اقای احمدی نژاد ویژگی که داشت و دارد این است که نزدیکترین رویکرد را به رویکرد حضرت اقا داراست. کسی بود که میتوانست و میتواند مطالبات حضرت اقا را عملیاتی کند/ این که گفتند اقای احمدی نژاد نسبت به دوره اول منحرف شده همه اینها بی بصیرتی و ناشی از عناصر روانی بوده است. پروژه انحراف از درون کارگزاران هدایت میشد/علت عزل ظریف توسط احمدی نژاد رای دادن به مصوبه رسمیت بخشیدن به هلوکاست بود/مطمئنم دولت روحانی اگر با همین روند بخواهد پیش برود، شخصی در انتخابات 96 پیروز می شود، که گفتمان احمدی نژاد را داشته باشد. زیرا مردم در یک دوره هشت ساله مزه خدمت صادقانه را چشیده اند و انتخاب مجدد مردم هم کسی است که همان گفتمان را داشته باشد.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ ابوالفضل ظهره وند که به صراحت لهجه معروف است، برای اولین بار ناگفته هایی را درباره پدرخوانده وزارت امور خارجه و نیز محمد جواد ظریف، محسن امین زاده، علاء الدین بروجردی، منوچهر متکی و سعید جلیلی مطرح کرده است.

وزارت امور خارجه از درون به روایت سفیر احمدی نژادی؛ این شاید فشرده ترین عنوانی باشد که می تواند حق گفت و گوی 3 ساعته دولت بهار با سفیر سابق ایران در ایتالیا را ادا کند. ابوالفضل ظهره وند که حالا کاندیدای انتخابات مجلس دهم است، اوایل هفته مهمان دفتر دولت بهار شد. او که به صراحت لهجه معروف است، برای اولین بار ناگفته هایی را درباره پدرخوانده وزارت امور خارجه و نیز محمد جواد ظریف، محسن امین زاده، علاء الدین بروجردی، منوچهر متکی و سعید جلیلی مطرح کرده است. آنچه در ادامه می خوانید فقط گوشه ای از ناگفته های دیپلمات کهنه کاری است که همواره به محمود احمدی نژاد وفادار مانده.

- در ابتدا یک معرفی و رزومه کلی از خودتان بفرمایید.
متولد سال 38 در شهر تهران و محله شاپور هستم. تا زمان پیروزی انقلاب در همان محله زندگی کردم و پس از پیروزی انقلاب ساکن محله رسالت شدم. دوران تحصیل خود را در همان محلات جنوب شهر گذراندم. سال 57 و چند ماه پیش از انقلاب در دانشگاه شیراز و در رشته اقتصاد نظری پذیرفته شدم. تمامی کتاب های درسی ما به زبان انگلیسی بود و باید پیش از آغاز تحصیل، 18 واحد زبان پاس می کردیم. به همین خاطر سه ماه پیش از آغاز سال تحصیلی و در تیرماه وارد دانشگاه شدم. آغاز تحصیل من با انقلاب همراه بود و پس از آن هم انقلاب فرهنگی رخ داد و من و دوستان مذهبی در دانشگاه ترمی که مصادف با انقلاب فرهنگی بود را در همراهی با دانشجویان خط امام تحریم کردیم.در زمانی که آقای مهاجرانی و مرحوم سیف الله داد مسئول انجمن اسلامی دانشگاه شیراز بودند، من نیز از اعضای فعال انجمن بودم.

- دوران خدمت خود را در کدام نهاد آغاز کردید؟
اولین مسئولیتی که بنده داشتم، واحد فرهنگی بنیاد شهید بود. در 21 سالگی مسئولیت شهرک ها، بیمارستان ها و آسایشگاه های بنیاد شهید را پذیرفتم.علاقه من هم از ابتدا به کارهای فرهنگی بود. از اقدامات بنده در آن مقطع طراحی مدارس شاهد برای فرزندان شهدا و ایثارگران بود، البته طرحی که من دادم با چیزی که بعدا توسط آقای کروبی رئیس وقت بنیاد شهید اجرا شد، بسیار متفاوت بود. به شیوه مدیریتی بنیاد شهید انتقادات زیادی داشتم. به همین دلیل از آنجا استعفا دادم و در سال 62 به وزارت امور خارجه رفتم. و از سال 62 تا امروز هم کارمند این وزارت خانه هستم.

- وقتی وارد وزارت خارجه شدید به کدام بخش رفتید؟
اولین مسئولیت بنده در وزارت امور خارجه، گزینش و بازرسی بود. پنج سال بازرس وزارت امور خارجه بودم و در این مدت نمایندگی ایران در 70 کشور را بازرسی کردم و این کار شناخت خیلی خوبی به من داد. می توانم بگویم مهمترین سرمایه کاری بنده در این مقطع شکل گرفت. مدتی را به کشور نیجر برای امور بازرسی رفتم و البته بنا بر ماندن من نبود. اما آقای ولایتی وزیر وقت امورخارجه اصرار داشت که من در آنجا بمانم که البته بنده به حرف ایشان تمکین نکردم و این یک موضوع منفی در کارنامه من شد. بعد از برگشت از نیجر، تصمیم بر این شد که به افغانستان بروم. زیرا قبلا هم تحت عنوان ماموریت بازرسی به این کشور رفته بودم و به کار در آنجا علاقه مند بودم. در آن زمان نجیب قدرت را در اختیار داشت. در افغانستان تحولاتی رخ داد و مجاهدین در این کشور قدرت را در اختیار گرفتند. آقای بروجردی که در آن زمان معاونت آسیا و اقیانوسیه وزارت خانه را عهده دار بودند، شخص دیگری را به عنوان سفیر به افغانستان فرستادند. پیش از این موضوع هم البته من در آزمون بورسیه وزارت امور خارجه برای تحصیل در خارج از کشور شرکت کرده بودم. همراه من افرادی مانند آقایان جلایی پور و عراقچی هم بودند که البته با این که من تمامی مراحل را گذراندم، به خاطر همان موضوع عدم تمکین در نیجر، مانع رفتن من شدند. و البته علت دیگر نیز به خاطر تفاوت طرز تفکر من با مدیران وزارت امور خارجه بود که هیچگاه علاقه نداشتند که امثال بنده پست های مدیریتی داشته باشیم و پیشرفتی بکنیم. در همان مقطع نیز با آقای مهندس ثمره هاشمی آشنا شدم. ایشان مدیرکل بازرسی بودند و بنده هم معاون بودم. بنده همیشه به شیوه عزل و نصب ها در وزارت امور خارجه منتقد و معترض بودم. البته این موضوعی بود که آقای ولایتی هیچگاه بر نمی تابید. این شیوه تفکر هنوز هم در برخی افراد دیده می شود که فکر می کنند عده ای آقازاده هستند و باید همیشه در مناصب بالا باشند و عده ای دیگر هم جزو دوزخیان هستند و هیچگاه حق ندارند جایگاهی پیدا کنند. این معضل آن موقع وجود داشت که بدنه کارشناسی و کارآزموده وزارت خارجه از بدنی مدیریتی آن جدا بود.

- پس از اداره بازرسی به کدام بخش رفتید؟
سال 70 از اداره بازرسی به معاونت آسیای غربی رفتم و در حوزه افغانستان و پاکستان و ترکیه مشغول به فعالیت شدم. پیش از به قدرت رسیدن مجاهدین در افغانستان، روابط ما در سطح کاردار بودو پس از قدرت گرفتن آن ها روابط به سطح سفیر رسید. من یکی از گزینه ها برای سفارت بودم، اما آقای نجفی که مهره آقای بروجردی بود برای این کار انتخاب شد. من برای کنسولگری ایران در مزارشریف انتخاب شدم. شهری که با توجه به درگیری ها رفت و آمد هم به آن بسیار دشوار بود. افغانستان در آن دوران به دو بخش تقسیم شده بود. در یک بخش ژنرال عبدالرشید قدرت را در دست داشت و در بخش دیگر مجاهدین و نیروهای دولتی. سیاست جمهوری اسلامی هم حمایت از یکی بر علیه دیگری نبود و با هر دو گروه تعامل خود را حفظ کرده بود. تلاش اصلی ما این بود که این ها را بر سر یک میز بنشانیم تا بتوانند دولت واحد را شکل دهند. اما ناتوانی مدیریت وقت در وزارت خارجه نگذاشت این مهم به انجام برسد. چه بسا در موضوع افغانستان ما در مقاطعی توسط قدرت های دیگر مدیریت شدیم. در دوره اصلاحات این موضوع بسیار پررنگ تر شد و از برخی اقدامات این برداشت می شد که طیف مشارکت می خواهد از ظرفیت آمریکا در جهان برای چانه زنی در داخل کشور استفاده کند. من چهارسال و نیم در مزارشریف خدمت کردم و این کار را با علاقه فراوان انجام دادم. البته برای فردی که در جایگاه بازرسی وزارت خارجه مشغول بوده است، پست سرکنسولی به نوعی تبعیدگاه محسوب می شد، اما من در این دوران سعی کردم نهایت کوشش خود را انجام دهم. متاسفانه شیوه مدیریتی آقای بروجردی در معاونت مربوطه به گونه ای بود که نتوانست تحلیل درستی از شرایط افغانستان داشته باشد و نمایندگی های ما در کابل، جلال آباد، هرات، تخار و دیگر شهرها یک به یک سقوط کرد و پس از حمله طالبان تنها نمایندگی که سقوط نکرد، مزار شریف بود. در حمله اول طالبان به این شهر من در آنجا بودم و از سوی تهران این اختیار به من داده شد که آن جا را ترک کنم، اما این کار را نکردم. پس از یک دوره کار سنگین من کمی از لحاظ جسمی احتیاج به مداوا داشتم و به همین خاطر به تهران بازگشتم. پس از چند روز مطلع شدم، بدون اینکه از پیش به من اعلام کنند، آقای سفیر که کابل را ترک کرده بود و سفارتخانه سقوط کرده بود، جایگزین من در مزارشریف شده بود و حتی به من مهلت نداده بودند که وسائل شخصی خود را در اتاقم در آنجا جمع کنم.

- شما با آقای امین زاده که عضو جبهه مشارکت بودند هم در دوره ای همکاری داشتید؟

در دوره آقای خاتمی، معاونت مربوطه در وزارت خارجه آقای امین زاده بود. ایشان بنده را نمی شناخت. اما با توجه به سوابق و عملکرد من، ایشان به بنده اعتماد کردند و به عنوان مشاور ایشان در امور افغانستان مشغول به کار شدم. در آن زمان آقای بروجردی نماینده ویژه رئیس جمهور در امور افغانستان بودند که بازهم با به کارگیری همان سیاست های غلطی که در زمان معاونت وزارت خارجه داشتند، باعث ایجاد روندی شدند که به شهادت دیپلمات های ما انجامید. دقیقا دو روز پیش از شهادت این عزیزان من به آقای امین زاده گفتم که طالبان شهر را اشغال می کند و جان این افراد در خطر است و این ها باید سریعا کنسولگری را ترک کنند. آقای امین زاده هم نظر من را با آقای خرازی در میان گذاشتند. اما در نهایت آقای بروجردی بر همان روند اصرار ورزیدند و گفتند که دیپلمات ها نباید نمایندگی را ترک کنند. شاهد این موضوع هم آقای حسین جعفریان هستند که برای مستند سازی در منطقه حضور داشتند. ایشان با من تلفنی صحبت کردند و شرایط را شرح دادند، در زمان مکالمه من با ایشان، شهید فلاح هم در آنجا بودند و پس از آقای جعفریان من با شهید فلاح صحبت کردم و ایشان به من گفتند که صدای من را به مسئولین برسان که در آستانه وقوع فاجعه هستیم. اما به هر حال مسئولین نپذیرفتند که خطر در کمین است. می توان گفت که آقای بروجردی با جان این عزیزان ریسک انجام داد و متاسفانه نه تنها ایشان توبیخ نشدند، بلکه ارتقای مقام نیز پیدا کردند.

من به آقای امین زاده که بسیار هم به من اعتماد داشتند، طرحی را ارائه دادم مبنی بر صلح در افغانستان. به ایشان گفتم بنده بر اساس متغیرهایی که در صحنه افغانستان می بینم و نوع کنش های قدرت های فرا منطقه ای، پیش بینی می کنم که جنگ به ضرر ما به پایان خواهد رسید. پس از پایان جنگ بحث صلح اتفاق خواهد افتاد و چه بهتر که ما پیشگام این موضوع باشیم که اگر جنگ را باختیم، لااقل صلح را نبازیم. ایشان طرح من را پسندید و بودجه خوبی در اختیارم قرار داد. پس از تلاش فراوان من توانستم گروه صلح قبرس را تشکیل دهم و این گروه توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته شد. گروه صلحی نیز در رم تشکیل شد که تنها شامل ظاهر شاه بود. اما گروه قبرس شامل گروه ها و فعالین مختلف از طیف تکنوکرات ها و مجاهدین و سایر گروه ها بودند. طرف سوم مذاکره هم شامل جبهه متحد متشکل از احمد شاه مسعود و نیروهایش بود. هفت دور مذاکرات در ژنو با محوریت این سه گروه انجام شد. کارت ما در این مذاکرات، هم جبهه متحد بود و هم محور قبرس. و در طرف مقابل آمریکا فقط کارت گروه رم را داشت. البته در نتیجه کار بنده با آقای امین زاده به اختلاف خوردم. در بحث کنفرانس بن، من احساس کردم که ایشان و طیف همفکرانشان، ظرفیت ایران را برای منافع جناح خود برای نزدیکی به آمریکا هزینه می کند. آقای امین زاده اختیارات فراوانی را در وزارت خارجه دارا بودند و به نوعی وزیر در سایه بودند و آقای خرازی بیشتر وزیری تشریفاتی بودند. آقای ظریف هم که آن زمان معاون بین الملل وزارت بودند در این مسیر بسیار با آقای امین زاده هماهنگ بودند. در بحث کنفرانس بن، آقای ظریف مسئولیت کار را به عهده داشتند و هماهنگی با ایشان هم در شورای امنیت ملی که آن موقع آقای روحانی مسئولیتش را داشتند انجام شد و از همین مقطع بود که بنده از این روند کنار گذاشته شدم. در دولت دوم آقای خاتمی دیگر بنده نتوانستم با آقای امین زاده همکاری کنم و از آن معاونت استعفا دادم.

اکثر تضاد هایی که می بینید در عرصه سیاسی و جناحی کشور وجود دارد، کاذب و برای سرگرم کردن افکار عمومی است. میل دارم خاطره جالبی را برایتان نقل کنم. پس از آن که من از معاونت رفتم و در حوزه مطالعات راهبردی مشغول به کار شدم، گزارش جامع و کاملی را پیرامون موضوعات سیاست خارجی از جمله بحث هسته ای و بحث افغانستان و چند موضوع دیگر آماده کردیم و برای مقام معظم رهبری ارسال کردیم که با یک دید انتقادی نسبت به سیاست وزارت امور خارجه تنظیم شده بود. مجلس هفتم به تازگی تشکیل شده بود و آقای بروجردی هم رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس شده بود. کمیسیون سیاست خارجی در مجلس هفتم در ظاهر تضاد و اصطکاک زیادی با وزارت خارجه آقای خاتمی داشت. یک رونوشت از گزارشی را که ما برای رهبری ارسال کرده بودیم نیز برای کمیسیون سیاست خارجی مجلس فرستاده شده بود. چند روز بعد از دفتر آقای امین زاده با من تماس گرفتند و من را خواستند. وقتی پیش ایشان رفتم، گزارشم را با عصبانیت روی میزشان پرت کردند و پرسیدند چرا این گزارش را علیه من تنظیم کردی؟! ایشان گلایه آمیز به من گفتند که آقای بروجردی از کمیسیون امنیت ملی مجلس با من تماس گرفته و گفته که چه نشسته ای که مشاور تو علیه تو گزارش نوشته است. در صورتی که ظاهر امر این بود که آقای امین زاده در یک طرف جبهه است و آقای بروجردی در طرف دیگر.

- جایگاه نیروهای انقلابی در وزارت امور خارجه به چه نحوی است؟
نوعی نگاه بین الملل گرایانه در بدنه وزارت خارجه از ابتدای انقلاب وجود داشت که معتقد به همکاری در سطح بالا با سازمان های بین المللی، سامان دهی ان جی او های به ظاهر مردمی، انجام بخشی از وظایف حاکمیت در چارچوب تعریفی سازمان های بین المللی و هماهنگی با بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و سایر ارگان های مرتبط با سازمان ملل متحد بود. یکی از مواردی که در این نوع نگاه وجود دارد، انجام برخی وظایف اجتماعی توسط ان جی او هاست. ان جی او هایی که در یک حالت هماهنگی بین المللی قرار دارند و راس هرم آن ها در آمریکا است و هماهنگی ها در آن جا انجام می شود. البته شیوه مدیریتی آقای ولایتی اینگونه بود که همواره تعهد و تخصص را از هم تفکیک می کرد. بخش نیازمند به تعهد را به بچه حزب اللهی ها می داد. مانند بخش بازرسی و نظارت و سایر بخش ها و بخش های مدیریتی و مهم تر و تاثیرگذارتر نظیر معاونت های مهم وزارت امورخارجه را به طیف بین الملل گرا نظیر آقایان ظریف، ناصری، موسویان و غیره می داد. البته خود آقای ولایتی هم در مقاطعی نشان داد که بیشتر تمایلش به طرز تفکر بین الملل گراست. امضای قطعنامه 598 و امضای عضویت دائمی ایران در معاهده npt و سایر معاهدات مهم، همه در دوران وزارت ایشان اتفاق افتاد. البته ایشان با افتخار این موارد را اعلام می کنند و چند بار در مورد آقایان ظریف و عراقچی گفتند که این ها ثمره 16 سال مدیریت من هستند.

در دوران اصلاحات غفلت های زیادی نسبت به ظرفیت های بین المللی انقلاب اسلامی صورت گرفت که ما دنباله آن را در دولت آقای روحانی هم می بینیم. خاطره جالبی برایتان نقل کنم. آقای کرزای رئیس جمهور سابق افغانستان این را برای من نقل کردند که در برهه ای، ایشان میخواستند در نقش میانجی میان ایران و آمریکا وارد بشوند و پرونده هسته ای را حل کنند. خانم رایس، وزیر خارجه وقت آمریکا در پاسخ به درخواست میانجیگری کرزای به وی می گوید که مسئله ما با ایران انرژی هسته ای نیست، حتی بمب هسته ای هم نیست و اگر ایران بمب هسته ای نیاز داشته باشد، ما خودمان به آن ها می دهیم. مسئله اصلی ما با ایران، ایدئولوژی انقلابی آن هاست که منافع ما در سراسر دنیا را تهدید می کند و ما میخواهیم با وارد کردن فشار آن ها را از ایدئولوژی خود برگردانیم. مدیریت پرونده هسته ای چه در دوره اصلاحات و چه در دوره کنونی، نشان می دهد که تیم مذاکره کننده هنوز به این درک نرسیده است که مسئله اصلی آمریکا، موضوع انرژی هسته ای و حتی بمب هسته ای نیست.

- وقتی دکتر احمدی نژاد در انتخابات پیروز شدند، بحث معاونت شما در وزارت خارجه مطرح بود. چرا این موضوع عملی نشد؟ 

وقتی دکتر احمدی نژاد در سال 84 رای آوردند، با صحبت هایی که انجام شد، قرار بر این شد که آقای جلیلی به عنوان قائم مقام وزیر و بنده به عنوان معاون مالی – اداری وزارتخانه مشغول شوم که البته آقای متکی مقاومت کردند و آقای جلیلی به عنوان معاون اروپا-آمریکا انتخاب شدند و به جای من هم بعد از این که ده ماه منتظر بودم، فرد دیگری را برای این معاونت در نظر گرفتند. اصل مخالفت هم از جانب آقای ولایتی بود. ایشان پس از اینکه از وزارت امور خارجه رفتند، همواره سعی می کردند به عنوان وزیر در سایه اعمال نفوذ کنند. هم کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس برایشان خیلی مهم بود که فرد مورد نظر خود را در آنجا قرار دهند و هم معاونت های حساس وزارت امورخارجه. چه در دوران آقای خاتمی و چه در دوران آقای احمدی نژاد. البته برخی مطرح می کنند که آقای متکی، گزینه پیشنهادی علی لاریجانی بود و نیروی نزدیک به وی بود. با شناختی که از هر دو نفر دارم به نظرم این حرف، حرف دقیقی نیست. روحیات آقای متکی کاملا در تضاد با روحیات علی لاریجانی است. آقای متکی بیشتر فرد مورد نظر آقای ولایتی بود و وقتی ایشان وزیر شد، در واقع مدیریت در سایه آقای ولایتی در وزارت خانه تثبیت شد.

- با این تفاوت دیدگاه که شما می فرمایید، چرا دکتر احمدی نژاد آقای متکی را انتخاب کردند؟
در سال 84 وقتی دکتر احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسید، تیم سازی نکرده بود و نیروی کافی برای پست های مدیریتی در اختیار نداشت. لذا نیروهای ارزشی وقتی فردی را به وی معرفی می کردند، او اعتماد می کرد. دکتر احمدی نژاد معتقد به گردش نخبگانی بود و اعتقاد داشت اگر حلقه بسته مدیریتی، تداوم پیدا کند، مرگ انقلاب را در پی خواهد داشت. وی عمیقا معتقد بود که باید از ظرفیت بی نهایت ملت در اداره کشور استفاده کرد و خیلی از انتخاب های وی از این طرز تفکر ناشی می شد. البته خب این گونه اندیشیدن هزینه ها و ریزش هایی را هم در پی دارد که البته رویش های آن، بسیار قابل ملاحظه تر است. امثال بنده و آقای جلیلی، در صورتی که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور نمی شد، هیچ گاه جایگاهمان از سرکنسولی و مدیرکلی در یک معاونت بالاتر نمی رفت و تا سال ها از همان حلقه بسته مدیریتی برای اداره کشور استفاده می شد.

- چطور شد که به سفارت ایران در ایتالیا رفتید؟
دکتر احمدی نژاد، در ابتدا اصرار داشت که من سفیر ایران در عربستان شوم که بنده مقاومت کردم. زیرا با روحیاتم سازگار نبود. پس از آن ایتالیا و فرانسه را پیشنهاد دادم که من پس از مشورت با دوستان تصمیم گرفتم به ایتالیا بروم. آقای متکی البته به شدت مخالف رفتن من به ایتالیا بود و پیگیری کار من برای اعزام به ایتالیا فقط توسط شخص دکتر احمدی نژاد و آقای جلیلی انجام شد.

سعی کردم در دورانی که در ایتالیا خدمت می کنم، وظیفه خود را به بهترین نحو انجام دهم. روابط سیاسی را در بالاترین سطح ارتقا دادم و رابطه صمیمانه ای با نخست وزیر ایتالیا برقرار کردم. در موضوع اقتصادی، سطح تجارت بین دو کشور را از 5.5 میلیارد دلار، به شش و نیم میلیارد دلار ارتقا دادم. به بیشتر شهرهای ایتالیا سفر می کردم و در آنجا سخنرانی های زیادی داشتم. فرهنگ در ایتالیا از اهمیت بالایی برخوردار است. سعی کردم روابط فرهنگی دو کشور را در بالاترین سطح برقرار کنم. در بحث هسته ای هم دوبار آقای لاریجانی و دوبار آقای جلیلی در زمان مسئولیت شورای عالی امنیت ملی به ایتالیا سفر کردند و یک بار به اتفاق با آقای سولانا نشست برگزار کردند. در موضوع انتقال تکنولوژی سعی کردم بیشترین تلاش را انجام دهم. استاندار خراسان جهت بازدید و عقد قرار داد متروی مشهد به ایتالیا سفر کرد و علی رغم بازدیدهای انجام شده و اعلام آمادگی طرف ایتالیایی واسطه های چینی در ایران قرارداد را به سمت خودشان سوق دادند و در نهایت قرارداد با چینی ها منعقد شد و اتفاق خاصی در رابطه با ایتالیا نیفتاد.

پنج کشور اروپایی بلژیک، فرانسه، آلمان، انگلستان و ایتالیا از کشورهای راهبردی هستند که معمولا سفرای ایران در این پنج کشور را پنج نفر هماهنگ با هم و همچنین هماهنگ با شخص وزیر و کانون های قدرت انتخاب می کردند. البته در زمانی که من سفیر بودم، چهار سفیر دیگر با هم هماهنگ بودند و بنده وصله ناچسب بودم! سفیر وقت ایران در لندن، هفت ماه بود که علیه رئیس جمهور کشورش در کشور بیگانه سخنرانی می کرد که عاقبت وی را عزل کردند و کلی جنجال راه انداختند که چرا در کار وزیر دخالت می شود؟ آیا سفیری که علیه رئیس جمهوری کشورش صحبت می کند را نباید عزل کرد؟ یا شخص آقای ظریف که این روزها ماجرای برکناری اش را در دولت دکتر احمدی نژاد این گونه پررنگ می کنند هم وضعیت مشابهی داشت. وی به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل به مصوبه ای که برای رسمیت دادن به هلوکاست بود رای داده بود و علت اصلی عزل وی همین بود. انتظار داشتید دکتر احمدی نژاد کسی را که این گونه ناهماهنگ با سیاست های نظام عمل می کند را عزل نکند و تحمل کند؟

رفتار آقای متکی در خیلی از جاها حرفه ای نبود. یک بار که من به دیدار معاون وزیر امورخارجه ایتالیا رفته بودم، خاطره ای را از آقای متکی با حالت طنز برای من نقل کرد. البته من ناراحت بودم از اینکه وزیر امور خارجه کشورم، مایه طنز یک بیگانه باشد. ایشان برای من تعریف کرد که در یکی از کنفرانس هایی که در بروکسل برگزار می شد، چون جایگاه کشورها را بر اساس حروف الفبا چیده بودند، ایران و ایتالیا در کنار یکدیگر بودند. وزیر خارجه ایتالیا آقای متکی را از دور می بیند که با حالت گیجی و گنگی به دنبال صندلی خود می گردد. وزیر از معاون خود می پرسد، ایشان آقای متکی است؟ و معاون هم می گوید بله. آقای معاون برای من تعریف می کرد که همان موقع به آقای وزیر گفتم که متکی با ظهره وند، روابط خوبی ندارد و حواست جمع باشد یک موقع حرفی از ظهره وند نزنی! اما شیطنت وزیر گل می کند و وقتی آقای متکی در صندلی خود مستقر می شود پس از خوش و بش به او می گوید که عجب سفیر باهوشی دارید و از من پیش متکی تعریف می کند. معاون برای من با حالت طنز نقل می کرد که وقتی وزیرخارجه ایتالیا این جمله را برای آقای متکی گفت، چهره ایشان درهم رفت و تا آخر اجلاس دیگر با وزیرخارجه ایتالیا صحبت نکرد. خب آیا این صحیح است که یک وزیر خارجه از سفیر خود این گونه دفاع کند؟

یکی دیگر از علل ناراحتی و مشکلات آقای متکی هم این بود که پرونده هسته ای در وزارت خارجه نبود و در شورای عالی امنیت ملی به مدیریت آقای جلیلی انجام می شد. آقای متکی همواره به عنوان رقیب به آقای جلیلی نگاه می کرد. دوبار آقای جلیلی به ایتالیا سفر کرد و من ترتیب ملاقات در بالاترین سطح یعنی نخست وزیر را برای آقای جلیلی دادم و آقای متکی از این موضوع خیلی ناراحت شده بود.

اما علت اصلی که آقای متکی تصمیم بر عزل من داشت و دکتر احمدی نژاد شدیدا مخالفت کرد و ماجرا تبدیل به یک جنجال رسانه ای شد از این قرار بود که چند بار آقای متکی و آقای بروجردی هیئات هایی را به ایتالیا فرستادند که کارشان شخصی بود و من با استعلامی که از وزارت خارجه و کمیسیون امنیت ملی انجام دادم، متوجه شدم که سفر این دو هیئت کاملا شخصی است. اما آن ها به علت سفارشات آقای متکی و بروجردی انتظار داشتند که از امکانات سفارت استفاده کنند و من هم خود را یک سفیر احمدی نژادی میدانستم و نماینده تفکری بودم که قرار بود به اینگونه مدیریت و استفاده شخصی از بیت المال پایان دهد، با این کار مخالفت کردم. در هیئت اول برادر آقای متکی که آن موقع سمت مدیر کل وزارت مسکن را هم عهده دار بودند، قرار داشت و در هیئت دوم معاون آقای بروجردی به همراه یکی از کارگردانان مطرح سینما به ایتالیا آمده بودند تا فیلمی تبلیغاتی برای انتخابات مجلس بسازند و می خواستند از امکانات دولتی به مدت در سفارت خانه استفاده کنند که من هم مخالفت کردم زیرا تهران هم تاکید کرده بود سفر شخصی است و ارتباطی به وزارت خارجه ندارد و همین باعث شد که آقای متکی در صدد عزل من برآیند و هیئت بازرسی به رم فرستادند و حکم عزل من را هم نوشتند که با مخالفت دکتر احمدی نژاد مواجه شدند.

- چه تعداد از سفرای ایران در زمان دوره اول وزارت آقای متکی با دکتر احمدی نژاد همسو بودند؟ 

شاید تنها سفیری که در دولت اول آقای احمدی نژاد با ایشان هماهنگ بود من بودم. سایر سفرا همگی از نیروهای نزدیک به آقای متکی بودند. زمانی که آقای احمدی نژاد برای اجلاس فائو به ایتالیا آمده بودند، به ایشان گفتم که فشار روی خانواده من بسیار زیاد است و هر روز از سوی وزارت امور خارجه فشار را بر من بیشتر می کنند و دیگر نمی توانم به این مسئولیت ادامه دهم.

- پس از سفارت ایتالیا شما به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی رفتید که همزمان هم بود با رخ دادن فتنه 88. عملکرد شورای عالی امنیت ملی را در فتنه 88 چگونه ارزیابی می کنید؟
در زمان فتنه 88 من در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مشغول بودم. دکتر احمدی نژاد در سال 84 گفتمان مورد نظر امام و انقلاب را به صحنه آورد و پیروز شد و نتیجه 4 سال ریاست جمهوری وی، افزایش جهشی قدرت ایران در سطح منطقه و بین الملل بود. طیف خاندان سالاری که در لایه های مدیریتی کشور نفوذ کرده بودند، شیوه مدیریتی احمدی نژاد که شامل شکستن حلقه های بسته مدیریتی و استفاده از ظرفیت مردمی بود را بر نمی تافت و به همین خاطر فتنه 88 را طرح ریزی کردند. بیشترین قرابت را با گفتمان مقام معظم رهبری در میان کاندیداهای انتخابات سال 84، دکتر احمدی نژاد داشت. اگر به صحیفه نور مراجعه کنید می بینید که حضرت امام بارها توصیه کرده اند که فردی را در راس امور قرار دهید که از جنس مردم باشد، اگر اینگونه شد، می شود دولت شهید رجایی و دولت احمدی نژاد. زمانی که من به بلوغ سیاسی نرسیده بودم و هنوز درک درستی از شرایط سیاسی نداشتم، گمان می کردم که راهکار مقابله با جناح راست، جناح چپ است. بعد از مدتی خود راست ها به این نتیجه رسیدند که راهکار مقابله با چپ ها مدرن شدن است که در واقع این نوع تفکر حاصلش می شود کارگزاران. اما پس از مدتی من متوجه شدم ریشه همه این جناح ها یکی است و از اساس تفاوتی با هم ندارند. گاهی می بینیم دو شخصیتی که به ظاهر کاملا با هم متضاد هستند، بینشان ازدواج فامیلی رخ می دهد. این نشان می دهد که این دعواها برای سرگرم کردن افکار عمومی است. فتنه 88 رخدادی بود که سابقه قبلی نداشت و دستگاه های امنیتی ما تجربه برخورد با جریان برانداز در این سطح و به این گستردگی را نداشتند. در موضوع جنگ تحمیلی هم اینگونه بود. تجربه مدیریتی ما در روز اول جنگ با سال آخر جنگ قابل مقایسه نبود. در موضوع فتنه هم شاید ابتدای موضوع عملکرد خوبی در دستگاه های امنیتی مشاهده نشد. اما روند مدیریت در زمان دبیری آقای جلیلی در شورای عالی امنیت ملی روند رو به رشدی بود و هر روز منظم تر و کاراتر می شد.

- فکر می کنید علت رای 25 میلیونی دکتر احمدی نژاد در سال 88 چه بود؟
اقای احمدی نژاد ویژگی که داشت و دارد این است که نزدیکترین رویکرد را به رویکرد حضرت اقا داراست. کسی بود که میتوانست و میتواند مطالبات حضرت اقا را عملیاتی کند.ثانیا تصویری از شهید رجایی بود. من مقاطع مختلف مدیریتی را درک کرده ام و با خیلی از شخصیت ها کار کرده ام. اعم از آقای کروبی و آقای خاتمی و آقای ولایتی و سایرین. واقعا تنها مقطعی که من دیدم و احساس کردم که ملت در حاکمیت یک پدر دلسوز دارند یکی دوره مرحوم رجایی بود و یکی هم دوره اقای احمدی نژاد. وگرنه غیر از این من همیشه تصورم این بوده که روسای جمهور بیشتر شبیه به ناپدری هستند تا یک پدر! چون پدر دلسوز حتی اگرهم خودش نخورد و نپوشد ولی نیاز بچه هایش را فراهم میکند. یک پدر دلسوز ممکن هست که خطاهایی هم داشته باشد اما دلسوز است و اگر خطایی مرتکب شود از سر دلسوزی است و خانواده یا مردم احساس اعتماد میکند. ولی وقتی یک پدری پی عیش و نوش و دنبال منفعت های خودش هست کسی به او اعتماد نمیکند و همه از او ناراضی اند. احمدی نژاد معتقد بود و هست که هویت ملی ما منشعب از هویت همه احاد ملت است. از هر قوم و طایفه و مذهب و نژاد. همه ما سهم داریم که سهم برابر و مشخص است. اینطور نیست که بعضی ها احساس کنند که عده ای برخوردار ترند و عده ای فراموش شده.حکومت در منظر حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری مرتبط با محرومین است. ادمهای متمول نیازی به دولت ندارند. الان خانوارهای دهک های نه و ده نیازی به دولت ندارند بلکه این محرومین هستند که به دولت نیاز دارند. اقای احمدی بزرگترین گناهش این بود که آمد تفکر امام را عملیاتی کرد.

- از نظر شما که مدتی هم در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بودید، به چه علت توافق نامه تهران عملی نشد؟
اولا یک نکته ای را بگویم که همه جا هم از آن دفاع کرده ام. تحریم به هیچ عنوان برای ما تهدید نبوده است. تحریم برای ما یک فرصت است اما به هزینه دشمن. تحریم نشان میدهد که نقاط اسیب پذیر ما کجاست. هنر ما این است که نقاط ضعف را به قوت تبدیل کنیم. متوجه می شویم که تحریم امروز متوجه بنزین است، مثل اقای احمدی نژاد که آمد این مساله را حل کرد. در موضوع توافق نامه تهران خب رییس جمهور ترکیه و برزیل فعال شدند. چون از نمد هسته ای همه دنبال این بودند که کلاه بدوزند. حتی یک استراتژی داشتیم که 1+5 را به 1+10 تبدیل کنیم. چون میفهمیدند منطق ما چیست. حتی اقای احمدی نژاد و جلیلی هم گفتند که ما تور میگذاریم و بیایید همه سایت های ما راببینید چون بحث تولید بمب اصلا در دستور کار ما نیست.
در توافق نامه تهران اینها آمدند واسطه شدند. قرار شد که تست کنیم و بهانه انها را که میگفتند شما بمب دارید از بین ببریم. اصلی ترین موضوع آن ها بحث 20درصد بود و اینکه تولید سوخت 20 % ما صرفا مربوط می شد به تامین نیازهای سایت تهران. تامین سوخت این سایت، به صورت صفحه ای انجام می شد نه میله ای. لازم به ذکر است که نتیجه فعالیت های سایت تهران تولید رادیو دارویی هست که نیازهای بیش از 800 هزار بیمار را تامین می کند.

اما اینها گفتند شما صفحه سوخت ندارید و نمیتوانید بسازید. ما گفتیم صفحه سوخت ما را شما تهیه کنید. انها گفتند اورانیوم را به ترکیه بدهید. ما گفتیم ضمانت این موضوع چیست در حالی که ما شش ماه دیگر به رادیو داروهای تولیدی سایت تهران نیاز داریم. قرار شد یک تیم کارشناسی قرار دهیم که یک دوره یک الی دو ساله طول بکشد. و ما گفتیم که برای این دوره اورانیوم تولید نمیکنیم. ولی شما برای این دوره به ما ضمانت بدهید که دارو را برای ما فراهم می کنید. قرار شد که یک جلسه کارشناسی در وین گذاشته شود که در انجا مکانیسم کار را در بیاوریم. رفتند و جلسه هم برپا شد ولی دیدند که هیچ خبری نیست. یعنی ما حتی اگر اورانیوم هم بدهیم هیچ تضمینی نیست. حتی در حوزه دارو انها حاضر به انجام این کار نشدند.توافق ما فقط در جنبه 20% بود. ما قرار نبود راجع به فعالیت های هسته ای یا فوردو با کسی صحبت کنیم.

- ایا صحبت هایی که در مورد اختلاف نظر دکتر احمدی نژاد با آقای جلیلی در موضوع توافق تهران میشد، صحت داشت؟
اقای جلیلی با احمدی نژاد مخالفت نداشتند. شاید یک جاهایی نظر دکتر احمدی نژاد این بود که سوخت 20 درصد را باید مورد مذاکره قرار دهیم. احمدی نژاد روی مبادله سوخت 20 درصد منعطف تر از جلیلی بود. اما روی اصل سیاست و رویکرد و اینکه انرژی هسته ای حق مسلم ماست و فعالیت های هسته ای ما به کسی ربطی ندارند، روی همه اینها اتفاق نظر داشتند. اقای احمدی نژاد هم هنوز با احترام خاصی به جلیلی نگاه می کند. دلخوری خطی نداشتند.

- چرا برخی در دوسال پایانی دولت دهم عنوان می کردند که احمدی نژاد منحرف شده است؟
اقای احمدی نژاد منحرف نیست. ما باید بدانیم که شاخص انحراف چیست. این که گفتند اقای احمدی نژاد نسبت به دوره اول منحرف شده همه اینها بی بصیرتی و ناشی از عناصر روانی بوده است. پروژه انحراف از درون کارگزاران هدایت میشد. کسانی که همه جا می پلکیدند و این کوس انحراف را میزدند بعدا دیدیم که سر از کجا در اوردند.

- علت رای آوردن حسن روحانی در سال 92 از نظر شما چه چیزی بود؟ 

رای اقای روحانی بنظر من رای قوی نبود. مشکل اصلی ناشی از طیف مقابل اقای روحانی بود. که اگر این دوستان گفتمان واحدی می داشتند و از اقای احمدی نژاد زاویه پیدا نمیکردند، این اتفاق نمی افتاد. رهبری روشن و شفاف فرمودند من توصیه میکنم که سیاست دولت یازدهم مبتنی باشد بر نقاط قوت دهم منهای نقاط ضعف ان. یعنی رویکرد همان باشد و فقط نقاط ضعف جبران شود. ولی اینها کاملا برعکس احمدی نژاد عمل کردند. من از اظهار نظرهایشان در مناظره های انتخاباتی پیرامون مسکن مهر خیلی دلخور شدم که هر کسی یک ایراد غیر منطقی گرفت. شاخص و معیار کپرنشین ها هستند نه کاخ های شمال تهران. خیلی ها نیازمند چنین مکانی بودند. کسی که خانه ندارد میفهمد و درک میکند.

- نظر شما پیرامون حواشی که در مورد آقای مشایی در دولت دهم رخ داد چیست؟
من اقای مشائی را بطور مختصر میشناسم. الان به حق یا نا بحق یک فضای مسموم را درست کرده اند. اصرار بر این قضیه موجب میشود که جامعه یا حاکمیت هم همکاری نکند. اگر همکاری بدنه حاکمیتی و ساختارهای اداری ما و افکار عمومی نباشد مشکل ایجاد میشود. حتی فرض کنید آن فرد در تراز معصوم هم باشد. یک وقت شما کسی را خوب میشناسی و ایمان داری به او ولی آن ایمان باید ثابت شود. من به دوستان گفتم چرا وقتی به شما که انگ انحراف زدند شما سکوت کردید و از خودتان دفاع نکردید؟ میتوانند همین الان هم از طریق مصاحبه ها از خودشان دفاع کنند. این نظر شخصی من است که نباید بگذارند اینقد این واژه انحراف را تکرار کنند. این یک جسارت است.

- فکر می کنید به چه علت برجام در مجلس اصول گرا ظرف 20 دقیقه و با رای بالا تصویب شد؟
افراد را باید در وقت سختی شناخت. اینجاست که بصیرت معنی پیدا میکند. من تصورم این است این اتفاقی که در مجلس افتاد ناشی از بی بصیرتی و کم بصیرتی بوده است. یعنی برجام را شما نمیتوانید بر اساس تک تک مفادش و تهیه کردن یک فهرست هزینه فایده ارزیابی کنید؟ برجام فرایندی است که این فرایند می شود یک پروژه و فرجامی دارد در نقطه پایانی که ما باید آن را می دیدیم. فرجام برجام از نظر بنده یعنی تسلیم جمهوری اسلامی ایران. یعنی فاتحه انقلاب را خواندن. برجام نجات دهنده ایالت متحده بود. برجام نجات دهنده دموکرات ها بود. برجام نجات دهنده غرب بود و سودش بیشتر برای انها بود. برای ما سودی نداشت. برجام برخلاف حاکمیت ملی است. برجام در تضاد با اندیشه انقلابی حضرت امام و رهبری است.
حضرت اقا تایید نکردند. ایشان 9 بند را گفتند و حجت را تمام کردند. اگر برجام با رعایت ان 9 ماده انجام میشد من هم تایید میکردم اما نشد. مگر قرار نبود که کلیه تحریم ها لغو شود؟ ساختار تحریم ها باید می شکست ولی نشد. من میگویم بین انچه که اتفاق افتاده با انچه که مورد نظر بوده فاصله زیادی وجود دارد.

- با توجه به اینکه در آستانه انتخابات هستیم، نظر خود را درباره لیست اصولگرایان بفرمایید.
اگر قرار بود اصلح را تعیین کنند فرایند این نبود که چندنفر از اقایانی که خودشان هم کاندیدا هستند بیایند و لیست تهیه کنند. ما باید فرایندهای کارشناسی را دنبال کنیم. ببینید ما باید بدانیم که دنیا چگونه اداره میشود. مدیریت از یک نرم های ثابتی پیروی میکند. این مباحث مثل اصولگرایی آدرس غلط هستند. مگر بقیه اصولگرا نیستند؟ این واژه هایی است که درست شده مانند اعتدال، مگر بقیه غیر معتدلند؟ ما ولایت داریم . باید ببینیم که چقد با شاخص های ایشان هم خوانی داریم. اگر این کار را بکنیم انسجام و وحدت ملی شکل میگیرد.

- فکر می کنید نتیجه انتخابات پیش رو به چه صورت باشد؟
در این دوره انتخابات هوشمندی، بصیرت و رای اگاهانه مردم میتواند شاخص باشد. مردم باید مجلسی درست کنند که این مجلس زبان گویایی باشد برای طرح مطالبات انها از بخشی از حاکمیت که دولت باشد. اگر قرار باشد وکیل الدوله درست کنند حکومت ما دچار مشکل سیاسی می شود و مردم سیلی خواهند خورد. همان طور که حضرت اقا اشاره کردند. لیست اصولگرایان دارای تشتت گفتمانی است. چهره های مختلفی حضور دارند که بخشی از آنها ناشناسند. بخشی مربوط یه تفکر پوسیده هستند که اینها باید واقعیت خودشان را بفهمند و بیشتر از این هزینه به کشور تحمیل نکنند. برخی از آنها هم عناصری هستند که درچهارچوب نظام و انقلاب هستند. درست است که میگوییم برای حکومت داری باید نسل جوان بیاید. اما این یک فرایند است. شما نمیتوانید یک فردی که دیپلم نگرفته را بفرستید به دانشگاه. این یک واقعیتی است در دنیا. من مخالف با جوان گرایی نیستم اما این هم یک حدی دارد.

- فکر می کنید نماینده مطلوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
در مجلس باید علم و تجربه باشد. یعنی ما باید بدانیم که مجلس باید در راس امور قرار بگیرد و نه نماینده ها. مساله نظارت و تولید قوانین پویا مسئله مهمی است. قوانینی که بتواند حاکمیت را هدایت کند. بخش عمده ای از این معضلات که در کشور داریم مانند فساد، ناشی از وجود خلا های قانونی است. باید قوانینی داشته باشیم که راه فساد را ببندد.

- انگیزه شخصی خود شما برای کاندیداتوری مجلس چه بوده است؟
من فقط برای انجام تکلیف امده ام. نه اسپانسری دارم و نه منابع مالی. اما بحث من این است که باید گفتمانی در مجلس مستقر بشود که این گفتمان نزدیک باشد به گفتمان مقام معظم رهبری تا بتواند مطالبات مردم زا به روز پیگیری کند و یک تجربه حداقلی از محیط بیرونی هم داشته باشد. باید شرایط را بداند. احتمال دارد در روزهای آینده لیستی را دوستان تهیه کنند که یک طیف انقلابی هستند. از اصولگراها در تهران با احتساب دور دوم فکر میکنم که10-12 نفر رای بیاورند. لذا اینها اماده اند که بگویند شما ما را خراب کردید. توصیه من این است که اینها یک لیست متممی بدهند. دوستان نظر دارند که یک لیست تقریبا 10 نفری باشد.

- به عنوان سوال آخر پیش بینی خود را از انتخابات سال 96 بفرمایید.
من نمی دانم دکتر احمدی نژاد قصد کاندیداتوری در این انتخابات را دارند یا خیر. اما مطمئنم دولت روحانی اگر با همین روند بخواهد پیش برود، شخصی در انتخابات آینده پیروز می شود، که گفتمان احمدی نژاد را داشته باشد. زیرا مردم در یک دوره هشت ساله مزه خدمت صادقانه را چشیده اند و انتخاب مجدد مردم هم کسی است که همان گفتمان را داشته باشد.(+)

لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/X6xxp