"رنجي كه امروز اصولگرايان گرفتار آن شدهاند ماحصل خودشيفتگي و تصلب گفتماني، مطالبات رنگينكماني، فقر چسبندگي تشكيلاتي، عقبماندگي از تحولات سريع اجتماعي، دگرسازي و حذفخواهي، طردطلبي، بيتوجهي به بينش اكثريت شهروندان، تضاد دروني منافع، نبود سازمان سياسي مقتدر و هژمونيك، عدم تعيين تكليف با مديريت هشت سال دولت قبل، عدم تسامح و تساهل سياسي و فرهنگي و... است."
به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ روزنامه اعتماد در شماره ۳۶۷۵ چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵ طی یادداشتی با عنوان "رنجهاي اصولگرايان" به آسیب شناسی وضعیت فعلی اصولگرایان پرداخت. متن این یادداشت بدین شرح است:
"حال و احوال گفتماني-تشكيلاتي و اجتماعي راستگرايان سياسي شش ماه مانده به انتخابات رياستجمهوري مساعد نيست. طبيبان اجتماعي و سياسي بسياري از دل اردوگاه اصولگرايان پس از بيستوچهار خرداد 92 و هفت اسفند 94 سعي كردهاند تا علل و عوامل بيماري اصولگرايي را كشف و رفع كنند. هر يك از آنان هم دارويي را براي سرپا شدن پيكره جناح راست تجويز كردهاند كه البته اين نسخههاي شفابخش هرگز قرابتي با هم نداشتهاند. اما بر اساس علايم ظاهري موجود ميشود گفت كه رنج امروز اصولگرايان و اصولگرايي نه از بيرون اردوگاه سياسيشان كه از درونشان متولد شده.
رنجي كه امروز اصولگرايان گرفتار آن شدهاند ماحصل خودشيفتگي و تصلب گفتماني، مطالبات رنگينكماني، فقر چسبندگي تشكيلاتي، عقبماندگي از تحولات سريع اجتماعي، دگرسازي و حذفخواهي، طردطلبي، بيتوجهي به بينش اكثريت شهروندان، تضاد دروني منافع، نبود سازمان سياسي مقتدر و هژمونيك، عدم تعيين تكليف با مديريت هشت سال دولت قبل، عدم تسامح و تساهل سياسي و فرهنگي و... است.
همين است كه در سه سال گذشته هم در بزنگاههاي انتخاباتي بازي سياسي را به رقيب سنتي محدود شده خود واگذار كرده و هم آنكه با ريزش نسل دوم و انشعاب مواجهاند. چه آنكه نه مديران اصولگرا و نه گفتمان سياسي آنان همچون دهه 80 براي هواداران، حاميان و نسل جوانش قدرت اقناعكنندگي ندارند و آنها نميتوانند با منطق تصميمگيريها و چرايي و چگونگي رفتارهاي سياسي هياتمديره اصولگرايي ارتباط بگيرند. بر اين اساس نسل دوم اصولگرا و به روزتر اين جريان كه ضريب اعتدالگرايي و درك اجتماعياش از تحولات مدرنتر از برندها و شاخصهاي اين جناح است، مدت مديدي است كه دم از نوسازي و بازسازي اصولگرا ميزند و خواهان واگذاري فرمان ماشين مديريت جريان اصولگرايي شده و اين درخواست، البته همواره با نه بزرگ بزرگان اصولگرايي همراه شده است. از همين رو نسل دوم اصولگرايي نااميد از تغييرخواهي پدران سياسي خويش و با رصد جاماندگي اجتماعي گفتمان اصولگرايي، آرزوها و مطالباتشان را در ديگر گفتمانها همچون اعتدالگرايي و اصلاحطلبي جستوجو ميكنند ونسبت به نظم نمادين و نظم زباني و گفتماني ديگران متمايل ميشوند. شاهد مثال اين اتفاق حرفهاي اصلاحطلبانه- اعتدالگرايانهاي است كه هر از چند گاهي از سوي برخي از بازيگران سياسي اصولگرا شنيده ميشود. حالا اين پرسش مطرح ميشود كه اصولگرايان با رنجهاي امروز خود، شانسي براي بازگشت به سن قدرت با كسب راي ملت در سال 96 دارند يا خير؟آيا اصولگرايان كه در همه سالهاي گذشته از دو قطبيهاي درون جناحي به چند قطبيهاي رنگووارنگ رسيدهاند، ميتوانند از بنبست واگرايي و تضاد ديدگاه و تجادل ادعا خارج شوند و به يك كانديداي واحد برسند؟ اصولگرايان چگونه ميتوانند نيروهاي سياسي انقلابي خود را وادار كنند تا دست از مطالباتشان بردارند و در زميني بازي كنند كه آنها ميخواهند مهندسياش كنند؟ آيا همه مشكل راستگرايان با پيدا كردن يك رجل سياسي شناسنامهدار در تراز ملي حل ميشود يا آنكه براي تغيير دلزدگي مردم از مديريت اصولگرايانه نياز به اقدامات ديگري دارند؟ آيا مفروض بر آنكه هياتمديره اصولگرايي بتواند از بنبست فقدان تصميم و تدبير خارج شود و بتواند كانديداي نهايي خود را بيابد با چه مدل، شعار، گفتمان و كارنامهاي بايد اميدوار به كسب جلبنظر شهرونداني باشند كه بسياري از دردسرهاي امروز زندگيشان را يادگاري دولت گذشته ميدانند و رضايتي نسبي از عملكرد دولت اعتدال دارند؟با توجه به شرايط فعلي بايد گفت رنجهاي سياسي- انتخاباتي اصولگرايان به اين راحتيها و زوديها پايان نخواهد يافت."(+)
لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/xiCbm
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو