مروری بر رفتار تمامی بازیگرانی که تاریخ از آنها بهعنوان عناصر عزت یک ملت یاد میکنند، مؤید این است که آنها عزت ملی و عزتنفس ملی خویش را تحصیل کردهاند و نه گدایی. درست است که نویسندگان، نظریهپردازان و حتی کشورهای دیگر این کنش یا انگیزش را تأیید کردهاند، اما تحصیل آن توسط خود ملتها بوده است و نه وابسته به عناصر بیرونی.
«پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ رضا لیلانی؛ فهم عزت ملی شبیه منافع ملی، امری لازم و ضروری است. همچنان که ملتها بهدنبال کسب و افزایش منافع و امنیت ملی خویش هستند، بسیاری از رفتارهای خویش را براساس عزتنفس پیجویی میکنند. در این یادداشت، ابتدا عزت ملی را بهعنوان یک انگیزهی فعال بشری مورد بررسی قرار میدهیم و دیدگاه غالب در سیاست خارجی و روابط بینالملل را که معتقد به غلبهی منفعت و امنیت است، به چالش میکشیم و سپس تجربهی سایر کشورها از پیجویی عزت ملی را بیان خواهیم کرد تا به این نتیجه برسیم که عزت ملی نباید مغفول بماند.
دو نکته درباب عزتنفس ملی
یک) نقد جایگاه نامناسب عزت ملی در سیاست خارجی
عزتجویی یکی از انگیزههای بشری است. نگاهی به آرای فلاسفهی یونان باستان مثل افلاطون و حتی نظریهپردازان متأخر روابط بینالملل و سیاست خارجی همچون ریچارد ند لیبو، نشان میدهد که از این عنصر اساسی تعریف و تغییر رفتار بهعنوان یک انگیزهی فعال بشری یاد میکنند که از منافع ملی نیز قابل تمایز است. برای مثال، ریچار لیبو در مصاحبهاش با تئوری تاک، درخصوص تفاوت بین عزت و شرافت، برآن است که «با اینکه عزت و شرافت دو گونه از عزتنفس هستند، ولی بین این دو تفاوتی وجود دارد. عزت، وضعیتی است که در مجموعهای از قواعد ثابت تحصیل میشود، درحالیکه شرافت به دست آوردن هر موقعیتی به هر طریق ممکن است.»
لیبو نظریهپردازی است که بیشترین آرای تئوریک روابط بینالملل درخصوص عزت را نظریهپردازی کرده است. وی با یک نگاه انتقادی نسبت به نظریههای رایج روابط بینالملل که امنیت ملی و منافع ملی را بهعنوان تنها انگیزههای بشری مورد بررسی قرار میدهند و نسبت به انگیزههای روانی همچون عزتجویی بیتفاوتاند، برآن است که «نکتهی قابل توجه اینجاست که امروزه عزت و عزتنفس بهطور کامل از قاموس توصیفات روابط بینالملل مدرن بیرون رفتهاند و فقط در نقش جزئی (آنهم نه در سطح گسترده) تضادهایی که قبلاً به آن اشاره کردم را توضیح میدهند. با این اوضاع، بهتر است که جنگ را از منظر قدرت برتر که شیوهی مسلط و بهرسمیتشناختهشدهی دنیاست، توضیح دهیم و فکر میکنم که نمونههایی از جنگ عراق نشان داد که قاعدهی عزتنفس به حاشیه رفته است.»
دو) عزتنفس، انگیزهی درونی است، نه هدیهای خارجی
عزتنفس با نگاه به بیرون به دست نمیآید. عزتجویی مقولهای کاملاً درونی است، هرچند برای اینکه تکمیل شود، نیاز به تأیید دیگران دارد. بهعبارتی تحصیل عزت از منابع درونی صورت میگیرد و تحصیل تأیید آن، از دیگران. لیبو در همان مصاحبه بیان میدارد که «عزتنفس یعنی تحصیل تأیید دیگران وقتی که احساس خوبی در خودمان به وجود میآید.» با بیان این جمله، لیبو بهخوبی توضیح میدهد که «احساس خوب در خودمان» یک انگیزش درونی است و وابسته به منابع خارجی.
ملتها و نخبگان بزرگ عزت را تحصیل کردهاند، نه گدایی
در زیر به برخی از ملتها و نخبگانی اشاره میکنیم که تاریخ از آنها بهعنوان عناصر عزتمندی کشورشان یاد میکند. مروری بر رفتار تمامی آنها، مؤید این است که آنها عزت ملی و عزتنفس ملی خویش را تحصیل کردهاند و نه گدایی. درست است که نویسندگان، نظریهپردازان و حتی کشورهای دیگر، این کنش یا انگیزش را تأیید کردهاند، اما تحصیل آن توسط خودشان بوده است و نه وابسته به عناصر بیرونی.
