یکی از جنجال های خودعمارپندارها پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری که خواسته یا ناخواسته بار منفی سیاسی علیه فتنه گران را کاهش داد، اتهام ولایت گریزی به دکتر احمدی نژاد در ماجرای انتصاب مهندس مشایی به سمت معاون اول رئیس جمهور بود. روایت های جعلی، خودپنداشته یا توهمی فراوانی را در این خصوص از زبان افراد مختلف و به ویژه سیاسیون شنیده ایم؛ شاید بهترین و جامع ترین پاسخ را بتوان از زبان شخص اسفندیار رحیم مشایی استحضال نمود. قضاوت با اذهان وافکار آگاه تاریخ ...
دانلود لینک مستقیم فیلم با کیفیت سخنرانی مذکور با حجم 393 مگابایت
دانلود لینک مستقیم فایل صوتی با کیفیت جلسه مذکور با حجم 43 مگابایت
به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ متن توضیحات ارائه شده از سوی مهندس مشایی در جمع علما و طلاب فارس بدین شرح است:
"البته آقای احمدینژاد پیشتر موضوع را به من گفته بودند. من علاقهای اصولاً به سیاست به این معنا شخصاً نداشتم و الآن هم علاقهمند نیستم. من به ایشان گفتم من که شما هر کاری بگویی انجام میدهم لازم نیست که من معاون اول باشم. اما ایشون اصرار بسیار زیادی داشتند که حتماً من معاون اول باشم. که اگر از ایشان بپرسید خودشان توضیح خواهند داد و این که حالا چرا اصرار دارند به خودشان مربوط است و باید از خودشان بپرسید. شب جمعه حکم معاونت اول من اعلام شد صبح جمعه که برگشتیم دولت تمام شده بود، هنوز دولت جدید شکل نگرفته بود. دوشنبه هم مبعث بود من هم رفتم مرخصی. چون تو اون دوره که ما مرخصی نرفته بودیم. من دوشنبه برگشتم. تو این فاصله آقای احمدینژاد به من زنگ زدند و گفتند کجایی گفتم هنوز بیرون از تهران هستم. گفت اگر میشود زودتر بیا. گفتم چشم. من دوشنبه آمدم و دیگر دوشنبه را استفاده نکردیم و یه راست رفتم خدمت ایشون. ایشون به من ماجرای این نامه را فرمودند و گفتند آقا یک همچین نامهای نوشته. متن نامهاش هم اینطـور است. پرسیـدم خـوب بایـد چهکار کنیـم. دکتراحمدینژاد دوشنبهها با آقا دیدار داشتند. آن روز هم دوشنبه بود. گفت من امروز خدمت آقا میرسم و با ایشون صحبت میکنم. و آن ساعتی که قرار داشتند رفتند و دیدارشان را با آقا انجام دادند و شب مجدداً برگشتم خدمت ایشون. شنبه و یک شنبه من اصلاً از ماجرا اطلاع نداشتم. اصلاً نبودم من شبی که دوباره برگشتم خدمت دکتر احمدینژاد گفتم چی شد؟ گفت من با آقا صحبت کردم آقا گفت اینها فشار، البته این بحثها را من نمیخواهم بگویم. اصلاً درست نیست و تا شخصیت تراز بالای مملکت هستند من نباید حرفشان را بگویم. ولی کلیاش را عرض میکنم. آقای احمدینژاد گفتند که (شما تو متن نگاه کنید که چرا این متن نوشته شده) من اصرار کردم که این خوب است و باید اینطور باشد. گفتم خوب نتیجه چی شد؟ گفت : من با آقا صحبت کردم و شما کارت را شروع کن. ما هم به حسب این که این صحبتها شده کارمان را شروع کردیم. البته شروعی هم که نبود چون چیز زیادی اتفاق نیفتاد. چهارشنبه دولت بود و ما رفتیم تو دولت نشستیم بغل دست آقای احمدینژاد دست راست ایشون به عنوان معاون اول. جمعه غروب من بیرون تو ماشین بودم دیدم یکی از دوستان به من زنگ زد و گفت خبر را شنیدی: گفتم : نه! گفت متن نامه مقام معظم رهبری منتشر شده. اون از نامه خبر نداشت ولی من خبر داشتم. یه چیزی هم بگویم تو این فاصله آقای احمدینژاد که رفته بودند خدمت آقا به آقا گفتم که این نامه خبرش را بعضیها بیرون میدهند. و دنبال کار سیاسی هستند. آقا فرمودند : نه. بعد ایشون نامه را به من نشان داد. نامه یک چیزی کوچکتر از این (اشاره به یک کاغذ ۷، ۸ سانتی متری) اینقدر نامه بود. در یک پاکت دستساز. انگارخود آقا پاکت را درست کرده بودند. بعد نامه هم داخل آن بود. درش هم چسب خورده بود محرمانه وداده بود دست آقای احمدینژاد. آیا این نامهای بود که آقا به آقای احمدینژاد دادند. آخه بعدش گفتند چرا شما تعلل کردید چرا تأخیر کردید؟ من اصلاً نبودم. بعد هم آقای احمدینژاد با آقا صحبت کردند و آقا گفتند ادامه بده. ما هم به آقای احمدینژاد اعتماد کردیم. الآن هم اگر از آقای احمدینژاد سؤال کنید همینها را میگوید این نامه اینجوری دوشنبه که مبعث آقا سخنرانی میفرمایند و خیلیها هم خدمت آقا رفتند. برخی از دوستان سهشنبه با من تماس گرفتند که فلان حاج آقا نماینده ولی فقیه گفتهاند آنجا بعضیها از دفتر به ما گفتند یک همچین نامهای صادر شده است. در حالی که این نامه ، نامـهای بود محرمـانه بین آقا و احمـدینژاد و اولین بار هم نبود که از این نامـهها داده میشد. آقا هر جا که تشخیص میدهند در هر مسـألهای نقطه نظرشان را میدهند هر روز که آقـا و احمـدینژاد دیدار نمیکنند. بعضی وقتها یادداشت میفرستند. و یک چیز محرمانه استبین رهبر و رئیس جمهور. احمدینـژاد هم اگر در مورد نظر آقا، نظر تکمیلی یا نظر مشورتی ندارد چونبعضی وقتها ممکن است نظر دیگری داشتـه باشد. مثلاً در مسائل هستهای، سیاست بینالملل و…؛ اگر نظر آقا عیناً همان چیزی باشد که احمـدینژاد فکر میکند، همان لحظه برای انجام آن اقدام میکند و اگر غیر از این باشد نگه میدارد و در ملاقات میگوید مثلاً این چیزی که شما فرمودید را من بررسی کردم و این طور نیست اصلاً خبر چیز دیگری است یا این طور که شما مرقوم فرمودید ما اگر مثلاً این طور بگوییم بهتر است. یا اصلاً شما بفرمایید که فلان کار این طوری انجام بشود و من نگویم و این طور مسائل طبیعی است.
اگر خبر به بیرون درز نمیکرد نامه هم به صدا و سیما نمیرفت، بعد هم در دوشنبه بعد که ملاقات بود آقا میفرمودند آقای احمدینژاد من بررسی کردم و حتماً آقای مشایی معاون اول نباشد و مشکل هم نبود. مگر اصلاً کسی دنبال این بود که معاون اول بشود؟ الآن هم بنده معاون اول نیستم خیلی هم خوشحالتر هستم. من به همان اندازه کارم را میکنم و هرچه که از دست بر بیاید ولی کسی مسئولیت از من نمیخواهد و به اندازه رئیس دفتر مسئول هستم این طور که خیلی برای من بهتر است. ولی بعضیها دنبال یک چیزهای دیگری هستند و چنان این را جوسازی کردند. من بعد از این که نامه منتشر شد خدمت آقای احمدینژاد رفتم و نامهای که نوشتم ذرهای از آن برنیامده که من ناراحت هستم و من خدمت خیلیها ازجمله جامعه وعاظ عرض کردم خداوکیلی من پیشخدا خیلی خوشحال و روسفید هستم. چون این یک امتحان برای من بود. حتی من با آقایان علما یک شوخی کردم. گفتم حاج آقا یک چیزی من میگویم یک کم روی این فکر کنید. رفتی بالای منبر یک نفر آمده دست شما را گرفته و میگوید بیا پایین. سخت هست یا نه؟ خداوکیلی، سخت هست یا نیست؟ به شما بگوید جای شما آنجا نیست بیا پایین. بالاخره آدم بیادب پیدا میشود. ببینید چه قدر سخت است من که معاون اول بودم. وقتی فرمودند نه ، سمعاً و طاعتاً، من یک سرباز هستم. اولین عبارت من این بود «در پی انتشار خبر دستور مقام معظم ولایت» ، بعد هم من گفتم من سرباز هستم. من که کار دیگری نمیتوانستم انجام بدهم. من گفتم یک نفر را سراغ دارید که مشایی بعد از این ماجرا اظهار گله کرده باشد. یک نفر بیاید بگوید بعد از این جریان مشایی گله کرد ، حرف آقا تو دلش مسأله داشت. من گفتم پیش خدا روسفیدم. خدا میداند نه تنها آشکارا حرفی نزدم بلکه در خلوت خودم با دوستان نزدیکهم گله نکردم. یک نفر دیگر هم بیاید جای من همین امتحان را بدهد. من از شما و خیلی از آقایانی که مدعی هستند سؤال میکنم اگر جای من بودند چه کار میکردند؟ من منظورم این نیست که بیایند در برابر رهبری بایستند ….. منظورم این است که اینها که مسئولیتهای حاشیهای هم داشتند رفتند کنار خودشان شدند منتقدین شماره یک نظام اگر میخواهید …. بنده الآن هم میگویم که یک سربـاز هستم از رو هم نمیروم، مگـر از جسـد من رد شوند. من سرباز این نـظام هستم. سرباز ولایت هستـم و کوتاه هم نمیآیـم.
… یک یا دو روز بعدش آقای مصلـحی که رئیـس اوقـاف بودنـد قـاریان قرآن را برده بودند خدمـت آقا ؛ بعد از این جلسه آقای مصلـحی آمدند دفتـر آقـای احمـدینژاد که تندتند خبر بگویند. من آمدم دیدم آقای احمدینژاد و آقای مصلحی صحبت میکنند. در را بستم ولی آقای احمـدینژاد گفت نه بیا بیـا. رفتم نشستم دیدم آقـای مصلحی دارد توضیح میدهد و هنوز خبر داغ بود و پخش نشده بود. (کیهان دست خط آقا را صفحه اول زد و طوری زده بود برکناری مشایی که از شاه رفت ۵۷ هم قویتر و بزرگتر بود. چون دشمن شماره یک است و ما فهمیدیم دشمن شماره یک مملکت کیه.) قاریان قـرآن که رفتند خدمت آقا، آقا فرمودهانـد : اگر یک کسی را میگوییم یک جا نباشد اینگونه نیست که شما او را از همهچیز ساقط کنید. اینطور نیست که این دیگر هیچ جا نباید باشد. بعد آقای مصلحی گفتند که آقا بعد از این فرمایش، آقای فلانی را از دفتر صدا کردند و گفتند برو به آقای فـلانی بگو آقای صفار – چون فردا پس فردا میآید شهرهای شما سخنرانی میکند میگویم که بدانید – این حرف که من زدم اینجا منظورم همین آقای مشایی است. معنای این چیه؟ حالا من در تبعیت از ولایت فقیه مشکل دارم یا این آقایان؟"
متن کامل سخنرانی مهندس مشایی در جمع روحانیون قم، تهران، شیراز و سمنان را از اینجا مطالعه نمایید.
لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/UWHNG
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو