متأسفانه در میان مسئولین و مقامات نظام به مسئله‌ی جنگ نرم در تاریخ کمتر توجه می‌شود و بیشتر مباحث حوزه‌ی جنگ نرم متوجه عرصه‌های فرهنگی و سیاسی می‌گردد. درحالی‌که بخش عمده‌ای از تلاش‌های دشمن در عرصه‌ی جنگ نرم، بر تاریخ ایران عصر پهلوی و همچنین انقلاب اسلامی معطوف است. به‌طور خاص شبکه‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین در این عرصه بسیار فعال‌اند و تلاش می‌کنند تا با ساختن مستندها و نگارش متون متعدد، به تحریف تاریخ، نشان دادن عظمت پهلوی به‌شکلی کذایی و همچنین در مقابل، کوچک نشان دادن انقلاب اسلامی بپردازند و باورها و اعتقادات مردم را تغییر دهد.

«پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ ایران در دوران جمهوری اسلامی یکی از معدود کشورهای جهان است که به‌معنی دقیق کلمه غیرمتعهد محسوب می‌شود. این در حالی است که تا پیش از این و در دوره‌ی قاجار و پهلوی، کشور ما دوره‌ای از تاریخ خود را سپری کرد که آنچه در آن به‌شکلی بارز و پررنگ بازتاب می‌یافت، وابستگی به غرب بود. کشور ما در دوران قاجار، محل جولان روس و انگلیس بود و پس از آن و در دوره‌ی پهلوی نیز مأمن منطقه‌ای ایالات‌متحده. ازآن‌روست که به‌واقع می‌توان نقش ژاندارم آمریکا در منطقه را به ایران داد.1

حتی در دوره‌ی پهلوی اول که به‌ظاهر ایران کشوری بی‌طرف و غیروابسته بود نیز انگلیسی‌ها مسائل داخلی و خارجی کشور ما را به‌طور کامل تحت‌نظر داشتند. به بیان بهتر، ایران زیر لوای انگلستان بود که به‌نوعی ثبات نیم‌بند و البته مبتنی بر خودکامگی دست یافته بود. این مسئله دلایل متعددی نیز داشت. حفظ امنیت صدور نفت از جنوب ایران توسط شرکت نفت ایران و انگلیس و در امان ماندن از احتمال صدور انقلاب کمونیستی به کشور ما، ایجاب می‌کرد تا انگلیسی‌ها کشور را برپایه‌ی کودتای 1299 به خود وابسته نمایند.

با این پیش‌زمینه می‌توان تصور کرد که چرا در طول حیات جمهوری اسلامی، جهان غرب تلاش کرد تا به هر طریقی که می‌تواند، به مقابله با نظام جمهوری اسلامی بپردازد. تلاش‌های دولت های غربی در ابتدا ماهیتی سخت‌افزاری داشت. آنان تلاش می‌کردند تا به هر طریقی که می‌توانند، جمهوری اسلامی را از اساس منهدم نمایند. این رویکرد به‌طور ویژه در دوره‌ای که جمهوری اسلامی هنوز همچون امروز، به‌شکلی نهادمند پایه‌های خود را در جامعه تحکیم نکرده بود، مورد استفاده قرار می‌گرفت. می‌توان مثال‌های تاریخی نیز برای این استراتژی جهان غرب بیان کرد. کودتای نوژه نشان‌دهنده‌ی سناریوی تکراری ایالات‌متحده در کشورهایی است که به مخالفت با سیاست‌های این کشور در مناطق مختلف جهان برمی‌خیزند.

آن‌ها امیدوار بودند همچون کودتای 28 مرداد 1332، بار دیگر بتوانند ایران را به مدار غرب بازگردانند. طرحی که در همان نطفه به شکست انجامید. مثال تاریخی دیگر در این زمینه، تحریک صدام حسین برای تجاوز به ایران و جنگ تحمیلی هشت‌ساله علیه جمهوری اسلامی ایران است. جنگی که براساس گفته‌ی مورخان، طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم لقب گرفت و حتی مدت آن از جنگ جهانی دوم نیز بیشتر بود، اما بازهم نتوانست خواسته‌های غرب را عملی کند و حتی فراتر از آن به تحکیم بیشتر جمهوری اسلامی و وحدت بیشتر میان مردم و حکومت برای مقابله با دشمن خارجی انجامید.

از آن پس، سلاح غرب کمی پیچیده‌تر شد. آنان در پی آن بودند تا به‌جای حذف کامل جمهوری اسلامی با رویه‌های سخت‌افزارانه، این کشور را وادار به تغییر رفتار کنند. البته به‌طور هم‌زمان همچنین به تغییر حکومت در ایران نیز می‌اندیشیدند. آنان بر این باور بودند که با افزایش تحریم‌ها می‌توانند مردم را نسبت به نظام سیاسی بدبین و بدبین‌تر نمایند و در نتیجه مشروعیت حکومت کاهش می‌یابد و مردم به اقدام علیه حکومت دست می‌زنند. در این طرح، اگرچه بسیاری از سیاسیون ایران، بیش از پیش به سازش با غرب راغب شدند، اما جامعه همچنان توانست به مقاومت در برابر غرب ادامه دهد.

با گذشت زمان، جنگ دشمن علیه جمهوری اسلامی دچار برخی دگرگونی‌ها شد. اگرچه سلاح تحریم علیه جمهوری اسلامی همچنان ادامه دارد، اما غربی‌ها تلاش می‌کنند تا از رویه‌های غیرملموس و پیچیده‌تری بهره ببرند. به‌علاوه آنکه هدف‌گذاری در مقابله با جمهوری اسلامی نیز دچار برخی تغییرات شده است. اکنون تقریباً حذف جمهوری اسلامی با اقدام نظامی، جای خود را به تغییر رفتار جمهوری اسلامی داده است. با این تغییر در هدف‌گذاری، ابزار مقابله با جمهوری اسلامی نیز تغییر کرده است. امروزه نقش رسانه‌ها در تقابل با جمهوری اسلامی بسیار پررنگ‌تر از گذشته است. در گذشته اگرچه رسانه‌ها نیز در حمایت از کشورهای خود، به ترویج باورهای جریان اپوزیسیون جمهوری اسلامی می‌پرداختند، اما همچون امروز تلاش نمی‌کردند تا سبک زندگی غربی را در ایران ترویج کنند.2

این رسانه‌ها تلاش می‌کنند تا این ایده را مطرح کنند که هیچ تفاوتی میان مبارزه‌ی یک روحانی برجسته (امام خمینی) و یک فرد غیرمذهبی در نحوه‌ی مبارزه وجود ندارد. هر دو می‌توانند رویکردهای ماکیاولیستی را در پیش بگیرند و از حربه‌هایی چون دروغ و نیرنگ سود ببرند.

این نوع نبرد همان شکلی از مبارزه است که رهبر انقلاب اسلامی از آن تحت عنوان جنگ نرم یاد می‌کند: «در جنگ نظامی، دشمن به‌سراغ سنگرهای مرزی ما می‌آید، مراکز مرزی ما را سعی می‌کند منهدم بکند تا بتواند در مرز نفوذ کند. در جنگ روانی و آنچه که امروز به آن جنگ نرم گفته می‌شود در دنیا، دشمن به‌سراغ سنگرهای معنوی می‌آید که آن‌ها را منهدم کند، به‌سراغ ایمان‌ها، معرفت‌ها، عزم‌ها، پایه‌ها و ارکان اساسی یک نظام و یک کشور [می‌آید.[»3

بدین‌ترتیب همان‌طور که مقام معظم رهبری نیز بر آن تأکید دارند، امروز دشمن به‌دنبال ایجاد شبهه و نفوذ در دل‌های مردم و به‌خصوص نسل جوان است. به‌طور طبیعی بخش زیادی از این جنگ رسانه‌ای متوجه عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. اما آیا به این نکته می‌اندیشیم که بخشی از اهتمام دشمن در عرصه‌ی جنگ نرم متوجه تاریخ معاصر ایران است؟

 قطعاً آنچه تا به امروز کمتر به آن توجه شده، این نکته است که بخشی از تلاش دشمن در راستای تحریف تاریخ معاصر ایران و به‌طور خاص در عصر پهلوی است. دشمنان انقلاب به‌دنبال آن هستند تا با تحریف و مصادره‌ی تاریخ و یا حتی برخورد گزینشی با آن، نسل جوان را نسبت به انقلاب اسلامی مردد نمایند و باورهای جامعه را در مورد آن سست کنند. بدین‌ترتیب اگر باورها نسبت به انقلاب اسلامی سست گردد، به‌طور منطقی نگرش‌ها درباره‌ی جمهوری اسلامی که نظامی برآمده از آن است نیز سست می‌شود.

متأسفانه در میان مسئولین و مقامات نظام به مسئله‌ی جنگ نرم در تاریخ کمتر توجه می‌شود و بیشتر مباحث حوزه‌ی جنگ نرم متوجه عرصه‌های فرهنگی و سیاسی می‌گردد. درحالی‌که بخش عمده‌ای از تلاش‌های دشمن در عرصه‌ی جنگ نرم، بر تاریخ ایران عصر پهلوی و همچنین انقلاب اسلامی معطوف است. به‌طور خاص شبکه‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین در این عرصه بسیار فعال‌اند و تلاش می‌کنند تا با ساختن مستندها و نگارش متون متعدد، به تحریف تاریخ، نشان دادن عظمت پهلوی به‌شکلی کذایی و همچنین در مقابل، کوچک نشان دادن انقلاب اسلامی بپردازند و باورها و اعتقادات مردم را تغییر دهد.

مطالبی چون منتسب کردن نامه‌ای به امام خمینی خطاب به کندی و کارتر، از جمله مصادیق جنگ نرم در عرصه‌ی تاریخ است که تلاش می‌کند باور مردم ما درباره‌ی امام خمینی و انقلاب اسلامی را تغییر دهد. این مثلاً افشاگری‌ها در پی آن است تا حداقل دو نکته‌ی محوری را به مردم القا کند:

اول اینکه این رسانه‌ها تلاش می‌کنند تا این ایده را مطرح کنند که هیچ تفاوتی میان مبارزه‌ی یک روحانی برجسته (امام خمینی) و یک فرد غیرمذهبی در نحوه‌ی مبارزه وجود ندارد. هر دو می‌توانند رویکردهای ماکیاولیستی را در پیش بگیرند و از حربه‌هایی چون دروغ و نیرنگ سود ببرند.

دوم آنکه نشان می‌دهد در زمانی که شاه در مقابل آمریکا زانو زده بود، کسان دیگر نیز این‌چنین رفتاری را در پیش گرفته‌اند و در این زمینه تفاوتی میان انقلابیون و حکومت‌کنندگان وجود ندارد. این مسئله به‌طور طبیعی عظمت آمریکا را در اذهان متبادر می‌کند.

تلاش این‌چنینی دشمن در عرصه‌ی جنگ نرم در تاریخ، لزوم کوشش بیشتر ما در این زمینه را نشان می‌دهد. قطعاً جنگ نرم در عرصه‌ی تاریخ از حساسیت‌های زیادی برخوردار است و لازم است تا مسئولان بیشتر به تاریخ انقلاب و بیان واقعیت‌های عصر پهلوی به‌نحوی جذاب بپردازند. با بیان این مسئله، بحث بیشتر در باب جنگ نرم در تاریخ را به زمانی دیگر موکول می‌کنیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. به نظر می‌رسد واژه‌ی ژاندارم منطقه در مورد ایران دهه‌ی 1350 نتواند به‌خوبی بیانگر عمق رابطه‌ی حامی- پیرویی ایالات‌متحده و ایران باشد و بهتر است در این‌باره از عبارت «ژاندارم آمریکا در منطقه‌ی خلیج فارس» استفاده شود.
2. لازم به توضیح است که رسیدن به این نقطه، تا حدی نیز ناشی از تحولاتی است که در ایران اتفاق افتاد. یعنی عده‌ای از سیاست‌مداران ایرانی به این نتیجه رسیدند که لازم است جامعه‌ی ایرانی شکوفایی اقتصادی و رفاه را حتی به قیمت از دست دادن برخی از ارزش‌ها و اصول دنبال نمایند.
3. بیانات در دیدار با اعضای مجلس خبرگان، در تاریخ 2 مهر 1388.

محمد سلیمانی

لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/wDLuC