امریکایی‌ها نه تنها دشمنی‌ها را کم نکردند بلکه تحریم‌ها را هم افزایش دادند! البته می‌گویند این تحریم‌ها، جدید نیست اما در واقع جدید است و مذاکره در زمینه‌ی تحریم هم، فایده ای نداشته است.

به گزارش گروه سیاسی-فرهنگ نیوز، روی کار آمدن انقلاب اسلامی ایران در دههٔ ۵۰ توسط مردم مسلمان و انقلابی به رهبری امام خمینی (ره) توانست کاخ بزرگ‌ترین پایگاه استعمارطلبی و چپاول گری جریان استکبار به سرکردگی آمریکا را در منطقه فروبریزد. این فروریختن نه از سر تحریک احساسی مردم نسبت به جریان استکباری و غرب بوده است بلکه بر اساس یک محاسبات عقلی و دلایل منطقی صورت پذیرفت. دلایلی همچون سابقهٔ خباثت آمریکا و انگلیس در حمایت از عمال پهلوی و روی کار آوردن پهلوی اول و دوم، خاطرهٔ تلخ شهریور ۱۳۲۰، کودتای ۲۸ مرداد، تقویت دستگاه اطلاعاتی – امنیتی رژیم منحوس پهلوی جهت کشتار مردم و مظلومان و... را می‌توان در بخشی از آن دانست. در این نوشتار بر آن هستیم تا ضمن تشریح دو گفتمان متقابل امریکا و ایران اسلامی به ماهیت برقرار ارتباط فی‌مابین آن دو بپردازیم.

رفتارشناسی دژخیمانه و نقض آشکار تمامی تعهدات و معاهده‌های رسمی و بین‌المللی و حتی رفتارهای اخلاقی از سوی روسای جمهور آمریکا و کشتار مردم مظلوم سراسر جهان به هر بهانه‌ای (اولین و تنها استفاده‌کننده بمب هسته‌ای، کشتار مردم ویتنام، کشتار مردم عراق، کشتار مردم افغانستان، کشتار مردم فلسطین، کشتار مردم آفریقا به‌وسیلهٔ بیوتروریسم و...) گواه آن ادعای ماست. اما چرایی این‌همه دژخیمی و نیز ثابت بودن سیاست‌های استکباریِ این کشور از زمان شکل‌گیری تابه‌حال فقط بر شخصیت روسای جمهور آن استوار نبوده است، بلکه بر اساس گفتمان مشترک این مسئولین و نظام حاکم بر آن بوده است.

در حقیقت گفتمان مشترک آنان گفتمان لیبرال سرمایه‌داری و قرار گرفتن منفعت دنیا بر تمامی منفعت‌های اخلاقی، اجتماعی و... است. بر همین اساس وجود گفتمان رقیب و مخالف و معارض همچون گفتمان انقلاب اسلامی که حیات خود را در نفی و نابودی گفتمان لیبرال سرمایه‌داری و بلعکس می‌داند، نمی‌تواند در برابر آن گفتمان حضور مستقیم داشته باشد. کنش‌های موجود میان جمهوری اسلامی ایران از ساعت اولیهٔ انقلاب تا امروز را می‌توان در ترازوی تاریخ قرارداد. رفتار سنجی‌ای که آمریکایی‌ها با هر بهانهٔ خودساخته به مخالفت و معاندت با جمهوری اسلامی ایران پرداخته و تفکر مردم انقلابی و نظام اسلامی را نفی کردند. حمایت از خاندان پهلوی، عدم تحویل سرمایهٔ چند صد میلیارد دلاریِ خاندان پهلوی پس از انقلاب، حمایت از گروه‌های تجزیه‌طلب، حمایت آشکار از گروهک‌های تروریستی، حضور و حمایت رسمی در جنگ علیه ایران توسط صدام، مقابله با جمهوری اسلامی ایران درصحنه‌های بین‌المللی، هدف قرار دادن هواپیمای بدون ‌سرنشین، مقابله با نظام فکری و انقلابی جمهوری اسلامی در منطقه با حمایت از تفکر سلفی- عبری، مقابله با نظام اقتصادی و... کار را به‌جایی رساند که مردم قهرمان و همیشه درصحنهٔ جمهوری اسلامی ایران فهمیدند که هرروز باید شاهد بهانه‌های مختلف این رژیم در مقابله با خود باشند.

بهانه‌هایی که امروزه بارنگ انرژی هسته‌ای گرفتن و تهدید دانستن ایران هسته‌ای برای غرب موج جدیدی از تحریم‌های ظالمانه را شروع نمودند. موجی که بهانهٔ آن قدرتمندی هسته‌ای ایران و توهم ساخت بمب هسته‌ای در جهان بود. ولی کیست که نداند تنها استفاده‌کنندهٔ این بمب نه علیه نظامیان حتی، بلکه علیه بی‌گناهان و مردم مظلوم یک شهر، رژیم ددمنش آمریکا و نظام گفتمانی لیبرال سرمایه‌داری او بوده است. حال وجود ده‌ها گزارش از سازمان انرژی اتمی مبنی بر عدم تخلف جمهوری اسلامی ایران از برنامه‌های صلح‌آمیز و نیز اقرار مسئولین کشورهای غربی گواه این مدعاست. اما این عدم پذیرش حق و لجاجت سران آمریکایی و به‌تبع و دنباله‌روی آن نظام‌های غربی بالأخص انگلیس خبیث در دو بخش می‌تواند مورداشاره قرار گیرد و ارزیابی گردد:

۱- گفتمان لیبرال سرمایه‌داری

وجود این گفتمان و قدرتمندی این تفکر حکومت آمریکا را قبضه نموده است. گفتمانی که حتی با جنبش‌های فرهنگی ۹۹ درصدی وال‌استریت خشم و انزجار مردم آمریکا را نیز برانگیخت. از عمده مشخصات این گفتمان چپاول گری و نداشتن پایبندی به هیچ پیمان و تعهد میان خود و دیگران است. این گفتمان کار را به‌جایی رساند که حتی حمایت از رژیم کوک کش و قاتل مردم بی‌گناه و مظلوم فلسطین به‌عنوان یک عمق راهبردی پذیرفت و مخالفت با آن را به‌هیچ‌وجه برنمی‌تابند. وجود چنین تفکر استعماری و استکباری قرون‌وسطی که رنگ نوین فناوری به خود گرفته، انسان را به یاد دولت‌های قرن‌های ۱۳ و ۱۴ میلادی اروپا می‌اندازد که توحش، دست زدن به هر اقدام فجیع و شنیعی به‌عنوان یک ارزش تلقی می‌گردد. بر همین اساس است که رهبر معظم انقلاب ارتباط با آمریکا را یک تعارض بزرگ دانسته و به مذاکره با آنان به‌هیچ‌وجه امیدوار نیستند. این اندیشه دقیقاً بر اساس مقایسهٔ دو نظام فکری - رفتاری حاکم در برابر هم و تحلیل آن دو است که بیان می‌کند وجود هر یک نافی و نیز ضد دیگری است. در همین راستا رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «امروز منطق لیبرال دموکراسی - این منطق و نظام فکری که امروز کشورهای غربی بر اساس آن دارند هدایت و اداره می‌شوند - از کمترین ارزش اخلاقی برخوردار نیست. هیچ ارزش اخلاقی در آن وجود ندارد، احساس انسانیت در آن وجود ندارد؛ درواقع دارند خودشان را رسوا می‌کنند، دارند خودشان را در مقابل نگاه قضاوت گرِ امروز ملت‌های دنیا و فردای تاریخ، رسوا می‌کنند. ما این را به‌عنوان یک تجربهٔ مهم باید برای خودمان حفظ کنیم و آمریکا را بشناسیم.»(۱)

۲- استقلال‌طلبی و آزادی‌خواهی

شعار استقلال، آزادی جمهوری اسلامی، شعاری ملی و از سوی همه اقشار کشور در راستای گفتمان انقلاب اسلامی و برداشتی از نظام محاسبات عقلانی بوده است. می‌توان گفت این شعار ماحصل بخشی از گفتمان انقلاب اسلامی برای مقابله با سلطه‌پذیری، مظلوم واقع‌شدن و چپاول از سوی شرق و غرب است. اما مخالفت آمریکا با آزاد بودن کشورها و مستقل بودن از این کشور قدرت‌طلب است؛ کشوری با خوی قدرت‌طلبی مبتنی بر زر و زورِ نظام لیبرالی؛ کشوری که هیچ قیدی به‌جز پول و زور را درک و فهم نمی‌نماید و در برابر هر آزادی و استقلال حقیقی، منافع خود را تضعیف‌شده و درخطر می‌بیند. کشوری که در صورت استقلال هر دولتی در جهان، آن را به معنای نفی ماهیت اصلی خود که بر پایهٔ چپاول گری استوار است می‌داند. در همین راستاست که رهبر اندیشمند انقلاب به مذاکرات با چنین نظامی خوش‌بین نبوده و آن را امیدوارکننده نمی‌داند.

اما آنچه مهم است و باید آن را به‌عنوان نتیجه‌گیری دانست، وجود دو گفتمان متضاد در دو طرف عالم است؛ که وجود هر یک نافی و متضاد و معارض دیگری است. هیچ‌گاه نمی‌توانند در برابر هم به آرامش برسند زیرا دو مفهوم ضد و ماهیت معارض نمی‌توانند بدون نفی و از بین بردن دیگری در کنار او به همزیستی بپردازد. مخصوصاً که نظام اسلامی بر اساس محاسبات عقلانی و نظام لیبرال سرمایه‌داری بر اساس قدرت‌طلبی، چپاول و سلطه گری و برده‌داری نوین شکل‌گرفته است. حکومتی که مذاکرات را بهانهٔ برای کاهش فشار علیه جمهوری اسلامی ایران عنوان می‌نماید؛ بدون توجه به این ادعای خود به‌طور رسمی تحریم‌های متعددی را علیه نظام مقدس اسلامی تصویب در چند وقت اخیر تصویب نموده است. افزایش بی‌رویه تحریم‌ها در چند ماه اخیر بالأخص بعد از توافق ژنو، ادعای دست نزدن به ساختار تحریم‌ها بعد از توافق اصلی از سوی وزیر امور خارجه آمریکا، صدور قطعنامه‌های غیرانسانی اتحادیه اروپا علیه مردم و قوانین شرعی اسلام و... بخشی از اقدامات خصمانهٔ دولت استکبار در چند ماه اخیر بوده است. بر همین اساس رهبر معظم انقلاب می‌فرماید: «آمریکایی‌ها نه‌تنها دشمنی‌ها را کم نکردند بلکه تحریم‌ها را هم افزایش دادند! البته می‌گویند این تحریم‌ها، جدید نیست اما درواقع جدید است و مذاکره درزمینهٔ تحریم هم، فایده‌ای نداشته است». (۲)

لذا شناخت ماهیت مذاکرات ادعای برد – برد بسیار مهم است. روشی که به معنای پیروزی حق و رسیدن به دستاوردهای او همراه با سلطه‌پذیری، قبول چپاول، مخالفت با استقلال و آزادی و نیز همکاری در جنایت‌های فکری و رفتاری کشور متخاصم است! رفتاری که سرانجام به تحریک شدن شیطان بزرگ به اغواگری و نیز افزایش تحریم‌ها منجر شد و آنان را به این فکر انداخت که «ایران ترسان به مذاکرات گام برداشته و این ترس حتماً از فشارهای اقتصادی – سیاسی ما است» و این‌چنین «مذاکرات، تحریم‌ها را افزایش داد» و به‌زعم دشمنان برای نابودی و فلج کردن انقلاب اسلامی گام‌های اساسی برداشته شد.

جملات فوق بخشی از بیانات مسئولین سیاسی – اقتصادی آمریکا بوده که در جملات رهبر معظم انقلاب آشکارا به آن اشاره‌شده و آن را کلیدواژه مسئولین آمریکا در مذاکرات دانسته‌اند و تأکید فرمودند: «مسئولین دستگاه دیپلماسی بایستی منطق جمهوری اسلامی را به کرسی بنشانند.» که گویای «نترسیدن از هیبت و تشر قدرت‌های بزرگ ازجمله آمریکا» باشد.

حال نکتهٔ بسیار مهمی که باید به آن توجه داشت عدم ارتباط با آن‌چنان گفتمان و کشوری است. آمریکا و ژاندارم او در منطقه (رژیم صهیونیستی کودک کش و دژخیم) بر اساس چنین گفتمانی شکل‌گرفته و هر اقدامی را در دایره این گفتمان تحلیل می‌نماید. تحلیلی که برای رسیدن به اهداف خود با اغواگری و استفاده از ابزارهای تفکر شیطانی به دنبال نابودی محاسبات عقلانی و انقلابی کشور است.

نکته‌ای که باید مسئولین، اندیشمندان و دیپلمات‌های ارتش منظم کشور در وزارت خارجه به آن توجه کافی داشته باشند و بدانند وجود تحریم‌ها هیچ ارتباطی با برنامه‌های هسته‌ای ندارد و هدف این کشور نابودی نظام اسلامی است. به‌طوری‌که مستقیماً و علناً رئیس‌جمهور آمریکا به دنبال نابودی تمامی دستاوردهای هسته‌ای کشور است و اذعان می‌دارد: «در صورت توانایی تمامی پیچ و مهره‌های برنامه‌های هسته‌ای را نابود خواهم ساخت».

* بُرد شیطان بزرگ در مذاکرات بُرد-بُرد چیست؟

اما سؤالی که باید ایده پردازان مذاکرات برد – برد به آن پاسخ دهند چه نوع بردی در برابر چه کسی؟ برد نظام لیبرال سرمایه‌داری چگونه بدون سلطه ناپذیری و قرار نگرفتن در محور چپاول صورت می‌پذیرد؟ چه زیبا پیر جماران و بنیان‌گذار انقلاب اسلامی فرمودند:

«نظرم است که در یک روایتی است که رسول خدا که مبعوث شد، آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطان‌ها را دور خودش جمع کرد و اینکه مشکل شد کاربر ما، در این انقلاب، شیطان بزرگ که امریکاست، شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع می‌کند. و چه بچه شیطان‌هایی که در ایران هستند و چه شیطان‌هایی که در خارج هستند، جمع کرده است و هیاهو به راه انداخته است... اینکه همان‌طور که آن شیطان بزرگ از قرآن و اسلام می‌ترسید، حالا این‌ها هم از این نهضت ـ که نهضت اسلامی است ـ می‌ترسند. و دنبال همان شیطان بزرگ، مشغول شیطنت هستند و تضعیف می‌کنند روحیهٔ ملت ما را. باید ملت ما، جوان‌های برومند ما باکمال قدرت پیش بروند و از این توطئه‌ها اصلاً نترسند. این‌ها قابل آدم نیستند که انسان آزشان بترسد.»(۳)

این بیان کاملاً اشاره به خوداتکایی، عدم توجه به‌نظام لیبرال سرمایه‌داری و نفی ایدئولوژی آن در هر سطح و گفتاری است که می‌توان از آن درس گرفت همان‌طور که ارتباط با شیطان و برنده دانستن آن در زندگی یعنی غفلت و دوری از تفکر و اندیشهٔ الهی، پیروزی آمریکا و تصور برد برای او نیز یعنی پیروزی شیطان و اغواگران بر انسان‌ها و حقانیت؛ که باید از این‌چنین تفکری به خدا پناه برد.

 

پی‌نوشت:

۱) پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری: ۰۱/۰۵/۱۳۹۳

۲) پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری: ۲۲/۰۵/۱۳۹۳

۳) صحیفه امام، ۱۴/۰۸/۱۳۵۸