یکی از اساسی ترین مولفه های شبکه های اجتماعی پذیرش سیاست ها و انسجام گروهی می باشد.در حالی که جریان ضد انقلاب در این زمینه با مشکل اساسی روبروست.

پس از شکست ضد انقلاب و فتنه گران در 2 آشوب اسرائیلی که در 25 بهمن و اول اسفند رقم خورد،نکات قابل بحثی وجود دارد که پرداختن به آنها می تواند عمق بحران های موجود در جریان ضد انقلاب و جریان فتنه را به نمایش بگذارد.

نگاهی به عملکرد جریان فتنه بیانگر آن است که

1- سران و حاملان و عاملان فتنه در ابتدای امر، با گسست از برخی ارزش ها ،اصول و مرام انقلاب علاوه برآنکه خود دچار یک نوع سرگشتگی شدن حامیانش را نیز با این معضل مواجه ساخته اند.براین معضل بی گمان می توان «بحران هویت» نام نهاد.

درحقیقت در يك نگاه كلي، مي توان گفت زماني كه برخی افراد نسبت به هویت و مرام کنونی خود تردید داشته و از هويت هاي قبلي خود جدا نشده و به هويت هاي جديد نیز نپيوسته اند ، در معرض سرگشتگي ، گم گشتگي يا روان پريشي هويتي قرار مي گيرند كه از آن به بحران هويت نيز ياد مي شود . هويت، چيزي نيست جز آن چه، هر آدمي خويش را بدان ازدیگری باز می شناسد و«کیستی» و «چیستی» خود را در پرتو آن تعريف مي كند و دقیقا به همین علت است که این جریان که نقاب اعتراض به نتیجه انتخابات را برچهره داشت سرانجام پس از شکست های مختلف و از دست دادن حامیان خود و با توجه به اینکه دچار هویت بحران شد،کاملا در کسوت ضد انقلاب رسمیت یافت و در آشوب های اسرائیلی اخیر به عنوان پادوهای اسرائیلی و آمریکایی وارد عرصه شده و به پروژه کشته سازی اهتمام ورزید.

سفر اردشیر امیر ارجمند مشاورارشد میرحسین موسوی به سرزمین های اشغالی و دیدار با عناصر اطلاعاتی موساد،حمایت صریح منافقین،سلطنت طلبان،بهائی ها و گروهک های تروریستی از سران فتنه نشان داد که چوب خط آنان در فضای فتنه پر شده و این طیف دقیقا تحرکاتشان ،تحرکات ضد انقلابی است لذا از این پس نباید آنان را فتنه گر نامید بلکه باید آنان را ضد انقلاب خطاب کرد.

2- این جریان ضد انقلاب که همواره تمایز خود را با اصلاح طلبان وجود شبکه های اجتماعی تعریف و تفسیر می کرد،در ماه های گذشته این افتخار خود را نیز بر باد رفته می بینند، چرا که

الف- شبکه اجتماعی که بی تردید بر پایه سرمایه اجتماعی و قابلیت های آنان شکل می گیرد نیازمند سه پایه هنجارهای اعتماد بین اشخاص،شبکه اجتماعی و سازمان اجتماعی می باشد.در حقیقت نگاهی به این ساختار نشان می دهد که این جریان با مشکلاتی نیز در این حوزه روبروست.چرا که طیفی از معترضین که پرسش هایی در زمینه انتخابات داشتند یا قانع شدند و یا هنوز بر پرسش های خود مصر بوده و پاسخ های دقیق تری را طلب می کنند اما این طیف به دلیل روحیه محافظه کارانه تمایلی به بروز رفتارهای انقلابی و ضد حاکمیتی از خود ندارد.لذا این طیف عملا از چرخه شبکه اجتماعی این جریان حذف می شود.از دیگر سو طیفی نیز که معارضه با نظام را هدف خود دانسته و با جریان فتنه همراه است.

1- دارای عقبه و استعداد نیرویی ضعیفی است و 2 – درغایت نظام سیاسی دارای افتراق نظرهایی با فتنه گران می باشد.

الف - یکی از اساسی ترین مولفه های شبکه ها ی اجتماعی پذیرش سیاست ها و انسجام گروهی می باشد.در حالی که کاملا مشخص است که جریان ضد انقلاب در این زمینه با مشکل اساسی روبروست.درحالی که انتظار می رود اعضای شبکه به از دست رفتن آزادیهای فردی در شبکه توجه داشته،محدودیت در ورود و خروج آزادانه به شبکه را درک کنند ،اما ملاحظه می شود که این موارد به هیچ عنوان رعایت نشده و شکل از هم گسیخته ای از فعالیت ها در سایتها و رسانه های آنان مشاهد ه می شود.بیان مطالبی در تعارض با هم ،طرح مطالبی با ایجاد هزینه برای شبکه و... نشان می دهد ضد انقلاب تا شکل دهی مطلوب و ابتدایی به شبکه های اجتماعی خود را ه بسیاری دارند.

ب- اگر بنا برآموزه های مورد توجه جریان اصلاح طلبان اشاره داشته باشیم که جوامع امروز ،دیگرجوامع شرکاء نیست،باید گفت که شبکه ضد انقلاب با مصائب دیگری روبروست.چرا که در ایجاد شبکه اجتماعی مهمترین بخش ،تلاش برای امری مشترک به شکل کار گروهی و جمعی و عبور از خود خواهی و دیکتاتوری های فردی است.مساله ای که بوضوح در میان جریان فتنه و ضدانقلاب مشاهده نمی شود.یعنی در حقیقت نسبت به صداقت و راستی افراد درشبکه اطمینان لازم وجود ندارد در چنین شرایطی آن چه که وجود دارد هرز هرچه بیشتر پتانسیل ها می باشد.

ج- «اعتماد» بی شک عنصری اساسی در ایجاد شبکه های اجتماعی است.به بیان دیگر این اعتماد است که موجب تسهیل همکاری ها شده و خود این همکاری ها نیز به نوبه خود تولید اعتماد می کند.اما در این میان با توجه به عدم صداقت و بی اعتمادی برخی اجزای مختلف ضد انقلاب از سران گرفته تا حامیان کاملا می توان اذعان داشت که همگونی و شبکه شدن این جریان به چه میزان سخت و دشوار می باشد.