«تشابه‌انگاری» در تاریخ با توسل به نگاه جزمی و متعصبانه، عمدتاً دیدگاه طیفی است که همه نقاط قوت خود را در گذشته می‌بینند و از ضعف‌های موقعیت فعلی خود در رنج و اضطراب هستند.

انجمن دانش‌آموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران طی گزارشی تحلیلی، به بررسی تفاوت‌های شخصیتی دکتر احمدی‌نژاد و ابوالحسن بنی‌صدر و شرایط تاریخی متفاوت این دو رئیس جمهور پرداخت. این در حالی است که بسیاری از رسانه‌های مخالف دولت و حتی صدا و سیما دائماً درصدد القای تشابهاتی میان احمدی‌نژاد و بنی‌صدر هستند. در ذیل به بخش‌هایی از این گزارش اشاره می‌شود:
* * *

تشابه‌انگاری کار چه کسانی است؟

«تشابه‌انگاری» در تاریخ با توسل به نگاه جزمی و متعصبانه، عمدتاً دیدگاه طیفی است که همه نقاط قوت خود را در گذشته می‌بینند و از ضعف‌های موقعیت فعلی خود در رنج و اضطراب هستند.

از لحاظ خصوصیات روانی نیز عمدتاً قشری به این گونه تشبیهات ظاهری اکتفا می‌کنند که دوره حرکت و بالندگی و رشد خود را طی کرده و دچار پیری و خستگی شده‌اند. افراد و جریانات فرسوده به اقتضای کهنگی و سن و سال خود، مخالف هرگونه تغییر در روابط پیرامون خود هستند و آن را با بحرانی بزرگ تفسیر می‌کنند و در این میان هرگونه نوزایی را با خطر و ایستادن در مقابل بزرگان متناظر می‌سازند.

چندی است که برخی صاحبنظران و تحلیلگران با ادعای تطبیق خصوصیات شخصیتی رئیس جمهور-آقای احمدی‌نژاد- بر فردی همچون بنی‌صدر که به عنوان فردی خائن در زمینه ذهنی جامعه ایران شناخته می‌شود، سعی در تخریب شخصیت رئیس‌جمهور دارند و با این که تنها چند ماه به پایان دوره دولت دهم باقی نمانده است اما هر روز که می‌گذرد، تخریب‌ها و توهین‌ها شدت بیشتری به خود می‌گیرد. در تحلیل اجتماعی این تطبیق غیرواقعی، آنچه عمدتاً مورد استناد مدعیان قرار می‌گیرد، صرفاً تطبیق ناقص برخی شباهت‌های ظاهری است که اگر مورد مداقه عقلانی و وجدانی قرار گیرد، متوجه فاصله‌های عمیق و ریشه‌ای این دو شخصیت خواهیم شد.

محوری‌ترین مقایسه‌ها

ادعای عدم اعتقاد رئیس جمهور به روحانیت و بی‌اعتنایی وی به نهادهای انقلابی، محورهایی است که در این مقایسه مورد استناد قرار می‌گیرد. این در حالی است که مطالعه تطبیقی شرایط تاریخی، ریشه‌های فکری و عقیدتی، زمینه‌های اجتماعی، پایگاه اجتماعی، دغدغه‌ها و عملکردهای «متفاوت» این دو شخصیت می‌تواند ما را در فهم تطبیق یا عدم تطبیق آقای احمدی‌نژاد با بنی‌صدر یاری رساند. به عبارتی نه شرایط تاریخی کنونی با شرایط ابتدای انقلاب قابل مقایسه است و نه خصوصیات شخصیتی احمدی‌نژاد بر بنی‌صدر صدق می‌کند و از طرفی دیگر نیز موقعیت اجتماعی و سیاسی نهادها با تغییر مواجه شده‌اند. بخشی از این تغییرها، ریشه در رشد و تقویت دیگر نهادها و مراجع فکری و سیاسی اثربخش در جامعه ایران دارد.مقایسه شخصیتی احمدی‌نژاد و بنی‌صدر می‌تواند طیفی از مولفه‌های عقیدتی، تاریخی، اجتماعی، سیاسی و حتی روانشناسی شخصیتی را در بر گیرد.

احمدی‌نــژاد و جریان‌هـای سیاسی

در این مقایسه جایگاه احمدی‌نژاد و بنی‌صدر نزد گروه‌ها و جریانات سیاسی قابل بررسی است. بنی‌صدر از اجماع جریانات و گروه‌های سیاسی اول انقلاب برخوردار بود و همین مسأله باعث شد تا اکثریت مردم وی را به عنوان رئیس جمهور انتخاب نمایند. اما در تطبیق همین پشتوانه سیاسی، دکتر احمدی‌نژاد «ابتدا» از پایگاه رأی مردمی و جریانات اجتماعی بهره‌مند شد و در روالی برعکس بنی‌صدر مورد توجه «ثانویه» برخی جریانات و گروه‌های انقلابی قرار گرفت. هرچند اگر این حمایت‌ها نیز اتفاق نمی‌افتاد، تاثیر چشمگیری در آرای وی مشهود نمی‌شد و حمایت غالب گروه‌های اصولگرا از وی بر مبنای یک اضطرار سیاسی و دفع خطر رقیب صورت گرفت. از این منظر بنی‌صدر از اجماع سیاسی اکثریت نخبگان و جریانات بهره‌مند بود و احمدی‌نژاد صرفاً متکی به ارتباط با توده مردم موفقیت خود را کسب کرد.

ریشه‌های عقیدتی احمدی‌نژاد

از منظری دیگر ریشه‌های فکری و عقیدتی احمدی‌نژاد و بنی‌صدر نیز تفاوت‌های عمیق و آشکاری دارد که بعید است مورد انکار کسی قرار گیرد.

این تفاوت‌ها مبتنی بر تفاوت در اعتقاد به نظام اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه، دغدغه عدالتخواهی و تعلق به گفتمان عدالت و پیوستگی با بدنه مذهبی جامعه است که طرف دیگر (بنی‌صدر) از هیچ یک از این ظرفیت‌ها بهره‌مند نبوده است.

پایگاه اجتماعی احمدی‌نژاد

درباره پایگاه اجتماعی نیز عمده اتکای بنی‌صدر بر طرفداران جبهه ملی و قشر روشنفکر و چپ دانشگاهی بود و وی اگر در میان بخشی از مردم نیز جایگاهی داشت، آن جایگاه مرتبط با قشر روشنفکر بود یا اجماع نیروهای سیاسی باعث شده بود وی در میان طبقات دیگر اجتماعی نیز طرفدارانی کسب کند که این مسأله به لحاظ شرایط حساس انقلابی آن روز و لزوم تقویت رئیس دولت نیز مسأله‌ای دور از انتظار و تصور نبود.

از سوی دیگر پایگاه اجتماعی اصلی آقای احمدی‌نژاد در بین اغلب مردم بخصوص «مستضعفین» است که با پایگاه اجتماعی بنی‌صدر قابل مقایسه نیست.

احمدی‌نژاد و روحانیت
اما ادعایی مهم‌تر و اساسی‌تر که مورد تاکید برخی مخالفان و منتقدان احمدی‌نژاد و تطبیق وی بر شخصیت بنی‌صدر گشته است، ادعای بی‌اعتقادی ایشان به روحانیت و حوزه‌های علمیه است. در بررسی صحت این ادعا باید در نظر داشت که در شرایط تاریخی دهه ابتدایی انقلاب، روحانیت در اوج «عملگرایی» و «کارآمدی» در همه شئونات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و حتی اقتصادی (ورود در نظریه‌پردازی اقتصاد اسلامی) قرار داشت و در همه حوزه‌ها مرجعیت تام و بی‌رقیب محسوب می‌شد. اتفاقاً دشمن نیز به اهمیت این صنف ارزشمند پی برد و تلاش‌های زیادی را در جدایی این طیف از انقلاب و مردم کرد که عمده این تلاش‌ها از ترور فیزیکی، تخریب شخصیت و... تا نفوذ در بیوت برخی مراجع خلاصه می‌شد. در بعد داخلی نیز تلاش‌های دولت‌های پس از جنگ در به حاشیه راندن متدینین از اداره جامعه نیز عملاً روحانیت را به حاشیه راند. به گونه‌ای که این دولت‌ها برای مراجع و علمای بزرگوار تنها یک شأن تشریفاتی قائل بودند و کل رابطه دولت‌های پس از جنگ با مراجع و علما به ارسال گزارشات کانالیزه و تشریفاتی خلاصه می‌شد و طیف میانی روحانیت که شامل طلاب جوان و انقلابی می‌شدند، با بی‌اعتنایی مواجه بودند. از همین مقطع شاهد شکل‌گیری «فاصله» مطالبات و توقعات روحانیت و نظام هستیم. به موازات شکل‌گیری این فاصله، به شیوه ظریفی فاصله‌گیری از مطالبات توده مردم و جامعه نیز اتفاق می‌افتد.

احمدی‌نژاد و نهادهای انقلابی
در حالی که رابطه بنی‌صدر با نهادهای انقلابی از جنس عدم اعتقاد بود و عمدتاً منجر به کارشکنی در روند نهادهای انقلابی می‌شد اما احمدی‌نژاد زاییده حمایت‌های نیروهای انقلابی است که گاهی به نقد درون گفتمانی انقلابی دست می‌زند. وی بعضاً انتقادهایی را متوجه برخی نهادها می‌نماید که اساساً شامل موضوعات اصلی و اساسی نیست. اما جهت‌گیری اصلی وی شامل استفاده از نیروهای نهادهای انقلابی می‌شود که گویای اعتقاد احمدی‌نژاد به نیروها و نهادهای انقلابی است.

در تحلیل برخی مواضع رئیس جمهور در نقد عملکرد نهادهای انقلابی، باید علت را در حضور «خرده نیروهای انقلابی» در برخی نهادهای انقلابی جست‌وجو کرد که صرفاً پیگیر مسائل فرعی، حاشیه‌ای هستند و با بزرگنمایی و اصلی نمودن مسائل فرعی، تحلیل‌هایی غیرواقعی و گاه مبتنی بر تخیلات و وهمیات را ارائه می‌دهند و متاسفانه نقش مهمی در هزینه‌آفرینی برای «نظام» و «دولت» و «نهادهای انقلابی» داشته‌اند.

تحلیل‌های مبتنی بر تلاش دولت در نوشاندن جام زهر به رهبری و نقش اصلی دولت در فتنه 92، عمده‌ترین این نوع تحلیل‌ها محسوب می‌شود. این نوع تحلیل‌ها هرچند از سوی تنها تعدادی از نیروهای برخی نهادهای انقلابی ارائه می‌شود اما به دلیل وزن مناسبی که از سوی رسانه‌ها دریافت می‌کند، بازتاب‌های وسیعی دارد.

از سویی دیگر ملزومات ارتباطی، برخی نهادهای انقلابی نظیر سپاه و سازمان تبلیغات و... را به استفاده از رسانه‌های مجازی در قالب سایت و خبرگزاری مجبور ساخته که عدم ملاحظه برخی آسیب‌های ظریف در اختلافات و مشاجرات سیاسی، گاه باعث دوری این رسانه‌ها از رسالت اصلی خود و پرداختن به اخبار حاشیه‌ای و بی‌اهمیت و گاه مضر می‌شود. متاسفانه این روند نامبارک رسانه‌ای این ظرفیت را دارد که چهره نهادهای انقلابی را مخدوش جلوه دهد و شئونات اصلی آنها را تحت تاثیر قرار دهد.

مقام معظم رهبری در تیرماه سال 90 مطالب مهمی را در دیدار فرماندهان سپاه مطرح نمودند که متاسفانه در هیاهوهای رسانه‌ای کمتر به آن توجه شده است. اهمیت این مطالب در آن است که این بیانات بایستی به عنوان معیاری مهم در نحوه تبیین اختلاف‌های سیاسی و دوری از هیاهو و جنجال رسانه‌ای، به‌خصوص برای نیروی ارزشی سپاه (با تاکید رهبر معظم انقلاب) مورد توجه قرار گیرد.

ایشان می‌فرمایند: «مراقب باشیم دستگاه‌های انقلاب سرشان گرم کارهای «غیرمفید» و احیاناً «مضر» در این حرکت پیشرونده نشود که یکی از اینها، همین مسأله‌ اختلافات است که من اگر روی اینها تکیه می‌کنم، به خاطر این است. یک وقت هست که یک جریانی در مقابل انقلاب می‌آید قدعلم می‌کند به قصد کوبیدن انقلاب؛ خب، وظیفه‌ هر کسی است که دفاع کند..... یک وقت نه، قضیه، قضیه‌ ایستادگی در مقابل یک حرکت براندازانه و اینچنین نیست؛ اختلاف «نظر»، اختلاف «سلیقه»، اختلاف «عقیده» احیاناً است. اینها را بایستی هرچه ممکن است فرو کاست. اینجور چیزها را هرچه ممکن است باید کم کرد. مشتعل کردن این اختلاف‌نظرها مضر است... جواب دادن به حرف غلط، شیوه‌ خودش را دارد، راه خودش را دارد، کار خاص خودش است. یک وقت هست که حالا که کسی یک حرف غلطی زد، ما بیاییم مثلاً صد جا این حرف غلط را تابلو کنیم، شعار کنیم که آقا، فلانی این حرف غلط را زد، تا همه بدانند. این است که اشتباه است، خطاست. من با حرکت روشنگرانه از سوی هر کسی، از سوی هر نهادی، هیچ مخالفتی ندارم، بلکه علاقه‌مندم و معتقدم به مسأله‌ «تبیین». یعنی اصلاً جزو راهبردهای اساسی کار ما از اول، مسأله‌ تبیین بوده است. تبیین لازم است اما این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونی، هی دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند؛ به‌خصوص سپاه. سپاه مراقب باشد. در جریان‌های سیاسی، در جریان‌های گوناگون فکری و سلیقه‌ای مطلقاً مشتعل کردن فضا مناسب نیست... نباید بگذاریم این نقطه ضعف ادامه پیدا کند یا افزایش پیدا کند. اینها را باید توجه داشت. حرکت، حرکت متین، مستدل و مستند باشد. اگر کسانی اختلاف‌نظرهایی دارند، با استدلال بیان کنند... کار انقلاب از اساس با تبیین، روشنگری، بیان منطقی، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقی را هم خراب خواهد کرد. ممکن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع می‌شوند. این، حرف ماست؛ این، عرض ماست.»
سطوح چالش با نهادهای انقلابی

چالش‌های احمدی‌نژاد با نهادهای انقلابی را بر اساس نهادهای موجود می‌توان در سه سطح دسته‌بندی نمود. بخشی از چالش‌های احمدی‌نژاد با نهادهایی است که علی‌رغم تعلق به نظام و صرف هزینه‌های مادی و معنوی از نظام، عملکرد قابل قبول ندارند و در بعد نظری و عملی در حوزه‌های گوناگون در مقابل دولت قرار دارند. یکی از مهم‌ترین این نهادها، سازمان تبلیغات اسلامی است که حتی بدون رعایت شئونات سیاسی و انقلابی، رئیس آن شخصاً وارد رقابت‌های سیاسی شده است.

این سازمان علی‌رغم انتقادات بسیاری که به ضعف فعالیت‌های فرهنگی دولت دارد، از ضعیف‌ترین نهادهای فرهنگی نظام محسوب می‌شود که در بین نیروهای انقلابی نیز جایگاه مناسبی ندارد. در سطح دوم نهادهایی قرار دارند که علی‌رغم همکاری در سطوح کلان با دولت، در برخی موارد خرد و در حوزه مسائل فرعی دارای چالش و تنش با دولت هستند. در این سطح رئیس جمهور علی‌رغم استفاده از ظرفیت اساسی این نیروی توانمند در حوزه‌های اجرایی، دفاعی و اقتصادی، انتقاداتی را نیز به برخی حاشیه‌آفرینی‌های این نیروها طرح می‌نماید. در سطح سوم نهادهایی قرار دارند که تضمین کننده چارچوب‌های اعتقادی و سلامت سیاسی نظام هستند و حفظ جایگاه و شئونات آنها حتی در صورت وجود نقاط ضعف فریضه واجب سیاسی است.

سطح چالش احمدی‌نژاد با این نهادها نیز در حد چالش‌های پشت پرده است که عمدتاً توسط رسانه‌ها بزرگنمایی و تحریف می‌شود. در رأس این نهادها شورای نگهبان قرار دارد که علی‌رغم رد صلاحیت‌های گسترده افراد نزدیک به دولت در انتخابات مجلس نهم و گمانه‌زنی‌هایی که درباره تقابل با یکی از افراد نزدیک به دکتر احمدی‌نژاد در انتخابات یازدهم مطرح می‌شود، شئوناتی دارد که اتفاقاً تاکنون مورد توجه رئیس جمهور قرار گرفته است.

روان‌شناسی شخصیتی احمدی‌نژاد
احمدی‌نژاد از بعد روان‌شناختی، دارای شخصیتی سالم و مبتنی بر اعتقادات اسلامی است که در هیچ بعدی قابل انطباق با بنی‌صدر نیست. وی علاوه بر خصوصیات بارز انقلابی همچون ساده‌زیستی و مشی مردمی که در طول سال‌های گذشته از وی بر سر زبان‌ها بوده، دارای ویژگی‌های اصیل و سالم روان‌شناختی است که کمتر به آنها پرداخته شده است.

اگر شاکله‌های شخصیتی افراد را بر اساس خصوصیات روانشناختی به دو دسته کلی «فعال» و «منفعل» دسته‌بندی کنیم، یقیناً تیپ شخصیتی احمدی‌نژاد در زمره دسته‌بندی فعال قرار می‌گیرد. از سویی ایشان به دنبال به «حداکثر رساندن توان بالقوه» خود و جامعه است که این اصل در «پرکاری» ایشان مشهود می‌باشد.

از دیگر سو «شجاعت» نیز اصلی دیگر است که عمدتاً خصیصه کسانی است که از شخصیتی سالم برخوردار بوده و این اصل نیز در دکتر احمدی‌نژاد مشهود است. شجاعت در رویارویی با قدرت‌های مستکبر و به چالش کشیدن نظام سلطه در سطوح و ابعاد مختلف و همچنین اهتمام به تحول ساختار اقتصادی کشور از جمله مهم‌ترین خصوصیات احمدی‌نژاد است که با اصل شجاعت همخوانی دارد. همچنین «درک عینی از واقعیات و ظرفیت‌های خود و جامعه» از دیگر مولفه‌هایی است که قابل انطباق بر شخصیت احمدی‌نژاد است.

به طوری که وی بر ظرفیت‌های مردم تاکید می‌کند و این اصل را می‌توان به شعار «ما می‌توانیم» تطبیق کرد که در شخصیت احمدی‌نژاد متبلور گشته است. از دیگر مولفه‌های شخصیتی فعال، می‌توان به تعریف هدف و «قائل شدن ماموریت» از سوی این افراد برای خود در زندگی اشاره کرد که در احمدی‌نژاد نیز بروز دارد. این‌گونه افراد با وقف کردن خود در راه این ماموریت، باعث شکوفایی استعدادهای خود و جامعه می‌شوند.

در واقع احمدی‌نژاد علاوه بر تمرکز بر ماموریت داخلی ساخت ایران، با طرح مأموریت‌های جهانی برای ملت ایران و ارتباطات گسترده با ملت‌های محروم و مستضعف در سراسر جهان، ظرفیت‌های اساسی بین‌المللی را به نفع جبهه حق گشوده است. از دیگر ابعاد روان‌شناختی احمدی‌نژاد که بیانگر شخصیت فعال و سالم وی است «امیدواری مداوم به آینده»، «استقلال رأی از جریانات داخلی کشور» و «ایستادگی در برابر قدرت‌های خارجی»، «ابتکار عمل و خلاقیت» و «مقاومت» در فشارهایی است که به وی وارد می‌شود.

جدای از ابعاد روانشناختی و اجتماعی که ذکر شد، ابعاد عمیق اعتقادی و دینی از جمله اعتقاد به مهدویت و ولایت فقیه و زمینه‌سازی ظهور از جمله مهم‌ترین مبانی است که در احمدی‌نژاد مشهود است.

جمع‌بندی
همان طور که بررسی گردید، تفاوت‌های شخصیتی احمدی‌نژاد (به عنوان شخصیتی خدوم و پرکار) با بنی‌صدر (شخصیتی خائن) بسیار اساسی و غیرقابل تطبیق و حتی مقایسه است. به نظر می‌رسد مهم‌ترین فصل تفاوت‌های احمدی‌نژاد با بنی‌صدر همین ویژگی‌های شخصیتی وی است که می‌توان به مهم‌ترین عامل در جلوگیری از تکرار تجربه بنی‌صدر در تاریخ ایران از آن یاد کرد.
این ویژگی‌های روانشناختی وی است که باعث شده در مقابل حجم انبوه تخریب‌ها و توهین‌های مکرر مخالفان، ایستادگی کند؛ چرا که این حجم تخریب‌ها، این ظرفیت را داشت تا معضلی بزرگ‌تر از بنی‌صدر را برای نظام اسلامی بازنمایی کند.