وقتی نام آقای احمدینژاد مطرح می شود، در واقع درباره یک کارنامه عملکردی و مشخصه های بارزی از رویکردهای او صحبت به میان می آید. بحث از یک خط فکری موفق در جامعه مطرح می شود که بانی کارهای مثبت و بزرگی در کشور بوده است. کارنامه هشت ساله آقای احمدینژاد این را نشان میدهد. ثمره خدمات دولت ایشان روی زمین است و میشود آن را رصد کرد و اندازه گرفت.
علی اکبر جوانفکر مشاور رئیس جمهور سابق در گفت و گو با هفته نامه مثلث به سوالاتی درباره پایگاه اجتماعی دکتر احمدی نزاد پاسخ داده است. متن این مصاحبه در ادامه آمده است:
آقای جوانفکر! بیش از 6 ماه از آغاز دولت جدید گذشته است، اوضاع را چطور میبینید؟
فکر می کنم برای اظهار نظر در باره عملکرد دولت جدید یک مقدار زود است. بهنظر میرسد زمان بیشتری لازم است تا آنچه را در چنته فکری و توان اجرایی خود دارند به عمل در آورند و مردم نیز نتیجه آن را ببینند و سپس بشود در مورد آن قضاوت کرد. در مجموع می توان گفت که آنچه تا به حال اتفاق افتاده رضایتبخش نیست و انتقادهای زیادی را در جامعه بر انگیخته است. یک مقدارش هم به رویکردهای دولت جدید مربوط می شود. آنها به جای اینکه بر توانمندیهای داخلی و شکوفا کردن ظرفیتهای موجود کشور از نظر استعدادهای انسانی و بهره گیری از دستاوردهای ادوار گذشته تاکید کنند ، نگاهشان متوجه بیرون از مرزهاست و بیشتر به این امید بسته اند که از رهگذر توافق با چند کشور غربی که برخی از آنها دشمنان قسم خورده ملت ایران هستند، بتوانند شرایط جدیدی را در کشور ایجاد کنند. آنها بنا را بر این گذاشته اند که با چنین توافقی ، مشکلات را می شود حل کرد اما من فکر میکنم این طریق نه تنها چیزی دستمان را نخواهد گرفت بلکه خیلی چیزها از جمله عزت ملی را هم از دست خواهیم و این یک باوری نیست که به تازگی شکل گرفته باشد. از ابتدا هم معلوم بود که این راه به ترکستان ختم می شود. من واقعا از این بابت نگرانم که ادامه وضع موجود برای کشور زیانبار باشد و بر خسارتهایی که تا کنون بر ملت ایران وارد شده، افزوده شود.
حامیان دولت دهم بلافاصله بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات یازدهم مطرح میکردند؛ چند ماه که بگذرد مردم چراغ به دست دنبال احمدینژاد خواهند گشت و خیلی زود دلشان برای او تنگ خواهد شد. به این معنا که آرزو میکنند که احمدینژاد باز گردد. آیا شما اکنون چنین تصویری را از جامعه در ذهن دارید؟ یا فکر میکنید ممکن است چنین حسی در ماههای آتی برای مردم ایجاد شود؟
وقتی نام آقای احمدینژاد مطرح می شود، بحث در باره یک فرد نیست و اصولا این نگاه را که یک فرد با توجه به نام و آوازه او معیار سنجش باشد، درست نمی دانم . وقتی بحث آقای احمدینژاد مطرح می شود در واقع در باره یک کارنامه عملکردی و مشخصه های بارزی از رویکردهای او صحبت به میان می آید. بحث از یک خط فکری موفق در جامعه مطرح می شود که بانی کارهای مثبت و بزرگی در کشور بوده است. این کارنامه هشت ساله آقای احمدینژاد این را نشان میدهد. ثمره خدمات دولت ایشان روی زمین است و میشود آن را رصد کرد و اندازه گرفت. اینها واقعیتهای جامعه ما است و مردم آن را به چشم میبینند. اگر گفته می شود که مردم دلشان برای احمدینژاد تنگ شده است در واقع این دلتنگی برای یک خدمتگزار دلسوخته مردم ، کشور و انقلاب و نظام است. مردم به تجربه دریافته اند که دکتر احمدی نژاد که توان فکری و جسمی لازم برای پر کردن بسیاری از خلاء ها را در مدیریت اجرایی کشور دارد. مردم با اعتقاد به این نیاز است که در بزنگاه انتخابات به افراد رای میدهند. امید مردم این بود که با انتخاب جدیدی که در کشور صورت گرفته است، برای کشور کاری صورت بگیرد. پیشرفت حاصل شود، کار برای جوانان ایجاد شود و مشکلات مرتفع گردد. نگاه در انتخابات به این سمت است. وقتی بعد از یک مدتی ببینند که اینها بر آورده نشد طبیعی است که باز نگاهشان به سمت همان هدف، جهت گیریها و رویکردهاست. ممکن است که کسی را نبییند و نگاهشان دوباره به سمت آقای احمدینژاد متمرکز شود.
بهتر است کمی به عقب برگردیم. حرفهای مهمی هست که هنوز قابل طرح است؛ مثلا یکی از آنها این است که چرا احمدینژاد رئیسجمهور شد. خیلی از تحلیلگران حتی مدافعان سابق آقای احمدینژاد میگویند که مردم به خاطر« نه » به هاشمی، به احمدینژاد رای دادند. در واقع میگویند یک دوقطبی ایجاد شد که مردم به خاطر رای ندادن به هاشمی به هر کس در قطب مقابل قرار میگرفت، رای میدادند. یکی از چهرههای مطرح اصولگرایان آقایمهندس باهنر حتی این گونه تفسیرکرده بود که اگر چوب خشک هم جای آقای احمدینژاد بود رای میآورد. شما این تحلیلها را قبول دارید؟
من این نگاه به عرصه سیاسی کشور و انتخاب ملت را توهین به مردم تلقی میکنم و فکر میکنم که حق مردم را تضییع می کنند. بالاخره مردم یک انتخابی میکنند و این انتخاب براساس آگاهی و شعور و شناخت است و برمبنای یک سری معیارهای ممتاز است که به افراد رای می دهند. اگر انتخاب مردم در حد انتخاب یک چوب خشک تفسیر شود ، این نهایت بی احترامی و توهین به یک ملت خواهد بود. یعنی هیچ اعتبار و شان و منزلتی برای انتخاب مردم قائل نشده ایم و من چنین رویکردی را از اساس مردود و مذموم می دانم.
یعنی شما این را قبول ندارید که چون مردم میخواستند هاشمی رئیسجمهور نشود به احمدینژاد رای دادند.
نه، من اصلا این نوع نگاه را قبول ندارم. اگر برای این نوع از نگاه به عرصه سیاسی کشور ارزش قائل شویم ، این سووال پیش می آید که چرا در انتخابات اخیر ، همان مردم به کسی رای دادند که در دایره نفوذ آقای هاشمی رفسنجانی قرار دارد؟
میگویند این هم پاسخی است به وضع وقت. یعنی اینکه مردم به اوضاع وقت انتقاد داشتند.
اینکه در هر مقطعی بخواهند رفتار انتخاباتی مردم را بر پایه انگیزه های سیاسی تفسیر کنند ، غلط است. من این نگاه را از اساس قبول ندارم برای اینکه به بن بست و تناقض میخوریم. بنابراین من آن را رد میکنم. اگر مردم آقای احمدینژاد را انتخاب کردند این امر محصول باور، اعتقاد، شناخت و آگاهی بود.
آقای جوانفکر! مردم از احمدینژاد چه شناختی داشتند؟
در چه سالی؟
سال 84 ؟
می خواهید بگویید که مردم بدون شناخت به آقای احمدی نژاد رای دادند و این همان نسبت نادرستی که به مردم داده می شود. من معتقدم مردم در هر مقطع با آگاهی و شناخت نسبی و نه مطلق به نامزدها رای می دهند. آقای احمدینژاد شهردار تهران بود. تهران ام القراء ایران است و شهردار این شهر یک مسئولیت مهم و ملی محسوب می شود .
مردم کل کشور چه شناختی از شهردار تهران داشتند؟
آحاد ملت ایران در جای جای کشور به پایتخت رفت و آمد میکنند. تحولات مهمی در دوره مسئولیت دکتر احمدی نژاد در شهر تهران اتفاق افتاده بود و مردم از طریق رسانه های ارتباط جمعی با این تحولات آشنا شده بودند.
آقای جوانفکر! قبول کنیم که مردم یک شناختی از آقای هاشمی و عملکرد او در دوران ریاستجمهوریاش داشتند که در نتیجه انتخابات سال 84 موثر بود. این حرف من نیست. خیلی از حامیان آقای احمدینژاد هم همین را میگویند. بعد از آن هم همین شد. لاقل در این چند سال همیشه دو قطبی هاشمی و احمدینژاد وجود داشته است. اسمش را هم گذاشتهاند دو قطبی عدالتگرا و خاصگرا یا تعابیری شبیه این. برخی تحلیلگران میگویند باید این را لحاظ کنیم که بخشی از آرای مردم در سال 84 در واقع« نه» به آقای هاشمی بود. واقعا بخشی از مردم نمیخواستند شاهد بازگشت رئیسجمهور اسبق باشند و برای اینکه او بر نگردد باید طبیعتا به یک نفر رای میداند تا پیروز شود. یا در انتخابات 92 برخی معتقدند یکی دو قطبی شکل گرفت بین آقای جلیلی و آقای روحانی و برای آنکه آقای جلیلی رئیسجمهور نشود بخشی از مردم به آقای روحانی رای دادند.
من اصلا این تحلیل را قبول ندارم. در همان سال 84 در گام اول مردم بالاترین رای را به آقای هاشمی دادند. مگر غیر از این است. مردم یک شناختی از احمدینژاد داشتند و ایشان هم موفق شد در سایه مباحث انتخاباتی، دیدگاههای خودشان را بیشتر ارائه کنند. در مرحله دوم که بقیه نامزدها از صحنه خارج شدند، مردم مخیر بودند بین انتخاب آقای هاشمی و آقای احمدینژاد. در تمام ادوار انتخابات که نگاه بکنید مردم همیشه میخواهند یک چهره جدید روی کار بیاید. در دورههای قبل هم مردم به چهرههای تکراری ، اقبال نشان نداند. این در واقع رفتار انتخاباتی مردم ایران است. آقای روحانی را هم که انتخاب کردند نسبت به چهرههایی که در انتخابات بودند، چهرهای جدید بهشمار میآمدند. بنابراین من اصلا قبول ندارم که مردم از ترس هاشمی به احمدینژاد رای دادند. آقای احمدینژاد ، یک کارنامه عملکردی موفق داشت، با مردم در شهرداری تهران ارتباط صمیمانه و نزدیک برقرار کرده بود، او در سفرهای انتخاباتی به استانها دیدگاههایش منحصر به فردش برای اداره کشور را برای مردم مطرح کرده بود و مردم با شناخت نسبی که از ایشان بهدست آوردند، به او رای دادند.
در همین مقطع هنوز یک مساله مهم دیگر هم وجود دارد که همچنان محل بحث است. واقعیت این است که احمدینژاد در سال 84 گزینه اصولگرایان نبود اما رئیسجمهور شد. در واقع میخواهم در مورد رابطه احمدینژاد و اصولگرایان در دولت اول او بحث کنیم. درباره جنس رابطه آنها. در ابتدا اصولگرایان زیادی را میشد دور میز هیات دولت احمدینژاد دید. اصولگرایان احمدینژاد را از خودشان میدانستند اما هر چه زمان میگذشت افرادی غیر از اصولگرایان صندلیهای ساختمان پاستور را به دست میآوردند. مخصوصا در دولت دوم که اصلا قابل مقایسه نیست.
اینکه آقای احمدینژاد نامزد اصولگرایان نبود درست است چرا که آقای لاریجانی نامزد آنها بود. اما اینکه ایشان اصولگرا نبود حرف درستی نیست. ایشان اصولگرا بود، سابقه رفتاری و باورها و زندگیاش و همه شاخصهایی که از مدیریت ایشان وجود داشت، گویای این بود که ایشان فردی اصولگراست. من اصلیترین اصولگرای کشور را ، آقای احمدینژاد میدانم. پس بحث را خلط نکنیم. ایشان اصولگرا بود اما نامزد اصولگرایان نبود.
البته آقای احمدینژاد که خودش این حرف شما را قبول ندارد...
چه چیزی را قبول ندارد؟
ایشان بارها گفتهاند که وابستگی به جناح ندارم و مستقل هستم .
بله، ایشان مستقل بوده است، من هم همین حرف را زدم.
یعنی یک اصولگرای مستقل؟
اصولگرایی که خودش به صورت مستقل در انتخابات شرکت کرد.
شاید بهتر باشد بگوییم او اصولگرایی بود که مستقل آمد و رای بدنه اصولگرا را جذب کرد.
اصلا همین حرف اشتباه است. ما معتقدیم که ملت ایران کلا اصولگرا هستند. یک ملت اصولگرا و در ضمن اصلاحطلب. در واقع در ذات اصولگرایی، اصلاحطلبی وجود دارد. اگر چنین نباشد خود اصولگرایی زیر سوال است.
نه ؛به نظرم باید قبول کنیم تفاوت نگرش در بین مردم وجود دارد. همه را نمیشود در این نوع نگاه گنجاند.
اصلاحطلبی را میگویم نه جریان اصلاحطلب را. دارم مفهومی صحبت می کنم. میخواهم بگویم اصولگرایی در ذات خودش اصلاحطلبی را دارد. بنابر این آقای احمدینژاد یک فرد اصولگرای اصلاحطلب است. در انتخابات ریاستجمهوری طیفها و جریانهای سیاسی، خیلی برایشان سخت بود فردی مانند آقای احمدینژاد به صورت مستقل وارد عرصه انتخابات شود و حتی پیروز هم شود. به دلیل همین اصولگرا بودن آقای احمدینژاد بود که اصولگرایان بعد از مرحله اول تلاش کردند خودشان را به آقای احمدینژاد نزدیک کنند و مدعی شوند که آرای آقای احمدینژاد محصول حمایت آنها بوده است. در حالی که ما هم در آن سال دیدیم که حمایت جریان اصولگرایی از یک نامزد مشخص که آقای لاریجانی بود چه میزان رای داشت و هم در انتخابات سال 92 دیدیم...
به نظر من بحث تشکیلات و بدنه دو مبحث جداگانه است. در راس تشکیلات اصولگرایان که آقای ناطق نوری قرار داشت نامزدشان آقای لاریجانی بود، هر چند شما شاید این مبحث را قبول نداشته باشید اما صورت شکلی و بروز یافته آن را عرض میکنم که در میان حزباللهیها و جریان متدینین و هیاتیها رای قابل توجهی برای آقای احمدینژاد کسب شد.
بله، من این را قبول دارم.
یعنی میخواهم بگویم اگر افراد شاخص تشکیلات اصولگرا میگویند بخش قابل توجهی از رای احمدینژاد متعلق به طیف اصولگریان است، همین را میگویند. منظورشان رای این طیف حزباللهی است.
این آدمها چرا پای نامزد اصولگرایان نایستادند؟
سووال :
این بحث دیگری است که باید مورد دقت قرار گیرد. مسالهای است درباره برخی شکافها میان تشکیلات و بدنه اما بحث ما را نقض نمیکند.
پس جریان اصولگرایی نمی تواند داعیه دار بدنه ای باشد که در عمل از او فاصله گرفته است و به اذعان شما میان این دو شکاف وجود دارد. بنابراین آنها نباید خودشان را بچسبانند به این بدنه، چون فاصله وجود دارد. مردم فراتر از اینکه جریان اصولگرایی به فضای سیاسی کشور چه نگاهی دارد عمل میکنند و انتخاب خودشان را انجام می دهند.آقای احمدینژاد را ورای جریان اصولگرایی که در مرحله دوم از او حمایت کرد انتخاب کردند. جریان اصولگرایی درواقع زیرکی میکند و میخواهد به حساب خودش بگذارد. در حالی که اینگونه نیست. مردم گرایشهای مختلفی دارند اما خاستگاهها به لحاظ مفهومی یکی است. وقتی آقای احمدینژاد بنا داشت نامزد انتخابات شود خیلیها مخالف بودند. آقای هاشمی هم به واسطههای مختلف در این زمینه تلاش میکرد. در سال 92 هم دیدیم که آقای خاتمی کمک حال آقای هاشمی رفسنجانی شد برای کنار زدن آقای عارف از صحنه انتخابات. آقای هاشمی در سال 84 با عناصری که در درون همین جریان اصولگرا داشت سعی میکرد آقای احمدینژاد را از صحنه کنار بزند و نگذارد او کاندیدا شود. آقای احمدینژاد برغم همه تلاشهای صورت گرفته وارد عرصه انتخابات شد. او تنها نامزدی بود که برای اداره کشور برنامه داشت. دیدیم که در دوره ریاستجمهوری هم برنامههایش را عملی کرد و فاصلهاش را با بقیه نامزدها نشان داد.
اما زمان هر چه گذشت ماجرا صورت عکس به خود گرفت. یعنی جریان اصولگرا تلاش فراوانی کرد از آقای احمدینژاد فاصله بگیرد تا اقدامات او به پای آنها نوشته نشود. چون در واقع احمدینژاد بر خلاف اصول آنها رفتار میکرد.در واقع یک تلاش دو سویه از سوی احمدینژاد و اصولگرایان برای فاصله گرفتن از یکدیگر مشاهده میشود و جنس رابطه کاملا متفاوت میشد. میخواهم بدانم چه اتفاقی افتاد؛ احمدینژاد دیگر احمدینژاد سال 84 نبود یا اصولگرایان مسائل دیگری را انتظار داشتند؟
من فکر میکنم این سوال متوجه جریان اصولگرایی است که خودشان باید جواب بدهند چرا از آقای احمدینژاد فاصله گرفتند. من اعتقادم این است که احمدینژاد امروز همان احمدینژاد سال 84 و همان احمدی نژاد سال 1388 است که رهبر معظم انقلاب در در نماز جمعه فرمودند دیدگاههای ایشان به من نزدیکتر از آقای هاشمی است. در همان مقطعی که خیلی از اصولگرایان با احمدینژاد زاویه پیدا کرده بودند.
البته انتقادات جریان اصولگرا از احمدینژاد از بعد از ماجراهای انتخابات سال 88 شیب بیشتری پیدا میکند. حزباللهیها که شما آنها را از تشکیلات اصولگرایان جدا میدانید هر چه از آغاز به کار دولت دهم میگذشت نسبت به او انتقاد بیشتری میکردند.
آقای احمدی نژاد اخیرا در مراسم تشییع مرحوم مغفور پدر شهید کاوه شرکت کردند. ازدحام جمعیت برای ابراز احساسات نسبت به آقای احمدی نژاد ، مراسم را برای مدتی با وقفه مواجه کرده بود. همچنین در مراسم 22 بهمن آقای احمدینژاد فرصت اینکه قدم از قدم بردارد، نداشت زیرا مردم او را احاطه کرده بودند تا به او بگویند که دوستش دارند و منتظر بازگشت او هستند. به نظر شما این حزب اللهی هایی که منظور شما هستند همان کسانی نیستند که در چنین مراسمی حضور پیدا می کنند!
قبول دارید که بدنه حزباللهی به ایشان انتقادات مهمی دارند؟ یا اصلا فراتر از آن مردم هم انتقادات قابل توجهی به ایشان دارند؟
من نمیتوانم کیلویی حرف بزنم. انتقاد در چه موردی دارند؟
مثلا همین بحث قهر 11 روزه، حمایت و اصرارهای ایشان در مورد آقای مشایی یا مسائل فراوانی از این دست که گلایههایی را خصوصا در بدنه حزباللهی نسبت به احمدینژاد به وجود آورده است. قبول دارید که این انتقادات و گلایهها وجود دارد؟
بله.
بهتر نبود که آقای احمدینژاد بهگونه دیگری رفتار میکرد؟
من نفی نمیکنم که این انتقادها وجود دارد. اما این انتقادها متمرکز در طیف سیاسی جریان اصولگراست.
یعنی بدنه حزباللهی چنین انتقاداتی ندارند؟
مردم نگاهشان به صحنه سیاسی کشور ورای جریانات سیاسی است. میپذیرم که در طیف جریان اصولگرایی این انتقادها وجود دارد. ما اصلا نگاهمان به این صحنه با آنچه شما میگویید متفاوت است. ما میگوییم نگاه مردم به سمت آقای احمدینژاد مثبت است.
یعنی دلگیری و ناراحتی از آن قهر 11 روزه فقط در طیف سیاسی اصولگرایان است؟
بله.
سوالم را تکرار میکنم؛ یعنی حزباللهیها اصلا از این اقدام احمدینژاد دلگیر نشدند؟
نمیخواهم نفی بکنم بالاخره تحت تاثیر جو سازیها یک عده ممکن است نسبت به فضای سیاسی کشور دیدگاههایی داشته باشند. اما این محدود است و عمومیت ندارد و عمدتا منحصر است به جریان سیاسی اصولگرا.
الان احمدینژاد در کدام بخش از جامعه رای دارد؟
او رایاش در متن مردم است.
شما معتقدید هنوز آن میزان رای را در جامعه دارد؟
بله. ما فقط در مرکز کشور و شهرهای بزرگ شاهد چنین استقبالی از آقای احمدی نژاد نیستیم هرچه به سمت شهرهای دورافتاده تر و روستاها بروید ، شور و شوق بیشتری از مردم نسبت به آقای احمدی نژاد مشاهده خواهید کرد..
اگر همین حالا قرار باشد انتخابات برگزار شود و مقابل آقای احمدینژاد، آقای روحانی قرار داشته باشد میتواند همان رای سال 84 را داشته باشد یا اتفاقات چند سال اخیر رای احمدینژاد را کاهش داده است؟
واکنشهایی را که میبینیم باورم این است که آقای احمدینژاد هر لحظه وارد انتخابات شود پیروز خواهد بود.
یعنی در سال 96 باز هم اگر دو قطبی شکل بگیرد باز همان نتیجه سال 84 شکل میگیرد؟
اگر ادامه وضع دولت فعلی همین گونه باشد که اکنون است و رویکردها اصلاح نشود شما تردید نکنید که اگر آقای احمدینژاد در سال 96 کاندیدا شود پیروزی قاطعی بدست خواهد آورد.
اما شما گفتید که مردم ایران در رفتار انتخاباتی خود نشان دادهاند که دوست ندارند به چهرههای تکراری رای بدهند. آیا این گفته ، حرف شما را نقض نمیکند؟
چرا نقض میکند. اگر شخص دیگری با ظرفیتهای آقای احمدینژاد یا توانمندیهای بیشتر از آن بتواند اعتماد افکار عمومی را جلب بکند، ممکن است مردم به آن فرد رای بدهند.
یعنی اگر فردی همان گفتمان احمدینژاد را مطرح کند و احمدینژاد هم در انتخابات با گفتمانش حضور داشته باشد...
کارنامه و عملکرد مهم است...
پس ممکن است مردم چنین فردی را به احمدینژاد ترجیح دهند.
تجربه اتنخابات گذشته نشان داده است که مردم معمولا به چهرههای جدیدتر گرایش دارند.
اگر آقای جوانفکر بخواهد بهعنوان یک مشاور امین، صادقانه به آقای احمدینژاد مشاوره دهد و اکنون هم سال 96 باشد آیا به احمدینژاد توصیه میکند که وارد عرصه انتخابات شود؟
اگر وضعیت امروز استمرار داشته باشد به او توصیه میکنم کاندیدا شود.
رفتارها و تحرکات چند روز اخیر آقای احمدینژاد انتخاباتی به نظر میرسد. سفرهای سه هفته اخیر او سرآغازی برای برنامه انتخاباتی و تلاش برای بازگشت به قدرت است؟
آقای احمدینژاد خودش از بانیان اصلی راهیان نور بوده است و این مساله مربوط به امروز نیست. او هر سال در ایام نوروز در جمع راهیان نور حضور پیدا می کند و امسال هم مثل سالهای قبل بود.
یعنی دو بار حضور ایشان به فاصله چند روز اصلا تبلیغاتی نیست؟
خیر. ایشان یک بار به خوزستان سفر کردند. آقای احمدی نژاد در این سفر سکوت کرده و هیچ بحث سیاسی هم مطرح نکرده است اما برخی شروع به دروغ بافی و جعل خبر کردهاند. این امر نشان میدهد که بعضیها تا چه حد نگران بازگشت آقای احمدینژاد هستند.
در دیدارهای اخیری که با آقای احمدینژاد داشتید آیا نگاه ایشان به دولت جدید مانند نگاه شماست؟
من نمیتوانم مطلبی را از قول ایشان نقل کنم. اگر ایشان خودشان صلاح بدانند در مورد دولت اظهارنظر خواهند کرد.
در چند روز اخیر شایعهای مطرح شده که آقای احمدینژاد بنا دارد از نهاوند نامزد انتخابات مجلس شود.
من نمیدانم این شایعه را چه کسی مطرح کرده است. من نشنیدم که آقای احمدینژاد چنین انگیزهای داشته باشد.
آقای احمدینژاد نگاه خاصی به مجلس داشته و دارد. اما به هر حال اولین انتخاباتی که پیش روی اوست همین انتخابات مجلس است. آیا ممکن است شاهد نامزدی ایشان در انتخابات مجلس دهم باشیم؟
در مورد اینکه خودش بخواهد در این انتخابات حضور داشته باشد من از ایشان چیزی نشنیدهام اما کسانی که نزدیک هستند و با ایشان ارتباط دارند شاید علاقهمند باشند که در انتخابات مجلس حضور داشته باشند.
شفافتر بپرسم که آیا باید منتظر لیست احمدینژاد در انتخابات مجلس دهم باشیم؟
من نشنیدم که ایشان خودشان تمایل به شرکت در انتخابات مجلس داشته باشند یا در صورت مهیا شدن یک لیست ، از آن حمایت به عمل آورند.
میگویند که آقای احمدینژاد در حال اجرای پروژه اعتمادزایی با جریانهای مذهبی و حزباللهی است ، آنهم با مصرف انتخاباتی و تلاش برای بازگشت به عرصه سیاسی؟ آیا احمدینژاد میخواهد به میان حزباللهیها بازگردد میخواهد به جایگاه خودش در سال 84 بازگردد؟
وقتی در متن جامعه حضور پیدا میکنیم میفهمیم که مردم عمیقا آقای احمدینژاد را دوست دارند. هر چه هم از عمر این دولت میگذرد نشان میدهد که مردم چه میزان احمدینژاد را دوست دارند، این حرف درست نیست که بگوییم آقای احمدینژاد جدا شده بوده و حالا میخواهد خودش را نزدیک کند. مردم احمدینژاد را دوست دارند.
آیا احمدینژاد تمایل دارد نامزد اصولگرایان باشد؟
من فکر میکنم جریان اصولگرایی اگر بخواهد برای خودش جایگاهی را تثبیت کند اگر احمدینژاد بخواهد به صحنه سیاسی بازگردد مصلحت این جریان ایجاب میکند که آنها با تغییر رویه های قبل ، خودشان را به احمدینژاد نزدیک کنند، در غیر این صورت اثری از آنها باقی نخواهد ماند.
این تمایل در آقای احمدینژاد هم وجود دارد؟
آقای احمدی نژاد با هیچکس خصومت ندارد. اگر جریان اصولگرایی رویه های گذشته را اصلاح کند ، درها به روی آنها بسته نخواهد بود.
میگویند آقای جلیلی همان احمدینژاد سال 84 در انتخابات 92 بود و رای ندادن به او به معنای رای ندادن به احمدینژاد و در واقع اوضاع وقت بوده است...
خیر قبول ندارم. ایشان کارنامه و عملکرد نداشت؛ چهره ناشناختهای بود.
در سه گانه جلیلی، مشایی و روحانی، آیا مشایی پیروز میشد؟
قطعا آقای مشایی رای میآورد. او پایگاه مردمی داشت. او دارای افکار باز و روشنی بود.
یعنی حزباللهیها به مشایی رای میدادند؟
در انتخابات ، مردم فراتر از جریانات سیاسی به افراد رای می دهند. اگر آقای مشایی وارد عرصه انتخابات می شد می توانست از گفتمان دکتر احمدی نژاد که همیشه برای مردم جذابیت و تازگی دارد ، دفاع کند و مردم نیز این گفتمان را که برآمده از اصولگرایی ناب است قبول دارند.
نه، من میخواهم تکلیف آن بدنه رای حزباللهی را مشخص کنم.
اگر محدود به جریان اصولگرایی باشد نه.اما بدنه رای میداد. من میگویم مردم رای میدادند. نباید مردم را دسته بندی کنیم. تحلیل رفتار انتخاباتی مردم بر مبنای چارچوب های بسته و محدود حزبی و گروهی یک خطای استراتژیک است و منتهی به شکست می شود.
آیا در فاکتورهای مربوط به تحلیلهای انتخاباتی باید امکان رد صلاحیت احمدینژاد را هم لحاظ کنیم؟
فکر نمیکنم شورای نگهبان به احمدینژادی که در سال 88 بیست و چهار میلیون رای داشت «نه» بگوید.
اگر فاکتور شما این است، که آقای هاشمی براساس نظر سنجیها در انتخابات سال 92 رای بالایی داشت اما رد صلاحیت شد.
من چنین باوری ندارم. بر اساس نظرسنجیها دربسیاری از مواقع بیاساس است. علاوه بر این آقای احمدی نژاد منشاء خدمات بزرگ و ماندگاری در کشور بوده است. او یک شخصیت انقلابی و ارزشی است و مطمئن هستم که شورای نگهبان چشم خود را بر روی حقایق نخواهد بست.
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو