روایتی از امیرالمؤمنین داریم که «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً» وقتی که این دل پشت کرد، شما مستحبات را به خود تحمیل نکنید، این با آن برنامه‌ریزی برای ریاضت منافات ندارد؟ لذّت‌های ما در محدوده‌ی مباح اگر با نیّت مؤمنانه همراه شد دیگر از حالت مباح بیرون می‌آید و باعث رشد می‌شود یعنی سکوی پرواز می‌شود و نشاط را در بقیّه‌ی برنامه‌های تکلیفی او می‌افزاید، ما برای آن برنامه‌های مباح زندگی افراد این را جا بیندازیم که نگاه آن‌ها به لذّت‌جویی، مؤمنانه باشد.

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در سومین جلسه انجمن نظام شناسی قرآن در مدیریت تربیت اسلامی که در موسسه فرهنگی صابره برگزار گردیده است نکات زیبایی را در خصوص دنیا طلب و زیست انقلابی و نقش فعالیت های جهادی در مقابله با هوای نفس بیان داشته است که متن سخنان ایشان در ادامه می آید:

راحت‌طلبی ابتلای فراگیر دارد و به لذّت‌طلبی هم منتهی می‌شود. نقطه مقابل آن مبارزه با هوای نفس است که دستورالعمل محوری تلقی می‌شود؛ البته هر کسی هوای او بر اساس اوصاف و ویژگی‌ها و جهان‌بینی‌ها و شناخت و نگرش‌های او به یک سمتی سوق پیدا می‌کند، ما اگر بتوانیم طلبه‌ها را در بدو زندگی طلبگی با انواعی از ریاضت‌ها آشنا بکنیم و در متن آن ریاضت‌ها زمینه‌ی انقلابی‌گری را در آن‌ها پدید بیاوریم و تحمّل یک سلسله ریاضت‌ها را برای آن‌ها امر معقول و مطلوبی قرار بدهیم، در تربیت او موفق بوده‌ایم.

نه اینکه طلبه اگر ناخواسته یک سلسله سختی‌هایی به او تحمیل می‌شود اسم این را ظلم بگذارد، نه اصلاً به استقبال آن برود یعنی یک کاری در فضای مدرسه بشود که به استقبال رنج و به استقبال مبارزه با هوای نفس بروند، اگر این فضا را ما ایجاد کنیم آن وقت می‌توانیم در این ظرف ریاضت‌هایی را تعریف کنیم که بوی انقلابی‌گری می‌دهد، عرض بنده در مقام کاربردی کردن و طرح‌ریزی یک سلسله برنامه‌های کاربردی که تربیت انقلابی را نتیجه بدهد این است که اوّلاً ما باید محوریّت مبارزه با هوای نفس را بپذیریم، ثانیاً باید برای مبارزه با هوای نفس برنامه‌ی ریاضتی بدهیم که آن برنامه صبغه‌ی انقلابی داشته باشد، خود پذیرش این ریاضت زیربنای انقلابی‌گری است، بعد نوع این ریاضت‌ها می‌تواند افراد را انقلابی تربیت کند.

ما باید بقیّه‌ی موضوعات را حول این موضوع تعریف کنیم نه قسیم این موضوع. مثلاً از ایمان به خدا و ایمان به قیامت استفاده کنیم برای اینکه ریاضت با انگیزه‌ی بیشتر و با شیرینی بیشتری تحمّل شود، از عبادت استفاده کنیم برای اینکه انرژی به دست بیاید برای همین، اوصاف و ویژگی‌های اخلاقی هم هریک تعریف خاصی برای مبارزه با هوی می‌دهند.

نه اینکه حول ارزش صفات بحث کنیم، به نظر من حول ارزش صفات بحث کردن آسیب‌هایی دارد، زیرا کسی‌که این صفت را به صورت ژنتیک دارد در مدرسه گل می‌کند، هم برای خود او و هم برای رفقای او نباید امر مشتبه شود، آن‌ها مأیوس می‌شوند و او مغرور!

عبادت به وقت

ما اگر مبارزه با هوی را محور قرار دهیم عبادت‌ها هم دیگر منفعلانه نخواهد بود، یکی از برنامه‌های ریاضتی ما، عبادت به وقت است که نوعی تلخی دارد و ما آن تلخی را می‌پذیریم، دیگر ادای اینکه این عبادت‌ها برای ما شیرین است را درنمی‌آوریم، زیرا بالاخره ناخودآگاه در ضمیر بچّه‌ها زمینه‌های تظاهر و رقابت‌های ناسالم پیش می‌آید؛ می‌گوید من چرا باید از رفیق خود عقب بمانم، همه هم به خاطر خداست یعنی واقعاً قصد تظاهر ندارد ولی درگیر مسائلی می‌شود که اصیل نیستند.

درس خواندن

درس خواندن هم یکی از جلوه‌های ریاضت است، درس خواندن را به ارزش نمره نباید بگذاریم، باید ارزش را به مقدار ریاضتی که هر کس کشیده بگذاریم، البته کمّی کردن این خیلی سخت است و باید یک مقیاس‌هایی داشته باشیم. اگر می‌توانستیم بر اساس زحمتی که شخص متحمل شده نمره دهیم خوب بود.

کار جمعی

اساساً هر کار جمعی سخت است؛ خصوصا در ایران که همه هوش بالایی دارند و احساسات قوی هم دارند، مدام با هم مشکل پیدا می‌کنند، همین الآن مشکلات سیاسی ما بخشی از آن برای این است که رشد این‌طوری نداشتیم، اگر این‌ها بخواهند انقلابی باشند لابد باید تشکیلاتی هم باشد «إصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»

علّامه‌ی طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) ذیل همین آیه نظام جمهوری اسلامی را تئوریزه می‌کنند. این «رابِطُوا» هم‌افزایی است. این هنری است که ما نداریم، هر کدام به تنهایی برای خود آدم‌های خوبی هستیم لذا راه و رسم مملکت‌داری را متوجّه نمی‌شویم، انقلابی هم که می‌شویم مثل آن فرد باز هم می‌خواهد خارج از سیستم، سیستم را اصلاح کند؛ می‌گوید من تحصن می‌کنم، من پیاده روی می‌کنم و عدالت قوه‌ی قضائیه را قبول ندارم. طلبه در اجتماعی بودن و در تشکیلاتی بودن و در خدمت بقیّه‌ی نظام باید بتواند تأثیر بگذارد.

من کلمه‌ی ریاضت را این‌جا استفاده می‌کنم نمی‌دانم چقدر به جا است، منظورم مبارزه با هوی است.

اردوهای جهادی

اردوهای جهادی هم یکی از جلوه‌ها هستند؛ بنابراین اردوهای جهادی، نظامی‌گری و کار دسته جمعی سه بستری است که به قصد ریاضت کشیدن طراحی می‌شود.

سوال: اردوهای جهادی گویا قسیم آنها نیست؛‌ ترکیبی از آن دو است یعنی هم یک نوع ریاضت در آن است، هم یک نوع کار دسته جمعی.

- اردوی جهادی با نظامی‌گری تفاوت دارد و آن دیسیپلین نظامی‌گری را ندارد، کسی ما را کوه می‌بُرد بعد برای پیاده‌روی مقررات می‌گذاشت، مثلاً کسی که از صف عقب می‌افتاد باید برود انتهای صف و خود را به اوّل صف برساند. کار جهادی این‌طور دیسیپلین نظامی‌گری و جنبه‌ی تشریفاتی ندارد، این مقررات یک اثر وضعی خاص دارد و طرف را جمع می‌کند، در اردوی جهادی کار جمعی راحت‌تر است، فرق می‌کند با اینکه کار جمعی را در حوزه تعریف کنید، در حوزه بیشتر دعوا می‌شود آن‌جا کمتر دعوا می‌شود؛ تمرین کار تشکیلاتی و جمعی در حوزه به نوعی سخت‌تر است، ولی در اردوی جهادی هر کسی بیشتر بدود در ضمن بیشتر روی دیگران تأثیر می‌گذارد، به صورت طبیعی تشکیلات شکل می‌گیرد؛ لذا می‌شود این‌ها را قسیم قرار داد.

مجاهدت در رسیدگی به محرومین

زحمت کشیدن برای طبقه‌ی محروم، تلاش در خدمت به محرومین و کمک به مستمندان، چیزی شبیه اردوی جهادی است که در شهر هم می‌شود تعریف کرد.

این برنامه‌ها چند اثر دارد؛ یکی اینکه واقعاً تنوع ایجاد می‌شود یعنی طلبه به حجره که برمی‌گردد خوشحال است؛ همین‌که یک چهار دیواری تمیز و موکتی دارد، شکر به‌جا می‌آورد، با استقرار می‌نشینند درس می‌خوانند، اگر آن‌جا نروند از همین در و دیوار خسته می‌شود، ضمن اینکه در خیلی از کارهای فرهنگی یا کارهای جانبی شخص دیگر برنمی‌گردد، می‌گوید من رفتم روزنامه‌نگار بشوم، چرا؟ چون چند نفر از من دعوت کردند به خاطر نشریه‌ی دیواری که در حوزه کار کرده‌ام! ولی در کار محرومین فواید آن را برمی‌دارد و برمی‌گردد درس خود را هم می‌خواند.

نسبت ریاضت و لذت

سوال: خیلی از برنامه‌های جهادی لذّت‌بخش هستند؛ البته سختی جسمی دارد ولی روح از آن لذّت می‌برد؛ این‌ها ارضای نفس نیست؟ حبّ ذات یا حبّ نفس یا قدرت‌طلبی در عمل ارضا می‌شود، بخشی از این ریاضت‌ها کم‌کم تبدیل به خو می‌شود، طرف عادت می‌کند به سحرخیزی و از آن التذاذ می‌برد، نکته‌ی دیگر اینکه حضور در همین برنامه‌های جهادی و مراکزی که نیازمندان را نگهداری می‌کنند پیش‌نیازهایی دارد یعنی برای هر طلبه‌ای نمی‌توانیم این نسخه را بپیچیم که در فلان مجموعه حضور داشته باشد، گاهی به توانمندی‌های جسمی یا توانمندی‌های علمی نیاز دارد که برود و سالم برگردد یا افسرده نشود و از این طریق مشکلات دیگری به وجود نیاید.

استاد پناهیان: البتّه بخشی از آن لذّتی که انسان از ریاضت می‌برد مباح است و مفید هم است؛ چون ما ریاضت را این‌طور معنا نمی‌کنیم که تمام دوست‌داشتنی‌ها را کنار بگذارد یا اصلاً لذّت نبرد بلکه نوع لذّت خوب است، بعد از یک مدتی ازسحرخیزی لذّت می‌برد چه اشکال دارد؟ اصلاً باید این اتفاق بیفتد.

مبارزه با هوی شبیه تقوا مقول به تشکیک و نسبی است، باید دید کدام علاقه، امروز سطح شما را پایین می‌آورد، آن علاقه بد است. مگر امیرالمؤمنین از مناجات لذّت نمی‌برد یا امام سجّاد (علیه السّلام) نفرمود «مَوْلَايَ بِذِكْرِكَ عَاشَ قَلْبِي»؟ آن‌ها که همیشه در ریاضت نبودند بلکه لذّتی می‌بردند که اهل دنیا از دنیای خود آن‌قدر لذّت نمی‌برند؛ آن لذّت اشکال ندارد، البتّه ممکن است کسی از عبادت لذّت نفسانی یا غیر الهی ببرد؛ مثلاً احساس کند غرور او دارد تأمین می‌شود، یا از حسادت لذّت ببرد زیرا می‌بیند رفیق او خوابیده و او بیدار شده؛ همان رفیقی که روز این را جا گذاشته بود این شخص شب او را جا می‌گذارد، می‌شود از عبادت هم لذّت نفسانی برد، بعد باید ریاضت دیگری تعریف کرد که این را اصلاح بکند ولی بدواً نه ممکن است نه مطلوب که بخواهیم کاری کنیم که این‌ها از ریاضت لذّت نبرند. منتها این را باید گوشزد کنیم و مراقبت کنیم که در فرایند تربیت با استمرار محاسبه‌ی نفس و مراقبت‌های دقیق از این ریاضت‌ها لذّت معنوی حاصل بشود نه لذّت نفسانی.

سوال: آیا تنوع آدم‌ها را ضربدر این ریاضت‌ها بکنیم؟ فرمودید طلّاب را با انواع ریاضت‌ها آشنا کنیم، سابق هم به تفاوت‌های فردی اشاره فرمودید که ممکن است کسی عرضه‌ی گناه را نداشته باشد یا نه عرضه‌ی آن را دارد ولی یک گناه را دوست ندارد، آیا ما به تعداد آدم‌ها باید ریاضت تعریف کنیم؟

استاد پناهیان: این تنوع زیاد نیست یعنی ما چند نوع گرایش و کشش هوای نفسی داریم که سن و سال و زمانش هم مشخص است، حبّ راحت و حبّ لذّت که منظور از لذّت لذایذ شهوانی است، نیازهای عاطفی و اعتباری یعنی در روابط اجتماعی این سه تا عمده‌ی درگیری‌های جوان‌هاست، معمولاً حبّ مقام خیلی کم است یعنی این‌ها در معرض آن نیستند، البتّه می‌شود پیش‌بینی‌هایی برای آینده آنان کرد؛ این‌ها معمولاً با حبّ مال یا حبّ شهرت درگیر نیستند.

پس دو پاسخ داریم: یکی اینکه تنوع زیاد نیست، دیگر اینکه مدرسه نمی‌خواهد این‌ها را بسازد این‌ها خودشان باید خود را بسازند، مدرسه با آن‌ها فلسفه‌ی ریاضت را در میان بگذارد، این نگاه غالب مدیر مدرسه و بدنه‌ی مدرسه بشود؛ مثلا نگاه آقای مجتهدی در تهران یک نگاه اهل بیتی بود و طلبه‌های آن مدرسه معمولاً اهل بیتی درمی‌آیند، این نگاه خیلی مهم است که در مسئولین مدرسه موجود باشد و بعد این نگاه تئوریزه شود. همان اوّل دو واحد درس برای طلبه‌ها بگذارد که زندگی یعنی این، بندگی یعنی این، یعنی از همان اوّل زیست طلبگی را درک کند که چیست بعد وارد شود، اوّل به عنوان یک انسان مهذّب مؤمن باید کار خودسازی را شروع کنی، اوّل باید توجیه بشود.

مسئولین مدرسه هم توجّه به این مسئله داشته باشند، مکرّر هم باید تذکّر داده شود که هر کدام از این اعمال بعد از چند وقت می‌تواند بت شما و خدای شما بشود؛ یک دفعه کسی را می‌بینید که با نفس مبارزه نمی‌کند می‌خواهید او را تکفیر کنید، تحقیرش می‌کنید در حالی که شاید اصلاً خدا آن عقل را به او نداده که از او این انتظار را داشته باشد.

در جلسه‌ی قبل مبارزه با هوی را در مقابل کسب ملکات طرح کردیم، می‌خواستیم اصالت این را در مقابل کسب ملکات ثابت کنیم، گفتیم بود و نبود ملکه اصالت ندارد، مبارزه با هوی اصالت دارد ولی در متن مبارزه با هوی اگر لذّت ترک لذّت بدانیم ـ دگر لذّت نفس، لذّت نخوانیم.

سؤال: آن برنامه‌ی مبارزه با هوی موجبات ملکاتی می‌شود و دیگر ریاضت، حالت ریاضتی خود را از دست می‌دهد.

- موجبات ملکات نمی‌شود بلکه موجب لذّت می‌شود، موجب ملکات هم بشود ما با آن کاری نداریم؛ علمای اخلاق و عرفان می‌گویند به ملکات نگاه نکنید، شما کار خود را بکنید شما درگیری خود را داشته باشید، در روایت هم می‌فرماید: از هر رذیله‌ای شخص نجات پیدا کند خدا او را به رذیله‌ی بعدی می‌اندازد که درگیری ادامه پیدا کند، درگیری یک اصل است، حالا کدام صفت را به دست آوردیم کدام صفت را به دست نیاوردیم صریحاً در روایات عدم اصالت آن را اعلام می‌کنند، پس شیرینی این مسیر مانعی ندارد؛ اساساً اگر زندگی طلبه‌ها شیرین و بانشاط نباشد که نمی‌توانند درس بخوانند منتها باید دید منشأ این شیرینی چیست، «فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ» این روایت در خطبه‌ی همّام است «يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ» می‌فرماید از اینکه فضل و رحمت خدا به من اصابت کرده خوشحال هستم و ناراحت هستم از معصیتی که انجام دادند و کاستی‌هایی که دارند لذا اساساً باید این شادی را تعریف کرد، ما باید فکری کنیم برای شاد بودن طلبه‌ها اگر فکر نکنیم برای شاد بودن طلبه‌ها نسبت به محیط بیرون احساس حقارت می‌کنند، کم‌کم عقده‌ای می‌شوند، نظام جمهوری اسلامی آیا نظام لذّت‌بری را برای مردم تعریف کرده که این‌قدر شما نشستید برای حرام‌ها دارید صحبت می‌کنید؟ مردم چطوری لذّت ببرند؟ چه کار کنیم کیفیّت لذّت مردم افزایش پیدا کند که سراغ معصیت نروند؟ روحانی که پاسبان نیست، جابر بن عبدالله انصاری زمان پیامبر اسلام جوان بود با یک خانم میانسالی ازدواج کرده بود. رسول خدا فرمودند چرا با دختر جوان ازدواج نکردی که از آن بیشتر لذّت بری، انرژی می‌گیری، گفت من پول نداشتم. روحانی این‌طوری با مردم حرف نمی‌زند!

سوال: نظامی که حضرتعالی تعریف فرمودید مقداری منافات دارد چون اصل برنامه‌ای که ارائه می‌کنید مبتنی بر مبارزه با هوای نفس است.

- هوای نفس نه لذّت، بین هوی با لذّت یک تلازمی هست ولی دقیقاً یکی نیست، هوی آن لذّتی است که سطح آدم را پایین می‌آورد و آن لذایذی است که در آن انانیت و خودخواهی است، نسبت به نتیجه در آن یک نوع دوری از خدا هست و منشأ آن یک نوع خودخواهی است.
امیر المؤمنین می‌فرماید از این لحظه‌های خوشی خود استفاده کنید برای آن لحظه‌هایی که می‌خواهید،

ما حتّی نمی‌گوییم لذّت‌های مشروع و مباح! ما گفتیم لذّت‌های لازم، لذّت لازم یک موقع واجب هم می‌شود؛ وقتی آدم می‌خواهد به گناه نیفتد، در روایت است پرسیدند چرا شیعیان شما این‌قدر ازدواج می‌کنند فرمود: به خاطر اینکه گناه نکنند، خیلی نگاه عجیبی است، بله؛ بنده در بحث زندگی عرض کردم که زندگی اساساًٌ مدیریّت کردن شادی و غم و لذّت و رنج است، در مدیریّت لذّت و الم شما لذّت‌ها را نفی نمی‌کنید، لذّت‌ها را برای خود انتخاب می‌کنید، مثلاً شما وقتی به زندگی خود نظم بدهید لذّت را نفی نکردید زمان برای آن گذاشتید، اروپایی‌ها یکشنبه‌ها تفریح و عیاشی می‌روند.

بقیّه‌ی روزها را کار می‌کنند، موفّقیت آن‌ها برای همین است، بخشی از موفّقیت‌های آن‌ها برای این است که لذّت خود را برنامه‌ریزی کردند، در اسلام هم که نگاه می‌کنید می‌بینید همین است، می‌گوید شما برای لذّت خود برنامه‌ریزی کن اصلاً لذّت را منع نمی‌کند، وقتی شما برنامه‌ریزی می‌کنید جلوی انانیت را گرفتید، این نفس شما هر لحظه هر چیزی را هوس کرد نباید بردارد، نه اینکه هر چیزی دوست داری نباید برداری، هوسی نباشید لذا آدم تا گرسنه می‌شود نباید غذا بخورد باید یک مقداری بگذارد از گرسنگی او بگذرد، تا جا دارد غذا نخورد. اتّفاقاً شیرینی غذا خوردن بیشتر می‌شود، از آن طرف تا سیر نشدی از غذا دست بکش این‌طور انتظار طعام شما برای طعام بعدی بالاتر هم می‌رود و لذّت هم بیشتر می‌شود منتها هوس را زده‌ای، این فرق این دو است،

حالا فلسفه‌ی لذّت اساساً چیست؟ باید آن را تعریف کنیم. نخ تسبیح طبیعتاً مبارزه با هوی است و شکی درآن نیست، امّا این نخ یک روکش دارد، و آن این است که انسان موجودی است که باید در این دنیا لذّت ببرد. اتفاقاً سختی کار همین مدیریّت کردن این دو با هم است و الّا اگر کار ما مبارزه با هوی به صورت مطلق بود خیلی راحت‌تر بود.

سؤال: اگر یک نفر بگوید ما باید با لذّت‌ها مقابله کنیم یعنی همان قسمت اوّل فرمایش شما را بگیرد، بعد استناد کند به آیه‌ی شریفه «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ‏» که یک زندگی پر از فشار و زحمت و رنج است که چون به لقای پروردگار منتهی می‌شود خیلی گواراست. مثل کسی که روزه‌دار است و 12 ساعت چیزی نمی‌خورد. وقت افطار لذّتی خواهد برد، این هم یک عمر شصت، هفتاد ساله را با رنج و محنت پیش می‌برد.

- به طور مطلق امکان ندارد «فًإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» این‌جا صریحاً عسر را اصالت داده ...

سؤال: پس یک تجدید نظر در آن مطلبی که فرمودید بکنید چون شما همان اوّل بسم الله فرمودید ما باید برنامه‌ای برای ریاضت نفسانی بریزیم، در حالی‌که چطور از زندگی خود لذّت ببر را نفرمودید.

- طبیعتاً اگر بخواهد در مدرسه چند واحد درسی برای توجیه یا تبیین زیست طلبگی و زیست مؤمنانه صورت بگیرد باید حتماً ما هر دو جنیه را بگوییم؛ منتها همان‌طور که قرآن به رنج اصالت داده ما هم به رنج اصالت دادیم و می‌گوییم لذّت آن هم فرع ماجراست و لذّت لحظه‌ی تنفس و انرژی گرفتن برای همان رنج بردن بهتر است، آن وقت می‌گوییم فرق لذّت خوب و لذّت بد در چیست، کما اینکه رنج خوب و رنج بد داریم؛ مثلاً یک کسی حسادت دارد رنج می‌برد از موفّقیت محسود خود، این رنجی است که روح را تباه می‌کند کما اینکه لذّت‌هایی هستند که این لذّت‌ها روح را تعالی می‌دهند یا مثلاً یک جاهایی حزن منع می‌شود «لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» پس به صورت کلی رنج را بر لذّت باید ترجیح بدهیم و الّا آدم برنامه‌ی ریاضتی را نمی‌فهمد، شکر او هم از لذّت‌ها کم می‌شود، حرص او هم به لذّت‌ها بیشتر می‌شود.

در ادامه راهکارها این نکته را هم عرض کنم اگر ما بتوانیم طوری کنیم که طلبه‌ها ریاضت‌هایی را برای خود تعریف بکنند خیلی خوب است، مثلاً سال اوّل و دوم لباس‌های خود را با دست بشویند، این را جزء برنامه قرار بدهیم، پدر ما تابستان‌ها ما را سر کار می‌گذاشت، من هم درس می‌خواندم، هم در صافکاری کار می‌کردم و سمباده می‌کشیدم، چقدر کار خوبی بود، چه تعادلی به آدم می‌دهد، مدرسه نگوید ما بودجه نداریم ماشین لباسشویی بخریم، بگویند بودجه داریم و ماشین لباسشویی هم داریم، ولی سال چهارم یا پنجمی‌ها که درسشان زیادتر می‌شود آن‌ها استفاده کنند، در آن زیست شخصی غذا درست کردن می‌تواند در برنامه قرار بگیرد، ظرف شستن می‌تواند در برنامه قرار بگیرد، روی تک‌تک این‌ها می‌شود دقت کرد، آن سه برنامه در شهر، در خارج از شهر و در اوقات خاص می‌تواند تعریف بشود، این برنامه در نوع غذا خوردن هم جاری است. ما اگر غذای بچّه‌ها را غذای سالمی قرار بدهیم که یک مقدار نسبت به غذاهای رایج خوشمزه نخواهد بود ضمن اینکه خود یک ریاضت است، جسم بچّه‌ها قوی می‌شود؛ جسم که قوی شد نیاز به استراحت زیاد و تنبلی ندارد، بخشی از این تنبلی‌ها و بی‌حوصلگی‌ها یا لذّت‌طلبی‌ها برای وضعیت فیزیولوژیکی جسم است، ما شب‌ها در حجره برنج با سیب زمینی یا گوجه فرنگی می‌خوردیم بعد ماست هم کنار آن می‌خوردیم، همه سردی بود صبح دیگر حوصله نداشتیم درس بخوانیم.

اگر شب نان و حلوا ارده می‌خوردیم هم صبح قبراق بلند می‌شدیم، هم حال عبادت داشتیم، از استراحت لذّت بردن و از زیاد خوابیدن لذّت بردن بد است، ولی اگر خواب خود را برنامه‌ریزی کنی نیم ساعت خواب وسط روز به اندازه هشت ساعت لذّت مباح دارد که نوش جان تو، البته لحظه‌ی بیدار شدن بعد از نیم ساعت سخت است، آن سختی را بگیر بعد یک نشاطی پیدا کن. بعضی از لذّت‌ها مباح است که باید برای آن برنامه‌ریزی کنیم، هر موقع غم دل شما را گرفت لباس خود را بشویید، خشک کنید، بپوشید، بعد از آن طراوتی می‌آید این مباح است، در بعضی روایت‌ها آمده که آدم کار شخصی خود را باید انجام بدهد، مدرسه را همه نوبتی جارو می‌کنند، این‌ها چیزهایی است که درآن بخش می‌شود قرار داد.

سؤال: آیا تفاوت داوطلبان با غیر آنها را باید لحاظ کرد؟‌ وقتی ما برنامه‌ی ریاضتی به بچّه‌ها می‌دهیم همه باید ملتزم به آن باشند؟ یک عدّه نمی‌خواهند و همراهی نمی‌کنند نوع مواجه‌ی ما با این‌ها چطور باشد؟

- اگر توجیه و تبیین اوّلیه صورت بگیرد به فرهنگ و رویه‌ی عام تبدیل می‌شود و دیگر کسی منطق ندارد مقابل آن بایستد. اگر تبیین عمومی اثر نداشت توجیه و گفتگوی شخصی توسط مربی مدرسه باشد. اگر این‌ها اثر نداشت می‌شود گفت به احتمال زیاد این به درد طلبگی نمی‌خورد، چون این‌ها غیر از اینکه خودشان ساخته نمی‌شوند بعضی وقت‌ها روی محیط هم اثر بد می‌گذارند، آن وقت آن اثر بد محیطی ضربه‌ی بیشتری به مدرسه می‌زند.

سوال: فرمودید اوّلین قدم در تربیت توجّه دادن به بیقراری نفس است برای تعالی. خیلی از ایجاد حساسیّت‌ها می‌تواند انگیزه‌ای برای حرکت باشد، آیا این یک مبنا و کلید است؟ چون این بیقراری‌ها بالاخره او را وادار می‌کند که راه را بیابد.

- آن‌که آغاز حرکت است و در طول حرکت هم باید استمرار داشته باشد. یعنی همراه تمام مراحل دیگر در مبارزه با هوای نفس برای ضعیف نشدن انگیزه بلکه برای قوی‌تر شدن انگیزه، آن بیقراری اوّلیه را مدام باید تقویت و بازسازی کنیم و حتّی رشد بدهیم، برای اینکه این بیقراری استمرار پیدا کند به یک شیوه‌ی خاصّی ائمّه‌ی هدی (علیهم السّلام) به تعبیر امروزی‌ها درس اخلاق می‌گفتند یا موعظه می‌فرمودند، برای اینکه این بیقراری حفظ بشود آدم این‌طوری ترسیم کند که فکر کنید به فلان موهبت دنیایی رسیدید بعد از آن چه؟ بعد می‌خواهید این موهبت دنیایی و این مقام دنیایی را چه کار کنید؟

ما می‌دانیم الگو خیلی مؤثّر است، برای ایجاد و استمرار این بیقراری در طول مسیر و تقویت آن الگوهایی را باید نشان بدهیم که مثلاً فردی که به همه چیز از مظاهر دنیا و اعتبارات ظاهری رسیده، بگوید من برای فلان چیزها متأسف هستم، مثلاً این‌ها را به خانه‌ی عالمی ببریم؛ همه‌ی طلبه‌ها می‌گویند کاش ما هم چنین خانه‌ای داشتیم، بیرونی هم داشت این‌قدر طلبه‌ها می‌آمدند، بعد می‌گوید بله ما زمانی مستأجر بودیم، ما را بیرون می‌کردند مدام اثاث‌کشی می‌کردیم، کم‌کم به این‌جا رسید. بعد ناراحتی خود را ابراز بکند از اینکه من چرا آرزو می‌کردم خانه داشته باشم، ما می‌توانیم از این نحوه الگو نشان دادن استفاده کنیم که بچّه‌ها نسبت به دنیا بگویند آخر آن واقعاً چه می‌شود، امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نامه‌ی سی و یکم نهج البلاغه طوری نگاه می‌کنند و جمع‌بندی می‌کنند که جلوی چشم آدم اصلاً دنیا را از چشم آدم می‌اندازند، هر کسی بیقرار آن مقصود و مقصد عالی نباشد شما بیایید اهداف پایینی آن را از او بگیر، هر کس بیقرار ملاقات خدا نباشد بیقرار یک مراتب پایین است، این‌ها را باید از او بگیری.

ما می‌خواهیم او را بیقرار ملاقات خدا کنیم درحالی‌که هنوز او این درگیر اهداف دیگر است، یک بار آقای راشد برای جمعی از جوان‌ها می‌گفت: دیگر از سن من گذشته اصلاً دیگر از شهوت مشمئز می‌شوم، تمام شد، این اثری که داشت این‌ها می‌گفتند ما هم این‌طوری می‌شویم پس این یک خواسته‌ی موقت است، حالا حساب کنید که یک پیرمردی به جوان‌ها بگوید تا می‌توانید بهره ببرید، آن‌ها را هلاک می‌کند، یا بیاید بگوید آقا متأسفانه ما دیگر نمی‌توانیم، اصلاً همه حریص می‌شوند، آقای مخملباف می‌گویند فیلمی ساخته که در آن می‌گوید شما تنها در لحظه‌ای زندگی کرده‌اید که لذّت بردید بقیّه‌ی آن را زنده نبودید، بازیگر اصلی فیلم یک کرنومتر دارد، هر موقع بخواهد لذّت ببرد آن را می‌زند، بعد می‌گوید من پارسال سه روز زندگی کردم، این آدم را بیچاره می‌کند، اگر دیدید کسی بیقرار نشد این حتماً یکسری اهداف دیگر دارد، آن اهداف دیگر را از چشم او که بیندازید آمادگی پیدا می‌کند برای بیقرار شدن برای آن هدف عالی، البتّه در مرحله‌ی اوّل بیقرار کردن برای آن هدف عالی نوعاً برای جوان‌ها ساده است، خیلی راحت شهادت‌طلب می‌شوند مثلاً آدم‌های سی، چهل ساله در مورد شهادت‌طلبی برای آدم‌های 15 و 20 ساله صحبت بکنند خود آن 40 ساله‌ها متوجّه نمی‌شوند که چه اثری روی این 20 ساله‌ها می‌گذارند «فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَيْرٍ»، این در جبهه اتّفاق افتاد.

سؤال: نگاه این جلسه کاربردی است، آیا این فرمایشات شما جایی روش‌مند تدوین و پیاده شده است؟

- نه متأسفانه؛ البتّه من اخیراً کارهای خود راتعطیل می‌کنم که همین را تحت عنوان اصول تزکیه یا راه زندگی رسم بندگی بنویسم. سبک زندگی بخشی از آن است، روحیات و فکر و نگاه و علاقه‌ها و جنبه‌های معنوی و ... هم باید درآن بیاید، من قائل به تفکیک زندگی و بندگی نیستم، بعضی جاها را می‌گویند که عرفانی است، بعضی جاها می‌گویند که اخلاقی است، هر جای آن یک اسمی دارد، به نظر من باید روی این‌ها کار کرد، شما باید برای درس اخلاق‌های مدرسه‌ها سهمیه‌بندی بکنید یعنی در درس اخلاق باید مقداری این و مقداری آن باشد و باید روی همه‌ی این‌ها تأکید بشود، یکی از محورهای اساسی درس اخلاق‌ها محدودیّت‌های دنیا است و حاکمیّت سنّت‌های خدا بر دنیا است، این چیزهایی که من می‌گویم در مناجات‌ها و در هر دعایی معمولاً از همه‌ی این‌ها است، هم در درس اخلاق‌ها باید باشد «لا یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکوُمَتِکَ» یا اوّل دعای ابوحمزه‌ی ثمالی «وَ لَوْ دَعَوْتُ غَيْرَهُ لَمْ يَسْتَجِبْ لِي دُعَائِي» این را باید بگوییم، این بخش جبری ماجرا است یعنی جبر محیطی که در عالم وجود دارد این بخش همیشه باید گفته بشود، «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ» واقعاً باید باور کنیم که ما مجبور هستیم؛ وقتی آدم به آن 50 درصد جبری خود نگاه می‌کند هلاک می‌شود. (سنّت‌های حاکم بر حیات انسان جدای از حیات بیرونی که قواعد و عللی دارد) البته من نمی‌گویم ما اختیار نداریم، آن بخش غیراختیاری را نشان می‌دهم.

ما اگر ملاک‌ها را دست بچّه‌ها بدهیم و نمونه‌ها را هم ذکر کنیم خود بچّه‌ها در مسیر رفت و آمد خود باید انتخاب بکنند، ضمن اینکه ما برای 50 درصد مبارزه با هوای نفس خود اصلاً برنامه نمی‌خواهیم، خدا در مقدّرات ما طراحی کرده، به بچّه‌ها گفته بشود که هر کدام از شما الحمدلله چه مشکلی دارید؟ آن می‌گوید من بابای خود دعوا دارم، آن می‌گوید من با خانم خود دعوا دارم، آن یکی می‌گوید من پول ندارم، می‌گوید الحمدلله همه‌ی شما پس یک برنامه‌ی اجباری از جانب پروردگار، به عبارتی همه یک مشکلی دارید الحمدلله، کسی هست در جمع ما مشکلی نداشته باشد؟ نه نیست، بعد همین که بچّه‌ها به این راضی باشند، هر کسی به رنج خود واقعاً راضی باشد و تلاش خود را هم بکند،

ما حتماً نیاز نیست برای ریاضت و مبارزه با نفس برنامه داشته باشیم، خدا برنامه را طراحی کرده، آن وقت بخش دیگری از برنامه‌های ما 50 درصد دیگر هم 25 درصد آن تحت تأثیر همین فضا است، مثلاً بابای او با او دعوا دارد این باید اوّل رضایت داشته باشد و کوتاه بیاید اینکه هیچ، اتّفاقاً برود حرف‌های بابای خود را هم بشنود خدمت هم بکند چون بابای او گفته بیا این‌جا کشاورزی کن یا کار کن او دوست ندارد، یعنی بخشی از مبارزه با هوای نفس هم همین‌طوری تأمین می‌شود، یک بخش اندک دیگر آن می‌ماند آن بخش اندک دیگر آن به نظر من اگر اصول آن را بگوییم بچّه‌ها دچار اشتباه نمی‌شوند که آیا من از روز اوّل باید نمک روی هندوانه بریزم، اصول آن اگر گفته بشود آسیب ندارد.

سؤال: نوع نگاه قشر مذهبی ما به فعالیّت‌های دینی عبادی این است که اگر از روی اکراه انجام دهند ارزشی ندارد، عملی ارزش دارد که با میل انجام بشود، اگر کسی او را مجبور کرد آن وقت دیگر ارزشی ندارد.

روایتی از امیرالمؤمنین داریم که «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً» وقتی که این دل پشت کرد، شما مستحبات را به خود تحمیل نکنید، این با آن برنامه‌ریزی برای ریاضت منافات ندارد؟ یعنی جزء برنامه‌ی ما است که سختی بدهیم، یکسری سختی‌ها را خدا جبراً داده و اقتضای دنیا است، و قطعاً نظر خدا به رشد بندگان بوده؛ ولی اینکه ما با دست خود مشکلاتی طراحی و برنامه‌ریزی کنیم ایا درست است؟ مثل تمرین نظامی در جنگ؛ برای این که نیروها بتوانند در جنگ تحمّل کنند در پادگان هم این‌ها را اذیّت می‌کنند؛ یعنی ما یکسری ریاضت‌ها باید بکشیم تا یکسری ریاضت‌ها را بتوانیم تحمّل کنیم.

لذّت‌های ما در محدوده‌ی مباح اگر با نیّت مؤمنانه همراه شد دیگر از حالت مباح بیرون می‌آید و باعث رشد می‌شود یعنی سکوی پرواز می‌شود و نشاط را در بقیّه‌ی برنامه‌های تکلیفی او می‌افزاید، ما برای آن برنامه‌های مباح زندگی افراد این را جا بیندازیم که نگاه آن‌ها به لذّت‌جویی، مؤمنانه باشد.