امام خامنه ای: عزت و حکمت و مصلحت، یک مثلث الزامی برای چارچوب ارتباطات بینالمللی ماست/ عزت یعنی تحمیل هیچکس را قبول نکردن. ما بر اساس عزت اسلامی، عزت توحیدی و عزت ملت خودمان حرکت میکنیم/ ملت ما باید در روابط بینالمللی خواری نبیند و اهانت نشود. هیچکس حق ندارد اهانت به ملت ایران را در کمترین برخورد با دیگران قبول کند/ حکمت، یعنی حکیمانه و سنجیده کار کردن. هیچگونه نسنجیدگی را نباید در اظهارات دیپلماتیک و هرآنچه که مربوط به سیاست خارجی و ارتباطات جهانی است، راه داد/ مصلحت، یعنی مصلحت انقلاب، و این مصلحت همهجانبه است؛ اگر کاری به مصلحت کشور و به مصلحت انقلاب است، ولی به مصلحت شخص من نیست، گو مباش؛ چه اهمیتی دارد؟
سلسله گفتار پیش رو، حاوی متن پیام رهبر معظم انقلاب درآستانه نخستین سالگرد رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی(قدّسسرّه) -در بخش اول- و ضمیمهی گزیده بیاناتی از حضرت امام خمینی(قدّس سرّه) و حضرت امام خامنه ای (دام ظلّه) بر اساس محورهای دوازده گانه پیام مذکور -در بخش دوم- است. این گزیده ها، هم نشان دهنده ثبات اندیشه و مبانی فکری و سیاسی انقلاب و نظام اسلامی در طول نزدیک به چهار دهه پس از پیروزی است و هم تبیین کننده معارف انقلاب اسلامی از زبان این دو امام و رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی می باشد.
«پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ حضرت آیتالله العظمی امام خامنه ای ولی امر مسلمین جهان و رهبر معظم انقلاب اسلامی در اولین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (قدّس سرّهالشّریف) پیام بسیار مهمی صادر فرمودند. به دنبال تبیین محتوای اولیه به عنوان مقدمه موضوع(قسمت اول)؛ پیام رهبر معظم انقلاب در آستانه نخستین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)- ۱۳۶۹/۳/۱۰ + نمودار مربوطهدر بخش اول این منشور؛(قسمت دوم) و در بخش دوم آن،شرح پیام ۱۰خرداد ۱۳۶۹ امام خامنه ای در قالب: ـ فصل اول: زنده داشتن یاد، راه و خط امام (قسمت سوم) ؛ و فصل دوم:«تحقق اسلام ناب؛ بزرگترین وظیفه» (قسمت چهارم)؛ فصل سوم: «عدالت اجتماعی و قسط اسلامی»(قسمت پنجم)؛ فصل چهارم:«وحدت کلمه»(قسمت ششم)؛ و فصل پنجم(قسمت هفتم) این گفتار به موضوع «حفظ عزّت و کرامت انقلابی» می پردازد:
الف- سرمشق: بر اساس دیدگاه های امام خمینی(قدّسسرّهالشرّیف)
- "ما هیچ کشوری مثل ایران سراغ نداریم که اینطور، دنیا و شرق و غرب به آن نظر داشته باشند، و مستقل بوده و بگوید ما نه با امریکا کار داریم و نه با شوروی و ما خودمان هستیم. و این که با همه دولتها رابطه داشته باشیم یعنی، رابطه دوستانه، نه روابط بین ارباب و رعیت، و ما این روابط را نمیخواهیم مادامی که اینطور هست. و ما استقلال خودمان را میخواهیم حفظ کنیم و در دنیا زندگی کنیم و اسلام را به پیش ببریم.
این روابط باید هر روز محکمتر بشود، و شما از اول باید به آنها بفهمانید این معنا را که ما نمیخواهیم روابطمان مثل روابط زمان شاه باشد، بلکه ما روابط خاص اسلامی داریم که اسلام نه ظالم بود و نه زیر بار ظلم میرفت، و ما هم میخواهیم اینطور باشیم که نه ظلم کنیم، نه زیر بار ظلم برویم."(1) - "ما نمی خواهیم در یک کشوری زندگی کنیم که از دنیا منعزل باشد، ایران امروز نمی تواند این طور باشد، بلکه کشورهای دیگر هم نمی تواند این طور باشد، که در یک جا بنشینند و مرزهایشان را ببندند، این غیرمعقول است. امروز دنیا مانند یک عایله و یک شهر است، و یک شهر دارای محله های مختلفی است که با هم ارتباط دارند. وقتی دنیا وضعش این طور است ما نباید منعزل باشیم. ما باید با کشورهایی که با ما هستند و ما را اذیت نمی کنند، روابط داشته باشیم و آقایان در این فکر باشند که روابط را تحکیم کنند. البته ما با آنها که بخواهند به ما تعدی کنند، نمی توانیم بسازیم و از اول هم اعلام کردیم، مگر آنها خودشان را اصلاح کنند. و این معنا که گاهی اهل غرض یا جهّال این حرف را می زنند که ما نباید روابط داشته باشیم، از این باب است که یا نمی فهمند یا غرض دارند؛ زیرا تا انسان، جاهل یا مخالف با اصل نظام نباشد، نمی تواند بگوید یک نظام باید از دنیا منعزل باشد. بنابراین، اگر زمزمه ای می شود آنها را نباید به حساب آورد، زیرا آنها غرض سیاسی دارند، و الاّ آدم عاقلی که توجه به مسائل داردمی داند اسلام، وضعش چگونه است. و اسلام یک نظام اجتماعی و حکومتی است و می خواهد با همۀ عالم روابط داشته باشد. و در زمان صدر اسلام هم که خود رسول الله به اطراف، سفیر می فرستادند این حرف را نمی زدند. در هر صورت ما باید روابط داشته باشیم، آنها که غرض ندارند، ما هم با آنها غرض نداریم، کم کم باید روابط حسنه بشود. من امیدوارم این عمل را انجام دهید و دولت هم موفق باشد، منتها نباید تحت سلطه خارجی باشیم، نباید آنها دخالت در امور ما بکنند و نباید به ما خط بدهند. بنابراین، اشخاصی که گاهی مطالبی گفته اند و متوجه به مطالب هستند، می خواهند جمهوری اسلامی را به هم بزنند. و ما از اول گفتیم می خواهیم انقلابمان را صادر کنیم. صدور انقلاب به لشکرکشی نیست، بلکه می خواهیم حرفمان را به دنیا برسانیم که یکی از آن مراکز، وزارت امورخارجه است که باید مسائل ایران و اسلام و گرفتاریهایی که ایران از شرق و غرب داشته است، به دنیا برساند و به دنیا بگوید که می خواهیم این گونه عمل کنیم و روابط حسنه داشته باشیم، و الاّ آنهایی که می خواهند ما را به تباهی بکشند، ما اصلاً میل نداریم با آنها روابط داشته باشیم، مگر اصلاح بشوند."(2)
ب- رهنمود: بر اساس دیدگاه های امام خامنهای(مدّظلّهالعالی)
اولین اثر انقلاب، با خاک یکسان کردن بنای صد و پنجاه ساله استعمار
"آیا ما مردم، همان مردمِ پانزده سال* قبلیم؟ پانزده سال قبل، در ایران چه خبر بود؟ در مشهدِ ما و شما چه خبر بود؟ جوانان چهطوری بودند؟ دانشگاه چهطوری بود؟ حوزهی علمیه چهطوری بود؟ حالا چگونه است؟ آیا این تغییر، تغییر قابل تحقق در ظرف پانزده سال است؟ این، غیر از معجزهی الهی و توجه معنوی و برقی که از عالم غیب زده شد، چیز دیگری است؟
این انقلاب سر کشید و رشد کرد. اولین اثری که این انقلاب گذاشت، این بود که بنای صدوپنجاهسالهی استعمار در سطح عالم را با خاک یکسان کرد. کدام بنا را؟ استعمار صدوپنجاه سال زحمت کشیده بود، تا روحیهی مسلمانان را خُرد کند. مسلمان در دنیا، از قِبَل مسلمان بودن خودش، احساس شخصیتی نمیکرد. کدامیک از شماها دیدید یا شنیدید که در دوران طاغوت، کسی در نقطهیی از عالم - در اروپا، در امریکا، در نقاط دوردست - گردنش را بالا بگیرد و با افتخار بگوید: «من مسلمانم»؟ آن روز هم مسلمانی افتخار بود، اما کسی این را احساس نمیکرد. روحیهها را خُرد کرده بودند. انقلاب آمد، این واقعیت را دگرگون کرد. مسلمانان در همه جای دنیا، احساس هویت اسلامی کردند و روحیه گرفتند. برای همین است که ما میگوییم این حرکت انقلابی، ضربهی خودش را به ابرقدرتها زده است و کاری از آنها بر نمیآید.بزرگترین وظیفه ملت ایران، حفظ روحیه قوی مسلمانان عالم
حالا وظیفهی ما چیست؟ دلهای غیور و مؤمن و سرشار از اخلاص، به این نکته توجه کنند. شما نباید بگذارید این روحیهی قوییی که مسلمانان عالم، به خاطر انقلاب شما به دست آوردهاند، حتّی سر سوزنی تضعیف بشود. این، بزرگترین وظیفهی ملت ایران است. امام ما به کمک شما مردم، توطئهی تضعیف روحیهی مسلمین عالم را - که گفتیم صدوپنجاه سال یا بیشتر برایش کار کرده بودند - شکست داد و روحیهی مسلمین عالم را بالا برد. من و شما که امروز در ادامهی آن راه حرکت میکنیم، باید مواظب باشیم، کاری نکنیم که آن روحیهیی که با انقلاب ما بالا رفته بود، خدای نکرده با عمل و اشتباه ما تنزل کند و ساقط بشود."(3)
* این بیانات در تاریخ 1369/3/15 ایراد گردیده و منظور از «پانزده سل قبل»، دوران ستمشاهی است.
در یک نظام درست، حکومت: سکوی اعتلای مردم
"در یک نظام درست، حکومت مثل سکویی برای مردم است که روی آن سکو پا میگذارند، تا اعتلا پیدا کنند. یک حکومت خوب و شجاع، یک دولت دلسوز، مایهی عزت مردم خودش است. ملت ایران به خاطر عظمت امام بزرگوارمان، در دنیا عظمت پیدا کرد. مسؤولان و رهبران و دولت خوب، این است. اما دولت بد، آن دولتی است که بر دوش مردمِ خود سوار میشود، به سر آنها میزند، باری بر گردن آنهاست و وزر و وبالی برای آنها میباشد. متأسفانه وقتی اسلام در کشوری زنده نبود و حاکمیت نداشت، آنطور میشود. اینها برای ما عبرت است."(4)عزّت، حکمت، مصلحت؛ مثلث الزامی چارچوب ارتباطات بین المللی
- "عرض کردیم که عزت و حکمت و مصلحت، یک مثلث الزامی برای چارچوب ارتباطات بینالمللی ماست. عزت: «الاسلام یعلو و لایعلی علیه»(5)، «لن یجعل اللَّه للکافرین علیالمؤمنین سبیلا»(6). ما نمیخواهیم عزتمان را با تکیه بر نژاد و ناسیونالیسم و حرفهایی که متأسفانه همهی دنیا با تکیه به آنها دور خودشان یک حصار میکشند، ثابت کنیم. فلان کشور اروپایی ثابت میکند که نژاد من برترین است. آن یکی میگوید نخیر، نژاد من برترین است. حتّی این تنافس و تفاخر، به جنگهای بینالمللی و خونریزیها و خرجهای کلان هم کشیده میشود! نه، ما برای خودمان، عزت را بر اساس اعتقاد و ایمان توحیدی - که خاصیت و شاخصهی تفکر اسلامی است - و دل بستن به خدا و محبت به بندگان و خلایق الهی و لزوم خدمت به آنها قایلیم. لذا ما هر قدرتی که میخواهد ابرقدرتی و تکبر و استکبار و فخرفروشی را در روابط خود با ملتهای دیگر وارد بکند، رد میکنیم. اگر شما جزو فلان نژاد هستید، برای خودتان هستید. اگر شما دارای ثروت یا قدرت و تکنولوژی هستید، برای خودتان هستید. تکنولوژی شما برای خودتان است؛ برای ما که نیست؛ چرا به ما فخر میفروشید؟
عزّت؛ تحمیل هیچکس را قبول نکردن
هر ملتی ذخیرهیی دارد. ملت ما هم ذخایر خیلی فراوانی دارد؛ ذخایر فرهنگی، پروندهی بسیار درخشان در صحنهی علم جهانی، در صحنهی سیاست جهانی، در صحنههای گوناگون. ما بنای فخرفروشی نداریم. اگر خوبی، برای خودت هستی؛ اگر پولداری، برای خودت هستی؛ اگر قدرتمندی، برای خودت هستی؛ ارتباطاتت با ما، ارتباطات و علایق انسان با انسان است. بنابراین، عزت یعنی تحمیل هیچکس را قبول نکردن.
آدم در رفتار بعضی از مسؤولان کشورها، حتّی در رفتار دیپلماتهایشان گاهی مشاهده میکند که فخر و غرور بیجا و احمقانهیی وجود دارد. تصور میکنند که چون زبانشان فلان زبان است، یا نژاد و اسمشان، فلان نژاد و فلان اسم است، پس باید فخر بفروشند! نه، اینها تصورات احمقانهیی است و در منطق صحیح انسانی، جایی ندارد. ما چنین چیزی را از هیچکس قبول نمیکنیم. ما بر اساس عزت اسلامی، عزت توحیدی و عزت ملت خودمان حرکت میکنیم.
ملت ما باید در روابط بینالمللی خواری نبیند و اهانت نشود. هیچکس حق ندارد اهانت به ملت ایران را در کمترین برخورد با دیگران قبول کند. اگر کسی اهانتپذیر است، برای خودش اهانتپذیر است؛ برای ملت ایران نمیشود؛ حق ندارد. ملت ایران، ملتی سرافراز و بزرگ و جاندار است و نشان داده است که قدرت حضور در صحنههای دنیا را دارد.
ما که بودیم؟ ما کجا بودیم؟ ما را در دنیا یک روز به عنوان زایدهی انگلیس، و یک روز به عنوان زایدهی امریکا میشناختند! چه کسی معتقد بود که این ملت میتواند بدون اتکای به هیچکس، بدینگونه در دنیا برای خودش عزت درست کند و انظار جهانی را به سوی خویش جلب نماید؟ ما بحمداللَّه در تمام صحنهها مشاهده کردهایم که این ملت، ملت بزرگ و جاندار و پُرخونی است؛ زار و نزار و ذلتپذیر نیست.
حکمت؛ حکیمانه و سنجیده کار کردن
سراغ حکمت میآییم؛ حکمت، یعنی حکیمانه و سنجیده کار کردن. هیچگونه نسنجیدگی را نباید در اظهارات دیپلماتیک و هرآنچه که مربوط به سیاست خارجی و ارتباطات جهانی است، راه داد. همه چیز باید سنجیده باشد. آدم نباید هرچه به دهانش آمد، بگوید. باید ملاحظه کنیم که آیا این سخن با موازین منطق و خرد منطبق است، یا منطبق نیست. اگر منطبق نیست، آن را کنترل کنیم. باید حکیمانه برخورد کنیم. فقط در حرف زدن نیست؛ در معاشرتها و برخوردها هم باید حکیمانه برخورد کرد. البته حکمت، به معنای نگفتن نیست. بعضی میگویند حالا که حرف نسنجیده نباید زد، پس چرا باید حرف زد؟! گویی که هیچکار سنجیده نمیشود کرد! نه، اگر گفتیم ما باید حکیمانه کار کنیم، معنایش این نیست که پس کار نکنیم، تماس نگیریم، حرکت نکنیم، حرف نزنیم، مبادا غیرحکیمانه درآید!
همانطور که آقای دکتر ولایتی اشاره کردند و درست هم است، وزارت خارجه یک دستگاه انسانی عظیم است. از لحاظ نیروی انسانی، واقعاً دستگاه پُرذخیرهیی است. بحمداللَّه انسانهای خوب، انقلابی، مسلمان، اکثراً یا عموماً بچههای انقلاب، جوانان انقلابی مؤمن، با فکرهای خوب در وزارت خارجه حضور دارند. ما چرا از تلاش و تفکر و سنجش و عقلیت بچهحزباللهیهای خودمان مأیوس باشیم؟ دیدیم که بچهحزباللهیهای خودمان، همین برادران وزارت خارجه، همین عناصر مؤمن و خوب، در یک تجربهی سیاسی مثل جنگ خلیج فارس - که چیز خیلی عظیمی بود و چهقدر افراد اشتباه کردند - یا مثل قضیهی قطعنامه، چگونه از خودشان عقل و شخصیت و هوشمندی نشان دادند. در ارتباطات فراوانی، همینطور است.
مصلحت؛ مصلحت انقلاب
کار را سنجیده انجام بدهیم. کارهای نسنجیده انجام نگیرد؛ چون ضرر کار نسنجیده در اینجا، با ضرر کار نسنجیده فرضاً در ادارهی ثبت احوال فلانجا یا وزارت صنایع یا وزارت دیگر فرق میکند. ضرر کار نسنجیده در اینجا، عمیقتر و عمومیتر و چشمگیرتر و نقدتر است. کار نسنجیده نباید انجام بگیرد، حرف نسنجیده نباید زده بشود. جوانب هر کاری باید خوب سنجیده بشود و بعد انجام بگیرد. این، معنای حکمت است.
مصلحت انقلاب، همه جانبه است
و اما مصلحت؛ مراد، مصلحت شخص من و شما نیست، که اگر ما این اقدام را کردیم، ممکن است برایمان گران تمام بشود. نه، گران هم که تمام بشود، مگر ما که هستیم؟ اگر کاری به مصلحت کشور و به مصلحت انقلاب است، ولی به مصلحت شخص من نیست، گو مباش؛ چه اهمیتی دارد؟ مصلحت، یعنی مصلحت انقلاب، و این مصلحت همهجانبه است؛ یعنی از رفتار شخصی ما - بخصوص شما - شروع میشود.
شما که مأمور وزارت خارجه هستید - بخصوص سفرا که در خارج هستند، و در درجهی دوم کسانی که به خارج رفتوآمد دارند - کار و منش شخصی شما، با منش شخصی عضوی در یک وزارتخانهی دیگر متفاوت است. شما رسول و پیامآورید. از شما حدس زده میشود که در خارج چه خبر است. اگر شما در سفارتخانه، مسلمان زندگی کنید و همسر و فرزندان و کارمندان شما روش مسلمانی داشته باشند، فرق میکند با اینکه یک همسطح و همرتبهی شما در وزارتی دیگر از وزارتخانههای ما، منش اسلامی داشته باشد. اینجا اثرش چشمگیرتر است. اگر هم خدای نکرده روش عملی شما اندکی اختلال داشت، ضررش بیشتر است. پس، از اینجا رفتار مصلحتآمیز را شروع کنید."(7)
دنبال کردن راه عزّت با یاد و نام امام
"ملت ما اگر میخواهد این راه عزّت را دنبال کند، باید یاد و نام امامرا روز به روز زنده تر کند. اگر ملت میخواهد به برکت بازوان توانا و ابتکار و خلاّقیّت خودش، ایران را بسازد که مایه غبطه ملتها و کشورها باشد، باید روز به روز به دستورات امام بیشتر توجّه کند. بعضی دلهای غافل، ممکن است خیال کنند یا تبلیغ نمایند که راه امام و خطّ امام، معنویّات و آخرت را برای مردم تأمین میکند؛ اما دنیا یشان آباد نمیشود! این، خطاست. راه خدا برای انسانها، دنیا و آخرت را آباد میکند؛ زندگی را شیرین و آسان میکند و فشار تحمیل دشمن را از سرآنها برمیدارد و کم میکند. راه خدا این گونه است و راه امام نیز همین راه خداست.ملت ایران به خاطر دخالت بیگانگان و حکومتهای فاسد و حکومت جبّار پهلوی و قاجار - که این دوسلسله ننگین، سالها بر این کشور حکومت کردند و پای بیگانگان را بر این سرزمین گشودند - از قافله علم و دانش بازماند. ملت ایران درصورتی میتواند زندگی را به آبادی و توسعه و رشد حقیقی برساند که بتواند روی پای خود بایستدو احکام الهی را در زندگی عمل و پیاده کند و دست و پای دشمن را به کلّی از این کشور قطع نماید. این، همان راه و توصیه های امام است.