1. فرانسه: دوگل
اتخاذ سیاستهای مستقل از سوی ژنرال شارل دوگل سبب شد وی در دنیا بهدنبال ایجاد خط سوم و مستقل از دو ابرقدرت برآید و بکوشد رهبری این گروه از کشورها را برعهده گیرد. در مجموع، اعتقاد به حفظ استقلال و حاکمیت سیاسی، اعتقاد به اروپایی قوی، متعادل و متوازن، ارتقای پرستیژ و مرتبهی بالاتر جهانی فرانسه، تحقق نظام چندقطبی و مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا، از جمله شاخصهای عزتمندی در سیاست خارجی فرانسه در سالهای اخیر بوده است.1 دوگل سیاستهای عزتجویانهی خود را با همان «احساس خوبی در ملت فرانسه» پیجویی کرد و نه براساس منافع آمریکا و متحدان آمریکا و همین مقوله سبب شد که دوگل به یکی از شاخصها و ارکان اصلی عزت فرانسه تبدیل شود.
2. ویتنام: ویت کنگها
نام ویتنام همواره یادآور سختکوشی و مقاومت مردم این کشور در جنگ بیستسالهای است که با نقشآفرینی کشورهای مختلف بین ویتنام جنوبی و شمالی اتفاق افتاد. این جنگ که در سالهای 1955 تا 1975 میلادی در پی استقلالخواهی و تحقق حق تعیین سرنوشت برای ویتنامیها به وقوع پیوست، بهخوبی بیانکنندهی روحیهی عزتجویی در مردم این دیار بوده است.2 روحیهی مقاومت ویت کنگها در برابر آمریکا و تبدیل کردن ویتنام بهمثابهی منجلابی برای آمریکاییها، یکی از نمودهای عزتجویی این کشور است که در تاریخ ثبت و ضبط شده است. ویت کنگها عزت خود را با منافع ارتباط با آمریکا (شبیه شق شمالیشان) معاوضه نکردند، عزت را از آمریکاییها گدایی نکردند و بیست سال استقامت کردند تا نامشان نه بهعنوان میلیشیای نظامی دلاور، که بهعنوان مردم مقام و عزتمند برجا بماند.
3. هندوستان: گاندی
کشور پهناور هندوستان یکی از کشورهایی است که نامش در حافظهی تاریخی جهان مقارن با استعمار و استثمار انگلیس از یک طرف و عزم عزتمندانهی مردمان آن و در صدر رهبری آن مهاتما گاندی بهعنوان نماد آزادیخواهی هند، از طرف دیگر است.3 جایی در جهان مدرن نیست که نام و آوازهی مهاتما در آن پیچیده نشده باشد و از او بهعنوان نشانهای از عزت ملت هند یاد نشود.
4. روسیه: پوتین
سوای از اینکه عاقبت کار پوتین چه شود، پوتین قهرمان بازگرداندن روسیه از جایگاه یک قدرت منطقهای به یک «قدرت بزرگ» و مسامحتاً یک ابرقدرت بینالمللی است. البته آمریکا هنوز اصرار دارد قدرت روسها را نبیند. برای مثال، باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، در سال 2014 در اظهاراتی که بهنوعی تحقیرآمیز بیان شد و طعنهای به سیاستهای ولادیمیر پوتین بود، روسیه را یک «قدرت منطقهای» قلمداد کرد، اما قامت روسیه قطعاً از «قدرت منطقهای» بلندتر است و روسها این مهم را مدیون ولادیمیر ولادیمیروویچ پوتین هستند؛ شخصی که بهصورت عریان جودو میکند، با حیوانات وحشی گلاویز میشود و خرس شکار میکند و در یک جمله، شخصیتی است که روسها را از اسارت جملات و حقارتهایی شبیه آنچه از اوباما ذکر شد، میرهاند و نوید روسیهای را به آنها میدهد که آنها به آن علاقه دارند؛ کشوری با قابلیت بازیگردانی بینالمللی. پوتین شخصیتی بهشدت احترامطلب، منزلتجو و شیفتهی عزت شخصی و ملی است، به آمریکاییها باج نمیدهد، بازیگری روسیه را در سطح بینالمللی افزایش داده و روسها بعدها از او بهعنوان یک افتخار ملی یاد خواهند کرد.(+)
پی نوشت: برای مطالعه بیشتر به لینک ذیل مراجعه شود:
ـ چیستی شاخصههای عزت ملی و چگونگی تکوین آن/ چرا نهرو، نکرومه، دوگل و گاندی دنیا را متفاوت میدیدند؟
لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/y7LdT
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو