بنده بارها تصریح دکتر احمدی نژاد را بر این معنا با گوش خود شنیده ام که هیچ برنامه، عزم و تصمیمی بر بازگشت ندارند؛ زیرا فعلاً شرایط مناسبی برای فعالیت ما وجود ندارد. اگر خاطرتان باشد در سال آخر ریاست جمهوری دکتر؛ دستشان بسته بود و طرح های ایشان اجرا نمی گردید. این فضای بسته هنوز هم وجود دارد و بازگشت دکتر احمدی نژاد، بازگشتی بی اثر و بی نتیجه خواهد بود.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ حجت الاسلام و المسلمین بهمن شریف زاده از اساتید حوزه علمیه و دانشگاه ضمن حضور در غرفه دولت بهار در نمایشگاه مطبوعات گفت و گویی انجام داد که در ادامه امده است:

علت اصرار جریانات به ظاهر متضاد سیاسی بر طرح ادعای فعالیت انتخاباتی رئیس جمهور سابق و هوادارانش را چه می دانید؟

در باب مذاکرات هسته ای، اخیراً حرکتی دارد از دو پایگاه برای نزدیک کردن ایران به توافق مورد نظر غرب و یا خدای نکرده آماده کردن جامعه برای اعلام برخی از توافق های غیرممدوح صورت می گیرد. آن چه از پایگاه داخل، برای نزدیک کردن به توافق غیرمطلوب و غیرممدوح انجام می گیرد اعلامی است که معمولا از سوی قشری از اصلاح طلبان و بخشی از حامیان دولت و تعدادی از اصول گرایان در اعلام عزم جدی دکتر احمدی نژاد برای بازگشت به عرصه ی سیاسی کشور پیگیری می شود. اسم خاصی از این گروه ها مدنظر بنده نیست اما با تفحصی کوتاه در رسانه ها می توانیم افرادی را که چنین نکته ای را با قوت، اعلام می کنند ردیابی و پیدا نماینم. گاهی اوقات ممکن است این توهم برای ما پیش آید که چنین اعلامی، اقراری از سوی این گروه ها بر محبوبیت دکتر احمدی نژاد باشد و ممکن هم هست که این اقرار این چنین دلالتی داشته باشد. اما مسأله ی مهم برای من، بیان این نکته است که چرا اینقدر بر عزم جدی دکتر احمدی نژاد برای بازگشت به عرصه ی سیاسی کشور اصرار دارند. این در حالی است که اولا ما می دانیم دکتر احمدی نژاد هیچ عزم و برنامه ای برای بازگشت به عرصه ی سیاسی کشور ندارد. بنده بارها تصریح دکتر احمدی نژاد را بر این معنا با گوش خود شنیده ام که هیچ برنامه، عزم و تصمیمی بر این امر ندارند؛ زیرا فعلا شرایط مناسبی برای فعالیت ما وجود ندارد و بازگشت، یک بازگشت بی اثر و بی فایده است. دکتر احمدی نژاد هیچ قصد و برنامه ای باری بازگشت ندارد و اگر خاطرتان باشد در سال آخر ریاست جمهوری دکتر؛ دستشان بسته بود و طرح های ایشان اجرا نمی گردید. این فضای بسته هنوز هم وجود دارد و بازگشت دکتر احمدی نژاد، بازگشتی بی اثر و بی نتیجه خواهد بود.

البته مقصود ما از عدم عزم و عدم برنامه، ترک انقلاب و قهر با انقلاب نیست؛ بلکه شرایط را برای بازگشت، مناسب نمی دانیم، برای همین هیچ عزم و برنامه ای نداریم. اما با وجود این موضع دکتر احمدی نژاد، این گروه ها تأکید زیادی بر بازگشت احمدی نژاد دارند و بارها در همین نمایشگاه از برخی رسانه ها این نکته را شنیده ام که دکتر احمدی نژآد عزم و برنامه ای جدی برای بازگشت دارد؛ هر چند برنامه اش را در این باب بیان نمی کنند و یا آن را انکار خواهند کرد. این حرکت از سوی برخی پایگاه های داخلی، همانند همان بخشی از اصلاح طلبان، برخی از حامیان و اعضای دولت همانند ظریف انجام می گیرد. آقای ظریف در آمریکا این نگرانی را ابراز می کند که اگر توافقی حاصل نگردد امکان بازگشت هواداران دولت سابق وجود دارد و مردم سر صندوق ها رأی خود را خواهند انداخت. با این مقدمه که ما در سال های قبل به خاطر حرکت برخی از آمریکایی ها به توافق نرسیدیم و این منجر به رأی آوردن کسی شد که مرآ زودتر بازنشسته کرد. و اگر این بار هم توافقی صورت نگیرد ممکن است این اتفاق برای بار دوم بیفتد. در بین اعضای دولت، آقای ظریف در آمریکا این نگرانی را ایجاد نمود و همچنین از سوی پایگاه های داخلی، تأکیدهایی بر عزم جدی بآزگشت دکتر انجام می گیرد. این حرکت از پایگاه های خارجی با ایجاد برخی نگرانی هایی از جمله آمدن جمهوری خواهان و از بین رفتن فرصت توافق، کلید زده می شود. زیرا جمهوری خواهان در تاریخ آمریکا از شدت، حدت و غلظت بیش تری نسبت به دموکرات ها برخوردار هستند که نوعی خوی جنگ طلبی و نزاع علیه ایران را در آن ها تقویت نموده است. در همین راستا اوباما تصریح می کند که فرصت دموکرات ها کم است و جمهوری خواهان به عرصه خواهند آمد که دیگر اجازه انعقاد توافقی را نمی دهند؛ بنایراین به دلیل همین ضیق وقت و کم بودن زمان، باید فرصت را برای صورت دادن توافقی مغتنم شمرد.

انتشار خبر ارسال نامه چهارم اوباما به رهبر معظم انقلاب را هم در همین راستا ارزیابی می کنید؟

بله. حرکت نآشایست دیگری که در خارج صورت می گیرد؛ انتشار خبری غیر رسمی مبنی بر ارسال نامه ای از سوی اوباما به رهبر انقلاب در رسانه های خارجی است. رسانه های اصلاح طلب این خبر را پوشش وسیعی می دهند و این در حالی است که هیچ کسی حاضر نمی شود به صورت قطعی وجود این نامه را تصدیق یا رد کند. حتی وزیر امور خارجه ی آمریکا جان کری، اعلام می کند که من دخالتی نمی کنم و اوباما به عنوان رئیس جمهور می تواند به رهبران دنیا نامه بنویسد و از وجود آن اظهار بی خبری می نماید، در حقیقت آن نامه را تصدیق و یا رد نمی کند.

البته همان طور که می دانید برای انتشار یک خبر به صورت وسیع، کافی است آن خبر را در هاله ای از ابهام قرار دهیم. چون تکذیب یک خبر، از انتشار وسیع آن جلوگیری می نماید و تصدیق آن باعث پایان پذیرفتن انتشار خبر می شود اما وقتی در موضع ابهام گذارده شود پرسش های فراون به وجود خواهد آمد که باعث انتشار و تعمیق آن خبر می شود و همه دوست دارند در باب وجود یا عدم وجود این نامه و همچنین محتوای آن به گمانه زنی بپردازند که آیا چنین نامه ای بوده و محتوای آن چه چیزی است و در ان چه نوشته شده و همه این موارد باعث نشر خبر می شود. این ابهام خبری در رسانه های غربی القا کننده این معناست که ممکن است دولت ایران همه ی زمینه ها را برای توافق آماده کند اما آن کسی که باید اجازه دهد رهبر است؛ بنابراین مسئولیت ها فقط متوجه یک نفر خواهد بود. این القای رسانه های غربی یک بازی و دسیسه ی سیاسی خواهد بود که قصد دارند همه مسئولیت ها را متوجه رهبر انقلاب نماید. در حالی که حقوق هسته ای کشورمان مسأله ای است که ملت ایران در آن دخیل، حامی و پشتوانه رهبر انقلاب هستند و اگر رهبر انقلاب موضوعی را بازگو می کند از منافع ملت و امت سخن می گوید نه آن که بر اساس رأی شخصی خودشان آن هم بدون نگاه به آرا و حقوق مردم سخن گفته باشند.

وقتی رسانه های غربی خبر را به گونه ای مطرح می کنند که تمام مسئولیت ها را متوجه رهبری می نمایند این در حقیقت بار را روی دوش یک نفر گذاردن و بازی را به زمین رهبر انقلاب کشاندن خواهد بود. حالا این پارامترها؛ یعنی آمدن جمهوری خواهان و ضیق بودن فرصت برای توافق و از طرفی انداختن مسئولیت بر گردن رهبر انقلاب از سوی پایگاه های خارجی و همچنین انتشار وسیع نامه در روزنامه ها و رسانه های داخلی و طرح ادعای عزم جدی احمدی نژاد برای بازگشت به عرصه ی سیاسی را باید در یک راستا ارزیابی کنیم. همه ی این ها بدان خاطر است که ما به توافق خاصی برسیم اما ما مگر به چه توافقی قرار است دست یابیم؟

از آن طرف اوباما در مواضع خود، چندین بار ایران را تروریست می خواند و از سوی دیگر مسأله ی نامه را در سراسر جهان گسترش می دهند. این ها برای چیست؟! ما باید احساس خطر کنیم و همان طور که رهبر انقلاب فرمودند مردم ایران ناظر بر جریان مذاکرات باشند و در حقیقت مقام معظم رهبری به مردم توصیه می کند تا یک پشتوانه ملی نظارتی جدی برای مذاکرات ایجاد نماید و این کار رهبری دقیقا برعکس دسیسه ی آمریکاست. آمریکا سعی دارد تمام بازی را در زمین یک نفر یعنی رهبری قرار دهد اما رهبری سعی می کند ملت به عنوان ناظران مذاکرات هسته ای، هوشیار باشند. بنده بر این موضوع را از این جهت تأکید می کنم که می گویند مذاکرات باید تا ده ژانویه حل شود، این شتاب و عجله برای چیست؟!

قصد ندارم اکنون اتهامی را متوجه فردی نمایم؛ مقصودم این نیست و فقط هدفم یک هشدار باش است که این حرکات از پایگاه داخلی و خارجی، رایحه بدی را به مشام می رسارند و عده قلیلی از نمایندگان مجلس متوجه این معنا شده اند و هشدارهایی داده اند اما عموما هشداری شنیده نمی شود. این است که باید توصیه ی رهبری را در رسانه ها جدی بگیریم و مورد تأکید قرار دهیم که مردم باید ناظر بر جریان مذاکرات باشد و مردم بخواهند و بطلبند در مذاکرات چه چیزی گفته می شود. سعی کنیم کار به جایی نرسد که خیلی از مسائل را به مردم نگوییم و در برنامه ای تلویزیونی به صراحت از برخی از آقایان بشنویم که بگویند خیلی چیزها را در مورد مذاکرت هسته ای به مردم نگفته ایم. این امر با توصیه ی صریح رهبری مبنی بر این که مردم باید ناظر بر مذاکرت باشند بسیار منافات دارد. آیا بدون آگاهی از مفاد مذاکرات، نظارت معنا دارد؟! اگر آقا توصیه می کند مردم باید ناظر بر جریان مذاکرات باشد پس دولت باید مردم را از مفاد مذاکرات مطلع کند تا مردم بتوانند نظارت داشته باشند و بتواند بر روند مثبت یا منفی مذاکرت داوری نمایند.

باید این نکته را دقت کرد که اگر رهبری می گویند مردم باید ناظر باشد عده ای بگوید نمایندان مجلس بر روند مذاکرات نظارت دارند و رهبری این جنبه ی نظارتی را از مجلس سلب نکرده است. اما به دلیل حساس و عجیب بودن موضوع، رهبری یک توصیه می کند و مسئولیتی جدید برای مردم تعریف می نماید که همان نظارت بر جریان مذاکرت می باشد و این افزون بر نظارت وکلای مردم خواهد بود. باید یک پشتوانه ی جدی مردمی وجود داشته باشد تا مذاکرات طبق حقوق ملت ایران و طبق آن چه که ما باور داریم به جلو حرکت کند و این از اصول انقلابی و اعتقادی ماست. این همان نکته ی اول بود که باید هوشیار باشیم و هر چه جلوتر می رویم این حرکت هم از داخل و هم از خارج جدی تر می شود.

شرایط فرهنگی کشور را چطور ارزیابی می کنید؟

اوضاع در این حوزه خطرناک تر است و حرکتی در کشور دارد اتفاق می افتد که همانند موضوع اول رایحه ی بدی را به مشام بنده می رساند و آن سطحی سازی و قشری سازی خطوط دینی و انقلابی و یا به عبارتی دیگر باورهای انقلابی و دینی مردم است. بنده هیچ اسمی از افراد و شبکه نمی آورم اما در شب های اخیر به صورت اتفاقی برنامه ای دیدم که در آن یک مداح صحیفه و خط امام را تدریس می نمود. نه این که بگوید چنین بود و چنان؛ بلکه از روی متنی می خواند، سند ارائه می داد و مثل یک استاد در شبکه های تلویزیونی سخن می گفت!

ما می دانیم که اصلاح طلبان و اصول گرایان هر کدام قرائت های مختلفی از امام ارائه داده اند. منظور از اصلاح طلبان و اصول گرایان؛ شاگردان اصول گرا و اصلاح طلب امام بودند که در رأس قرار داشتند. هر کدام قرائت هایی متفاوت ارائه دادند که صدا و سیما در فتنه 88 سعی نمود این قرائت ها را کنار هم بگذارد و همه ی این ها گویای این امر بود که قرائات ما از امام کامل نبود و هر کس از منظر خود به امام نگاه می کرد. نکته جالب این بود که وقتی اصلاح طلبان می خواستند به امام نگاه کنند همه سخنان لطیف ، آرام و نرم امام را روایت می کردند و اصول گرایان سخنان کوبنده، محکم و قاطع امام را ذکر می کردند. هر دوی این سخنان از امام است ولی اگر کسی ادعا کند امام فقط همان امام لطیف بود یا امام همان امام کوبنده، قاطع و خشن بود صحیح نیست. امام را باید به طور کامل دید و تعریف کرد. این را بدان دلیل گفتم که قرائت از امام کار دشواری است و نباید تصور کرد که قرائت هر کسی از امام همانند قرائت مقام معظم رهبری کامل و صحیح است. به ندرت قرائتی کامل و صحیح از امام وجود دارد و معمولا قرائت ها تک بعدی و تک منظری هستند. اما آن کسی که خط امام را در همان شبکه ی تلویزیونی تدریس می کرد یک مداح بود که سابقه او هم روشن است! این اتفاق بسیار ناراحت کننده بود و باعث افسوس بود. لذا امام شناسی یک کار جدی است که رهبری مدام بدان توصیه می کنند و در مراسم رحلت امام تصویر کامل تری ارائه می دهد اما ما یک مداح را می آوریم تا خط و فکر امام را کند نماید که این بسیار ناراحت کننده است و این همان سطحی کردن موضوع است آن هم به صورت بسیار زشت.

موردی دیگری هم هست، در طول 36 سال پس از انقلاب، مراسم 13 آبان توسط با سخنرانی سران قوا یا رئیس سازمان صدا و سیما یا دبیر شورای عالی امنیت ملی و به طور کلی مقاماتی در این تراز برگزار شده است، اما چیزی که امسال اتفاق افتاد مراسم 13 آبان به یک واعظ داده شد؛ هر چند که آن واعظ هم واعظ خوبی باشد. اینکه به یک باره ما سطح را تنزل بدهیم و این موضوع مهم را که یوم الله نامیده می شود، به هر دلیل و توجیهی به یک سخنران واگذار کنیم این سطحی سازی را نشان داد. این امر رایحه ی بدی را به مشام بنده می رساند که با چرا وجود سطوح غنی تر و بالاتری که در تصویر خط امام، انقلاب و مقابله با استکبار داریم اینقدر مسأله را سطحی می کنیم؟! علت چیست؟! آیا این یک طرح است؟! این موضوع بسیار مهم را باید جدی گرفت. در حالی که مقام معظم رهبری پیوسته فرموده اند اندیشیدن باید در جامعه نهادینه شود که لازمه اش این است که پرسش گری در جامعه نهادینه شود. زیرا اندیشه با پرسش آغاز می شود و همان طور که فیلسوفان و حکیمان می گویند فکر حرکتی است که با پرسش آغاز می شود. وقتی مقام معظم رهبری می گویند باید اندیشدن در جامعه نهادینه شود دستگاه های ما موظف به نهادینه کردن امر پرسش گری در جامعه هستند. برای نهادینه شدن پرسش گری، افراد و مخاطبان باید دو احساس داشته باشند: یکی احساس امنیت از پرسش. این سخن بدان معناست که افراد احساس کنند با پرسیدن مشکلی برایشان ایجاد نمی شود و دوم انگیزه برای پرسش داشته باشند؛ یعنی بدانند پرسش آن ها جواب داده می شود.

با سوق دادن جامعه به سمت قشری گری و سطحی سازی؛ ریشه پرسش را خواهیم زد و اینجاست که شعار و فریاد بدون پرسش و تعقل معنا پیدا می کند. زمانی که دانشجویان مهمان آقا بودند دانشجویی گفت وقتی ما می خواهیم از صدا و سیما انتقاد کنیم؛ دیگران می گویند رئیس صدا و سیما نماینده ی ولی فقیه است که انتقاد از صدا و سیما به معنای انتقاد از ولی فقیه است. رهبری در پاسخ فرمودند به هیچ وجه بدین گونه نیست و هر چند رئیس صدا و سیما را من انتخاب کردم اما بدین معنا نیست که تصمیمات و رفتارهای صدا و سیما تصمیمات من باشد و هرگز انتقاد شما از صدا و سیما به معنای مخالفت با ولایت فقیه نیست. و خودم هم به آن انتقاد دارم. وقتی آن دانشجو می گوید ما را از پرسیدن منع می کنند؛ زیرا می گویند پرسش تو مخالفت با ولایت فقیه خواهد بود و این مسأله، مشکل امنیتی به وجود می آورد، آقا می گوید اصلا این گونه نیست و دانشجو باید بپرسد و این مجامعی که ایشان تشکیل می دهد و بر پرسیدن تأکید می کند این برنامه ای موقت نیست؛ بلکه این اقدام رهبری، آموزش به جامعه است که قصد دارد یاد بدهد بالاترین شخص کشور یعنی ولی فقیه خود را در معرض پرسش دانشجویان قرار می دهد و بقیه همچون رئیس جمهور و روسای سه قوه و وزرا هم باید این کار را انجام دهند. وقتی رهبر انقلاب خود را در معرض پرسش می گذارد با این رفتار خود هم آموزش می دهد و حصارهایی را که ممکن است عده ای بسازند و مانع پرسش گری شوند می شکند. آن وقت ما می آییم با ممانعت از پرسش گری به شکل های مختلف، قشری گری را رواج می دهیم؛ در حالی که رهبری می خواهند جامعه ی ایرانی به تعمق برسد؛ بدین خاطر است که رهبری اصرار دارند مردم ناظر بر مذاکرات باشند. این ها همه معنادار است و مقام معظم رهبری نمی گویند عقلای ملت باید بر مذاکرات نظارت بکنند بلکه می فرمایند این مردم هستند که باید بر روند مذاکرات ناظر باشند. این نشان می دهد رهبری از این حرکت خویش دو هدف را دنبال می کند؛ ابتدا ایشان به تشخیص ملت اعتقاد دارند و دوم این که می خواهند این تشخیص را ارتقا دهند؛ زیرا خود مسأله نظارت، حرکت، پرسش و پاسخ ایجاد می نماید که همه ی این موارد باعث ارتقای قدرت انتخاب ملت می شود. برخلاف اقدام مقام معظم رهبری که تلاش دارند در مردم تعمق ایجاد کند عده ای خلاف حرکت رهبری و با طراحی های خاص خود در مردم تحمیق و سطحی گری به وجود می آورند.

برخی از جریانات اخیرا اصرار زیادی بر تبدیل کردن امر به معروف و نهی از منکر به مواد قانونی از خود نشان داده است. آیا این مساله کمکی به احیاء فریضه امر به معروف و نهی از منکر می کند؟

برخی از این طرح ها در حکم قشری سازی است. دکتر احمدی نژاد می خواست مساله امر به معروف و نهی از منکر را به صورت یک فرهنگ دربیاورد و به آن تعمیق بخشد. وی نمی خواست صرفا قانونی در این زمینه وجود داشته باشد و هیچ گاه به عنوان یک فرهنگ در جامعه رواج پیدا نکند اما مجلس به سمت تقنین این قانون حرکت کرد. قانون با فرهنگ متفاوت است. فرهنگ فقط متشکل از قانون نیست بلکه متشکل از باورهای محکم و جا افتاده و اندیشه هایی در جامعه است و اگر باور در جامعه راسخ نباشد و در بین مردم رسوخ پیدا نکند هرگز نام فرهنگ به آن اطلاق نمی شود. دکتر احمدی نژاد می گفت مقابله با بدی ها و امر به خوبی ها باید به عنوان یک امر فرهنگی در جامعه جا بیفتد و اگر بخواهیم قانونی الزام کننده وضع کنیم و به آن را به دست گروه های الزام کننده اجرا کنیم این خود یک رفتار غیر فرهنگی خواهد بود و بدین خاطر مراکز فرهنگی باید کار خود را شروع کنند. چرا ما همیشه از نیروی انتظامی مطالبه می کنیم و هر فریادی را تنها در یک جهت سوق می دهیم و هیچ وقت نسبت به صدا و سیما و یا سازمان تبلیغات در باب امور فرهنگی حساس نیستیم؟! مقام معظم رهبری در باب حوزه ها فرمودند که دولت تنها زمینه فرهنگی به وجود می اورد و این حوزه ها هستند که باید امور فرهنگی را به سرانجام برسانند. وقتی که به امر به معروف و نهی از منکر تنها به عنوان یک قانون نگاه شود و از تلاش عمیق فرهنگی غفلت ورزید این هم نوعی قشری گری و سطحی سازی است.

دولت بهار – محبوبه پریزان