بررسی تشابهات موجود در رفتار سیاسی «میخائیل گورباچف» و «حسن روحانی»/«مارگارت تاچر» که به «بانوی آهنین» بریتانیا شهرت داشت و عمر خود را در مسیر مبارزه با شوروی سابق گذرانیده بود٬ متعاقبا در گفت و گو با «رونالد ریگان»٬ رئیس جمهوری وقت آمریکا٬ چنین گفت:«گورباچف همان مردی است که غرب می تواند با او کنار بیاید».

 «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»/نکته نخست- «حسن روحانی» مورخ ۱۳۹۳/۴/۱۰ در مراسم بزرگداشت «روز صنعت و معدن» که در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی برگزارشد٬ گفت:«کاسه تحریم ها شکسته شده و هیچ بند زنی قادر نیست کاسه شکسته را به حالت اول برگرداند». عبارت اخیر «حسن روحانی»٬ واجد نکاتی تامل برانگیز است که اجمالا مورد بررسی قرار می گیرد:

اولا- اظهارات «حسن روحانی» که تصریحا رژیم تحریم ها را غیرقابل بازگشت توصیف کرد و در همسویی با نتیجه «مذاکرات وین ۵» بیان شد٬کاستی های دولت یازدهم را در مذاکرات هسته ای و در کسب حقوق ایران از جمله «لغو یکباره تحریم ها» آشکار نمود. این در حالی است که پیش از این٬ مسئولین تیم هسته ای با رد نظریه جدول زمانبندی لغو تحریم ها، «لغو یک باره تحریم ها» را شرط رسیدن به هرگونه «توافق جامع» عنوان کرده بودند.

ثانیا- اظهارات «حسن روحانی» در تباین با مفاد نامه ای قراردارد که مورخ ۱۳۹۲/۹/۳ برای رهبر انقلاب نگاشت و دستاوردهای «مذاکرات ژنو» را چنین اعلام کرد:«دستاوردهای قطعی این توافق اولیه، به رسمیت شناخته ‌شدن حقوق هسته‌ای ایران و حراست از دستاوردهای هسته‌ای فرزندان این مرز و بوم بوده است و در کنار آن با توقف روند تحریم‌های ظالمانه، بخشی از فشارهای غیرقانونی در تحریم‌های یک‌جانبه برداشته و فروپاشی سازمان تحریم آغاز شده است».

ثالثا- سخنان «حسن روحانی» همچنین٬ اعتبار اظهارات وی را که مورخ ۱۳۹۲/۱/۲۳ در مصاحبه با «روزنامه آرمان» عنوان کرد٬ خدشه دار نموده و شأن مصاحبه را به سطح «وعده های تبلیغاتی» فرو می کاهد. «حسن روحانی»٬ دو ماه پیش از برگزاری یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در پاسخ به خبرنگار روزنامه آرمان که پرسید «اگر رئیس جمهور شوید در مسائل هسته ای روند کنونی را ادامه خواهید داد یا تغییراتی در نظر دارید»٬ چنین گفت:«اگر روزی این مسئولیت را ریاست جمهوری بر عهده بگیرم حتما این روند را تغییر می‌دهم. یعنی می‌توانیم «استراتژی» و «شیوه بهتری» را انتخاب کنیم که «حقوق مسلم ما حفظ شود» و در عین حال بتوانیم مشکلاتمان را با دنیا حل کنیم. درست است که فناوری هسته ای حق مسلم ماست، اما بسیاری از موضوعات دیگر هم حق مسلم ماست. از جمله اینکه «تحریم نباشیم، هم حق مسلم ماست»، اینکه فشاری بر ملت ایران نباشد هم حق مسلم ماست. زندگی توام با آرامش و رفاه هم حق مسلم ملت ماست. ما می‌خواهیم به همه این حق ها برسیم و نه فقط یک حق مسلم».

رابعا- عبارت «هیچ «بندزنی» قادر نیست کاسه شکسته را به حالت اول برگرداند»٬ متاسفانه واجد «اهانت» به «اعضای تیم ارشد مذاکره کننده هسته ای کشور» است و نشان می دهد که «ادبیات ویژه ای» که دولت یازدهم عمدتا در رابطه با «منتقدان» خود به کارگرفته است٬ از مردمی که «کم سواد» تلقی شده اند یا با تفکیک به طیف هایی نظیر «لبو فروش» یا «رانندگان تاکسی» مورد وهن و تحقیر قرار گرفته اند -و نظایر آن- فراتر رفته است و ازآنجا که دولت یازدهم٬ کهنسال تر از آن به نظر می رسد که از عهده «ترک عادت ناصواب» اهانت به اشخاص برآید٬ هم اکنون اعضای تیم ارشد مذاکره کننده هسته ای کشور نیز «مصونیت» خود را در برابر آماج اهانت های دولتی که از بطن آن برخاسته٬ از دست داده است.

خامسا- مقایسه تطبیقی اظهارات اخیر «حسن روحانی» با فرازهایی از سخنان «دکتر محمود احمدی نژاد» در سال ۱۳۸۵ -دقیقا یک سال پس از آغاز ریاست جمهوری آنان- موضوع قابل تاملی است که علاوه بر احراز تفاوت های موجود در حوزه «دیپلماسی هسته ای دولت های کنونی و پیشین»٬ تفاوت نگرش دو «رئیس جمهوری» در برابر «رژیم تحریم ها» را نیز به تصویر می کشد. «دکتر محمود احمدی نژاد» در سخنانی که واجد منشور تعریف شده توسط رهبر انقلاب درخصوص رعایت اصل «عزت»٬ «حکمت» و «مصلحت» در عرصه دیپلماتیک است٬ در جمع مردم «پاکدشت» اعلام کرد:«می گویند تحریم می کنیم! باز تاکید می کنم چه را تحریم می کنید؟ شما نداده اید که بخواهید از ما بگیرید یا به ما ندهید. ما خودمان به دستش آورده ایم. بدانید٬ حالا که فقط چند نفرید: اگر همه شیاطین هم با شما جمع شوند٬ نخواهید توانست این حق را از ملت ایران بگیرید…خودتان می دانید و ماهم می دانیم عصبانیت شما از کجاست. شما از اینکه ملت ایران بدون درازکردن دستش پیش شما٬ خودش همت کرد و به فناوری انرژی هسته ای دست یافت٬ عصبانی هستید». ۱

«دکتر احمدی نژاد »در دیدار با مردم «قرچک» نیز اعلام کرد:«برای ما سوال شده که چرا آنها که در مقام سیاستمدار دور هم جمع می شوند٬ خودشان انبارهایشان را از بمب پر کرده اند٬ اما به ملت ایران می گویند سوخت هسته ای نداشته باش؟ زیرا ممکن است در آینده از انرژی صلح آمیز منحرف شویم؟! چرا این قدر با این استدلال و منطق ضعیف آبروی خودتان را در دنیا می برید؟ چرا خودتان را این قدر منزوی می کنید؟ ما به شما نصیحت می کنیم٬ دست از این کارهای سخیف بردارید. علاوه بر این ۲۷ سال است که ما را تحریم کرده اید. جوانان هوشمند ما درعین تحریم توانسته اند انرژی هسته ای را به دست آورند…من به شما می گویم بیش از این آبروی خود را نبرید و بدانید هرکه از این به بعد علیه ملت ایران حتی روی کاغذ قدمی بردارد٬ پاسخ مناسب با همان را از ملت ایران دریافت خواهد کرد…ملت ایران ملتی عادل٬ صلح طلب٬ رئوف و فرهنگی است. ایران را از تحریم نترسانید. قدرت ملت ما مثل شما نیست که صرفا به هواپیما متکی باشد؛ ملت ما به اندیشه٬ منطق و فرهنگ متکی است». ۲

«دکتر محمود احمدی نژاد» در دیدار با «ایرانیان مقیم قطر» نیز اعلام کرد:«می گویند اگر شما دست برندارید٬ ما ممکن است شما را تحریم کنیم و بعضی کالاها را به شما ندهیم. من می خواهم از آنها بپرسم چندبار اشتباه می کنند. یک بار؟ دو بار؟ ده بار؟ یک سال؟ دو سال؟ بیست سال؟ سی سال؟ ملتی که جوانانش با دست خالی و بدون کمک شما ودر محاصره تحریم های شما توانستند چرخه کامل تولید سوخت هسته ای را در اختیار بگیرند. همین جوان ها و همین ملت خواهند توانست ایران را بسازند و همه نیازهایشان را برطرف کنند. دنیا بداند که ملت ایران برای پیشرفت مصمم است». ۳


نکته دوم- «حسن روحانی» در بخش دیگری از سخنرانی خود در مراسم بزرگداشت «روز صنعت و معدن»٬ با توسل به نام جلاله خداوند گفت:«والله٬ بالله٬ تالله سال های ۸۴ تا ۹۲ گذشت و دیگر تکرار نخواهدشد». در تشریح عوامل موثر بر این قبیل موضع گیری ها توسط «حسن روحانی» -که پیشینه آن در ادبیات «هاشمی» نیز حدیث مکرر است- بررسی مناسبات دیپلماتیک غرب با شوروی سابق در زمان زمامداری «میخائیل گورباچف» ضروری به نظر می رسد:

اولا- «اسکندر دلدم» با اشاره به آنکه در دنیای معاصر٬ سایکولوژیست ها از طریق آنالیز حرکات سر٬ صورت٬ گفتار و همچنین فیزیک صورت و اندام مقامات٬ شخصیت افراد سیاسی را مورد ارزیابی قرار می دهند٬ در کتاب «ظهور و سقوط اتحاد جماهیر شوروی» چنین می نویسد:«پس از روی کار آمدن میخائیل گورباچف٬ روانشناسان سیا به رونالد ریگان اطلاع دادند که فردی ساده لوح با ضریب هوشی کم به رهبری اتحاد جماهیر شوروی انتخاب شده است. مجله آمریکایی انجمن روانشناسی در شماره فوریه ۱۹۸۴ میلادی خود نوشت:«گورباچف آنقدر ساده لوح است که او را می توان مانند یک کودک گول زد و کیفش را از دستش بیرون آورد». ۴

«میخائیل گورباچف» در اولین دیدارش از جهان غرب در دسامبر ۱۹۸۴ به انگلستان رفت و در اقدامی خارج از عرف دیپلماتیک٬ هنگامی که از مجلس عوام بریتانیا به سوی سفارت خانه اتحاد شوروی سابق بازمی گشت٬ پشت در خانه محل سکونت نخست وزیر بریتانیا حضور یافت و بدین ترتیب٬ میهمان اعضای خانواده «مارگارت تاچر» شد. به گزارش آسوشیتدپرس مورخ ۳ ژانویه ۱۹۱۴ اگرچه نخست وزیر بریتانیا در موعد مذکور در «هنگ کنگ» به سر می برد؛ اما ۴ روز پیش از حضور سرزده «گورباچف» به خانه شماره ۱۰ داونینگ استریت٬ «تاچر» با «گورباچف» دیدار کرده بود. «مارگارت تاچر» که به «بانوی آهنین» بریتانیا شهرت داشت و عمر خود را در مسیر مبارزه با شوروی سابق گذرانیده بود٬ متعاقبا در گفت و گو با «رونالد ریگان»٬ رئیس جمهوری وقت آمریکا٬ چنین گفت:«گورباچف همان مردی است که غرب می تواند با او کنار بیاید».

«گورباچف» پس از استقرار بر کرسی رهبری شوروی سابق٬ هدف خود را «احیای اقتصاد داخلی و فاصله گرفتن از مسابقه تسلیحاتی» عنوان کرد. وی با بی توجهی به اظهاراتی موهن که «رونالد ریگان» علیه مسکو بر زبان رانده و در سخنرانی خود در ژانویه ۱۹۸۳ ٬اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را «امپراطوری شیطان» لقب داده بود٬ رسما اعلام کرد که «می خواهد روابط گرم و دوستانه ای را با آمریکا برقرار نماید». متعاقب اظهارات اخیر٬ «گورباچف» اعطای امتیازات سخاوتمندانه تسلیحاتی به آمریکا را آغاز نمود؛ تا آنجا که در ۶ اوت ۱۹۸۵ ٬مسکو اعلام کرد:«به طور داوطلبانه برای مدت ۵ ماه٬ آزمایشات هسته ای خود را به حالت تعلیق در می آورد». اقدام بعدی گورباچف نیز عبارت از آن بود که تعلیق داوطلبانه و یک جانبه مذکور را٬ برای سه مرتبه دیگر تمدید نمود.

در چنین شرایطی٬ آمریکا که موقعیت را مناسب تشخیص می داد٬ از ۱۲ مارس ۱۹۸۵ ٬مذاکرات کنترل تسلیحات را در ژنو آغاز نمود. در روند مذاکرات کنترل تسلیحات٬«گورباچف» سخاوتمندانه پیشنهاد کرد تا شوروی ۲۵ درصد از موشک های استراتژیک خود را نابود کند. تلاش وافر «گورباچف» در واگذاری امتیازات مشابه و متعدد دیگر به غرب که با «هدف واهی» تبدیل مسکو به عنوان «شریک اقتصادی معتمد غرب» صورت می پذیرفت٬ بر این نکته صحت گذاشت که «مارگارت تاچر» با وقوف بر تاثیر عبارتی که در دسامبر ۱۹۸۴ در توصیف گورباچف به کار برد٬ «سرمایه گذاری زودبازدهی» را بر شخصیت ساده اندیش میخائیل گورباچف به انجام رسانید.

«گورباچف» در کتاب خاطرات خود می نویسد:«من و دستیارانم در امور خارجی همه در این دیدگاه سهیم بودیم که باید ابتدا با ایالات متحده آمریکا کنار آییم. آمریکا رهبر شناخته غرب است٬ بدون رضایت این کشور هر تلاشی برای تغییر روابط شرق و غرب محکوم به شکست بود و حتی ممکن بود به عنوان «یک اقدام تحریک آمیز»٬ تلاشی برای شکاف انداختن در اتحاد غرب و مانند آن تلقی شود. کار ما به هیچ وجه آسان نبود: ما باید زمینه مشترکی نه با سوسیال دموکراتی مانند اولاف پالمه یا سوسیالیستی مانند فرانسوا میتران بلکه با رونالد ریگان که اتحاد شوروی را «امپراطوری شیطان» خوانده بود به خاطر اقدام هایش در تهاجم به گرانادا و کارهای دیگر شبیه آن زیر آتش شدید تبلیغات ما قرارداشت٬ می یافتیم. پس از گفت و گوهای بسیار٬ سرانجام ریگان و من موافقت کردیم در پاییز سال ۱۹۸۵ در ژنو دیدار کنیم. آخرین اجلاس سران میان رهبران آمریکا و شوروی ۶ سال و نیم پیش در تابستان سال ۱۹۷۹ برگزار شده بود…من بعدا آگاه شدم آمریکایی ها می خواستند خودشان ببینند آیا «خانم تاچر» در تجلیل از من به عنوان «مردی که شما می توانید با او کار کنید» محق بوده است یا خیر؟ من فکر می کنم این مسئله اصلی مورد علاقه آنها بود: یک هدف کاملا قابل قبول برای نخستین دیدار». ۵


ثانیا- رفتارشناسی میخائیل گورباچف و بررسی عملکرد غرب در قبال وی٬ بخوبی نشان می دهد که مقامات غربی به هنگام گشاده دستی در تمجید از مقام های سیاسی٬ کاملا آگاهانه و بر مبنای نکته سنجی و آنالیز شخصیت افراد اقدام می نمایند؛ البته به گونه ای که نتیجه تمجیدات مذکور٬ متضمن تامین منافع استعماری غرب -از طریق قرارگیری مقامات در تله های فریب که قبلا توسط طرف غربی هدفگذاری شده اند- باشد. رمزگشایی از عبارت معروف «امام خمینی» که فرمودند:«هر وقت دشمن از شما تعریف کرد٬ شما به خودتان شک کنید» در همین مطلب مستتر است؛ همچنانکه دلیل عداوت دیرینه استکبار جهانی با استکبارستیزانی نظیر «دکتر محمود احمدی نژاد» نیز در همین کانتکست معنا می یابد که علیرغم حضور نیافتن ایشان در سپهر قدرت سیاسی کشور در شرایط کنونی٬ همچنان محور اصلی سخنرانی های مهم خارجی و داخلی را٬ پروپاگاندای «هراس از بازگشت احمدی نژاد» تشکیل می دهد.

بازتاب این مطلب٬ در سخنان اخیر «حسن روحانی» مشهود است که روز گذشته با توسل به نام جلاله خداوند گفت:«والله٬ بالله٬ تالله سال های ۸۴ تا ۹۲ گذشت و دیگر تکرار نخواهدشد». ناگفته آشکار است که چنانچه عواملی نظیر: «واکنش ۹۸ درصدی مردم به عدم انصراف از یارانه ها»٬ «کاهش استقبال های مردمی در سفرهای استانی رئیس جمهوری»٬ «کاستی های دولت یازدهم در عمل به وعده های انتخاباتی» و همچنین «نظرسنجی های متداول از سراسر کشور که بطور معمول در اختیار دولت قرار می گیرد» جملگی از افزایش محبوبیت «دکتر احمدی نژاد» در میان توده های مردم حکایت نداشت؛ «حسن روحانی» در جلسه ای که شأن آن پاسداشت «روز صنعت و معدن» بود٬ ناگزیر نمی گردید تا از موضع انفعال٬ محوری از سخنرانی مناسبتی خود را بر دوران ریاست جمهوری «دکتر محمود احمدی نژاد» متمرکز نماید.

ثالثا- نکته دیگری که بر وجود برخی مشابهت ها در رفتار سیاسی «میخائیل گورباچف» و «حسن روحانی» صحت می گذارد٬ با تامل بر خاطرات «محمد البرادعی» آشکار می شود. «البرادعی» در کتاب «عصر فریب» چنین می نویسد:«پس از نشست ماه ژوئن شورای حکام٬ با خشنودی طی جلساتی با کالین پاول و همکارانش در وزارت امور خارجه٬ این امر را دنبال کردم که به طور مستقیم با ایران ارتباط برقرار کنیم. شش ماه بعد٬ در غیاب «مدارک قطعی»٬ برنامه غنی سازی اوانیوم ایران یک عمل انجام شده خواهد بود و هزینه متوقف کردن آن بسیار بیشتر خواهدبود. همان طور که برخی توصیه می کردند٬ من هم فکر نمی کردم که ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل٬ کار خوبی باشد. ایران می توانست از «ان.پی.تی» کناره گیری کند و در این صورت٬ کره شمالی دیگری در دست داشتیم. طی گفت و گوهای تک به تک با پاول٬ وی گفت:«اگر با من بود٬ فردا صبح با وزیر امور خارجه خرازی صحبت می کردم». مسئله از دید پاول این بود که احساسات علیه ایران از زمان بحران گروگان گیری در ایالات متحده به سختی پابرجا مانده بود٬ آغاز گفت و گوهای مستقیم دشوار خواهدبود». ۶

«البرادعی» در ادامه با اشاره به مطلبی که انعکاسی از رفتار «مارگارت تاچر» نسبت به «میخائیل گورباچف» را تداعی می کند٬ می نویسد:«کاندولیزا رایس هم به طور شگفت آوری پذیرا بود و از من راجع به «روحانی» که کمابیش درآن زمان همتای او محسوب می شد٬ پرسید. با نشان دادن احساسات امیدوارکننده که حداقل از ایده رو به رو شدن با ایران استقبال کرده بود٬ می خواست بداند «روحانی چگونه آدمی است؟». ۷

پاسخ به پرسش «کاندولیزا رایس» را «محمد البرادعی» در همین کتاب و با اشاره به امضای «توافقنامه پاریس» در ۱۴ نوامبر ۲۰۰۴ -مقارن با ۲۴ آبان ۱۳۸۳- اینچنین ارائه می دهد:«حسن روحانی٬ موافقت شورای حکام با موافقتنامه پاریس را به عنوان یک «پیروزی بزرگ» توصیف کرد. هنگام گفت و گو با بی.بی.سی گفت که «تمام دنیا فراخوان آمریکا را رد کردند» تا ایران را به شورای امنیت ارجاع دهند. با کمی گزافه گویی و اغراق -در یک نمایش برای مخاطبان احتمالی در تهران- نماینده آمریکا در آژانس بین المللی انرژی اتمی را به عنوان فردی «عصبانی و درنده» توصیف کرد. گفت که مذاکرات آینده «یک فرصت تاریخی برای ایران و اروپا به شمار می رود تا به دنیا ثابت کنند که یکجانبه گرایی محکوم است…روحانی از طرف دولت خاتمی تحت فشار بود تا برای رویکرد همکاری خود٬ پیشرفت ها را به صورت مواردی که واقعا قابل ارائه باشند٬ نشان دهد. وی همتایان اروپایی خود را تحت فشار قرار داد تا حداقل موافقت کنند ایران بعضی جنبه های عملیات هسته ای را٬ حتی در سطح «تحقیق و توسعه»٬ ادامه دهد». ۸

«البرادعی» در بخش دیگری از کتاب «عصر فریب» نیز نگرانی «حسن روحانی» را نسبت به از دست دادن سمت خود از ریاست تیم هسته ای و مذاکره کننده ارشد ایران با تروئیکای اروپایی٬ اینگونه به تصویر می کشد:«روحانی گفت٬ اگر گزارش آتی من به آژانس بین المللی انرژی اتمی در ماه ژوئن منفی باشد٬ شک دارد که به وی و همکارانش اجازه داده شود سطح کنونی همکاری با آژانس را ادامه دهند و یا حتی در مقام خود باقی بمانند. «میانه روها» حداقل امیدوار بودند واکنش های مثبتی از جانب اروپایی ها دریافت کنند٬ بنابراین می توانستند به ملت ایران بگویند که سیاست شان در حال پیشرفت و رسیدن به نتیجه نهایی است». ۹

«البرادعی» در ادامه خاطرات خود به واقعه تاریخی انتخابات ۱۳۸۴ در جمهوری اسلامی ایران اشاره می کند که طی آن «دکتر محمود احمدی نژاد» با آرایی بالغ بر ۱۷ میلیون به عنوان رئیس جمهوری انتخاب شد و در نخستین اقدام از دیپلماسی هسته ای دولت نهم٬ منویات رهبر انقلاب را مبنی براینکه «باید این مسیر عقب نشینی متوقف شود و تبدیل بشود به مسیر پیشروی»٬ با از سرگیری فعالیت های تبدیل اورانیوم در تاسیسات هسته ای اصفهان٬ تحقق بخشید. نکته تامل برانگیز در این بخش از خاطرات «البرادعی»٬ این همانی ادبیات وی با واژگانی است که عمدتا «اکبر هاشمی رفسنجانی» و «حسن روحانی» نیز در توصیف «دکتر محمود احمدی نژاد» به آن تاسی می جویند. قابل تامل تر آنکه٬ عبارات افراد یادشده٬ در تباین کامل با عبارات تقدیر آمیز و حمایت آمیزی قرار دارد که بارها «آیت الله خامنه ای» در توصیف «دکتر محمود احمدی نژاد» به کاربرده اند. ازجمله آنکه رهبر انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری مورخ ۱۳۸۶/۱۲/۷ در فرازی از بیانات خود فرمودند:«نقش شخص رئیس جمهور جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد و ایستادگی وی در پیشرفت موضوع هسته ای بسیار بارز است».

«محمد البرادعی» در ادامه خاطرات خود با اشاره به پیروزی «دکتر محمود احمدی نژاد» در انتخابات نهم که پیامد آن٬ ناامیدی جهان غرب نسبت به ادامه روند تعلیق ها در ایران بود٬ می نویسد:«اواخر ژوئن٬ ایران٬ محمود احمدی نژاد٬ شهردار تهران را انتخاب کرد؛ یک مرد کاملا مذهبی که از جمله تندخو ترین «تندروها» درمیان نامزدهای ریاست جمهوری بود. کمی بعد از انتخابات و درست قبل از دریافت پیشنهاد اروپایی ها٬ مقامات ایرانی شروع به فرستادن این پیام کردند که تعلیق کامل را «ادامه نخواهند داد». وضعیت در محافل دیپلماتیک بسرعت تغییر کرد و دیگر امیدی به آینده نبود». ۱۰

«البرادعی» همچنین به موضوعی اشاره می کند که تامل بر آن٬ میان دو گزینه «عدم خویشتنداری حسن روحانی نسبت به دکتر محمود احمدی نژاد در سال های اخیر» با «انتقام جویی احتمالی روحانی نسبت به برکناری از سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی در سال ۱۳۸۴» رابطه ای معنادار را برقرار می سازد؛ بدون آنکه در روند واگذاری مسئولیت مذکور -که به مدت ۱۶ سال در اختیار حسن روحانی بوده است- هدفگذاری دولت نهم که «اولویت بخشی به تامین منافع ملی کشور» بوده است٬ ازسوی سران جریان موسوم به «اعتدال گرایی» بدرستی درک شده باشد. «البرادعی» می نویسد:«سوم آگوست ۲۰۰۵ ٬احمدی نژاد ریاست جمهوری ایران را در دست گرفت و کار انتخاب کابینه را آغاز کرد. ۲ روز بعد٬ روحانی و تیمش جایگزین شدند؛ علی لاریجانی به عنوان دبیرکل جرید شورای عالی امنیت ملی ایران اعلام شد. ایرانی ها فورا تغذیه اکسید اورانیوم به بخش مهر و موم نشده تاسیسات تبدیل اورانیوم در اصفهان را شروع کردند». ۱۱

نکته سوم- «مایکل کوردا» نویسنده آمریکایی معتقد است:«قدرتمندان در دنیای خود در معرض فشارهای رقابت٬ همچشمی و رویارویی با کسانی می باشند که یا مصمم هستند قدرت را از آنها بگیرند و یا اینکه از همان ابتدا قبول نمی کنند که آنها قدرتی هم دارند. بنابراین آنهایی که قدرت دارند در یک معنا متکی به آنهایی هستند که قدرت ندارند». در همین زمینه٬ شایان توجه است که اگرچه «دکتر محمود احمدی نژاد» تاکنون هیچگونه موضعی را اتخاذ نکرده اند که حاکی از اراده معطوف به بازگشت ایشان به قدرت سیاسی کشور باشد٬ اما موضع گیری های مکرر و حاکی از هیجانات عصبی افرادی نظیر «اکبر هاشمی رفسنجانی»٬ «حسن روحانی» و حامیان آنان درخصوص ترویج پروژه «احمدی نژاد هراسی»٬ نه تنها از اعتقاد ذهنی و قلبی آنان به عبارت «مایکل کوردا» رونمایی می کند؛ بلکه نگرانی های جریان موسوم به «اعتدال گرایی» را نسبت به آری مجدد مردم به شخصیت و اندیشه «دکتر محمود احمدی نژاد» برجسته سازی می کند.

--------------------------------------------
پی نوشت ها:

۱- سخنرانی دکتر محمود احمدی نژاد در جمع مردم پاکدشت٬ مورخ ۱۳۸۵/۸/۸.
۲- سخنرانی دکتر محمود احمدی نژاد در جمع مردم قرچک٬ مورخ ۱۳۸۵/۸/۸.
۳- سخنرانی دکتر محمود احمدی نژاد در دیدار با ایرانیان مقیم قطر٬ مورخ ۱۳۸۵/۹/۱۰.
۴- ظهور و سقوط اتحاد جماهیر شوروی٬ اسکندر دلدم٬ تهران: به آفرین٬ چاپ اول: ۱۳۸۸ ٬ص ۳۱۶.
۵- خاطرات میخائیل گورباچف٬ ترجمه فریدون دولتشاهی٬ تهران: اطلاعات٬ چاپ سوم: ۱۳۹۱ ٬ص ۵۹۶-۵۹۷.
۶- عصر فریب٬ دیپلماسی اتمی در دوران خیانت٬ محمد البرادعی٬ تهران: موسسه انتشاراتی روزنامه ایران٬ چاپ اول: بهار ۱۳۹۲ ٬ص ۱۶۴.
۷- همان.
۸- پیشین٬ ص ۱۷۰- ۱۷۱.
۹- پیشین٬ ص ۱۶۲.
۱۰- پیشین٬ ص ۱۷۲.
۱۱- پیشین٬ ص ۱۷۳-۱۷۴.

منبع: دولت بهار - الهام سلمانی