1- در رأس اين اهداف، ميل بلندپروازانه رياض به سوي كسب جايگاه رهبري جهان عرب قرار دارد. سعوديها با اين انديشه كه جايگاه مركزي قاهره با افول ناصريسم و تنزل موقعيت مصر پس از جنگ 1973 متزلزل شده است، براي نيل به اين هدف خيز برداشتند.
طرح ادعاي رهبري جهان اسلام كه سعوديها آن را در فضاي آشفته جنگ سرد و وقتي كه با سقوط ايدئولوژيهاي سوسياليستي و ناسيوناليستي، خاورميانه در خلأ فكري قرار گرفت، مطرح كردند، اين بخش از حركت شاهزادگان سعودي در اين مسير بر ايدئولوژي وهابيت و همپيماني با آمريكا تكيه كردند و اين راهبرد پس از ظهور انقلاب اسلامي به عنوان رقيبي جدي، آهنگ پرشتابي به خود گرفت. حتي در حوزههايي مثل افغانستان وشبه قاره كه بيشتر در معرض اين خلأ ايدئولوژيك قرار گرفتند، سعوديها اين حركت را در قالب يك قرارداد با طرفهاي امريكايي دنبال كردند.
هر 2 هدف ياد شده جزء دستور كارهاي ثابت رسانههاي سعودي بهويژه الشرق الاوسط از بدو انتشار اين روزنامه تاكنون بوده است. خميره ديپلماسي تهاجمي رسانهاي رياض را، سوداي زعامت بر اعراب و مسلمانان تشكيل مي دهد. البته در ادبيات رسانهاي الشرق الاوسط، اين نگاه توسعه طلبانه پادشاهي سعودي در قالب شعارهاي عامه پسندي چون وحدت اعراب و اتحاد تسنن دنبال مي شود.
2- اما فلسفه دوم تأسيس الشرق الاوسط و ديگر رسانههاي فرامليتي سعوديها، حل بحران هويتي اين نظام سياسي است كه با انواع در تطبيق خويش با نيازهاي داخلي و مقتضیات جهاني با انواع بن بستها، چالشها و تناقضات روبرو است. بحران هويتي بهويژه در عصر مدرنيزه شدن و جهان ارتباطات بيش از هر دوره ديگر گريبان حكومت سعودي را گرفته و خطر ثبات و ماندگاري آن را مطرح كرده است.
تولد رسانههايي مثل الشرق الاوسط درست مصادف مي شود با مقطعي كه رژيم سنت گراي سعودي در محاصره انتقادها و مطالبات فزاينده داخلي و خارجي است. طي دهههاي ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ميلادي، تصويري كه از عربستان سعودي وجود داشت، تصوير يك پادشاهي موروثي و فردگرا بود كه از درآمدهاي نفتي بسيار فراوان خود فقط براي تثبيت استبداد و تشديد كنترل سياسي استفاده مي كرد. در اين دوره، گزارش اغلب رسانههاي غرب از درون حكومت پادشاهي، تصوير يك نظام پليسي متكي بر اراده يك نحله متحجر مذهبي وهابي را ارائه مي كند. حكومت بسته مذهبي كه ريشه در انديشه هاي افراطي وهابيت داشت.
در همين دوران، با آنكه شماري از حكومتهاي عرب خواسته يا ناخواسته به برگزاري انتخابات محدود شورايي تن دادند اما عربستان همچنان به صورت يك جزيره تغيير ناپذير ماند و با پافشاري بر سنتهاي موروثي و سلطنتي خويش، از پذيرش شيوههاي دموكراتيك سر باز زد. گزارشهايي كه از درون شبه جزيره در اين برهه به رسانههاي جهاني درز پيدا مي كند، گوياي سختگيريهاي شديد و موارد زيادي از نقض حقوق بشر است از جمله اين كه حقوق اقليت ها بهويژه اقليت شيعه ساكن در استان هاي شرقي با نيز با توسل به همان قوانين پادشاهي به صورت سيستماتيك نقض مي شود. عامه مردم از مشاركت در امور اجتماعي و سياسي محرومند و همه اركان و نهادهاي قدرت بهويژه خوان بي پايان ثروت نفتي ميان شاهزادگان سعودي و روحانيون وهابي توزيع مي شود.
اين تصوير باعث شد كه با وزش نسيم اصلاحات در جهان عرب پس از جنگ سرد يك بحران بي سابقه شبه جزيره را فرا بگيرد.
شاهزادگان سعودي در اين شرايط تنها راه خروج از بحران هويتي و بقا را در استفاده از ابزارهاي مدرن تبليغي و رسانهاي ديدند. پديده كورپوريشن رسانهاي و اولين حلقه از اين شبكه يعني روزنامه الشرق الاوسط با همين مأموريت به ميدان آمد و در واقع كاركرد اصلي آن، اصلاح چهره بين المللي و نشان دادن تصوير يك حكومت متمايل به جهان مدرن از يك نظام بسته بود. در همين راستا، به تدريج از پايان قرن بيستم، آرام آرام مباحث نوين جهان غرب به نشريات سعودي راه يافت تا حدي كه شعار اصلاحگري پادشاهي سعودي به صورت گسترده تبليغ گرديد، حتي در اين راستا از ايجاد نهادهايي مانند: مجمع شورا، برگزاري انتخابات شهرداري ها، جامعه مدني، اجراي طرح هاي اصلاحي در حوزه آموزش و پرورش و بالاخره تأسيس كنفرانس هاي گفت وگوي ملي سخن به ميان آمد. اگرچه اين اقدامات در قياس با پيشرفت هاي سياسي در برخي كشورهاي عربي از قبيل لبنان و مصر اصلاً به چشم نمي آمد، اما در گزارششبكههاي رسانهاي سعوديها بهويژه الشرق الاوسط تلاش شد همين نهادهاي سمبليك و تشريفاتي به عنوان نمادها و نشانههاي يك گشايش در فضاي انسدادي عربستان معرفي شوند.
اين آهنگ تلاش براي ترميم وجهه نظام پادشاهي، از فرداي حملات تروريستي ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، ابعادي ديگر به خود گرفت. تا پيش از اين حادثه، جهان غرب، بهواسطه داد و ستد نفتي بر ماهيت ايدئولوژيك حكومت سعودي چشم بسته بود اما در واقعه حمله به برجهاي نيويورك، امريكاييها خود را با بزرگترين تهاجم از سوي شركاي اقتصادي و نفتي خويش مواجه ديدند.
طبيعي بود كه سعوديها در فرداي توفان 11 سپتامبر دست به دامان رسانهها شوند. پس از اين وظيفه دشوار، فرونشاندن خشم آميخته به نفرت غربيها به رسانه سپرده شد و شواهد و آمارها حاكي از اين است كه شاهزادگان سعودي ميلياردها دلار صرف اين پروژه تغيير ذهنيت كردهاند. با تورق در مطالب رسانههاي مرتبط با سعودیها مي توان اين موضوع را به روشني دريافت كه پاسخگويي به اتهامهاي سهمگين غرب در اين مرحله به دستور كاري ثابت و هميشگي براي رسانههاي وابسته به آل سعود بهويژه الشرق الاوسط تبديل مي شود. آنچنان كه غربي ها توصيف كردهاند، حكم تهاجم به قلمرو امريكا از سوي نزديك ترين متحد آن را داشت و در نگاه مغرب زمين، گناه و جرمي غير قابل گذشت بود به همين دليل عربستان را در معرض شديدترين اتهامها و سوء ظنها از حيث ارتباط شاهزادگان سعودي با عناصر القاعده قرار داد، انتشار ليست متهمان اين حادثه كه 19 نفر آنان تبعه سعودي بودند، يك سونامي سياسي براي آل سعود بود و طبيعي بود كه غرب پس از انتشار مشاركت اتباع و اطرافيان حكومت سعودي شديدترين فشارهاي سياسي را در راستاي جنگ با تروريسم و افراط گرايي بر رياض اعمال كند.
مهمترين پروژه تبليغي رياض براي گذار از اين وضع بحراني، تصويب و طراحي برنامهاي با عنوان مبارزه و مهار افراط گرايي بود كه به عنوان مانيفست اصلي رسانههاي اين رژيم بهويژه الشرق الاوسط و العربيه از آن روز تاكنون ارائه شده است.
3- البته شاهزادگان سعودي كه در پروژههاي رسانهاي سرمايه گذاري مي كنند، علاوه مواهب سياسي آن به عايدات اقتصادي و به تعبيري موضوع بازگشت سرمايه خويش نيز توجه دارند. چنان كه شبكه العربيه بخش غالبي را به امر تبليغات اختصاص مي دهد يا آنكه در روزنامه الشرق الاوسط، در تمام اين صفحات صبغه "تبليغى" بر ويژگى "اطلاع رسانى" مى چربد يا آنكه توجه به تكنولوژى جديد، آخرين مدل هاى لباس و به خصوص بزرگنمايى كردن موفقيت هاى اقتصادى و تجارى سعودى ها از ديگر ويژگى هاى اين روزنامه است.
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو