از 25 بهمن 1389 علایم شکل گیری یک پدیده مهم امنیتی در کشور آشکار شده که توجه ویژه ای می طلبد. این پدیده ای است که آن را می توان به تعبیر دقیق «انتقال هسته تولید ناآرامی به بیرون کشور» خواند.

مهدی محمدی در یکی از مطالب اخیر وبلاگ "عقل سرخ" نوشت: از 25 بهمن 1389 علایم شکل گیری یک پدیده مهم امنیتی در کشور آشکار شده که توجه ویژه ای می طلبد. این پدیده ای است که آن را می توان به تعبیر دقیق «انتقال هسته تولید ناآرامی به بیرون کشور» خواند. این پروژه در محافل پنهان بیرونی اداره کنندجریان فتنه کلید خورده و با برنامه ریزی مرحله بندی شده در حال اجراست. سران داخلی فتنه هم با آن هماهنگ شده اند. این تحلیل تلاش می کند جزییات این پروژه را با استناد به اطلاعات حتی المقدور آشکار بررسی کند.

ناآرامی روز 25 بهمن 1389 نقطه آغاز این پروژه جدید است. این ناآرامی چند ویژگی مهم داشته است:

1- ویژگی اول این پروژه این است که طرف خارجی می داند برای تولید ناآرامی در داخل کشور به موسوی و کروبی نیاز مبرم دارد و بدون نقش آفرینی آن ها قادر نیست جمعیت آلوده تهران را به خیابان کشاند. طرف خارجی این بار به دلیل نیاز حاد منطقه ای، خود پیش قدم شد و پیشنهاد صدور بیانیه تجمع در 25 بهمن را توسط دو تن از اعضای حلقه جرس به موسوی و کروبی داد.

2- ویژگی دوم این است که طرف خارجی تصور می کند ترس از دستگاه امنیتی نظام در دل یک گروه حداکثر چند هزار نفره از جمعیت آلوده تهران ریخته و تا زمان احیای مجدد این ترس آنها فرصت دارند تا با استفاده از این وضعیت، موج جدیدی از آشوب های نیمه سخت در ایران را احیا و مزمن کنند.

3- ویژگی سوم این است که طرف خارجی از حدود یک هفته قبل از 25 بهمن یک عملیات رسانه ای بسیار سنگین روی جمعیت آلوده تهران انجام داد و سعی کرد به آن ها القا کند اگر از تحولات منطقه الگو بگیرند و استقامت کنند، راه به نتیجه رسیدن آنها کوتاه و آسان خواهد شد. این عملیات که با پشتیبانی صریح و مستقیم مقام های دولت آمریکا بود زمینه های 25 بهمن را فراهم آورد. طی این عملیات، از جمله به این افراد القا شد که نظام از تحولات کشورهای مصر و تونس این درس را آموخته است که نباید نسبت به معترضان خشونت بیش از حد اعمال کند؛ چرا که این کار ممکن است به جای خاموش کردن اعتراضات به شعله ورتر شدن آن بینجامد.

4- و ویژگی آخر این بود که طرف خارجی نشان داد، انتظار خود از آشوب خیابانی در ایران را به «هدف گذاری های صرفاً رسانه ای» تقلیل داده و فعلا از جریان سبز کاری جز «روشن نگهداشتن آتش اعتراضات» از طریق «ایجاد سالانه چند روز ناآرامی، در چند خیابان تهران و به مدت چند ساعت» ندارد. هدف برای غربی ها فعلااین است که اولابا ناآرام کردن ایران، انگیزه های انقلابیون خاورمیانه را تضعیف و روند تحولات ضدآمریکایی در منطقه را کند کنند و ثانیاً با امنیتی کردن فضا، اعتراضات را ادامه دار کرده و نظام را از کنترل آن ناتوان جلوه بدهند.

به عبارت دیگر می توان گفت فعلابرای آمریکایی ها «اثر روانی»، ایجاد ناآرامی در ایران از «اثر واقعی» آن مهم تر است، ضمن اینکه می دانند اپوزیسیون در ایران مطلقاً در موقعیتی نیست که بتواند هدف گذاری هایی مانند «ایجاد تجمع های بزرگ» یا «براندازی» یا حتی «پیروزی در یک انتخابات» را برآورده کند. اگرچه غربی ها در اثر آدرس های اشتباهی که از داخل دریافت کرده اند، امیدوار هستند که تورم ناشی از طرح هدفمندی به تدریج فشار بیشتری به مردم وارد کند و انگیزه هایی جدید برای اعتراضات گسترده تر فراهم آورد، اما فعلااین برآورد وجود دارد که این هدف گذاری در کوتاه مدت قابل تحقق نیست.

پس از 25 بهمن

پس از 25 بهمن چند اتفاق افتاد که بسیار کلیدی بود:

1- نخست نکته این بود که طرف خارجی نسبت به اینکه توانسته است به فاصله حدوداً یک سال از 22خرداد 1389 (آخرین باری که سبزها توانستند خودی بنمایانند) جمعیتی تقریباً چند هزار نفره را به خیابان بیاورد، نظام را مجبور به برخورد و امنیتی کردن فضا بکند و چند کشته روی دست نظام بگذارد، عمیقاً خوشحال بود و ابراز شادمانی می کرد. این شادمانی در محافل پنهان جریان فتنه در داخل هم وجود داشته است.

2- بعد از 25 بهمن این امیدواری برای غربی ها بوجود آمد که می توانند با تداوم الگویی که در بالاتوصیف شد، ناآرامی های خیابانی را در ایران مزمن کنند. به همین دلیل بود که اپوزیسیون خارج از ایران الگوی هر هفته یک تجمع را مطرح کرد.

3- اما اولین نکته منفی از دید برنامه ریزان خارجی فتنه زمانی بروز کرد که نظام توانست با استفاده از فضای بوجود آمده بعد از 25 بهمن، یک اجماع تقریباً کامل از خواص علیه موسوی و کروبی بوجود بیاورد. بعد از 25 بهمن برای اولین بار مطالبه برخورد با موسوی و کروبی از سطح مردم به سطح خواص منتقل شد و به ویژه با موضع گیری مجلس در روز 26 بهمن و همچنین مصاحبه های پی درپی چهره های همراه فتنه علیه موسوی و کروبی در روزهای بعد از آن عمق پیدا کرد. این فضا از دید طرف خارجی بسیار خطرناک بوده است. چرا که اولاً آنها تداوم شکاف درخواص را لازمه حیات اجتماعی فتنه می دانند. ثانیاً عقیده دارند اگر فتنه، تکیه گاه خود درون نظام را از دست بدهد آن وقت برخورد با موسوی وکروبی برای نظام بسیار آسان خواهد شد.

4- نکته منفی بعدی برای طرف خارجی اینکه نظام بعد از25 بهمن عملاً موسوی و کروبی را بازداشت کرد (منتها درخانه)، بی آنکه کوچک ترین هزینه اجتماعی بدهد. بسیارمهم است توجه کنیم که از دید طرف خارجی نقش موسوی وکروبی برای تداوم ناآرامی ها درایران جایگزین ناپذیر است و اگر این دو به هرنحوی مهار شوند، ایجاد جایگزین داخل وخارج از ایران برای آنها بسیار دشوارخواهد بود.

پروژه انتقال به بیرون

دراینجا بود که پروژه «انتقال هسته تولید نآارامی به بیرون کشور» کلید خورد. درواقع طرف غربی به این نتیجه رسید که نظام پس از 22 بهمن اولاً توانسته یک اجماع وسیع درسطح خواص ایجاد کند مبنی اینکه آنچه در روز 25بهمن رخ داد و از آن به بعد رخ خواهد داد دیگر یک فتنه نیست بلکه رویارویی آشکار ضد انقلاب با انقلاب است، پس طبعاً کسی مخالف شدت عمل در سرکوب آن نیست، ثانیاً غربی ها به وضوح دیدند که حصر یا درواقع زندانی شدن موسوی وکروبی هیچ واکنش اجتماعی قابل ذکری درپی نداشت و در واقع جامعه دچار نوعی حالت بی اعتنایی حاد نسبت به سرنوشت موسوی وکروبی شده است. این وضعیت دورنمای موقعیتی را پیش روی طرف غربی قرارداد که درآن موسوی و کروبی به طور کامل توسط نظام حذف شده باشند و بلافاصله این نگرانی را در ذهن طراحان بیرونی فتنه بوجود آورد که آیا در این صورت همه آنچه را که سعی کرده اند در دوسال گذشته درایران به وجود بیاورند یکباره از دست نخواهند داد؟

پاسخی که طراحان بیرونی فتنه با محوریت «سازمان اطلاعات نفاق» به این سوال داده اند، کلید خوردن پروژه جدیدی است. آنها بنا را بر این می گذارند که موسوی و کروبی به زودی کاملاً حذف شده یا خاصیت خود را از دست می دهند و بعد این سوال را مطرح می کنند: تحت شرایط مفروض چگونه می توان ناآرامی های خیابانی در تهران را که تا حالابه اراده این دو نفر بوده، تداوم بخشید؟

پروژه «انتقال هسته تولید بحران» تلاشی است از جانب سرویس های غربی برای تدارک یک ساز و کار موازی یا جایگزین برای تولید آشوب، به جای موسوی و کروبی که صرف نظر از این که آن ها در داخل چه وضعیتی دارند به کار خود ادامه می دهد. این پروژه که درست از روز 26 بهمن با صدور اولین بیانیه «شورای هماهنگی راه سبز امید» کلید خورد، به وضوح نشان می دهد یک پروژه از پیش طراحی شده برای وضعیتی که موسوی وکروبی دستگیر شوند، وجود داشته است.

ارکان این پروژه چنین است:

1- هدف

1-1 -هدف پروژه این است که ساز و کاری خارجی برای تولید ناآرامی در داخل ایران وجود بیاورد. حتی اگر موسوی و کروبی به طور کامل حذف یا مهار شدند، بتواند با فراخوان جمعیت آلوده درتهران ویکی دو شهر دیگر ناآرامی های نوبه ای درایران را مزمن کرده و به پیش ببرد.

1-2 هدف دوم، هسته جدید تولید ناآرامی درایران به طورکامل به جایی منتقل شود که خارج از دسترس نظام باشد و امکان برخورد امنیتی با آن منتفی شود.

2-روش

به لحاظ روشی ملزوماتی برای این پروژه فراهم شده است:

2-1 اولاً این ساز و کار جایگزین باید دقیقاً از همان مشروعیتی در ذهن جمعیت آلوده برخوردار باشد که موسوی وکروبی برخوردار بودند. درواقع این ساز و کار جایگزین باید درموقعیتی باشد که بتواند به جای موسوی و کروبی حرف بزند، بیانیه بدهد، تصمیم بگیرد و حتی مانیفست بنویسد و مخاطبان آن در داخل ایران در ذهن خود هیچ شبهه ای نسبت به این که، این هسته نماینده تام و تمام موسوی و کروبی است نداشته باشند.

2-2 این هسته باید مورد تایید صریح موسوی و کروبی باشد. به نظر می رسد حصرکامل این مشکل را برای این جریان ایجاد کرده که به موسوی وکروبی دسترسی ندارد تا یک اظهارنظر صریح از آنها دراین مورد بگیرد. این احتمال وجود دارد که هدف تلاش های بستگان درجه اول موسوی و کروبی برای دیدار با آنها پرکردن این خلااز طریق گرفتن یک دست نوشته،نقل قول یا چیزی شبیه به آن درتایید شورای هماهنگی راه سبز امید باشد.

2-3 رهبران این هسته جایگزین باید منسوبان و نزدیکان موسوی وکروبی باشند. انتخاب مجتبی واحدی و اردشیر امیر ارجمند برای این کار دقیقاً به این دلیل صورت گرفته است که این دو نفر قبل از حصر موسوی و کروبی درواقع تغذیه کنندگان اصلی و کلیدی آنها بوده اند و فرض طراحان پروژه به این دلیل بوده که از مشروعیت نسبی برای ایفای نقش بدیل موسوی و کروبی را دارند.

3-4 درعین حال اطرافیان پروژه عقیده دارند این هسته باید دائماً پی گیر وضعیت موسوی و کروبی باشد، خود را با آنها مرتبط نشان دهد، درباره وضعیت آنها به اصطلاح اطلاع رسانی کند و تلاش کند تا دستگیری آن ها را به عاملی برای تحریک و به خیابان کشاندن مردم بدل نماید.

3-وظایف

مطالعه مجموعه اطلاعات نشان می دهد این هسته وظایف زیر را برعهده خواهد داشت:

3-1 اولین و مهم ترین وظیفه این هسته این است که اجازه خروج کشور از وضعیت امنیتی را ندهد. به این منظور اعلام پی درپی زمان هایی برای تجمع و یافتن بهانه ها و توجیه های جدید برای آن، مهم ترین وظیفه شورای هماهنگی راه سبز امید است.

3-2 وظیفه دوم این هسته این که ، امکاناتی برای تجمیع مجموعه اخبار، اطلاعات، تصاویر و ویدیوهای دریافتی از داخل بوجود بیاورد. مدیریت سایت کلمه به عنوان ارگان این هسته به همین منظور به طور کامل به بیرون از ایران منتقل شده است.

3-3 سومین و یکی از مهم ترین وظایف این هسته، این است که با کنار گذاشتن مجموعه ملاحظاتی که رهبران داخلی جنبش برای ارتباط گیری با خارجی ها، جلب حمایت آنها و درخواست از آنها برای فشار آوردن به نظام داشتند. به راحتی و بدون پرده پوشی، با مقام ها و محافل بین المللی ارتباط بگیرد و از آن ها بخواهد همه امکانات خود را برای کمک به جنبش داخل ایران بسیج کنند. می توان حدس زد سرویس اسرائیل به عنوان تغذیه کننده «ستاد اطلاعات نفاق»، عقیده دارد این روش برای جلب موافقت جامعه بین المللی با اعمال تحریم های بیشتر علیه ایران با بهانه های حقوق بشری، کارایی بسیار زیادی دارد. چرا که این بار درخواست کنندگان تحریم در واقع نمایندگان رسمی جنبش سبز ایران هستند.

3-4 وظیفه چهارم این است که باز هم با کنار گذاشتن همه ملاحظاتی که رهبران داخلی داشتند، با همه گروه های ضد انقلاب شروع به همکاری کند. ظاهراً آمریکایی ها عقیده دارند که شکل گیری و جان گرفتن شورای هماهنگی راه سبز امید کمکی موثر به پروژه تشکیل اپوزیسیون واحد علیه نظام جمهوری اسلامی از طریق متحد کردن همه گروه های اپوزیسیون است که سال ها دنبال آن بودند.

3-5- و آخرین وظیفه، ظاهرا رادیکال کردن فتنه تا سرحدامکان و سوق دادن نیرو و ظرفیت های آن به سمت مقابله صریح با رهبری و اصل نظام است. به همین دلیل است که در روز اول اسفند درخواست شورای هماهنگی این بود که رهبری سیبل حملات باشد و اسنادی از ایستگاه منطقه ای سیا نشان می دهد. مقام های آمریکایی از اینکه شعارهایی درباره شبیه سازی ایران و برخی دیکتاتوری های منطقه در روز 25 اسفند شنیده شد، بسیار خوشحال هستند.

4- آسیب ها

تحلیل اطلاعات موجود در مجموعه منابع نشان می دهد، پروژه انتقال هسته تولید بحران به بیرون از کشور، اکنون دچار آسیب هایی است که جریان طراحی کننده آن کم و بیش به آن توجه دارد و می خواهد راه هایی برای علاج آن بیابد. فهرستی از این موارد چنین است:

4-1- نخستین نکته این است که تجربه 30 سال گذشته نشان داده، هر حرکتی علیه نظام که به طور کامل به بیرون کشور منتقل شده به تدریج در داخل مرده است؛ چرا که هیچ حرکتی در بیرون از دید مردم ایران نمی تواند یک مشروعیت با دوام داشته باشد و هرگز هم نداشته است.

4-2- آسیب دوم، این حرکت فقط ضدانقلاب، کینه دار از انقلاب و امام را پای کار می آورد و برای نظام فرصتی فراهم می کند تا آن ها را شناسایی و به تدریج در تجمعات خیابانی دستگیر کند. از این رو مزمن شدن فراخوان های خیابانی دارای این آسیب برای سرویس های مدیریت کننده پروژه فتنه زا بیرون است که به دلیل ثابت بودن سرجمع کسانی که به خیابان می آیند و با دستگیری و برخوردهایی که انجام می شود به تدریج از تعداد آنها کاسته خواهد شد.

4-3- آسیب آخر، این حرکت بی شک خواص داخل نظام را به سمت دفاع صریح از آن، مرزبندی صریح تر با جریان فتنه یا در بهترین حالت ممکن سکوت و انفعال می کشاند و هزینه حمایت از این جریان را تاحدغیر قابل تحملی بالامی برد.