عقب ماندگی از قافله علم، بخاطر دخالت بیگانگان
ملت ایران، عزّت و رفاه و روسفیدی دنیا و سعادت و کمال معنوی و اخروی را در راه همان خطّی میتواند پیدا کند که امام بزرگوار و رهبرعظیمالشّأن او، پیش پای این ملت گذاشت. خدای متعال، ده سال هم به او مهلت و فرصت داد تا توانست این راه را برای مردم تبیین کند. در کلمات امام رضواناللَّهتعالی علیه نقطه پنهان و مشکوکی وجود ندارد. این، راه ملت ایران است."(8)
مبارزه با استکبار، جزو ذات انقلاب و خواسته اصلی و اساسی ملّت
"مبارزه با استکبار - که امروز هم مظهر استکبار، دولت و رژیم امریکاست - جزو ذاتِ این انقلاب و جزو کارها و خواستههای اصلی و اساسی این ملت است. اگر این ملت مبارزه با استکبار را رها کند، معنایش این است که به دخالت بیگانه، به ذلتپذیری و به وضعیت بسیار تهدید آمیز قبل از انقلاب تن دهد! همهی آحاد ملت، این احساس و این درک را از مسأله مبارزه با استکبار دارند. البته کسانی هم در همان اوّلِ انقلاب و پیش از انقلاب بودند که اصلاً دل در گرو بیگانه داشتند. همان روزی که امام کاپیتولاسیون را در منبر عمومی و در ملأعام تخطئه و رد کردند، کسانی بودند که میگفتند نه، چه اشکالی دارد!؟ اینها نه هویت ملی سرشان میشود، نه غیرت ملی سرشان میشود، نه عزّت ملی میفهمند یعنی چه، نه میدانند که استقلال یک ملت برای پیشرفت او چقدر اثر دارد؛ اصلاً حاضر نیستند فکر کنند! مردمان حقیر و پست و زبونی بودند؛ آن روز هم بودند؛ تو همهی قشرها هم بودند. البته افراد کمی بودند. زیاد نبودند؛ اما بودند. در میان روشنفکران بودند، در میان قلم زنها بودند، در میان ملبّسین به این لباس - روحانی نماها - بودند؛ در میان قشرهای مختلف بودند. توده ملت، آگاهان ملت، افراد با ایمان، بخصوص دلهای روشن و مغزهای دارای تحلیل، همه موضع امام را تقویت میکردند. آن روز هنوز کشتار دانش آموزان در میان نبود؛ میفهمیدند که این موضع درست است؛ بسیاری هم وارد میدان میشدند. وقتی که مبارزات با آن وسعت شروع شد و چنگ و دندان خونین عوامل امریکا در ایران آشکار گردید، عدّه بیشتری فهمیدند. وقتی انقلاب پیروز شد، دلهای ناباورتری به راه آمدند و ایمان پیدا کردند؛ اما در عین حال در همان روز هم من یادم است که در شورای انقلاب، بعضی از افراد هیأت دولتِ آن روز که در شورای انقلاب شرکت میجستند، کار دانشجویان را تخطئه میکردند و میگفتند چرا به سفارت امریکا رفتند!؟ اینها دلشان آن طرف بود.
کسانی که دلشان آن طرف است، الان هم هستند. اینها به چیزی به نام استقلال ملی، هویت ملی، شخصیت و عزّت ملی باور ندارند. تربیتهایشان طوری است که به آنها اجازه نمیدهد درست بفهمند که حضور یک قدرت استکباری در یک کشور، چقدر برای یک ملت، زیانبار و سنگین است. دستورات اسلام هم برای بعضی از آنها چندان اهمیت و ارزشی ندارد. اینها همیشه یک اقلیت کوچک بودند؛ امروز هم هستند. البته فعّالیت میکنند، تبلیغات میکنند، تبلیغات دشمنان اسلام را ادامه میدهند؛ اما دلِ متن مردم، بخصوص جوانان - دانشجویان، دانش آموزان و سایر قشرهای مختلف جوان - هر جا هستند، درک میکنند که برای یک ملت، بزرگترین اهانت این است که تسلیم قدرت استکباری بیگانه باشد. هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است که امروز امریکا برای ایران هیچ نقشهای جز نقشه استکباری ندارد؛ یعنی بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه میایستد. این، آن جهتگیرىِ ضدّ استبدادی ملت ایران است."(9)روزگار عوض شده، ملّت ایران به عنوان ملّت مقتدر شناخته میشود
"همه بدانند، و شما جوانان عزیز بدانید؛ روزگار عوض شده است. آن روزی که قدرتها میتوانستند آزادانه ملتهای این منطقه را تهدید کنند، تحقیر کنند و هر وقت ارادهشان تعلق گرفت، بیایند نیرو پیاده کنند و فشار بیاورند، سپری شده است. امروز ملت ایران به عنوان یک ملت مقتدر در دنیا شناخته شده است. مسئله، مسئلهی پول نیست، سلاح نیست، ابزارهای تبلیغات نیست که دشمنان ما هزار برابر ما این چیزها را دارند؛ مسئله، مسئلهی ایمان است، عزم راسخ است، بصیرت است، آگاهی یک ملت به شأن خود، به جایگاه خود و به حق خود است. امروز دست قدرتهای مستکبر رو شده است. با این همه تبلیغاتی که میکنند، با این همه ابزارهای مدرن تبلیغاتی که در اختیار آنهاست و فضای افکار عمومی دنیا را به خیال خود در مشت دارند، روزبهروز آبروی این قدرتها - و در رأس آنها آمریکا - در نزد ملتها بیشتر بر زمین میریزد، بیشتر رسوا میشوند و قدر ایستادگی ملتها و برآمدن قدرتهای ملی، بیشتر روشن میشود. آینده مال شماست، متعلق به شماست. اقتدار حقیقی، حق ملت ایران است و متعلق به ملت ایران است؛ هیچ کس هم نمیتواند این ملت را از این راهی که در پیش گرفته است، منصرف کند."(10)با ملاک قرار دادن ارزش های معنوی، کار دیپلماسی به بن بست نمی رسد
- "اینکه ما تصور کنیم اگر ارزشهای معنوی را ملاک قرار دادیم، کار دیپلماسی به بنبست خواهد خورد، غلط است؛ به بنبست نمیخورد. میتوان با حفظ همین ارزشها، با پایفشاری بر همین ارزشها، در عرصهی دیپلماسی وارد شد، فعال شد، تلاش کرد، منطق را حاکم کرد و طرفها را رفته رفته و بتدریج به مواضع خود نزدیک کرد. اینکه گفتیم «عزت، حکمت، مصلحت»، حکمت این است. حکمت این است که شما بتوانید مواضع طرف مقابل را حکیمانه به مواضع خودتان نزدیک کنید؛ اینها در تضاد با هم نیستند. حکمت و عزت و مصلحت مکمل همند؛ باید در جهت مصالح ملی باشند؛ و در درجهی اول باید با حفظ عزت ملی و عزت هویتی همراه باشند.
عدم تسلیم، انسلام و انظلام نه در مرحلهی باورهای قلبی و نه در مرحلهی عمل و قرارداد
یعنی تسلیم، انسلام، انظلام، نه در مرحلهی باورهای قلبی و نه در مرحلهی عمل و قرارداد، نباید وجود داشته باشد؛ این با حکمت امکانپذیر است. دعوا کردن و اوقاتتلخی کردن و حرف تند زدن، یک وقتی ممکن است به درد بخورد؛ اما این روش عمومی نیست. روش عمومی، حکمت است. حکمت یعنی با منطق، متین در عرصهی دیپلماسی وارد شدن. اگر چنانچه اینجوری پیش برویم، به توفیق الهی پیشرفتهای ما هرگز متوقف نخواهد شد."(11)تمایز مذاکره در حالت احساس ضعف و در حالت احساس قدرت
" بنده معتقدم مشکلات اقتصادی کشور که از جملهی مهمترین آنها مسائل کارگری است، مسئلهی معیشت است، مسئلهی بیکار شدن کارگران [ است] - که گزارشهایی میرسد و انسان میبیند این گزارشها را - اگر به مسئلهی تولید توجّه بشود، حل خواهد شد. اشتغال ایجاد میکند، احساس عزّت ایجاد میکند، احساس بینیازی ایجاد میکند. وقتی یک کشوری متّکی به نیروی داخلی خودش شد، احساس استغنا خواهد کرد. ممکن است انسان ده مسئله را هم با دنیا بخواهد حل کند، امّا فرق میکند حل کردن مسئله، رفتن پشت میز مذاکره، وقتی شما احساس قدرت میکنید یا احساس ضعف میکنید. آدم وقتی احساس قدرت میکند، یکجور مذاکره میکند، وقتی احساس ضعف و احتیاج میکند، یکجور مذاکره میکند. اگر ساخت داخلیِ قدرت در کشور در همهی زمینهها از جمله و بخصوص در زمینهی اقتصادی، ساخت مستحکمی باشد، همهی مسائل را با طرفهای گوناگون میشود مذاکره کرد؛ انسان منتها از موضع قدرت مذاکره میکند، نه از موضع نیاز، نه از موضع احتیاج که زبان دشمن را دراز کند، دائم شرط و شروط بگذارد، دائم حرف بیربط و مفت بزند؛ بنده علاج را در این میبینم."(12)
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو