جنگ احزاب آخرين تلاش مشركان براى ايجاد يك جبهه قوى و همگانى بر ضد اسلام بود. پس از آن قريش رو به تحليل رفته و حملات مكرر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به قبايل اطراف، بويژه آنان كه هوس مخالفت و تصميم به غارت مدينه را داشتند، همه را بر سر جايشان نشاند. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از رفتن مشركان فرمودند: «الان نغزوهم و لا يغزونا»، «از اين پس ما به جنگ آنان خواهيم رفت و آنان به جنگ ما نخواهند آمد.»

یادداشت حاضر، با نگاهی بر توصیه اخیر رهبر معظم انقلاب به دکتر احمدی نژاد درخصوص عدم ورود در فعالیت های انتخاباتی آتی و حواشی ایجاد شده از سوی برخی خواص و جریانات سیاسی پیرامون آن، واکاوی اصالت یا انحراف جریان فکری دکتر احمدی نژاد و دولت های نهم و دهم و علت تقابل چندین ساله برخی خواص و گروه های سیاسی با ایشان از نگاه امام جامعه اسلامی می پردازد.

فصل چهارم: "اغوگری شیطان و شیاطین عالم در قبال گفتمان حق و مروجّین آن، و تکلیف مؤمنین در این خصوص"

فصل پنجم: جمع بندی

مروری بر سیر عملکردی و گفتمانیِ ودولت های نهم و دهم و تطبیق آن با گفتمان امام جامعه اسلامی، بخوبی مبیّن اصالت طریق دولت های مذکور و شخص دکتر احمدی نژاد در پیگیری اهداف و آرمان های نظام اسلامی در قالب گفتمان اصیل امام و انقلاب و با تأییدات مکرر امام جامعه می باشد؛ موضوعی که باسکوت دکتر احمدی‌نژاد و سلوک ولایی اش در برابر لجن پراکنی ها و تخریب های هدفمند مغرضین و ناآگاهان ساده لوح (چه در طول ایام فعالیت دولت های نهم و دهم، چه آن هنگام که تنها گزینه گفتمان احمدی‌نژاد در یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری   ردصلاحیت شد و چه پس از اوج گیری ناگهانی و نظام‌مند شدن تخریب ها و اتهامات  با روی کار آمدن دولت یازدهم)(273)و با پافشاری ایشان بر تبیین نظام ولایت فقیهبه عنوان مترقّی ترین نظام عالم(274)از طریق پیگیری تشکیلاتی «بازخوانی و تبیین گفتمان انقلاب و خط نورانی اما و رهبری» به عنوان تمرینی برای حکومت در سایه موعود منتَظَر(عج)(275)، تبدیل گشت به اصلی ترین دغدغه حامیان و مروّجین آنتی گفتمان انقلاب اسلامی به جهت خطر بازگشت دکتر احمدی نژاد به عرصه حاکمیت و یا واخواهی و مطالبه گری مردم درخصوص ادامه طریق و سلوک انقلابی وی .

اینچنین شد که در ادامة تقابلات قبلی با سپهسالار ولایت، طراحی هوشمندانه و عبرت آموزی از سوی برخی مغرضین و لیدرهای جریان آنتی گفتمان انقلاب اسلامی به جهت زمین گیر کردن و از صحنه خارج کردن همیشگی دکتر احمدی نژاد از چرخه حاکمیت و تبدیل گفتمان مورد تعقیب وی، به نقطه ای سیاه در اذهان حامیانش به ویژه در بین امت حزب الله طراحی گشت.

«پروژه تقابل و انحراف عینی و ادامه دار دکتر احمدی نژاد با ولایت فقیه»

نقشه‌ای که با سیگنال اولیه حسین شریعتمداری در دیدار با اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در شهریورماه گذشته(بین 15 تا 20 /6/1395)(276)ابلاغ عمومی شد و در سایه آن تنها راه عبور از احمدی نژاد در شرایط حاضر، اثبات عدم ولایت پذیری وی در بین بدنه حزب اللهی مدافع وی عنوان گردید.

نکته قابل تأمل دیگر این دیدار، طرح سؤالی منحصربفرداز سوی سردبیر سایت تحکیم نیوز پیرامون «شائبة دوگانه حضرت آقا و بیت ایشان به ویژه پس از قضایای تصویب برجام و تحصن مقابل مجلس» منضم به تأکید و اصرار وی مبنی بر خطرناک بودن این جریان ضدولایت فقیه! دارد.

در ادامه این سؤال، مدیرمسئول کیهان نیز ضمن "ترفند"خواندن این شائبه، بر عدم وجود خبرسازی و باندبازی متقابل با امام جامعه اسلامی در بیت رهبری تأکید می نماید؛موضوعی که دقیقاً محور منازعات پس از طرح عمومی انجام دیدار فوق از سوی مهدی فضائلی در وبسایت خبرگزاری فارس و دقیقاً با موضوع "آزمون ولایت پذیری برای رئیس جمهور سابق"در 28/6/1395 (277)قرار گرفته و جالبتر اینکه از سوی همان دفتر تحکیم وحدت و طی نامه ای به رئیس دفتر مقام معظم رهبری در من تاریخ(28/6/1395)  واخواهی می گردد.(278)

متعاقب پخش وسیع شایعات در رسانه های مختلف، پیرامون دیدار مصرّانه!! دکتر احمدی نژاد با رهبر معظم انقلاب به جهت کسب تکلیف پیرامون حضور در دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری!!، موجی فراگیر در میان قسمت اعظمی از احزاب، خواص و جریانات سیاسی مختلف داخل نشین و خارج نشین(اعم از اصولگرا، اصلاح طلب، اعتدال گرا، لیبرال، تکنوکرات، سلطنت طلب، منافقین، و صد البته خودعمارپندارها) درخصوص واخواهی!! موضوع از رئیس دولت های نهم و دهم در قالب «آزمون ولایت پذیری!» (از 28/6/1395)شکل می گیرد.

علیرغم مطالبه گری از دفتر مقام معظم رهبری(279)درخصوص اعلام موضع، پیرامون اخبار و کدهای مشکوک و هدفمند منتشره از سوی برخی افراد منتسب به آن دفتر، با سکوت مقامات مربوطه مواجه گشت.

دفتر معظم له که قبلاً در ماجرای برجام و به تبع اظهارات هیئت رئیسه مجلس مبنی بر تأیید مفاد قانونی شدن برجام از سوی رهبر معظم انقلاب(که با اعلام علنی نام آقای حجازی از پشت تریبون مجلس همراه بود)، تکذیبیه رسمی صادر نموده بود(280)، اینبار نه راه پیش داشت و نه پس؛ چراکه تعداد افراد حاضر در جلسه محدود بودند به شخص مقام معظم رهبری، دکتر احمدی نژاد و یک یا دو نفر از مقامات بیت رهبری؛ هم تأیید آن از سوی دفتر، آفت بود و هم تکذیب آن؛ بی تقوایی یا سهل انگاری یکی از آن دو مقام ظاهراً معتبر، مفاد یک جلسه خصوصی و گفتمانی را تبدیل کرده بود به یک جنجال سیاسی و دستمایه عقده گشایی بدخواهان ولایت...

لاجرم شخص امام جامعه و به جهت پیشگیری از حواشی و سوء استفاده بیشتر، مجبور به اظهار ماجرا از پشت تریبون شدند.

امام خامنه ای به جهت تأدیب عناصر دفتر خویش، ابتدائاً در بیانات ابتدای درس خارج فقه مورخ 4/7/1395، ضمن مذمّت افشای راز بین دو نفر از سوی فرد سوم، از این کار به عملی غیرمؤمنانه و در منافات با امانت داری تعبیرمی نمایند.(281)و (282)و (283).

در ادامه امام خامنه ای در ابتدای درس خارج فقه مورخ 5/7/1395(284)چارچوب واقعیدیدار انجام شده را برای عموم به تصویر می کشند:

"توصیه" ایشان (نه امر و نهی؛ به فرموده خود معظم‌له) به "برادر مؤمنشان"(از باب"النّصیحةُ لأئمّة المؤمنین")که وی را "شیخ عبدالعالی"(معروف به محقق ثانی؛ از علمای بزرگ عصر صفوی که علاوه بر خدمات عمرانی فراوان  به مردم در دوران وزارتش، جزو معدود فقهای قائل به راه اندازی نظام ولایت فقیه و فقه حکومتی بود) خطاب نمودند،"پیرامون عدم شرکت(ورود) ایشان در فلان قضیه(مقوله)"»؛

سخنان رهبر معظم انقلاب ، دقایقی بعد به نقطه ثقل کلام سیاسیون کشور تبدیل شد؛ حال دیگر همگی!!! اعم از اصولگرا، اعتدالگرا و اصلاح طلب، معتقد به ضرورت اثبات ولایتمداری و تبعیت احمدی نژاد از توصیه رهبری بودند و توصیه ایشان را نوعی خیرخواهی و دوراندیشی برای جلوگیری از تکرار حوادثی مشابه حوادث سال 88 می دانستند.

رسانه ها و روزنامه های داخلی و خارجی نیز  بالاتفاق(اعم از اصولگرا، اعتدالگرا و اصلاح طلب!!!) سه شنبه خود را با دغدغه ولایت مداری یا ولایت گریزی احمدی نژاد آغاز کردند.

دکتر احمدی نژاد با فاصله چندساعت پس از انتشار این بیانات، اقدام به انتشار پیامی دشمن شکن در لبیک به توصیه امام جامعه اسلامی نموده و ضمن تأکید بر اینکه در جلسه مذکور، مطلبی جز تشریح برنامه های تبیین انقلاب مورد پیگیری از سوی ایشان در سراسر کشور مطرح نگردیده و در ادامه رهبر معظم انقلاب طی توصیهای از ایشان خواسته اند که"در این دوره مصلحت نیستدر انتخابات شرکت نمایند"، مدال تبعیت بی چون وچرای خویش از توصیه معظم له را(نه در تاریخ نگارش نامه ، بلکه در همان جلسه که  به محضر ایشان رسیده بودند) در انظار خاص و عام و دوست و دشمن، به نمایش گذاشته و تصریح می دارد : «در عمل به منویات رهبر بزرگوار انقلاب، برنامه ای برای حضور در عرصه رقابت های انتخاباتی سال آینده ندارم.»(285)

با تدبیر داهیانه امام جامعه اسلامی و اقدام به موقع سپهسالار ولایت، آزمون خودساختة مدعیّان، با نمره عالی و قبولی بی چون و چرای دکتر احمدی نژاد به پایان رسید ؛ حنای مغرضین ، بدخواهان، کج اندیشان یا خواص و گروه های ساده لوح بی رنگ گشته، و روسیاهی برای زغال باقی ماند.

لیکن برخی از این گروه ها و افراد، علیرغم اینکه در ظاهر به هدف اولیه خود، یعنی حذف دارندة بیشترین رأی تاریخ انتخابات های ریاست جمهوری ایران از صحنه رقابت های انتخاباتی پیش رو نائل آمده بودند، لیکن هنوز آرامش خیال و آسودگی خاطر کامل را احساس  نمی کردند. از یک سو، برچسب ولایت گریزی که آتش تنور دروغین آنرا خودشان در 10 سال گذشته برافروخته بودند، دیگر قابل وصله بر دکتر احمدی نژاد نبود و  از طرفی دیگر، ایشان حذف همیشگی این کابوس انقلابی متقابل با آرمان های متعارض ذهنی شان را خواستار بودند.

چنین شد که با انتشار نامه احمدی نژاد واکنش های مختلف از سوی چهره های سیاسی مغرض دوباره شروع شد. اینبار نه برای تمجید، بلکه برای عادی جلوه دادن این حرکت تاریخی و عبرت آموز و خنثی سازی برکات و تبعات انقلابی آن؛موضوعی که عوام را دچار سردرگمی و خواص را حیران بر وقاحت پشت صحنه سیاسیون می ساخت؛

«همسویی و همنوایی افراد و رسانه های وابسته به تمامی جریانات و بویژه برخی جریانات مدعی انقلابیگری»

علاوه بر تحلیل های گوشه دار رسانه های خارجی و ضدانقلاب(از بی بی سی؛ رادیو فردا گرفته تا نیویورک تایمز ، پایگاه تحلیلی آمریکایی المانیتور و شبکه خبری الجزیره انگلیسی و ...) و افراد و رسانه های وابسته به جریانات اصلاح طلب و اعتدال گرا و متأسفانه برخی کج اندیشان که علیرغم ادعای ولایت پذیری، رأی خود را بر نظر صریح و عیان امام جامعه اولی دانسته و می دانند، باز هم دست از تخریب برادر مؤمن و ولایتمدار مقام عظمای ولایت، برنداشته و طی اظهارنظرهایی کینه توزانه ، تفاسیر جعلی از فرآیند فوق، تولید نموده و با تعابیری مانند «دفع فتنه»، «رفع شر»،  و ... سعی نمودند تا نه تنها این «لبیک و مدال افتخار ولایت پذیری در هر شرایط» دکتر احمدی نژاد را زیر سؤال برده ، بلکه «عقبة گفتمانی دولت های نهم و دهم را نیز به عنوان هزینه برای نظام» معرفی نموده و ضمن تطابق شرایط حسینعلی منتظری در زمان امام خمینی(ره)، و جریان کارگزاران ، تکنوکرات ها و اصلاح طلبان با جریان دولت دکتر احمدی نژاد ، صراحتاً آن را منحرف و زاویه دار با ولایت فقیه اعلام نمایند.

موضوعی که ضرورت بازخوانی نظر امام جامعه اسلامی پیرامون گفتمان و عملکرد دولت های نهم و دهم را به جهت تعیین مسیر برای معتقدان به مکتب خمینی(ره) بیش از پیش برجسته می نماید.

در قضایای فوق الذکر، آنچه موجب آزار است، همدردی، هم‌رأیی، هم نوایی و همصدایی افراد و گروه های سیاسی و به ویژه منتسب به انقلاب و انقلابی‌گری با مغرضین و جبهه خارجی تخریب دکتر احمدی نژاد به عنوان پرچمدار دولت احیاگر گفتمان امام و انقلاب است؛ که در فرض عامدانه، به فرموده امام جامعه اسلامی باید چنین تعبیر نمود:

«غرضهاشان غرضهاى عمقى است؛ يعنى با نظام مسئله دارند، كينه ى امام در دلشان است و حرفهاى امام را يا از اول قبول نداشتند يا حالا قبول ندارند - آنهايى كه از آن حرفها رو برگرداندند و پشيمان شده ها و برگشته اند - اينها يك طيف وسيعى از انگيزه هاست، ليكن بالاخره محصول و جمع بندى اش همين تهاجم ها و پنجه زدن ها و لجن پراكنى هاست كه وجود دارد.» (286)

و اگر جاهلانه و یا از روی اغراض شخصی یا سطحی صورت می پذیرد(که به نظر بعید می رسد پس از تأییدات عدیده امام جامعه اسلامی و شفافیت مصادیق گفتمان و آنتی گفتمان انقلاب اسلامی) ناخواسته مشمول اغوا شیطان و دچار اخلال در دستگاه محاسباتی خویش گشته و پای در طریق شیطان و ایادی او گذاشته اند

آنچه مهم است هوشیاری دوستدران نظام ولایت فقیه و دلباختگان مکتب خمینی کبیر(ره) در قبال شناخت دوست و دشمن و اغواگری ابلیس و شیاطین انس و جن است برای درک صحیح شرایط و اقدام به موقع؛ یعنی «بصیرت واقعی».

امام خامنه ای(حفظه الله تعالی)  در این زمینه می فرمایند :

«امروز در تبلیغات جهانی، همه‌ی تکیه بر روی این است که حقایق را در کشور شما، در جامعه‌ی شما، در نظام اسلامی شما دگرگون جلوه دهند؛ امکانات تبلیغاتی‌شان هم فراوان است، به طور دائم هم مشغولند. البته افرادی هم هستند که بعضی دانسته، بعضی ندانسته، در داخل، همان حرفها را تکرار میکنند و همانها را بازتاب میدهند. (287)

«یکی دیگر از تلاشهای استکبار - که جوانان عزیز، به این نکته توجّه داشته باشند جو سازی علیه کسی است که میخواهند او را از بین ببرند و از میدان خارج کنند.این کار، علیه جمهوری اسلامی، در طول این هفده سال، به اشدّ وجهی انجام گرفته است. واقعاً لازم است که جوانان و روشنفکران ما و کسانی که میخواهند در مسائل جهانی و سیاسی و مورد علاقه‌شان، روشن بینی پیدا کنند، باید به این نکته توجّه کنند.

امریکاییها، نه فقط نسبت به ایران، بلکه نسبت به هر دولتی که در هر گوشه از دنیا، آن را نپسندند، سیاستی دارند. البته، دولتی مثل دولت جمهوری اسلامی است که با اصل وجودش مخالفند. دولتی هم هست که فقط حرکتی از حرکتهای او و یک موضع‌گیریش را نمی‌پسندند. این سیاست هم، مخصوص امریکاییها نیست. همه قلدرهای دنیا، در دوران جدید ارتباطات و در عصر فنآوری مدرن، این سیاست را دارند؛ منتها امروز برای ما، امریکاییها این موضع غیرشریف را اتّخاذ کرده‌اند.

آن سیاست این است که از یک طرف، روی آن دولت(دولت دکتر احمدی نژاد)، انواع فشارها را بیاورند و به قدری این کار را بکنند که به خیال خودشان، آن دولت را عاجز نمایند. یعنی در دنیا، علیه او تبلیغات کنند؛ در داخل آن کشور، مردم را از آن دولت و آن نظام برگردانند؛ در صحنه اقتصادی، او را دچار محاصره اقتصادی کنند و در زمینه علوم و روشها و معارف و صنایع جدید، او را از پیشرفتها باز بدارند.»(288)

 R«خوب، یک نکته‌ای در اینجا وجود دارد: گاهی بصیرت هم وجود دارد، اما در عین حال خطا و اشتباه ادامه پیدا میکند؛ که گفتیم بصیرت شرط کافی برای موفقیت نیست، شرط لازم است. در اینجا عواملی وجود دارد؛ یکی‌اش مسئله‌ی نبود عزم و اراده است. بعضی‌ها حقایقی را میدانند، اما برای اقدام تصمیم نمیگیرند؛ برای اظهار تصمیم نمیگیرند؛ برای ایستادن در موضع حق و دفاع از حق، تصمیم نمی‌گیرند. البته این تصمیم نگرفتن هم عللی دارد: گاهی عافیت‌طلبی است، گاهی تنزّه‌طلبی است، گاهی هوای نفس است، گاهی شهوات است، گاهی ملاحظه‌ی منافع شخصی خودشان است که ملاحظه می کنند، اینها مانع می شود، با اینکه حقیقت را می دانند؛ گاهی لجاجت است. یک حرفی را زده است، میخواهد پای این حرف بایستد، که فرمود: «لَعَنَ اللَّهُ اللِّجاج»؛ لعنت خدا بر لجاجت. سر موضع ایستاده است، به خاطر اینکه ننگش میکند  از حرف خودش برگردد؛ لذا افرادی هستند اطلاع هم دارند، واقعیت را هم میدانند؛ در عین حال کمک میکنند به جهتگیری‌های مخالف، جهت‌گیری‌های دشمن. خیلی از این کسانی که پشیمان شدند و راه را برگشتند، یک روزی به شکل افراطی انقلابی بودند؛ اما یک روز شما می‌بینید درست در نقطه‌ی مقابل آن روز ایستاده‌اند و در خدمت ضد انقلاب قرار گرفته‌اند! این به خاطر همین عوامل است؛ هوا‌های نفسانی، شهوات نفسانی، غرق شدن در مطالبات مادی. عامل اصلی اینها هم غفلت از ذکر پروردگار، غفلت از وظیفه، غفلت از مرگ، غفلت از قیامت است؛ اینها موجب می‌شود که بکلّی صد و هشتاد درجه جهتگیری‌شان عوض شود(289)فلذا «هر جائی که مردمان عافیت‌طلب و راحت‌طلب، در وسط میدان مبارزه، جائی برای خود باز نمیکنند و خطرپذیری نمیکنند، انسانهای مؤمن و مبارز را به تندی و افراطی‌گری متهم میکنند»(290)

آنچه دکتر احمدی نژاد در طریق پایبندی به خط امام و تقابل با تحریف امام(ره) و در راستای لبیک به فرمان امام جامعه اسلامی(291)نسبت به آن احساس تکلیف نموده و تمامی دلسوزان انقلاب را به مدد طلبیده است، چیزی نیست جز لزوم «بازخوانی و تبیین گفتمان انقلاب و خط نورانی امام و رهبری»؛ موضوعی که پس از ابلاغ و واخواهی عمومی رهبر معظم انقلاب در در مراسم بیست و ششمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (ره) از سوی کمتر فرد و گروهی به صورت هدفمند، برنامه ریزی شده وسازماندهی شده مورد پیگیری قرار گرفت و تقریباً در بین خواص جامعه بر زمین ماند. تکلیفی که به فرموده امام جامعه اسلامی، «رمز و راز دستیابی به هدف های بزرگ انقلاب و منحرف کردن مسیر صراط مستقیم ملّت ایران است.»(292)

بی شک با فراگیر شدن این واخواهی انقلابی ،روزهای آتی انقلاب، روزهای رسوایی جریان نفاق و به فضل خدا، همبستگی، واخواهی  و مطالبه گری عمومی آحاد معتقدین و وفاداران به گفتمان انقلاب و خط نورانی امام ورهبری خواهد بود. شاه کلیدی که در سفر دکتر احمدی نژاد به گرگان در 25/6/1395 (14 روز پس از دیدار ایشان با مقام معظم رهبری) از آن در قالب تفاوت مدیریت های مردمی و الهی با مدیریت های غیرمردمی و غیرالهی، یاد می شود:

«حکومت، دولت، برنامه ریزی و اجرا باید برآمده از خواست مردم و در خدمت مردم باشد. خدا اینگونه اراده کرده است و این رمز مشروعیتِ حکومت ها است. حکومت ها غیر از خدمت به مردم کار دیگری ندارند.رمز و راز و راه تحقق آرمانهای الهی و انسانی، اصلاح مدیریت ها و استقرار مدیریت های مردمی و الهی است.

مدیران الهی همواره به دنبال گسترش توحید و آزادی و عدالت، بسط آگاهی و کمال جویی مردم و گسترش الفت و مهربانی بین مردمند. پایه رابطه آنان با مردم بر اساس عشق و محبت و کمال جویی است و از همین رو در فرهنگ ما از واژه ولایت و امامت به جای حکمرانی و حکومت استفاده شده است. برنامه های آنان در راستای اقتدار، عزّت، کرامت و رفاه مردم، عدالت طلبی و مشارکت جویی و وحدت مردم و توسعه آزادی های مردم است. برای آنان افزایش افق مطالبات و آرمانهای مردمی یک فرصت و البته یک هدف و وظیفه است.»(293)

Rبراستی اگر خواست عمومی از باب «ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها . . . ; همانا خداوند فرمانتان می دهد که امانت ها را به اهل آن برگردانید . . .» (294)، مبتنی بر استقرار مدیریت الهی باشد و تبدیل به واخواهی و مطالبه گری از خواص جامعه گردد، امیرالمؤمنین هم پس از 24 سال خانه نشینی و بدون هربرنامه ای برای بازگشت به زمامداری، در حالیکه حکومت حتی از آب بینی بز (295)و استخوان خوک در دست جذامی (296)و برگ جویده ای که در دهان ملخی باشد (297)نیز بی ارزش تر است،  با اصرار مردم و خواص ملت ، اتمام حجت بر خواص به جهت پیگیری گفتمان اصیل انقلاب نبوی به صحنه مدیریت باز خواهد گشت.  بازگشتی که ارزش آن به «برپایی حق و دفع باطل»(298)؛ «بازگرداندن نشانه های از بین رفته دین خدا»(299) ؛ «عملی شدن قوانین و مقررات انقلاب که به دست فراموشی سپرده شده است»(300)؛ «خدمت به مظلومان و محرومان و عدم سکوت در برابر شکمخواری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان»است وفلسفه پذیرش آن به عنوان «امانت » ، «وظیفه » و «تکلیف » در این است که :« سرپرستی حکومت این امت به دست این فرومایه گان و نابه کاران افتد، پس بیت المال را به غارت برند، بندگان خدا را به اسارت گیرند، با صالحان بستیزند و فاسقان را همکار خویش سازند. . .»(301)

آری وقتی بینش در باب حکومت «امانت » است اهداف نیز مقدس خواهد شد .

نتیجه چه خواهد شد؟

«در جنگ احزاب{شدت و عظمت سپاه دشمن آنچنان وحشت‌انگیز بود که قرآن درباره‌ی آن می‌فرماید: "وَ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ"، "چشم‌ها از شدت وحشت خیره شده بود و جان‌ها به لب رسیده بود." (302) در چنین حالتی بود که مؤمنان در معرض آزمایش قرار گرفتند و به تعبیر قرآن "تکان سختی خوردند."

"وَ زُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا"(303)؛در این هنگام، مسلمانان دو دسته شدند: «کسانی که دل‌هایشان مریض بود، اینها گفتند که پیغمبر به ما راست نگفت، گفت شما پیروز می‌شوید؛ بفرما! لشکر دشمن آمده و دارد می‌آید، پدر ما را در می‌آورند. یعنی یأس و ناامیدی و خودکم‌بینیِ در مقابل دشمن و یک گرایش قلبی پنهان به دشمن در آنها وجود داشت؛ امّا عدّه‌ی دیگر که اکثریّت بودند گفتند نه، قضیّه این‌جوری نیست، "هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه"(304)؛ این دشمنی را قبلاً خدا و پیغمبر به ما گفته بودند؛ گفته بودند که شما وقتی وارد این میدان شدید، همه‌ی عوامل کفر و استکبار با شما دشمنی می‌کنند... یعنی آمدن دشمن و حمله‌ی دشمن، به‌جای اینکه روحیّه‌ی اینها را تضعیف کند... ایمانشان را تقویت کرد»(305)اینگونه بود که "سنت الهی" نیز به کمک مسلمانان آمد و پیروزی را رقم زد: "در آن هنگام که لشکرهای (عظیمی) به سراغ شما آمدند، ما باد و طوفان سختی بر آنها فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمی‌دیدید. (و به این وسیله آنها را در هم شکستیم)"(306)

«وظیفه سنگین است، کار هم زیاد است. وظیفه‌ی شما خیلی زیاد است. از لحاظ معنوی باید خودتان را بسازید؛ هم از لحاظ اخلاقی، هم از لحاظ تهذیب، هم از لحاظ تدین، هم از لحاظ پایبندی و تقید به فرایض و نوافل و تلاوت قرآن. این طلبه‌ی عزیز ما چه قرآن خوبی تلاوت کردند، و چه آیاتی: "لقد کان لکم فی رسول‌اللّه اسوة حسنة لمن کان یرجوا اللّه و الیوم الأخر و ذکر اللّه کثیرا".(307) اگر "یرجوا اللّه و الیوم الأخر"هستیم، اسوه، پیغمبر است. نه اینکه ما مثل او عمل کنیم - که محال است - راه او را باید ادامه دهیم. آن وقت در آیه‌ی بعد، وضع مؤمنان به این پیغمبر روشن میشود: "و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله".(308) در جنگ احزاب، از همه طرف حمله کردند. در جنگ بدر یک گروه بودند، در جنگ احد یک گروه بودند، در جنگهای دیگر قبائلِ کوچک بودند؛ اما در جنگ احزاب، همه‌ی قبائل مشرک مکه و غیر مکه و ثقیف و غیره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نیروی رزمنده فراهم کردند؛ یهودی‌هایی هم که همسایه‌ی پیغمبر بودند و امان‌یافته‌ی پیغمبر بودند، خیانت کردند؛ اینها هم با آنها همکاری کردند. اگر بخواهیم این را با امروز مقایسه کنیم، یعنی آمریکا با آنها مخالفت کرد، انگلیس مخالفت کرد، رژیم صهیونیستی مخالفت کرد، فلان رژیم مرتجعِ نفتخوار مخالفت کرد. پولهاشان را خرج کردند، نیروهاشان را جمع کردند، یک جنگ احزاب درست کردند؛ جنگ احزابی که دلها را خیلی ترساند. اوائل همین سوره میفرماید: "و اذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا"؛ (309) مردم را میترساندند. الان هم همین جور است. الان هم یک عده‌ای مردم را میترسانند: آقا بترسید. مقابله‌ی با آمریکا مگر شوخی است؟ پدرتان را در می‌آورند! آن جنگ نظامی‌شان، این تحریمشان، این فعالیتهای تبلیغی و سیاسی‌شان. در آخر این سوره باز میفرماید: "لئن لم ینته المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینّک بهم".(310) مرجفون همینهایند. در یک چنین شرائطی، شرح حال مؤمن این است: «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله»؛ ما تعجب نمیکنیم؛ خدا و رسولش به ما گفته بودند که اگر پابند به توحید باشید، پابند به ایمان به خدا و رسول باشید، دشمن دارید؛ دشمنها سراغتان می‌آیند. بله، گفته بودند، حالا هم راست درآمد؛ دیدیم بله، آمدند. «و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما»؛ ایمانشان بیشتر شد. منافق، ضعیف‌الایمان، فی قلوبهم مرض - که طوائف گوناگونی‌اند - وقتی دشمن را می‌بینند، تنشان مثل بید میلرزد؛ بنا میکنند به مؤمنین باللّه و زحمتکشان در راه خدا، عتاب و خطاب و اذیت کردن و فشار آوردن: آقا چرا اینجوری میکنید؟ چرا کوتاه نمی‌آئید؟ چرا سیاستتان را اینجوری نمیکنید؟ همان کاری که دشمن میخواهد، انجام میدهند. اما از آن طرف، مؤمنینِ صادق میگویند: ما تعجبی نمیکنیم؛ خب، باید دشمنی کنند؛ «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله.»

 یک جا هم فرموده: "و لن ترضی عنک الیهود و لا النّصاری حتّی تتّبع ملّتهم"؛ (311) تا وقتی کمند آنها را به گردن نیندازید، دنباله‌رو آنها نشوید، همین آش است و همین کاسه. خودت را قوی کن که کمندش در گردن تو تأثیر نگذارد؛ یک تکان بدهی، کمندش پاره شود. خودت را قوی کن. چرا خودت را ضعیف میکنی تا در مقابل او تسلیم شوی، خاکسار شوی، به خاک بیفتی؟ «و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما». اینجوری باشید عزیزان من، فرزندان من، جوانهای طلبه! با نیت صادقانه درس بخوانید، به قصد اینکه در این میدان عظیم که در صفوف مقدمش خواهید بود،جزو برجستگان صفوف مقدم باشید.(312)

«به نظر من، یکی از مهمترین حرفهای امام بزرگوار این بود که میفرمود: این نظام، وابسته به من و زید و عمرو نیست. امامی که پدر و پدید آورنده این نظام و معلم این ملت بود و دست قدرتمند او بود که توانست این معجزه را بکند و این هنر بزرگ را نشان دهد. او میگفت که این نظام، متّکی به من نیست؛ من هم که نباشم، این نظام و این ملت هستند. حرفِ خیلی بزرگی است. وقتی نسبت به امام، این طور باشد، نسبت به همه اشخاص، اینطوری است.

این نظام، متّکی به اشخاص نیست؛ متّکی به حقایق و متّکی به آحاد ملت و متّکی به آن معنویتی است که در میان این ملت وجود دارد و لطف خدا را جلب کرده است. تا وقتی این ملت، با همین ایمان و با همین اخلاص و با همین صفا پیش میرود و حرکت و مبارزه میکند، هر کسی در این دنیا و در این نظام باشد یا نباشد، لطف خدای متعال، شامل این نظام است و این نظام، همان قدرت و نشاط و حضور و توانایی فوق‌العاده را دارد و خواهدداشت.»(313)

ان‌شاءاللَّه خدای متعال هم راه را باز کند و مردم و دلهایشان را هدایت کند؛ دلهای مردم دست خداست. ایجاد امید، ایجاد انگیزه و عزم توفیق حرکت کردن به سمت کار و هدف درست، خدای متعال اینها را به انسانها میدهد. از خدای متعال بخواهیم و به او توکل کنیم. آنچه را هم که وظیفه‌ی ماست، انجام بدهیم؛ نتیجه را هم به خدا واگذار کنیم. هر چه که خدای متعال خواست، همان انجام خواهد گرفت؛ ان‌شاءاللَّه آن محصول نیّت و کار خیر ما باشد و ان‌شاءاللَّه مطلوب ما باشد. این‌طور بایستی حرکت کرد. (314)

«آینده ان‌‌‌شاءالله آینده‌‌‌ی روشنی است.امیدواریم خداوند متعال به همه‌‌‌ی شماها توفیق بدهد؛ به مسئولین محترم و عزیز ما هم ان‌‌‌شاءالله توفیق بدهد که بتوانند نقش خودشان را ایفاء کنند؛ شما هم نقش خودتان را ایفاء کنید»(315)مردم در «قضاوت‌هایِ با فکر و تأمل و جمع‌بندی شده»، اشتباه نمی‌کنند بنابراین از اینگونه قضاوت‌هایِ مردم می‌توان فهمید که کدام مسئول صالح است و کدام نه.(316)

من نسبت به آینده هیچ نگرانی ندارم و معتقدم به توفیق الهی، فردای کشور از امروز آن، بسیار بهتر خواهد بود.(317)

کلام آخر

جنگ احزاب آخرين تلاش مشركان براى ايجاد يك جبهه قوى و همگانى بر ضد اسلام بود. پس از آن قريش رو به تحليل رفته و حملات مكرر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به قبايل اطراف، بويژه آنان كه هوس مخالفت و تصميم به غارت مدينه را داشتند، همه را بر سر جايشان نشاند. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از رفتن مشركان فرمودند: «الان نغزوهم و لا يغزونا»، «از اين پس ما به جنگ آنان خواهيم رفت و آنان به جنگ ما نخواهند آمد.»(318 تا 322)

و این است وعده پروردگار عالمیان:

«لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا ﴿۞﴾مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا ﴿۞﴾سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا»

«اگر منافقان و كسانى كه در دلهايشان مرضى هست و شايعه‏ افكنان در مدينه [از كارشان] باز نايستند تو را سخت بر آنان مسلط مى ‏كنيم تا جز [مدتى] اندك در همسايگى تو نپايند﴿۞﴾از رحمت‏ خدا دور گرديده و هر كجا يافته شوند گرفته و سخت كشته خواهند شد﴿۞﴾در باره كسانى كه پيشتر بوده‏ اند [همين] سنت‏ خدا [جارى بوده] است و در سنت‏ خدا هرگز تغييرى نخواهى يافت»(323)

حمید دیانی

 

 متن کامل یادداشت "جنگ احزاب"،در قالب جزوه و به صورت فایل PDF منضم به لیست منابع بزودی منتشر خواهد شد.

 

 

لينک کوتاه مطلب: miniurl.ir/Fh3GD