گفتمان جمهوری اسلامی بهعنوان یک الگوی هویتی و ارزشی متفاوت، همواره در مقابل گفتمان نظام سلطه قرار داشته است. پس سیاست مهار و مدیریت ایران با چشمانداز حداکثری تغییر نظام همواره در دستور کار آمریکا قرار داشته و خواهد داشت. موضوعی که البته در مقاطعی با رویکرد سخت نظامی و در مقاطعی مانند فتنهی ۸۸ با استفاده از الگوی براندازی نرم، پیگیری گردیده است.
بیانات امام خامنه ای در دیدار با اعضای مجمع جهانی اهل بیت(ع)-مورخ ۱۳۹۴/۰۵/۲۶-، بیدارباش به مردم و مسؤولان است تا هر یک به نوعی در دام حساب شده آمریکایی ها نیفتند. آن گونه که از گفتار و رفتار مقامات آمریکایی و برخی در داخل برمی آید، طرحی در جریان است که در سایه مسائل مربوط به «برجام» و پیش از نهایی شدن وضعیت آن به برخی خواسته های ناکام مانده آمریکایی ها در سال های طولانی گذشته جامه عمل پوشانده شود.
پیتر هارل، از پژوهشگران اندیشکدهی «مرکز امنیت آمریکایی جدید»، به مقامات کاخ سفید چنین تجویز میکند: «آمریکا باید یک استراتژی تهاجمی ترویج اصلاحات سیاسی و اجتماعی در ایران را دنبال کند تا تعامل بیشتر مؤسسات غیردولتی آمریکایی و بینالمللی و نهادهای جامعهی مدنی در ایران تسهیل شود. واشنگتن باید به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران، که بهدنبال اصلاحات سیاسی در کشور هستند، ادامه دهد.»
۱. تغییر در دستگاه محاسباتی نظام
تلاش برای تغییر ادراک و اخلال در دستگاه محاسباتی تصمیمگیری و یا تصمیمسازی نظام جمهوری اسلامی از جمله رویکردهایی بوده است که همواره در کوران حوادث سیاسی، توسط نظام سلطه علیه ایران مورد استفاده قرار گرفته است. این رویکرد در نگرش راهبردی نظام سلطه بهویژه معطوف به مقاطعی است که آنها احساس میکنند در برخی از قسمتهای ساختار سیاسی کشور اشتیاقی جهت تعامل با غرب وجود دارد. لذا عمدهی تمرکز این رویکرد بر دولتمردان سیاسی است و اساساً با استفاده از مجموعهای از رویکردهای سخت و نرم، تلاش میکند نخبگان سیاسی کشور را در مسیر اهداف غرب هدایت کند و استحالهی نظام را رقم بزند. نظام سلطه برای پیشبرد این روند، از طرح فروپاشی شوروی برای جمهوری اسلامی ایران بهره میگیرد که سابقهی بهکارگیری آن را میتوان در اواسط دههی هفتاد شمسی نیز ملاحظه کرد. بر این مبنا، تلاش کردهاند رویکرد نخبگان سیاسی کشور را با اعمال فشارها و تهدیدات فزاینده بهسویی تغییر دهند که آنان احساس کنند «هزینهی» تقابل با غرب و ایستادگی بر آرمانهای انقلاب اسلامی، بسیار بیشتر از «فایدههای» آن است. همین ایده و وجود گروههای سیاسی برانداز داخلی با سابقهی انقلابی، زیربنای پروژهی انقلاب رنگی نیز بهشمار میآید؛ امری که مقام معظم رهبری با شناخت روند برنامهریزیهای نظام سلطه، بیان داشتند: «تنها امید دشمنان این است که انقلاب به دست کسانی به شکست برسد که خود در انقلاب نقش داشتند.»۳
نظام سلطه برای پیشبرد این روند، از طرح فروپاشی شوروی برای جمهوری اسلامی ایران بهره میگیرد که سابقهی بهکارگیری آن را میتوان در اواسط دههی هفتاد شمسی نیز ملاحظه کرد. بر این مبنا، تلاش کردهاند رویکرد نخبگان سیاسی کشور را با اعمال فشارها و تهدیدات فزاینده بهسویی تغییر دهند که آنان احساس کنند «هزینهی» تقابل با غرب و ایستادگی بر آرمانهای انقلاب اسلامی، بسیار بیشتر از «فایدههای» آن است.
۲. تقویت شبکهی حامیان غرب در داخل
این مشروطسازی و محدودسازی سیاست داخلی کشور، بهطور مستقیم منجر به تقویت جناحهای سیاسی غربگرا خواهد شد و گام بعدی طرح بازسازیشدهی فروپاشی شوروی در ایران است. در واقع همهی این اقدامات با هدف تهی کردن ساختار نظام از محتوای ارزشی آن صورت میگیرد. همانگونه که این تصور باطل در دوران اصلاحات نیز به وجود آمد و در همان زمان نیز رهبر انقلاب با اشاره به وجود یک طرح همهجانبهی آمریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی، چنین بیان داشتند: «این طرح، طرح بازسازیشدهای است از آنچه که در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد. به نظر خودشان میخواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند. دشمن این را میخواهد.»۴
اما بههرصورت آمریکا در قالب الگوی نفوذ، تلاش میکند تا طرح بازسازیشدهی فروپاشی شوروی را در جمهوری اسلامی نیز پیگیری نماید. بر همین اساس، اندیشکدهی «بنیاد دفاع از دموکراسی» در گزارشی صراحتاً به این موضوع اشاره میکند که «در توافق هستهای، این جنبهی مثبت وجود دارد که شاید این توافق برایمان تنها ده سال زمان بهمنظور نابود ساختن حکومت ایران خریده باشد. با در نظر داشتن این مسئله، این مدتزمان باید بهطور کارآمد مورد استفاده قرار گیرد. تکرار موضع ایالاتمتحده دربارهی تضمین فروپاشی پردهی آهنین، یک نقطهی آغاز محسوب میشود. آنچه در فاصلهی سالهای ۸۰-۱۹۷۹ در لهستان اتفاق افتاد، یک نمونهی برجسته قلمداد میشود. اعتصاب سال ۱۹۸۰ در کارخانهی کشتیسازی لنین در گدانسک، در نهایت به فروپاشی امپراتوری شوروی منجر شد. ایالاتمتحده میبایست از فضای بهوجودآمده از مذاکرات هستهای با ایران استفاده کرده و شبکهی حامیان غرب در ایران را فعال کند تا از این طریق، تغییرات سیاسی در ایران به وجود آورد. در واقع توافق هستهای کنونی، فرصت منحصربهفردی را برای تمرکز بر تغییر ایران به دست میدهد.»۵ این همان موضوعی است که میتوان در گفتار دولتمردان آمریکایی از جمله باراک اوباما و جان کری نیز مشاهده کرد. جان کری در دوم مرداد گذشته در شورای روابط خارجی آمریکا، با اظهار اینکه آمریکا نسبت به آیندهی ایران حساب باز کرده است، بیان داشت: «من نمیدانم تا ۱۵ سال دیگر چه اتفاقی میافتد، جز اینکه میدانم اتفاقات زیادی در کشورها رخ خواهد داد.»۶
همهی این اقدامات با هدف تهی کردن ساختار نظام از محتوای ارزشی آن صورت میگیرد. همانگونه که این تصور باطل در دوران اصلاحات نیز به وجود آمد و در همان زمان نیز رهبر انقلاب با اشاره به وجود یک طرح همهجانبهی آمریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی، چنین بیان داشتند: «این طرح، طرح بازسازیشدهای است از آنچه که در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد. به نظر خودشان میخواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند. دشمن این را میخواهد.»
شاید بتوان یکی از مهمترین راههای نفوذ را، نفوذ در حوزهی «فرهنگ» جامعه و به موازات آن، زمینهسازی برای تغییر ذائقهی فرهنگی جامعه دانست. همانگونه که «جوزف نای» با خوشحالی از شلوارهای جین آبی جوانان شوروی یا پخش سریالهای آمریکایی در تلویزیون نیکاراگوئه در حین تضاد با حکومت آمریکا و آهنگ و شوهای تلویزیونی، بهعنوان اثرات و منابع قدرت نرم آمریکا یاد میکرد،۷ اینک نیز همان الگوی فرهنگی برای تغییر ارزشهای فردی و سبک زندگی جامعهی ایرانی به کار میرود. این تهدیدات نرمافزاری که رهبر معظم انقلاب از آنها تحت عنوان «ناتوی فرهنگی» نام بردهاند، برای کسب قدرت سیاسی با ابزار تخریب اخلاق، مصرفگرایی، بیاعتنایی به هویت ملی، دلبستگی به ارزشهای آمریکایی و... اعمال میشوند. این شکل از تهدیدات در کوتاهمدت در قالب مسائلی چون مهاجرت نخبگان و تنشهای سیاسی بهشکل اغتشاش در مشروعیت، انسجام و ظرفیت نظامهای سیاسی بهعنوان مؤلفههای نرم امنیتی، بروز میکند، ولیکن در بلندمدت با تغییر در ذائقهی عمومی جامعه، به تزلزل اساسی در آن مؤلفههای نرم امنیتی و تغییر در جهتگیریهای کلان یک جامعه میانجامد. به نظر میرسد یکی از اولین گامها در فرایند تغییر ذائقهی فرهنگی، اخبار حضور و فعالیت مکدونالد در کشور است. نمادسازی مبتنی بر مکدونالد، تعبیری جز پذیرش سبک زندگی آمریکایی ندارد.
نتیجهی این سه رویکرد آن است که فضای افکار عمومی و سیاست داخلی کشور بهشدت مشروط میگردد؛ چراکه در واقع مشروطسازی فضای سیاسی داخل کشور و جهتدهی به انتخاب مردمی، دو نتیجهی طبیعی در پی خواهد داشت: اولاً تغییر در ادراک سیاسی تصمیمگیران نظام و ثانیاً هموارسازی برای قدرت یافتن نخبگان غربگرا.(+)
پینوشتها:
۱. هارل، پیتر، باید بهدنبال ترویج اصلاحات سیاسی در ایران پساتوافق باشیم/ ارتباط با نهادهای غیردولتی و مدنی ایران باید تقویت شود، به نقل از مؤسسهی مطالعات آمریکا، قابل رؤیت در:
۳ http://asipress.ir/vdci۵wa۳.t۱aqw۲bcct.html
۲. محمدی، مهدی، هشدارهای امنیت ملی در فضای پساتوافق، روزنامهی وطن امروز، ۲۶ مرداد ۱۳۹۴.
۳. بیانات رهبر معظم انقلاب در دانشگاه علم و صنعت، ۲۴ آذر ۱۳۸۷.
۴. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۹ تیر ۱۳۷۹.
۵. Weinthal, Benjamin, Analysis Iran Nuclear agreement wont improve Human Rights, Foundation for Defense of Democracies, ۲۳ jul ۲۰۱۵, available in: http://www.defenddemocracy.org/media-hit/benjamin-weinthal-analysis-iran-nuclear-agreement-wont-improve-human-rights
۶. http://www.state.gov/secretary/remarks/۲۰۱۵/۰۷/۲۴۵۲۵۳.htm
Obama Barak, we are prepared to use all elements of our power to secure our interests in the middle east, Al Shargh Awsat, available in: http://english.aawsat.com/۲۰۱۵/۰۵/article۵۵۳۴۳۴۲۲/obama-we-are-prepared-to-use-all-elements-of-our-power-to-secure-our-interests-in-the-middle-east
۷. جوزف نای، قدرت نرم، ترجمهی محمد حسینیمقدم، فصلنامهی راهبرد، شمارهی ۲۹، پاییز ۱۳۸۲.
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو