به عقیده من نه تنها در حوزه ی فرهنگ، نه تنها در حوزه ی ادبیات و دفاع مقدس بلکه در خیلی از مفاهیم ما شاهد این بی رغبتی و جبهه گیری ها هستیم، ارزش ها نه تنها ارزش خودشان را از دست داده اند بلکه تبدیل شده اند به ضدارزش. این روزها دوستانی که از ارزش ها دم می زنند در اصل عاملان بوجود آمدن ضدارزش ها هستند. شاید یکی از دلایل فاصله مردم با ادبیات دفاع مقدس را باید در نوع بازگوییِ مبالغه آمیزِ رویداد داستان ها جستجو کرد.

چندی پیش مجموعه داستان «بال های خونین فطرس» در قالب 40 داستان از 40 نویسنده ایرانی در ژانر دفاع مقدس به بازار کتاب عرضه شد. گردآوری این اثر توسط سیدمهدی مدیرواقفی انجام شد و جواد افهمی، مجید قیصری، مرتضی فخری، فریدون حیدری ملک‌میان، زهرا پورقربان، میترا داور، مهدی کفاش، ایوب اقاخانی، فرید قدمی، آراز بارسقیان، فاطمه باباخانی، مهدی میرباقری، یاسین محمدی و ... نویسندگانی بودند که مدیرواقفی را در نگارش این مجموعه یاری کردند. با مدیرواقفی درباره ایده شکل گیری و گردآوری کتاب گفتگو کردیم.

 از چگونگی شکل گیری ایده اولیه کتاب بگویید...
پرداخت موضوعی با محوریت دفاع مقدس همیشه یکی از دغدغه های ذهنی ام بود. اما دلم میخواست در عین حفظ ارزش های جنگ، کاری متفاوت ارائه کنم. وقتی بر اثار منتشرشده در ادبیات دفاع مقدس یا اثار تصویری ساخته شده دقت می کنیم متوجه می شویم که در طول این سالها، به دلایل مختلفی اثار زیادی در این حوزه ارائه شده و اکثر سوژه ها و موضوعات مرتبط، در آنها پرداخت شده. ازآنجا که در عصر ایده های نو هستیم، نظر براین بود تا کاری متفاوت و شایسته ارائه کنیم تا کمی از دایره تکراری سوژه ها و ایده های کلیشه ای فاصله بگیریم. زمانیکه داستان نویسی برپایه عکس های واقعی را به ناشر پیشنهاد دادم، با استقبال مواجه شد. از آرشیو عکس بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس تعدادی عکس، انتخاب و برای نویسندگان ارسال شد تا داستانی براساس فضای تصویری عکس خلق کنند. و همانطورکه از لیست نویسندگان پیداست، دونسل متفاوت را برای این منظور انتخاب کردیم تا جنگ از دو زاویه دید متفاوت روایت شود. در بین نویسندگان نسل امروزی، کسانی بودند که اولین تجربه داستان نویسی را به سرانجام می رساندند اما بخاطر داشتن استعداد و توانایی از آنها دعوت به همکاری کردیم. دراصل ما به دنبال موضوعات ناب با پرداختی متفاوت بودیم به همین خاطر در انتخاب نویسندگان، اصل توانمندی را مدنظر داشتیم.
 با توجه به اینکه داستان ها براساس تصاویر نوشته شدند، آیا حذف عکس ها خللی در درک فضای داستان ها ایجاد میکند؟
شاید حذف عکس ها به درک داستان خدشه ای وارد نکند اما تلفیق عکس و نوشته، فضای متفاوتی در ذهن خواننده برای فهم بهتر و متفاوت از داستان ایجاد میکند. داستان نویسی براساس تصاویر واقعی، صرفا با دریافت احساسی نویسنده از کلیت تصویر همراه نبود، گاهی حتی یکی از جزئیات فرعی تصویر مثل صندوق پست، پوتین، منبع الهامی میشد برای خلق یک داستان. به همین دلیل دیدن تصویر داستانی که روایت می شود، تاثیر عمیق تری در ذهن ایجاد می کند و خواننده می تواند با خواندن داستان و دیدن عکس های مستند بصورت توامان، فضای نزدیکتری با حال و هوای آن روزها داشته باشد.
انتخاب عکس هایی که شما برای داستان هایتان در این مجموعه داشتید به چه نحوی بود؟
من دو داستان با عناوین رها و یکی بود، هنوز هم هست در این مجموعه دارم. زمانیکه آرشیو عکسها را برای انتخاب مرور میکردم، عکسی را دیدم که در عین اینکه باعث شد احساساتم برانگیخته شود، سوال سختی را در ذهنم بوجود آورد که هنوز هم نمی توانم پاسخ روشنی به آن بدهم. این عکس در حین وداع نوجوانی با جوانی رزمنده گرفته شده بود و تصویر، سرشار از احساس و دلتنگی بود. اطمینانی نیست که این دو رزمنده نسبتی با هم داشته باشند، اما از لحظه ای که این عکس را دیدم، تا امروز بارها از خودم پرسیدم اگر من جای یکی از آنها بودم توان این را داشتم که بااطمینان و بدون تردید با برادر کوچکترم وداع کنم یا نه؟! این عکس به نوعی دغدغه ی خاطرم شد و براساس حسی که در تصویر بود، داستان یکی بود هنوز هم هست را نوشتم. 
تمامی آثار منتشر شده در حوزه دفاع مقدس با این هدف منتشر می شوند که بتوانند تصویر شایسته ای از فضای جنگ را برای نسل امروز ترسیم کنند. با این حال ما شاهد فاصله گیری مردم نسبت به این گونه ادبی هستیم. شما علت این فاصله را در چه چیز می دانید؟
به عقیده من نه تنها در حوزه ی فرهنگ، نه تنها در حوزه ی ادبیات و دفاع مقدس بلکه در خیلی از مفاهیم ما شاهد این بی رغبتی و جبهه گیری ها هستیم، ارزش ها نه تنها ارزش خودشان را از دست داده اند بلکه تبدیل شده اند به ضد ارزش. این روزها دوستانی که از ارزش ها دم می زنند در اصل عاملان بوجود آمدن ضدارزش ها هستند. شاید یکی از دلایل فاصله مردم با ادبیات دفاع مقدس را باید در نوع بازگوییِ مبالغه آمیزِ رویداد داستان ها جستجو کرد. منظور من نادیده گرفتن رویدادهای جنگ نیست، اما باید نوع روایت ها متناسب با فضای روزِ جامعه باشد تا به درک خواننده از فضای جنگ و حال و هوای رزمندگان کمک بیشتری کند. برخی مفاهیم، با گذشت زمان کهنه نمی‌شوند و قداست خودشان را از دست نمی دهند؛ مثل جهاد و دفاع مقدس. اما می شود با حفظ قداست و ارزش های جنگ، داستان را مطابق با پسندِ نسل امروز توصیف کرد تا طیف گسترده مخاطب امروز که برای نزدیکی بیشتر با فضای جنگ تنها به شنیده ها متکی بوده، مجذوب مفهوم شود؛ با زبان و ابزار امروزی. قطعا راه سختی است اما برای دورماندن از کلیشه های معمول باید قدم در این راه گذاشت.


در نمایشگاه کتاب امسال، علاوه بر بالهای خونین فطرس، از مجموعه دیگری با عنوان عکاسخانه آدمهای خوشبخت هم رونمایی کردید. درباره انتشار این کتاب بگویید...
عکاسخانه ادمهای خوشبخت 10 داستان از 9 نویسنده ادبیات معاصر ترکیه بود که کتاب را همراه با سی دی صوتی داستان ها با صدای هنرمندان عرصه تئاتر و سینما در یک پکیج منتشر کردیم. در ابتدای داستان های کتاب ضمن معرفی کوتاه از نویسندگان، هنرمندانی که عهده دار خوانش داستان ها بودند، نظرشان را درباره داستان ها در قالب یادداشتی کوتاه ارائه کردند.
در بین خوانش گران، اسامی هنرمندانی مثل داریوش ارجمند، داریوش اسدزاده، ناصر ممدوح، فاطمه گودرزی، زیبا بروفه، رضا بهبودی و... دیده می شود که در دو عرصه تئاتر و سینما فعال هستند. انتخاب هنرمندان برچه اساسی بود؟
بیشتر انتخابها برپایه تصورات ذهنی بود که از صدای هنرمندان داشتیم و تلاش کردیم نزدیکترین جنسِ صدا به فضای داستان را انتخاب کنیم. خوانش تعدادی از داستان هایی را هم که با فضای زنانه در این کتاب روایت شده بود، به گروه بانوان سپردیم تا همخوانی بیشتری با فضای داستانها داشته باشد.
 بعنوان مترجم، فکر میکنید چرا برگردان آثار ترکی استانبول در ایران محدود است؟
یکی از دلایلش، تعداد اندک مترجمان ترکی استامبولی در ایران است . اما دلیل مهمتر به عدم شناخت فرهنگ و ادبیات ترکیه برمی گردد. علیرغم اینکه همسایه ی ترکیه هستیم و فاصله فرهنگی چندانی با هم نداریم، اما ادبیات ترکیه در ایران شناخته شده نیست. بخشی از این کم توجهی، منوط به گزینش انحصاری مترجمان در آثار این کشور است. اکثر مترجمان، به دنبال ترجمه آثار نویسندگان شناخته شده ترکیه هستند و رغبتی به ترجمه دیگر اثار ادبی که اتفاقا مطابق با استانداردهای داستان نویسی نوشته شده اند و اغلب کارهای درخوری هستند، نشان نمی دهند. مسئله دیگری هم وجود دارد که باید به آن اشاره کنم. متاسفانه عموم مردم تصور نادرستی از ترجمه زبان ترکی استامبولی دارند. اغلب با این ذهنیت که زبان آذری شباهت زیادی به ترکی استامبولی دارد، اقدام به ترجمه اثار ادبی ترکیه می کنند. درحالیکه این ذهنیت به اشتباه رایج شده و این دسته از دوستان بدون توجه به تفاوت های بنیادی بین ترکی آذری با ترکی استامبولی، با نگاه ساده انگارانه ای که به ترجمه این زبان دارند، به ترجمه این آثار روی می آورند و اغلب ترجمه های نامتعارفی ارائه میدهند. اینچنین می شود که علاوه بر معدود بودن تعداد مترجمان این زبان، کارهایی از افراد نابلد به بازار می آید که باعث می شود آشنایی مردم با این نوع زبان محدودتر از گذشته شود. 
به تازگی ترجمه جدیدی منتشر کرده اید؟
چندی پیش نمایشنامه «ازدواج شاعر» که اولین نمایشنامه تاریخ کشور ترکیه بود به چاپ رسید. این نمایشنامه زمینه ساز ورود تئاتر (به شکل امروزی)در ترکیه شده. ابراهیم شیناسی نویسنده این اثر، ضمن اینکه در لیست سردمداران نمایشنامه نویسی در ترکیه است، از تاثیرگذارترین افراد در دوره تنظیمات نهضت نوگرایی جامعه عثمانی هم محسوب می شود.
 کار تازه ای هم در دست چاپ دارید؟
بله. مجموعه ای از فیلمنامه های کوتاه دارم با عنوان رها که امیدوارم امسال منتشر شود. مجموعه داستان دیگری را هم در حال جمع آوری هستم. ترجمه ی کتاب دیگری هم با عنوان پروانه ی چینی که متشکل از سه نمایشنامه ی تک پرده ای از نویسندگان معاصر کشور ترکیه است مجوز ارشاد را گرفته و در دست چاپ است.

سهیلا قربانی