهدات متقابل باید رعایت شود.
استدلال وی از این که تشکیلات در طول رهبری باشد نه در عرض آن این بود که تشکیلات (تشکیلات اسلامی که مسلمانها نیاز دارند) باید در راستای امامت باشد؛ در طول امامت باشد؛ بازوی امامت باشد نه در مقابل او.
وی با اشاره به مهندس بازرگان و بنی صد گفت: آقای بازرگان در مواردی میگفت: این جا دیگر در دایره مسئولیت من است و نباید هیچ کس دخالت کند. آقای بنی صدر خودشان را یک رهبر میدانستند؛ یک رئیس جمهوری که رهبر است. او با امام تعارف میکرد و الا عملاً در مقابل امام بود. فقط از نظر عاطفی مثلاً مرحمت میفرمودند که روبروی امام علناً نایستند. ایشان صریحاً در یک نوار انتخاباتی که قبل از انتخاب ریاست جمهوریشان صحبت کردهاند و از آن صحبت نوار برداشته شده و آن در اختیار ما هم هست؛ در آن جا در یک جمع 15 تا 20 نفری بچههای
دبیرخانه شورای انقلاب صحبتی کردند. از او خواسته بودند که شما بیایید صحبت کنید و آقای فارسی هم صحبت کند تا ما در هنگام رأی دادن از روی آگاهی رأی بدهیم. در ضمن آن نوار گفتند که من بزرگترین اندیشه معاصرم و بعد هم با یک فاصلهای گفتند: این کتاب تضاد و توحید که من نوشتهام و تازه از چاپ درآمده بزرگترین اثر قرن است. کسی که این قدر خود بزرگبین است این در راستای امامت قرار میگیرد؟ این در طول امام قرار میگیرد؟ این در عرض امام است. حالا یک فرد ممکن است این جور باشد یک تشکیلات هم ممکن است. یک حزب هم ممکن است این جور باشد. یعنی یک حزب بیاید خودش را در عرض امامت قرار بدهد.
او همچنین در ادامه ی اظهاراتش در مورد اینکه تشکیلات باید در طول امامت باشد نه در عرض آن گفت: : انتقاد بر امام، تذکر به امام، نصیحت بر ائمه مسلمین، این که اصلاً واجب است. تذکر دلسوزانه به امام دادن، انتقاد از یک تصمیم امام، این که اصلاً تربیت اسلامی ماست و در آن خطبه حقوق والی بر رعیت و حقوق رعیت بر والی از علی – علیه السلام- در نهج البلاغه میخوانیم مولا علی- علیه السلام- از مردم میخواست که از او انتقاد کنند و به او تذکر بدهند. اما همین وقت که انسان تذکر میدهد می داند که تذکر میدهد و تصمیم گیری با رهبر است. هم حریت هم انتقاد و هم تذکر و نصیحت و هم آخر سر این که آقا تصمیم شما بالاخره چه شد؟ این شد؟ بسیار خوب! ما همین را عمل میکنیم ولو بر خلاف نظر خودمان باشد.
شهید بهشتی چگونگی روحانیت و ارتباط روحانیت و تشکیلات را این چنین توضیح داده است که روحانیت خودش یک نوع تشکل است البته یک مقدار دینی. اما در پرتو مرجعیت به خصوص حالا که مرجعیت با امامت تام درمیآمیزد خودش یک نوع شبکه تشکیلاتی است. ما در جریان مبارزه در سال 41 و 42 نقش این شبکه را به خوبی دیدیم و همچنین در سالهای 56 و57 در مساجد و تکایا روحانیون را در نقش یک شبکه تشکیلاتی دیدیم.
روحانیت یک نهاد دیرینه و دیرپای ریشهدار بسیار مؤثری است و این نهاد باید همچنان پابرجا بماند. نهاد روحانیت نباید در این تشکیلاتی که گفتیم هضم بشود. نهاد روحانیت از نظر ما اصیلتر و دیرپایتر و ریشهدارتر از آن است که کسی بگوید باید در آن مسئله تشکیلات هضم شود. روحانیت باید استقلال خودش را کاملاً حفظ کند.
از منظر وی دلیل پافشاری بر داشتن تشکل و از ضرورت های داشتن تشکیلات این موارد است:
1.تشکل باید پاسدار ارزش ها باشد، نه پاسدار خود. نگهبان ارزشها باشد، نه نگهبان خود.
2. تشکل باید سازندهی ما، آسانکنندهی خودسازی برای ما و کمکی به «سیر الی الله» برای شرکتکنندگان در این تشکل باشد.
3. اینکه این تشکیلات به درد مردم بخورد، نه اینکه یک باری باشد بر دوش این جامعه.
از منظر این نخبه تشکیلاتی، تشکیلاتی ها یک اقلیتی هستند که باید تکیه کنند بر چند چیز:
1.ایمان هرچه قویتر به آرمان و به کار، نگذارید این ایمان در افراد خدای ناکرده پژمرده و ضعیف شود. این ایمان باید روز به روز تقویتگردد.
2.برنامههای عملیای که درآن، تفوق و برتری کارکرد ساختار اسلامی و نیروهای مؤمن به چشم بخورد؛ باید بهگونهای باشد که خواهر مسلمان و برادر مسلمان ما که از یک همسن و همکلاسی و همرتبهی غیرمسلمانش در مقام عمل دینی صالحتر است، در مقام عمل اجتماعی نیز سودمندتر باشد. اگر عمل شما به حال مردم سودمند واقع شود، ماندنی خواهند بود. این بیان قرآن است. «فاما الزبد فیذهب جفاءً و امّا ما ینفع الناس فیمکث فی الارض» [کف میرود و آنچه برای انسانها سودمند است میماند. سورهی مبارکه رعد/ آیه 17] سودمندی بیشتر ما باعث پیروزی ماست. به همین جهت در خودسازی فردی و جمعی انجمنها باید طوری برنامهریزی شود که در صحنهی خدمت به مردم درخشید؛ نه برای تعریف مردم بلکه برای خدا.
3. ارتباطات را باید قوی کرد؛ وقتی یک عده در اقلیت هستند، باید بکوشند تا به کمک ارتباطات گسترده، یک جمع بزرگتر شوند. وقتیکه همه یکجا جمع هستند، احساس دلگرمی و قدرت بیشتر میکنند.
4. جذب عناصر جدید؛ گاهی دافعه خیلی قوی است؛ اما جاذبه چندان قوی نیست. مسلمان، هم دافعه دارد و هم جاذبه.باید جاذبه اعضا زیاد باشد. باید کلام و رفتار چنان باشد که اطرافیان را یکی یکی جذب کنند. اصلاً باید برنامه داشته باشند برای جذب آنها. مبادا فکر کنند که اینهایی که با ما مخالف هستند دیگر کارشان خراب است و درستشدنی نیستند. خیر، انسان تغییر میکند. خیلیها آدمهای خوبی هستند، میلغزند و بد میشوند. خیلیها آدمهای بدی هستند و در اثر ارشاد و معاشرت خوب میشوند. تعالیم اسلام از یاد نرود. اسلام میگوید تا آخرین لحظات حیات، درِ توبه باز است.
5. انضباط؛ هر کار دستهجمعیای که انجام میشود باید همراه باشد با انضباط تشکیلاتی. بچه مسلمانها به انضباط مقدار کمی بها میدهند. باید یک مقدار به انضباط بیشتر بها داده شود. اما نظم فرعونی نه؛ زیرا نظم گاهی فرعونی و طاغوتی است. نظم باید الهی، سازنده و نورانی باشد.
6. شناسایی و کشف استعدادها؛ کشف عناصر مدیر و به دردخور که بتوانند پستهای کلیدی و مؤثر را با لیاقت اداره کنند. گاهی یک فرد متدین و خوبی را میگذاریم رأس کاری ولی چون تواناییاش ضعیف است، اثر بدی میگذارد. اعضا باید مدیرهای مومن و متعهد 10 سال آینده را، هم کشف کنند و هم بسازند.
7. معلومات را ببرید بالا در کنار مطالعات اسلامی؛ مطالعات باید اسلامی باشد، فنی هم باید باشد. هر کدام از اعضا وظیفهی شرعیشان است که در هفته یک مقدار روی رشتهی خاص خودشان مطالعهی فنی داشته باشند، طوری که کاردانی و کارایی فنی شان رو به افزایش پیگیر و مستمر باشد.
8. شیوههای صحیح برخورد با دشمن و مخالف را یاد بگیرند؛ گاهی برادرها و خواهرها با جریانهای مخالف میخواهند برخورد کوبنده داشته باشند؛ اما طرز برخورد آنها طوری است که در جامعه محکوم میشوند. شیوههای برخورد باید صحیح باشد. باید دربارهی این شیوههای برخورد بنشینید و تبادل نظر کنید.
9. انتقاد از خویشتن؛ آیا هیچ وقت دور هم جمع میشوند بگویند این یک هفته نقایص و عیب کارشان این بود. این کار را میکنندیا خیر؟ خوب، شروعکنند! هیچ اشکالی ندارد. «المؤمن مرآت المؤمن» یعنی چه؟ برادر و خواهر مسلمان باید آینهی یکدیگر باشند. آینه یکی از کارهایش این است که عیبهای آدم را میگوید. بنابراین هر هفتهای، دو هفتهای، یک ساعت دور هم بنشینند با روی باز و گشادهرویی هر کسی اول عیبهای خودش را بگوید بعد آنهایی که جا میماند دیگران بگویند، بعد هم عیب جمعشان را بگویند.
.10امید کامل به آینده؛ هیچ مسلمانی حق یأس و ناامیدی ندارد. آدمهایی که ایمان به خدا ندارند آنهایی هستند که از گشایشآفرینی خدا در تنگناها مأیوس میشوند. انسانهای مؤمن همیشه باید امیدوار باشند. آنقدر قرآن و اسلام به ما تعلیم میدهد که نه با یک غوره سردیتان بشود و نه با یک مویز گرمیتان."
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو